زینب مرزوقی، خبرنگار گروه نقد روز: سوالات پیرامون مساله ورزشهای همگانی بسیار است. اینکه با وجود تمام شعارها چرا همچنان خلأهای قانونی وجود دارد یا اینکه اساسا مشکل و چالش معاونت ورزشهای همگانی وزارت ورزش و جوانان چیست؟ سینا کلهر مهرماه 1400 بهعنوان معاون فرهنگی و توسعه ورزشهای همگانی وزارت ورزش و جوانان معرفی شد. او در گفتوگویی تفصیلی به سوالات موجود در حوزه ورزشهای همگانی پاسخ داده است. او میگوید مشکل اساسی امروز ما عدم فرهنگسازی در رابطه با ورزش کردن است. معاون وزیر ورزش و جوانان در این گفتوگو همچنین به فرآیند طبقاتی شدن ورزش در جامعه نیز پرداخته است. در ادامه گفتوگوی تفصیلی «فرهیختگان» با سینا کلهر را میخوانید.
با توجه به مسئولیتتان در وزارت ورزش و جوانان در این مدت به نظر شما چه کمبودهایی در معاونت ورزشهای همگانی وزارت ورزش و جوانان وجود دارد؟
شاید اولین و مهمترین خلأ و مسالهای که در ورزشهای همگانی با آن مواجه هستیم، مساله بیرون سبد مصرفی و رفتاری بودن ورزشهای همگانی است، یعنی اصطلاحا مساله فرهنگ ورزش کردن است. درواقع در ذهنیت و نظام سبد مصرفی و رفتاری ما ایرانیها یا اینکه ورزش کردن قرار ندارد یا آخرین آیتم است. خاطرم هست که آخرین تحقیقاتی که مرکز آمار درباره سبد مصرفی انجام داده بود؛ یکی مانده به آخر اقلام فرهنگی و آخرین آیتم سبد مصرفی نیز ورزش کردن بود. در خیلی از استانها اصلا همین آخرین آیتم در سبد مصرفی قرار نداشت. قصدم این است که بگویم مساله جدی و مهمی که روی سایر مسائل اثرگذار است، همین فرهنگ ورزش کردن یا فرهنگ نیاز به ورزش کردن است که در حد یک نیاز اساسی و ضروری در نظام فکری ما تعریف نشده است، یعنی در جامعه ما آدمها فکر میکنند که میتوانند ورزش نکنند یا ورزش کردن ضرورتی ندارد. برای همین اهمیت این مقوله برایشان جانیفتاده و درونی نشده است. این مساله بسیار مهمی است و شاید بتوانم به شما بگویم که یکی از مهمترین معضلات ما همین است. خاطرهای نقل میکنم که به شما بگویم چگونه این مساله سایر مسائل دیگر را تحتتاثیر قرار میدهد. دوستی تعریف میکرد که برای تشویق دانشجویان به ورزش کردن، مجموعهای را داخل خود خوابگاهها بردیم و گفتیم حالا که دانشجویان بیرون از خوابگاه، از وسایل ورزشی استفاده نمیکنند وسایل را به داخل خوابگاه ببریم. محوطهای را در خوابگاه تجهیز کردیم و دیدیم که استقبال نمیشود. از آن محوطه وسایل را به ساختمانهایی منتقل کردیم که دانشجویان در آنها حضور دارند. بازهم استقبال نشد. آن دوست نقل میکرد که حتی در اتاقها را هم زده و گفته که پایین ساختمان وسیله ورزشی وجود دارد و رویداد ورزشی تعریف کردهاند اما باز هم استقبال نشده و درنهایت این وسایل ورزشی مورد استفاده دانشجویان قرار نگرفتند. این