آناتومی یک سقوط/Anatomy of a Fall
درام دادگاهی و دلهرهآور
کارگردان: ژوستین تریه
نویسنده: ژوستین تریه و آرتور هراری
فیلمنامه اورجینال محصول فرانسه
زاندرا وویتر، نویسنده بنام آلمانی، پس از مرگ شوهرش در برف، گیر میکند و در شرایطی مرموز به جرم قتل همسرش دستگیر میشود و سعی میکند در طول دادگاه بیگناهی خود را ثابت کند.
بازیگران: زاندرا هولر، اسوان آرلو، میلو ماچادو گرانر، آنتوان رینارتز، ساموئل تیس
ویژهها: برنده نخل طلا و جایزه نخل سگ. برنده جوایز بهترین فیلمنامه و بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان در مراسم گلدنگلوب
مصطفی قاسمیان، منتقد: «آناتومی یک سقوط» ساخته ژوستین تریه از معدود محصولات سینمایی اروپا در سال 2023 است که برای کسب جوایز اسکار شانس دارد؛ اثری که با نمایش در جشنواره فیلم کن و دریافت جایزه نخل طلا کار خود را آغاز کرد و کنجکاوی بسیاری برانگیخت، ولی در اثر مسائل سیاسی، بهعنوان نماینده سینمای فرانسه به اسکار معرفی نشد. این فیلم از بسط یک موقعیت جذاب و دراماتیک تشکیل شده که از ظرفیت بالایی برای تبدیل شدن به یک محصول تاثیرگذار برخوردار است، ولی در اثر زیادهگویی، هدر رفته. فیلمساز این موقعیت را که میتوانست به یک درام دادگاهی 80 تا 90 دقیقهای قدرتمند و بهیادماندنی منجر شود، با جزئیاتی فراوان و در بسیاری از موارد کماهمیت، به اندازه دوساعت و 32 دقیقه گسترش داده است. درنتیجه فیلم عمیقا کند و کشدار از آب درآمده که تماشای آن برای مخاطب، کاری طاقتفرساست؛ خصوصا فصول دادرسی فیلم که از دو سکانس بهشدت طولانی تشکیل شده و گویی فیلمساز تلاش کرده آن را مستندگونه از کار دربیاورد. این سکانسها و البته بخشهای دیگری از فیلم از یکدستی در اجرا برخوردار نیستند که نقطه ضعف دیگری برای آناتومی یک سقوط به شمار میرود. فیلم را درنهایت بهعنوان محصولی در ژانر کمیاب درام حقوقی میتوان دانست که گویی بیش از خلق درام و ساخت موقعیتهای دراماتیک، به آموزش مسائل حقوقی دادگاههای کیفری میپردازد.
در عین حال، ساندرا هولر بهعنوان هنرپیشه اصلی که در فیلم محوریت دارد و عنصر حیاتی اثر بهشمار میرود، نقشآفرینی درخشانی دارد که او را شایسته تحسین میکند. او حالات مختلف کاراکتر ساندرا که در فصول مختلف باید با نمایش احساسات متفاوتی اجرا شود، بهنحوی تماشایی تصویر میکند. بازی او را میتوان یکی از عوامل اصلی دانست که آناتومی یک سقوط را لااقل برای منتقدان سینما به اثری قابلتحمل تبدیل کرده است. ژوستین تریه ایدهای درخشان برای پایانبندی فیلمش هم دارد، اما آن را نیز بهشکلی عجیب و عامدانه هدر میدهد؛ گویی برای اجرای نوعی واقعگرایی تلاش میکند که دست یافتن به عواطف تماشاگر را برای او ممنوع کرده است. احتمالا اگر ایدههای هدررفته فیلم در اختیار فیلمسازی با مهارت قصهنویسی و درامپردازی قرار میگرفت، میتوانست نه اثری حوصلهسربر و سختبین، بلکه یک درام دادگاهی تماشایی و تاثیرگذار بسازد، ولی آناتومی یک سقوط فرسنگها با چنین اثری فاصله دارد.