سیدمهدی طالبی، دبیرگروه جهانشهر: رژیمصهیونیستی برای آمریکا اهمیت زیادی دارد اما نه به بهای از دست دادن داراییها و فرصتهای غرب. رژیمصهیونیستی داراییهای غرب مانند وجوه اخلاقی و ادعاهای بشردوستانه را نابود کرده و درحال سوزاندن فرصتهای آن در شرق اروپا در برابر روسیه و شرق آسیا در برابر چین است. جو بایدن رئیسجمهور آمریکا بر همین اساس و پس از ماهها رویگردانی بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم از دستوراتش، خود بهطور مستقیم در روز جمعه 11 خرداد (31 می) طرحی برای آتشبس در غزه را اعلام کرد. طرح صلح بایدن تفاوت چندانی با طرح صلح پیشنهادی مصر که در اوایل ماه می میلادی مورد موافقت حماس قرار گرفت، ندارد. این طرح سهمرحلهای بوده و شامل خواستههای مقاومت مانند عقبنشینی ارتش رژیمصهیونیستی از غزه، شکسته شدن محاصره، بازگشت ساکنان شمال و بازسازی این منطقه است.
با وجود برخی اشکالات در طرح بایدن، حماس بهسرعت این طرح را مورد پذیرش قرار داده است. در مقابل اما صهیونیستها دچار دودستگی شدهاند. از یکسو نخستوزیر و اعضای اصلی کابینهاش با طرح بایدن مخالفند و از سوی دیگر تنها اپوزیسیون از آن حمایت میکنند.
ایتامار بن گویر، وزیر امنیت داخلی و بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی مخالفت خود با طرح بایدن را اعلام کرده و تهدید کردهاند درصورت پایان جنگ دولت را سرنگون میکنند. نتانیاهو نیز تاکید کرده با طرح بایدن مخالف است.
اسموتریچ در بیانیهای که در این خصوص منتشر کرده آورده به نتانیاهو «بهوضوح» گفته است اگر با این طرح صلح موافقت کند و جنگ را بدون نابودی حماس و بازگرداندن همه اسرا به پایان برساند بخشی از کابینه وی نخواهد بود. او خواهان ادامه جنگ تا «نابودی کامل حماس»، بازگرداندن اسرا و «ایجاد یک واقعیت امنیتی جدید در غزه و لبنان» شده است. بن گویر نیز طرح بایدن را «غیرمحتاطانه» و «پیروزی برای تروریسم» توصیف کرده که امنیت رژیم را تهدید میکند.
به نظر میرسد یکی از عوامل اصلی پذیرش فوری طرح مصر و طرح بایدن برای آتشبس توسط حماس آگاهی این گروه نسبت به رد آن از سوی نتانیاهو بوده است. همچنین باید توجه داشت اصلیترین خواستههای مقاومت بالاجبار در این طرحها گنجانده شدهاند.
با وجود کارشکنیهای نتانیاهو در مسیر آتشبس اما به نظر میرسد آمریکا به اندازهای در اثر جنگ دچار بحران شده که در بالاترین سطح وارد کارزار توقف جنگ شده است. آمریکا با مطرح کردن طرح آتشبس از زبان رئیسجمهور قصد دارد به دولت نتانیاهو بفهماند هزینههای رویگردانی از دستورات واشنگتن بالا بوده و دیگر جایی برای گریز از توقف جنگ ندارد. گام بعدی همانگونه که رسانههای غربی آن را درز دادهاند، عبور از دولت نتانیاهو از طریق سرنگونیاش است.
چه عواملی بایدن را به طرح صلح سوق داد؟
هزینههای ادامه جنگ غزه برای بایدن کمرشکن شده است. این جنگ نهتنها منابع ذهنی و مالی واشنگتن را به خود منحرف کرده بلکه در محیط داخلی آمریکا نیز برای کاخ سفید دردسر ساز بوده است. از این رو بایدن درصدد کنترل ابعاد بحران است تا بتواند پیامدهای آن را نیز تحت مدیریت خود درآورد.
1- آنچه نباید میشد
آمریکا در حال نظاره وضعیت نزار رژیم است. واشنگتن برای دههها مختصاتی برای هرگونه درگیری تلآویو در نظر گرفته بود که همه آنها نادیده گرفته شدند. در چنین شرایطی ادامه جنگ چیزی جز زیان سنگین نیست.
