باربی/Barbie
کمدی فانتزی
کارگردان: گرتا گرویگ
نویسنده: گرتا گرویگ و نوآ بامباک
بر پایه شخصیت عروسکی باربی که تا به حال دهها فیلم و سریال و انیمیشن از روی آن تولید شده است.
بازیگران: مارگو رابی، رایان گاسلینگ، آمریکا فررا، کیت مککینون، ایسا رای، رئا پرلمان و ویل فرل
باربی کلیشهای و عروسکهای دیگر در سرزمین باربی زندگی میکنند که جامعهای مادرسالار است. باربی روزی بهدنبال رفع مشکلی که برایش پیش آمده، مجبور به سفری خارج از باربیلند میشود.
ویژهها: پرفروشترین فیلم ۲۰۲۳. یکی از 10 فیلم برتر سال از سوی هیات ملی بازبینی و انستیتوی فیلم آمریکا
ابراهیم محلوجی، منتقد: وقتی به معنای جدی کلمه، «سینما» مطلقا محلی از اعراب ندارد، باید از کجا شروع کرد؟ «باربی»؛ نه یک فیلم که جدیدترین فریب سرمایهداری است. سیستمی که برای پول بهجیب زدن از هیچ درگاهی نمیگذرد، تصمیم میگیرد دوباره از کالایی که سالها پیش در قالب اسباببازی به بازار عرضه کرده، نشخوار کند و آن را به سینما بیاورد. شرم یا خط قرمزی ندارد. فقط بهدنبال چپاولکردن است. با هنر هم مثل کالا رفتار میکند و درکی فراتر از این ندارد. ارتزاق و سودش در همین است. گرویگ، کارگردان فیلم وظیفه دارد عوام و منتقدان را سر بدواند. با توسل به معلقبازیهای کاملا سطحی مانند ارجاعاتی به تاریخ سینما (فیلمهای «۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی»، «خارش هفتساله»، «ماتریکس»)، ادای دینهای هجوآمیز، شکستن دیوار چهارم، فاصلهگذاری و... ادعای پستمدرن بودن داشته باشد، به مسائلی همچون فمینیسم، اقلیتهای جنسی و بحرانهای فلسفی-وجودی مثل رابطه خدا و انسان (خالق و مخلوق) و... چنگ بزند، با یک عنانگسیختگی بیمنطق ژست مولتیژانر بودن بگیرد و خلاصه به هر قیمتی توجهات را به خودش جلب کند، حتی لحظهای در هیچکدام موفق نیست. به دو مورد اشاره میکنیم. سکانس افتتاحیه، نعلبهنعل از دقایقی از پرده اول فیلم ۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی ساخته استنلی کوبریک که «The Dawn of Man» نام دارد، کپی شده است. به همین دلیل ما فیلم کوبریک را پیشفرض قرار میدهیم و جایگذاری میکنیم؛ دختربچهها بهجای انسان-میمونها، عروسک بهجای استخوان و باربی غولپیکر بهجای تختهسنگ سیاه که در بسیاری از نقدها از آن بهعنوان نمادی از خدا یا تکنولوژی و پیشرفت بشر یاد شده است. فارغ از اینکه سکانس اصلا منطقی ندارد و معلوم نیست بر چه مبنایی اتفاق میافتد و ربطش به ادامه فیلم چیست، این جایگزینی تماما در ادامه اهداف کاسبکارانه سرمایهداری است که در ابتدای متن توضیح آن داده شد. در ضمن باید بر سر تاویلگران و بافندگان سینمایی فریاد زد که این فیلم هیچ نسبتی با ژانر فانتزی ندارد. یک اثر سینمایی فانتزی، در قدم اول جهان فانتزی خودش را بنا میکند. ژانر فانتزی، ساختن یک جهان است که در آن المانها و بهمثابه آنها منطقی وجود دارد که ما نمیتوانیم در جهان واقعی و روزمره خودمان تجربه کنیم. اکثر آثار تیم برتون مصادیق ماهرانهای برای روشن کردن این بحث هستند. باربی نه جهانی میسازد و نه باربیلندش صاحب منطق است. ما حتی نمیفهمیم شاکله وجودی این باربیلند چیست. آیا یک شهر است یا کشور؟ جزیره است یا قاره یا اصلا یک کره خاکی دیگر؟ انتهای جمله توهینآمیز «هر سلیقهای محترم است» که باز هم کلک سرمایهداری بود، به باربی میرسد. هر سلیقهای محترم شد که هر بیسوادی خود را هنرمند نامید. هر سلیقهای محترم شد که نقد برش خود را از دست داد. هر سلیقهای محترم شد که سرمایهداری سینما را هم آلت دست خود کرد. بیچاره سینما!