نشان میدهد سایر مواردی که در ادامه ذکر میکنم تحتتاثیر این مطالبه و نیاز است. تحتتاثیر فرهنگ ورزش کردن است که افراد احساس کنند این هم بخش ضروری زندگی است و باید انجام شود و اگر انجام نشد، حتما خلل و خلأ در زندگی ایجاد میشود. منظورم از ورزش کردن معیار و استاندارد جهانی، یعنی در هفته سه روز و حداقل نیم ساعت بهطور مداوم است. بخش زیادی از این مساله که ذکر کردم به رسانه باز میگردد، همچنین بخش اعظم آن به نظام فرهنگسازی و آموزشی بازمیگردد که در مدرسه، دانشگاه و جامعه آموزش داده میشود. ما متاسفانه این مطالبه عمومی برای ورزش کردن و احساس نیاز به ورزش را نداریم. یکی از مشکلات و چالشهای جدی من در این دوسال که بسیار برای آن تلاش کردم اما هرقدر بیشتر تلاش کردم، کمتر به نتیجه رسیدم این بود که رسانههای ما در مجموع 5 درصد زمان و هزینهای را که برای ورزش حرفهای و بعد قهرمانی صرف میکنند، اگر اختصاص میدادند به ورزش همگانی و تبلیغ این ورزش، واقعا اتفاق مهمی در جامعه رخ میداد. میتوانم این را بهصراحت بگویم که رسانه ما تقریبا در سیطره ورزش حرفهای است و پس از آن اگر از ورزش حرفهای فارغ شود، اختصاص دارد به ورزش قهرمانی. همین مسائل مرتبط با چمن ورزشگاه آزادی، استقلال و پرسپولیس و سپاهان؛ میبینید که دیگر جایی برای امر دیگر باقی نمیگذارد. اگر هم از ورزش حرفهای خارج شود؛ به اتفاقات هانگژو میپردازند و مدالهای گرفته شده و گرفته نشده. بعد هم تمام. شما چیزی بیرون از این نمیبینید. پرداختن به وضعیت ورزش همگانی در رسانهها به همین گزاره برمیگردد که وضع ورزش همگانی خراب است. یکی از خرابیها این است که رسانه ما درباره ضرورت و آثار مثبت و منفی پرداختن و نپرداختن به وضعیت ورزش همگانی توسط رسانهها، چه اقداماتی صورت گرفته است؟ چقدر با پزشکان، روانشناسان و جامعهشناسان در رابطه با ورزش همگانی گفتوگو کرده است؟ اصلا چقدر با خود ورزشیها درباره آثار مثبت هفتهای چند روز ورزش کردن به گفتوگو نشسته است؟ این یک قسمت است. واقعیت این است که بخش قابلتوجهی از برنامه ما معطوف به همین بخش است اما یکی از مشکلاتی که داریم مربوط به این است که ابزارهای موجود در این حوزه، در کنترل یا ذیل وزارت ورزش نیست. بزرگترین نهاد فرهنگسازی صداوسیماست که بیرون از حوزه اختیاری وزارت ورزش نیست. دیگری وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، بعدی وزارت آموزشوپرورش و بعد هم مطبوعات است که همه از حوزه اختیاری وزارت ورزش بیرون هستند. تنها کاری که ما میتوانستیم انجام دهیم، برگزاری جلسات هماهنگی و تفاهمنامه یا یادآوری و تذکر و گاهی اوقات تلاش برای همراهی خبرنگاران بوده است. خبرنگاران و رسانهها خیلیهایشان درگیر مساله مخاطب هستند. من از جهتی حق میدهم