براساس دکترین نظامی-امنیتی رژیم، غافلگیری، جنگ در محیط داخلی و طولانی شدن آن دارای اهمیت بوده و باید مدیریت شوند. درخصوص غافلگیری رژیم باید با دستگاههای اطلاعاتی خود تهدید را شناسایی و با ابزارهای در دسترس آنها را خنثی کرده یا در مراحل ابتدایی که تهدید کوچکتر و آسیبپذیرتر است با آن روبهرو شود.
درخصوص جنگ در محیط داخلی، رژیم باید مانع از کشیدن شدن جنگ به داخل سرزمینهای اشغالی یا بهطور خاصتر سرزمین 1948 شود که سرزمین رسمی صهیونیستهاست. رژیم هرچند با تنشهای گرم در نوار غزه و کرانه باختری روبهرو بوده اما این تهدیدات به شکل زمینی به داخل 1948 کشیده نشده و در شکل هوایی با حملات راکتی و پهپادی چندان خسارتزا نبودهاند. به لحاظ طولانی بودن نیز اغلب جنگهای رژیم چندروزه بوده و در موارد معدودی تا چند ماه طول کشیدهاند.
عملیات 7 اکتبر و جنگ طوفان الاقصی اما غافلگیرانه بود، نهتنها در سرزمین فلسطین، بلکه به سرزمین 1948 کشیده شد و تاکنون دستکم 8 ماه به طول انجامیده است. به غیر از دکترین کلان نظامی-امنیتی رژیم، طوفان الاقصی دیگر ابعاد سیاستهای جنگی تلآویو را نیز به چالش کشیده است.
رژیم نباید با جنگ طولانی (به لحاظ زمانی)، فرسایشی (به لحاظ تلفات، آسیب و حالت مداوم) و چندعرصهای (تهاجم از چند نقطه مجزا در درون و بیرون سرزمینهای اشغالی) مواجه میشد اما در جریان طوفان الاقصی به همه آنها دچار گشت.
راهحل رژیم برای جبران این ضایعات انجام حملات بیشتر در عرصههای مختلف مانند لبنان، سوریه و حتی سرشاخ شدن با ایران بود که انجام پذیرفت و نشان داد این مسیر نهتنها به اصلاح نمیانجامد بلکه خود عامل بدتر شدن اوضاع است. عملیات وعده صادق و معادله اعلامی طی آن خود حکایت از بدتر شدن داشت.
اقدام رژیم علیه اماکن دیپلماتیک ایران در سوریه، تهران را به عرصه بیشتری از تقابل کشاند، که طی آن با صدها پهپاد و دهها موشک بهطور مستقیم به سرزمینهای اشغالی حمله کرد. به غیر از متحدان رژیم که دست به رهگیری پرتابههای ایران زدند، تلآویو خود یک میلیارد و 350 میلیون دلار برای رهگیریها هزینه کرد. علیرغم این هزینهها مهمترین پایگاه هوایی رژیم در منطقه نقب و یک پایگاه اطلاعاتی در بلندیهای جولان آسیب دیدند. تهران همچنین اعلام کرد از این پس به هرگونه حمله علیه افراد و داراییهای ایران در منطقه توسط رژیم پاسخی شدید خواهد داد.
حملات ایران آسیب مالی و تجهیزاتی زیادی به رژیم وارد کرده، معادله اعلامی فرسایش را به حوزه حیثیتی کشانده و نشان داده درگیریها در صورت حمله به داراییهای ایران بهشدت افزایش مییابند. روند جنگ نشان داده شدتها در تمام عناصر زمان، فرسایشی شدن و درگیر شدن محیط داخلی در حال افزایشند.
