ایمان عظیمی، خبرنگار: سالهاست که از اولین دوره جشنواره فیلم فجر میگذرد و دورههای متمادی است که سینمای کمدی در این فستیوال جایگاه ویژهای را از منظر کمی برای خود دست و پا کرده است. اما باید پرسید چه تعداد از فیلمهای کمدی راهیافته به بخش مسابقه توانستهاند استانداردهای لازم را برای تبدیل شدن به یک «فیلم سینمایی» قابل اعتنا کسب کنند تا برای رقابت در بزرگترین اتفاق سال سینمای ایران مورد قضاوت قرار بگیرند. با نگاهی گذرا به سابقه این فستیوال درمییابیم که اکثر کمدیهای برگزیده در بخش سودای سیمرغ نتوانستهاند توفیق زیادی به دست بیاورند و پس از گذشت مدت بسیار کوتاهی تاریخ انقضایشان سر رسیده است؛ نه در نگاه منتقدان فیلمهای قابلقبولی بودهاند و نه در فصل اکران به تنها هدف خود، یعنی سرگرم کردن مخاطب دست یافتهاند. قصد نگارنده بههیچوجه آسیبشناسی کیفیت فیلمهای کمدی به نمایش درآمده در جشنواره فجر نیست اما بد نیست سیاستگذاران فرهنگی و مسئولان مرتبط با این حوزه را مخاطب قرار دهیم و از آنها بپرسیم که چرا ویترین فجر بهعنوان مهمترین اتفاق فرهنگی در ایران را به قضاوت آثاری اختصاص دادهاند که مطلقا شایسته حضور در هیچ جشنواره و فستیوالی در ایران و دیگر نقاط دنیا نیستند و ساختار و مضمون جاری در آنها حتی نمیتواند با طیف وسیعی از مخاطبان سنتی سینمای ایران نیز ارتباط برقرار کند؟ بسط و گسترش این سوال سمتوسوی نوشته ما را -که همان معرفی فیلمهای کمدی باکیفیت در جشنواره فجر است- تغییر میدهد، اما نمیتوان خشک و خالی و بیمقدمه به سوژهای اشاره کرد که در تمام این سالها هم معضل سینمای ما بوده است و هم شرایط را برای ادامه زیست نباتی شبهصنعتی بهنام سینما در کشور فراهم آورده است. آثار کمدی میتوانند چراغ سالنهای پخش فیلم را در کشور ما روشن نگه دارند ولی باید گفت که تزریق نگاه یکسویه بازاری به این حوزه و راضی شدن صاحبان فیلمها به گرفتن خنده آنی از مخاطب سبب گردیده تا کیفیت فیلمها بیش از گذشته با افت روبهرو شود. با این همه ما قصد داریم با رجوع به تاریخچه جشنواره باسابقه فجر نظر شما را نسبت به آثار مهم، جریانساز و باکیفیت کمدی در این رقابت جلب کنیم.
باید توجه داشت که در دهه 90 و سالهای پس از آن هم کمدیهایی در بخش مسابقه فجر حضور داشتهاند که بعضیشان در گیشه هم به موفقیتهایی دست پیدا کردند اما هیچکدام از آنها را نمیتوان واجد کیفیت عالی یا تاثیرگذاری مشخصی روی سینمای ایران یا توده مخاطبان دانست.