که بگویند از یکطرف باید خواننده داشته باشیم و از جهت دیگر هم بازخورد بگیریم. بهخاطر دارم که تعداد بالایی از خبرنگاران را دعوت کردیم. درباره ورزش همگانی توضیح میدادم، در آن جلسه یک جمله گفتم، اینکه منابع و اعتبارات ما، صرف باشگاههای رنگی میشود. همین جمله تیتر شد، یعنی از کل آن یک ساعتی که حرف زدیم و فعالیت، مساله و معضلاتمان را توضیح دادیم، همین یک جمله تیتر شد و انگار نه انگار که سایر صحبتها اهمیتی داشته است. بعدها این گلایه را به دوستان رسانهای مطرح کردم. حرفشان این بود که خواننده علاقه ندارد. قصدم این است که بگویم یک دور باطلی انگار در جامعه شکل گرفته است. در فضای عمومی جامعه، رغبت و فرهنگ ورزش کردن و توجه به این مساله وجود ندارد و از طرف دیگر هم رسانه دوست دارد آن چیزی را پوشش بدهد که مخاطب علاقه دارد. ما نیز این سیکل باطل را انگار نمیتوانیم بشکنیم. این نکته اول است. مساله بعدی، مساله زیرساخت است، یعنی جایی که امکان فعالیت ورزشی وجود داشته باشد و افراد بتوانند از زیرساختها استفاده کنند. زیرساختهایی که هم در دسترس و هم ارزان هستند. همانطور که میدانید تربیت بدنی در آموزشوپرورش ما رایگان است. باز هم در آموزشوپرورش یک مدرسه دولتی باقی مانده است. هرچند درباره کیفیت آن میتوان گفتوگو کرد ولی ما تقریبا در ورزش دیگر چنین امری نداریم، یعنی تقریبا اماکن ورزشیای که مصداق رایگان بودن است و مردم میتوانند از آنها استفاده کنند، دیگر وجود ندارند. تقریبا همه برای بهرهبرداری به بخش خصوصی واگذار شدهاند. بعضی از آنها انصافا گران هستند و میتوانیم اکنون درباره گران بودن ورزش و عدم توزیع نابرابر آن صحبت کنیم. دسترسی خیلی اوقات سخت شده است. در جاهایی ما با تراکم و انباشت زیرساختهای ورزشی مواجه هستیم و در جاهایی نیز اساسا محرومیت کامل است. در همین شهر تهران ما بدترین وضعیت زیرساختهای ورزشی را در کشور داریم. فکر میکنم به لحاظ تناسبت تعداد جمعیت و اماکن ورزشی نیز آخر است. البته مجموعههای ورزشی شاخص وجود دارد اما این مجموعهها برای ورزش قهرمانی و حرفهای است و نه ورزش عمومی که مردم بتوانند استفاده کنند. در اینجا هم یک مشکل جدی وجود دارد. یعنی متاسفانه براساس قوانینی که در طول این سالها تصویب شده، اکثر مجموعههای ورزشی به بهرهبردار واگذار شده است و تا جایی که اطلاع دارم، مجموعههای ورزشی وزارت ورزش و جوانان و نیروهای مسلح همه به بهرهبردار واگذار شدهاند. بهرهبردار هم نگاه انتفاعی دارد و برای رضای خدا که آنجا را اجاره نکرده است، هم میخواهد اجارهاش را دربیاورد و هم سود خودش را از مجموعه ببرد. نتیجه این شده است که ما روزبهروز با گرانی تعرفهها مواجه میشویم یا اینکه تعرفهها از دسترس خارج میشوند و تناسب پیدا نمیکنند.