2- سیاست ابهامی که نگرفت
رژیم با مشخص شدن عدم تحقق اهدافش در جنگ تلاش داشت با طولانی ساختن جنگ، مانع از آن شود که در اذهان طرف بازنده جنگ لقب گیرد. راهکار تلآویو طولانی ساختن جنگ بود تا با عدم اتمام، برداشتی نسبت به طرف بازنده و برنده صورت نگیرد. این سیاست باعث ابهام در تعیین برنده و بازنده میشد. با این حال سیاست ابهام لوازمی داشت که تلآویو به چند دلیل قادر به فراهم آوردن آنها نشد. پیگیری سیاست ابهام مستلزم کاهش تلفات است. بهعنوان نمونه آمریکا در افغانستان برای پیگیری سیاست ابهام نیروهای خود را از خیابانها و جادهها خارج کرده و در پایگاههای محافظتشده جای داد و اجرای میدانی عملیاتها را به نیروهای دولتی افغان سپرد. حضور عملیاتی آمریکاییها تنها منحصر به پشتیبانی هوایی میشد. با این حال عواملی مانع از اجرای این سیاست شدند:
1. با خروج زمینی صهیونیستها از هرمنطقه غزه، حماس به سرعت از همان نقطه دست به موشکباران شهرکهای صهیونیستنشین میزد. این اقدام باعث میشد فشاری برای بازگشت به منطقه مزبور در تلآویو ایجاد شود. بازگشت زمینی رژیم به غزه چند پیامد داشت. حضور نیروهای زمینی امکان پشتیبانی پرحجم هوایی را کاهش میداد؛ زیرا احتمال آسیبپذیری نیروهای خود بالا بود. پیش از این هرتزی هالوی رئیس ستاد مشترک ارتش رژیم در حین جنگ با اشاره به جنگندههای نسل پنجم اف-35 ادعا کرده بود این جنگافزار امکان پشتیانی از نیروهای زمینی را به 200 متر کاهش داده است. با این حال به نظر نمیرسد این قابلیت به شکلی گسترده در اختیار تلآویو باشد. از این رو امکانپذیر نبودن پشتیبانی نزدیک هوایی باعث کاهش حملات هوایی میشد. پیامد دوم قرار گرفتن نیروها و تجهیزات ارتش رژیم در معرض حملات نیروهای چریکی مقاومت از فاصله صفر بود.
2. صهیونیستها هرچند بخشی از مناطق غزه را تخلیه کردند اما در نقاطی این حضور استمرار داشت. یکی از این نقاط محور نتزاریم بود که غزه را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم میکند. صهیونیستها تلاش کردند به سرعت در این منطقه استحکاماتی برای حفاظت از نیروهای خود ایجاد کنند اما حملات سنگین مقاومت که شامل استفاده گسترده از خمپاره میشد، اجازه این کار را به رژیم نداد. استحکامات زیر آتش مقاومت تکمیل نشدند اما تلاش برای ساخت آنها خود به عاملی برای افزایش تلفات تبدیل شد.
3. باقی ماندن دهها اسیر در دستان مقاومت مانع از پیگیری آرام جنگ از سوی صهیونیستها میشد. آنها به وسیله توافق یا جستوجو رها میشدند. از آنجا که توافق به پایان جنگ منجر میشد، جستوجو پیگیری شد. پیگیری این شیوه برای آزادسازی اسرا مستلزم گسیل پرتعداد یگانهای زمینی و در نتیجه افزایش تلفات بود.
4. مشکل صهیونیستها در طوفان الاقصی تنها غزه نیست. حملات به رژیم از هر سو در منطقه جریان دارد. حملات در شمال نیز تلفات مداومی در پی دارد. از یک سو وجود تلفات بالا مانع از موفقیت سیاست ابهام شده و از سوی دیگر تشدید حملات اضلاع محور مقاومت باعث پررنگ شدن رژیم بهعنوان طرف شکستخورده میشود.
5. جبهه داخلی رژیم یک مانع بزرگ در برابر نتانیاهوست. اعتراضات پیوسته خانواده اسرا و شدت اعتراضات اپوزیسیون تلآویو را طرف بازنده در جنگ نشان میدهد. همچنین راستگرایان افراطی حاضر در دولت به رهبری ایتمار بن گویر، وزیر امنیت داخلی و بتزلل اسموتریچ وزیر دارایی به کارگیری لوازم سیاست ابهام مانند کاهش سطوح تماس نیروهای زمینی ارتش رژیم با نیروهای مقاومت را حرکت به آتشبس درک کرده و نسبت به آن اعتراض میکنند.
6. فشارهای شدید بینالمللی اجازه طولانی شدن بیش از اندازه جنگ را به تلآویو نمیدهند. رژیم با درک این مساله اینگونه برداشت کرد که هرچند فشارهای بینالمللی در صورت تشدید درگیریها افزایش مییابند اما اگر عملیات موفق شود با کوتاه شدن زمان جنگ، این فشارها بیاثر میشوند.
3- اولویتها و غیرمطلوبها
بخش قابل توجهی از نهادهای اصلی آمریکا مانند ساختارهای مختلف نظامی خواهان تمرکز بر روسیه یا چین هستند. به علاوه طرفهای بزرگ خارجی و لابیهایشان نیز به این دو موضوع گرایش دارند. لابیهای اروپایی خواهان تمرکز بر اوکراین و لابی تایوان، ژاپن و کره جنوبی متمایل به تمرکز بر چین هستند. نهادهای آمریکایی، متحدان و لابیهای خارجی تمرکز بر فلسطین اشغالی را آن هم در سطح فعلی و برای بیش از 8 ماه برنمیتابند. این پدیده دلایل دیگری نیز دارد. جنگ اوکراین و فشار بر چین به اندازه درگیریها در فلسطین اشغالی هزینهزا نیستند.