بختبرگشته (جایزه ۱۳۶۲)
جشنواره فیلم فجر در دومین سال پا گرفتنش میزبان تعدادی از فیلمسازان پیش از انقلاب نظیر رضا میرلوحی، مسعود اسداللهی، حبیب کاوش، خسرو سینایی و علیرضا داوودنژاد بود که تمایل داشتند طعم ساخت فیلم را همچون گذشته در نظم جدید هم مزه کنند و در این راه دوران تازهای را در کارنامه فیلمسازی خود رقم بزنند. اکثر فیلمهای آن دوره همسو با جوی که آن روزها در کشور رواج داشت در مسابقه شرکت داده شدند و به همین دلیل لحن جاری در فیلمها باتوجه به فضای سیاسی ایران و جنگ تحمیلی جدی بود و کمتر کسی شانس و اهمیت زیادی برای کمدی و موفقیتش در جشنوارهها قائل میشد. اما در این بین یک فیلم با بهرهمندی از مود و لحنی طنازانه همه را شگفتزده کرد؛ علیرضا داوودنژاد با دو فیلم «جایزه» و «خانه عنکبوت» در این فستیوال شرکت کرد و توانست برای اولی، جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره را بههمراه ابراهیم مکی به خانه ببرد. البته فیلم عاقبت خوشی نداشت و داوودنژاد ناگزیر مجبور شد به دلیل حجاب بازیگرانش، قیچی دست بگیرد و به جان اثرش بیفتد. جایزه، داستان مردی به اسم مزروقی با بازی علی نصیریان است که از بخت خوبش برنده یک هواپیمای دوموتوره میشود ولی هزینههای نگهداری هواپیما آنقدر بالاست که وی عطای این جایزه را به لقایش میبخشد.
دردسرهای بیپایان میرزا نوروز (کفشهای میرزا نوروز ۱۳۶۴)
در چهارمین دوره از جشنوارهنوپای فجر این کفشهای میرزا نوروز بود که جور کمدی را در این فستیوال به دوش کشید. محمد متوسلانی، سینماگر باتجربه با همراهی داریوش فرهنگ و براساس طرحی از سوسن تسلیمی این فیلم را ساخت و نام خود را در تاریخ فجر جاودانه کرد. کفشهای میرزا نوروز داستان عطاری خسیس است که به دلیل کفشهای کهنه و مندرسش شهرت زیادی را بین مردم شهر به دست آورده است. او هیچ میلی به از دست دادن کفشهایش ندارد و همین مساله باعث میشود زندگیاش در معرض فروپاشی قرار بگیرد. او بالاخره پس از کشوقوسهای فراوان رضایت میدهد تا به بازار برود و کفش جدیدی اختیار کند، اما کابوس کفشهای قدیمی وی را رها نمیکند و حتی جانش را در معرض از دست دادن قرار میدهد. کفشهای میرزا نوروز این شانس را داشته که پس از گذشت سالها همچنان تر و تازه باقی بماند و پخش هربارهاش از صداوسیما نگاه مخاطب را به سمت خود جلب کند. این فیلم به دلیل برخورداری از یک قصه تماما بومی و ایرانی و ساختار روایی قرص و محکمش توانست به فرهنگ عامه ما راه یابد و زیستش را در پرتو حافظهجمعی بلندمدت ملت ایران ادامه دهد.
من کمدی نساختم (اجارهنشینها ۱۳۶۵)
پنجمین دورهجشنوارهفجر از راه میرسد و یکی از آسهای خودش را رو میکند؛ «اجارهنشینها» از داریوش مهرجویی تنها یک جایزه از این فستیوال به دست میآورد اما اکران سینمای ایران را در سال بعد، از آن خود میکند و به سالنهای نمایش فیلم در سطح کشور رونقی اساسی میدهد. اجارهنشینها حتی بسیار بیشتر از کفشهای میرزا نوروز مورد توجه مردم قرار میگیرد و نام مهرجویی میانسال را بر قله سینمای ایران حک میکند. هنوز هم تعداد زیادی از منتقدان بر این باورند که این اثر بهترین فیلم کمدی ساختهشده در تاریخ سینمای ایران است اما این نظر برای داریوش مهرجویی چندان محلی از اعراب نداشت، زیرا وی اساسا کمدی بودن فیلم خود را منکر میشد. مهرجویی در گفتوگویی جمعی با خسرو دهقان، پیروز کلانتری، ناصر زراعتی و شهرام جعفرینژاد -که خلاصهاش در شماره۵۹ ماهنامهفیلم منتشر شد- عنوان میکند: «این حرف که این فیلمی است کمدی، خب، بله، درست است که عوامل کمدی در آن وجود دارد، ولی در صورتی میتوان بر آن عنوان کمدی اطلاق کرد که مفهوم کمدی را بهطور بسیار وسیع درنظر بگیریم؛ یعنی هرگونه اثری که در آن طنز وجود داشته باشد و یا روحیه بهاصطلاح نشاطانگیز در آن باشد. اگر از این دیدگاه نگاه کنیم، شاید بتوان گفت که کمدی طیف گستردهای است که در یکسوی آن، فیلمهای چاپلین، آنگاه اقمار دیگرش مثل لورل و هاردی و بودآبوت و لوکاستلو و مانند آنها قرار میگیرد و در سوی دیگر، کارهای برشت، یا تئاتر ابزورد، اعم از آثار بکت یا یونسکو و امثالهم. در همه این آثار هنری، عناصر کمدی هست، طنز هست. ولی بههرحال تصور میکنم اگر به همین تقسیمبندی بسنده کنیم، میبینیم که خیلی با همدیگر توفیر دارند. در اجارهنشینها، برای من بیشتر یک موقعیت ابزورد مطرح بوده... موقعیت... نمیدانم، چگونه میشود ترجمهاش کرد...»