حالا تعرفهگران را یک سمت ماجرا قرار دهید و در سمت دیگر ماجرا هم در دسترس نبودن، دور بودن و عدم تناسب با تراکم جمعیتی را قرار دهید. در سمت دیگر ماجرا نیز نبود فرهنگ ورزش کردن وجود دارد که در کنار آن دو مولفه قرار میگیرد. این سه متغیر به اندازه کافی برای مطرح کردن اینکه اساسا چرا باید ورزش انجام شود، تاثیرگذار هستند. طبیعتا در این فضا نباید ورزش انجام شود. چند مساله دیگر هم به این سه متغیر اضافه میشود. ما بهصورت ادواری، درگیر سرمای هوا و آلودگی یا درگیر گرمای هوا هستیم. در جنوب کشور از اردیبهشتماه به این طرف سال فضاهای باز در روز قابل استفاده نیست. در نیمه شمالی نیز با شروع فصل زمستان سختی استفاده از فضای روباز وجود دارد. یعنی شرایط جغرافیایی ما بهگونهای نیست که بگوییم فضای عمومی توانایی پوشش دادن گرانی، فقدان و مشکلات ورزش عمومی را دارد. ذیل مساله عدالتمحوری و توزیع عدالت در سراسر کشور؛ محوری به نام آزادسازی اماکن ورزشی ایجاد کردیم تا مردم بتوانند حداقل بخشی از ساعات روز را استفاده کنند. بعضی از مجموعهها را پیش بردیم. در هفتههای اول با مجموعه آزادی آغاز کردیم. بنا بر یک روایتی، با لحاظ کردن بخش خصوصی ما نزدیک به 65 تا 70 هزار مجموعه ورزشی داریم که حدود 32 هزارتا از این عدد برای ارگانهای دولتی است. همین 32 هزارتا؛ یعنی مجموعههای در اختیار وزارتخانهها و سایر نهادها، خود همینها را اگر میتوانستیم در مدار عمومی وارد کنیم اتفاق بزرگی میافتاد. منظور ما این نبود که در تمام ساعات روز در اختیار عموم مردم قرار دارد. تنها ساعت 6 صبح تا 8 صبح و از 6 عصر تا 8 عصر مدنظرمان بود. باقی اوقات نیز بهرهبرداران اهدافشان را پیش ببرند. در بعضی از استانها توانستیم این طرح را پیش ببریم. در تهران هم چند مورد پیش رفت. اما کار بهصورت کلی موفق نبود و پروژه تا حالا جلو نرفت اما امیدوارم با تاکید وزیر جدید بر ورزش همگانی و تغییر و تحول صورتگرفته حداقل همین یک موردی که در سند تحول دولت نیز آمده بتوانیم پیگیری کنیم تا در انتهای دولت لااقل یک قدم برداشته باشیم. بخش سوم ماجرا که مکمل آن دو بخش است و مربوط به مشوق داشتن است. منظورم از مشوق چیست؟ همین ورزشهای صبحگاهی و عصرگاهی است. وقتی به یک فضای عمومی میروید و ببینید تعدادی از افراد درحال ورزش کردن هستند، شور و شوق شما برای پیوستن به آنها بیشتر میشود. پس ما نیاز به رویدادهای عمومی داریم. برای ورزشهای صبحگاهی، ورزشهای عصرگاهی و حتی همین پیادهروی نیاز به برگزاری رویداد داریم. برای همین مورد نیز چالش جدی داریم. چالشهایی مانند تامین مربی، تامین اعتبارات و حمایت از این رویدادها نیازمند به هزینه است. خب متاسفانه اعتباراتی که در قانون برای ورزش همگانی درنظر گرفته میشود درنهایت به ورزش همگانی نمیرسد. یعنی از طرق مختلفی میبینیم که درنهایت این اعتبارات صرف ورزش حرفهای و قهرمانی میشود. این کار به لطایفالحیلی صورت میگیرد. اینجا هم ما میتوانستیم با برگزار کردن رویداد و مسابقههای عمومی حداقل مردم را تشویق کنیم که از فضاهای عمومی در فصلهای مناسب استفاده کنند. من تقریبا وقتی به سفرهای استانی میروم، اولین سوالم این است که این شهر چند رویداد صبحگاهی دارد؟ یا اینکه چه میزان جاده پیادهرو دارد؟ ما واقعا زیرساختهای این تیپیمان مشکل دارد و اساسا یکی از معضلات جدیمان، تامین هزینههای حداقلی برای مربیان رویدادهای صبحگاهی است. شهرداریها خیلی جاها کمک میکنند اما آنها هم بهطور کامل نمیتوانند کمک کنند. مثلا ما در ورزش عصرگاهی کارمان پیش نرفت و تنها ورزش صبحگاهی در بعضی شهرها داریم. مانند شهرهای تهران و تبریز. بهخاطر اینکه در تهران یک سازمان ویژهای دارد و در تبریز هم بنا به علاقه شهردار به ورزش از اهمیت ورزش باخبر بود.