جنگ اوکراین وجهه اخلاقی روسیه را درهم کوبید و وجهه اخلاقی غرب را افزایش داد، همگرایی جهانی با غرب ضدروسیه را به همراه داشت و به گسترش ناتو منجر شد. جنگ در فلسطین اشغالی اما وجهه اخلاقی غرب را درهم کوبیده، به شکاف غرب با دیگران و روابط درون غربی منجر شده و التهاباتی را در داخل کشورهای غربی ایجاد کرده است.
همچنین جنگ اوکراین که در آن غرب با روسیه درگیر است طی 29 ماه 270 میلیارد دلار هزینه داشته اما هزینههای کلی 8 ماه جنگ در غزه آن هم با چند گروه شبهنظامی با توجه به زیان 50 میلیارد دلاری و کمک 26 میلیارد دلاری آمریکا به نزدیک 100 میلیارد دلار میرسد.
4- نیاز ارتش به ساماندهی
ارتش رژیمصهیونیستی با مشکلات بزرگی روبهروست که اگر چارهای برای آنها اندیشیده نشود، موجودیت رژیم به خطر میافتد.
1. بسیج شهرکنشینان در طولانیمدت امکانپذیر نیست. تحمل وضعیت نظامی حساس برای غیرنظامیان به رویگردانی آنها از جنگ منجر میشود.
2. به دلیل شرایط ویژه عملیاتی و بروز تلفات بالا در میان غیرنظامیان فراخوانشده، نظامیان رسمی بیشتر درگیر جنگ بوده و آسیبهایی جدی دیدهاند. جایگزینی آنها زمانبر و ضروری است.
3. تجهیزات نیروی زمینی بهشدت آسیب دیدهاند. دستکم یک هزار تانک که شامل نیمی از تانکهای رژیم است مورد هدف قرار گرفته و به شکل کلی و جزئی دچار آسیب شدهاند.
4. با توجه به پایگاهها و نحوه استقرار کنونی نیروی دریایی و هوایی، در صورت گسترش جنگ این دو نیرو به دلیل حملات به پایگاههایشان از دور خارج میشوند.
5. گسترش جنگ به منطقه که احتمال بالایی دارد باعث انسداد مسیر تدارکاترسانی دریایی و زمینی به رژیم میشود.
5- مدیریت اوضاع داخلی
پس از اعتراضات خیابانی، دانشگاهها به محل خیزشهای ضدصهیونیستی تبدیل شده و بر تعداد مقامات استعفاداده دولت بایدن افزوده میشود. بایدن برای مدیریت وضعیت داخلی آمریکا نیازمند کنترل و پایان جنگ غزه است. مسلمانان، اقلیتها، یهودیان لیبرال و ترقیخواهان که بیشتر در دایره آرای دموکراتها قرار میگیرند از ادامه جنایتهای نتانیاهو ناخشنودند.
6- آزادی اتباع
تعدادی از اسرای صهیونیست تابعیت آمریکا را در اختیار دارند. اسرایی که در اثر توافق آتشبس اول آزاد شدند اتباع روسیه یا تایلند بودند اما اغلب اتباع آمریکایی همچنان در بند مقاومتند.
7- حفظ مدیریت شکلی اوضاع
با وجود حضور پررنگ طرفهای منطقهای و بینالمللی در جنگ طوفان الاقصی آمریکا با محدود کردن میز مذاکرات به خود و متحدانش تلاش دارد مدیریت صحنه را در انحصار خود نگاه دارد. تداوم جنگ درنهایت این انحصار را میشکند و واشنگتن قصد ندارد این اتفاق رخ دهد.
8- انفکاک آمریکا و رژیم
دولت بایدن قصد دارد با اعلام طرح صلح که با واکنش نتانیاهو روبهرو میشود، خود را جدا از اقدامات تلآویو تصویر کند.
9- تضعیف جغرافیایی رژیم
تسلط صهیونیستها بر جنوب، غلاف غزه، شمال و کرانه باختری در داخل فلسطین اشغالی تضعیف شده و اتمام جنگ میتواند آنها را احیا کند.