خمسه و پرندهکوچک خوشبختی (آپارتمان شماره سیزده ۱۳۶۹)
جشنواره نهم فجر مزین به نام آپارتمان شماره ۱۳ است. این اثر نمایش موفقی در جشنواره داشت و توانست نظر داوران را برای دریافت سیمرغ بلورین بهترین فیلم به خود جلب کند. علیرضا خمسه که در آن سالها شهرت زیادی دستوپا کرده بود با آپارتمان شماره ۱۳ به طیف وسیعتری از مخاطبان سینمای ایران شناسانده شد. آپارتمان شماره ۱۳ داستان مردی به اسم ماشاءالله ایرانمنش با بازی علیرضا خمسه است که برای فروش سهم خود از ارث و میراث پدری، از کرمان به تهران مراجعه میکند. او قصد دارد تا با فروش آپارتمانی که نصیبش شده است کارش را وسعت ببخشد و شرایط را برای خرید یک کارگاه تراشکاری آماده کند ولی نمیداند که فروش این آپارتمان با وجود ساکنان پردردسرش کار راحتی نیست. یدالله صمدی با ساخت این اثر نقد اجتماعی صریح خود را در مواجهه با سرطان آپارتمانسازی و مصائب بیپایانش بهشکلی کاملا عریان بیان کرد و کاملا واضح بود که این پدیده را برنمیتابد. فیلم در لایههای زیرین خود آینده شهر را مبهم و گاه سیاه به تصویر میکشد و عاقبت شهرنشینی را برای شهروندانی که در آن زیست میکنند چندان روشن نمیپندارد.
مصائب شیرین (لیلی با من است ۱۳۷۴)
میتوان لیلی با من است را بهعنوان اولین تلاش سینماگران ایرانی در تلفیق ژانر کمدی و سینمای دفاع مقدس درنظر گرفت، نمونهای یگانه و منحصربهفرد که بعدها توسط مسعود دهنمکی و مصطفی کیایی در اخراجیها و ضدگلوله نیز بهکار گرفته شد؛ بهنحوی که این فیلمها با اقبال زیادی از طرف تماشاگران مواجه شدند و توانستند ادامه راه این فیلمسازان را در جریان اصلی سینمای کشور تضمین کنند. لیلی با من است در چهاردهمین جشنواره فیلم فجر در چند رشته نامزد دریافت سیمرغ شد اما فقط در بخش بهترین فیلمنامه مزد خود را دریافت کرد تا کمال تبریزی و رضا مقصودی دست خالی مراسم اختتامیه را ترک نکنند. البته نباید دیپلم افتخار پرویز پرستویی را بهخاطر بازی خوبش نادیده گرفت اما فیلم تنها یک سیمرغ نصیبش شد! صادق مشکینی که ترس مواجهه با جبهه و خط مقدم به کابوسش بدل شده است ماموریت مییابد تا برای فیلمبرداری از جبهههای جنگ و ساخت فیلم مستند از آن منطقه بههمراه آقای کمالی راهی آن ناحیه شود. فیلم در عین اینکه مشحون از موقعیتهای کمیک است میتواند ما را با تغییر و تحولی که کاراکتر مشکینی از سر میگذراند بهخوبی روبهرو کند.