این عدم توجه رسانهها به ورزش همگانی که میگویید؛ تا چه میزان از این قصور مربوط به سیاستگذار است؟ همچنین در رابطه با عدم دسترسی همه اقشار به همین زیرساختهای حداقلی موجود نیز اگر امکانش وجود دارد توضیح دهید.
مسائلی که اشاره کردم، در هم تنیده هستند. یعنی من نمیتوانم بگویم که فقط سیاستگذار مقصر است. یا اینکه بگویم مقصر مردم هستند. سیاستگذار میگوید که علاقه مردم، موفقیت تیمهای باشگاهی و تیمهای ملی است. ما هر کجا میرویم همه درباره تیم ملی سوال میکنند. هیچکس هیچ جایی نپرسیده است که چرا فضایی برای ورزش وجود ندارد. این مساله مهمی است که چرا مطالبه نمیشود. همان کسی که در رابطه با استقلال و پرسپولیس مطالبه میکند، یا کسی که درباره تیمهای ملی و چمن مطالبه میکند؛ بهنحو عجیبی هیچ مطالبهای درباره اینکه چرا خودش نمیتواند ورزش کند ندارد و هیچ سوالی نمیپرسد. بخشی از آن به این بازمیگردد که این فرد آگاه نشده و متوجه ماجرا نیست. درست که بخشی از موفقیتهای تیمهای ملی به غرور ملیمان بازمیگردد و به نحوی شادیآفرین است اما این مساله قابل قیاس با سلامتی خود فرد نیست و حجم بزرگی از مرگومیرها و بیماریهای رنجآور ما مانند دیابت و پوکی استخوان به تحرک مربوط است. بسیاری از بیماریها در دوره میانسالی به دلیل ورزش نکردن است و گاهی هم دیر میشود و فرد نمیتواند این ورزش نکردن را جبران کند. بخشی به این برمیگردد که خودآگاهی لازم در مردم نیست. مطالبات مردمی همه معطوف به ورزشهای باشگاهی و قهرمانی است. سیاستگذار و سیاستمدار نیز ناخودآگاه به آن سمت میورد. مثالی برای شما میزنم. وزیر قبلی چند بار به مجلس رفت و مورد سوال نمایندههای مردم بود. چند درصد سوالات درباره ورزش عمومی و همگانی بود؟ اظهارنظرها را ببینید که چند درصدشان مرتبط با ورزشهای همگانی بود؟ اینکه گفتم دور باطل است و باید شکسته شود به همین دلیل است و به نظر من رسانه توانایی برجستهسازی این موضوعات را دارد. یک وقتی من این مساله را مطرح کردم که به هنگام پخش مسابقات مهم سوالات و اطلاعاتی درباره ورزش عمومی زیرنویس شود تا فردی که درحال تماشای آن مسابقع و تخمه شکاندن است یک ارزیابی نسبت به وضعیتش با خودش داشته باشد. اینکه اضافه وزنش چقدر است؟ چقدر تحرک دارد. نکتهای البته اضافه کنم. این تصور وجود دارد که اگر اضافه وزن نداشته باشیم، وضعیت تندرستیمان خوب است. اینگونه نیست. چه بسا وضعیت کسی که ورزش میکند و اضافه وزن دارد، از وضعیت کسی که اضافه وزن ندارد و ورزش هم نمیکند؛ بهتر است. من بعد از این همه تامل، گفتوگو و برنامهریزی احساس میکنم گرهای به شکل دورباطل در ورزشهای همگانی افتاده است. بسیار کم پیش میآید که رسانهها بپرسند اکنون در ورزشهای همگانی، وضعیتمان چگونه است؟ اکنون در جامعهمان فقط 20 درصد از جامعه ورزش میکنند و 80 درصد کمتحرکی داریم. در گروه سنی زیر 15 سال، وضعیت چاقی و کمتحرکی بحرانی است. در میان سالمندان و بانوان وضعیت کمتحرکی بحرانی شده. اینگونه نیست که بخواهیم هشدار دهیم و بگوییم این وضعیت خطرناک است. نه. الان دیگر تبدیل به بحران شده است. ما پایینترین میانگینها جهانی را در این مساله تحرک و ورزشهای عمومی داریم. شما هم وضعیت پیاده شدن افراد از تاکسی را دیدهاید. اگر جا داشته باشد تا محل ورود به مغازه یا محل قرارشان هم پیاده نخواهند شد تا چند دقیقه هم راه نروند.