خنده، بزن و بکوب و دیگر هیچ (مومیایی ۳، ۱۳۷۸)
هجدهمین دوره از جشنوارهفجر بسیار شلوغ است و فیلمهای مهمی در آن به نمایش گذاشته میشوند. همین اتفاق موجب میشود قضاوت فیلمها برای داوران سخت شود و بعضی از آثار علیرغم شایستگی هیچ جایزهای دریافت نکنند. مومیایی ۳ نیز دچار چنین وضعی میشود و با شش نامزدی در بخشهای گوناگون، بال سیمرغ را بر روی شانه سازندگانش احساس نمیکند. محمدرضا هنرمند در قامت کارگردان و نویسنده فیلم، با ظرافتی کمنظیر در سینمای ایران یکی از مهمترین و باکیفیتترین کمدیهای بزن و بکوب ایرانی را ساخته و روانهاکران عمومی میکند. مومیایی ۳ به توفیق خاصی در فستیوال فجر دست نیافت اما توانست نام خود را بهعنوان یکی از قابل اتکاترین کمدیهای پس از انقلاب در تاریخ سینمای کشور حفظ کند. حتی گذشت 24 سال از ساخت آن باعث نشده فیلم کهنه، دمده و مندرس بهنظر برسد.
نینوچکای وطنی (ورود آقایان ممنوع ۱۳۸۹)
پیمان قاسمخانی مختصات کاراکترمحوری زن فیلم ورود آقایان ممنوع را با الهام از «نینوچکا»ی ارنست لوبیچ نوشت و اثر را برای ساخت در اختیار رامبد جوان قرار داد. فیلم در دو رشته از بیستونهمین دوره از جشنوارهفجر نامزد شد و توانست تنها سیمرغش را در رشتهبهترین بازیگر نقش اول زن برای ویشکا آسایش بههمراه بیاورد. این دوره از فستیوال نیز میزبان فیلمسازان مهمی همچون مسعود کیمیایی، اصغر فرهادی، داریوش مهرجویی، ابراهیم حاتمیکیا، بهرام توکلی، علی رفیعی و... بود و دریافت یکی از جوایز اصلی توسط فیلمی کمدی نشان از کیفیت بالای آن داشت. ورود آقایان ممنوع در اکران سال ۱۳۹۰ هم توانست فروش بسیار بالایی داشته باشد و ادامهکار سازندگانش را هموار کند. رضا عطاران که ستارهشناختهشده و بسیار محبوب تلویزیون به حساب میآمد با این فیلم فصل تازهای از فعالیتهای خود را در سینما آغاز کرد و بهعنوان چهرهای پولساز در سینمای ایران شناخته شد.
مرد تنهایتنهایتنها (خوابم میاد ۱۳۹۰)
تنهایی، مناسبات پیچیده مادی در اجتماع شبهمدرن ایرانی، حیات انسان شهری در طول دورههای مختلف زمانی با تمام پستیها و بلندیهایش، دستمایه رضا عطاران قرار میگیرد تا ساخت اولین فیلم سینماییاش یعنی «خوابم میاد» را کلید بزند. این اثر به یک موفقیت نسبی در سیامین جشنوارهفیلم فجر دست پیدا میکند و در بخش نوعی نگاه برای عطاران و ناصر گیتیجاه جوایزی را به دست میآورد، اما در بخش مسابقه سینمای ایران هم سرش بیکلاه نمیماند و اکبر عبدی را در بخش بهترین بازیگر نقش مکمل مرد صاحب شش دانگ سیمرغ میکند. خوابم میاد که در ساخت آن ردپای حمید نعمتالله نیز محسوس است، در اکران عمومی سال ۱۳۹۱ فروش نسبتا خوبی نصیبش میشود، اما این کمدی سیاه صاحب کیفیتی است که میتواند همچون خواب سفید حمید جبلی جای خود را در میان انتخاب سینهفیلها باز کند و در ادامه بهعنوان فیلمی کالت شناخته شود.