اما راجعبه نکته دومتان نکتهای لازم است بگویم. ما 15 میلیون دانشآموز، 14 میلیون کارگر و حدود دو میلیون و 500 کارمند داریم که با نیروهای نظامی و انتظامی به چهار میلیون و خردهای میرسند. اینها را با هم جمع بزنید. نزدیک به 40 میلیون نفر میرسند. اینها میتوانستند مجموعههای ورزشی خودشان را در اختیار نیروهای خودشان قرار دهند. یعنی دانشآموز از مجموعههای خود آموزشوپرورش در هر کجایی که برود، بتواند استفاده کند؛ استفاده از مجموعه از سایر نهادها پیشکش. اگر درون مجموعهای میتوانستیم این مساله را پیش ببریم که مثلا کارمندان از تمام مجموعههای مرتبط به خودشان بتوانند استفاده کنند یک قدم رو به جلو میرفتیم اما متاسفانه همین اتفاق هم نیفتاده است. موقعیت ما ستادی است. چندین بار جلسه گذاشتیم و پیگیری کردیم. اما پیش نرفت. در ماجرای بیندستگاهی نتوانستیم مساله را پیش ببریم. حتی ماجرا و روانسازی برای استفاده از سایر مجموعهها را هم نتوانستیم جلو ببریم. مثلا یک کارگر یک کارت دارد و با این کارت در هرکجای کشور بتواند از مجموعههای ورزشی مرتبط با کارگران استفاده کند اما نشده است. مجموعههای ورزشی ما در بین دستگاههای مختلف پراکنده شده است و وزارت ورزش و جوانان نیز یک دستگاه است در کنار سایر دستگاهها. توانایی این را ندارد که امر و نهی کند یا دستور ابلاغ بنویسد. تنها کاری که ما میتوانیم انجام دهیم این است که در شورای عالی ورزش یک مصوبه بگیریم که این کار را هم انجام دادیم. همچنین پیشنویس سند ملی تقسیم کار ورزشهای همگانی را نهایی کردیم و به دبیرخانه شورا فرستادیم اما مساله این است تا زمانی که روی زمین نیاید و اجرایی نشود روی کاغذ است و برای کاغذ هم اتفاقی نمیافتد. حقیقتا نیاز به عزم ملی دارد. نیاز به این دارد که مطالبه جدی شکل بگیرد و برنامه جدی پیشبینی شود. امیدوارم که در دور جدید فعالیتها فارغ از اینکه چه کسی مسئولیت این ماجرا را برعهده دارد؛ با توجه به تاکیدات وزیر، حداقلش این است که بخشی از ماجرای درون دستگاهی حل شود.
یکی دیگر از بحثهای مرتبط با ورزش عمومی افزایش هزینهها با توجه به ورزش است. ورزش بدون تغذیه درست تاثیری ندارد. اما با درنظر گرفتن میزان دریافتی مثلا یک کارگر با هزینهای که باید برای ورزش خرج کند ورزش کردن امر غیرمعقولی است. از طرفی دیگر ممکن است این ذهنیت در فرد شکل بگیرد که این هزینههای گزاف یک هزینه اضافه است و نخواهد زیر بارشان برود.
همین را به شما گفتم. اصل سوم قانون اساسی ما میگوید که تربیت بدنی رایگان است. اشکال ندارد که تربیت بدنی خصوصی هم در جامعه فعال باشد اما ببینید شما همانطور که بیمارستان دولتی و مدرسه دولتی دارید، مجموعههای دولتی ورزشی برای همین کنترل کردن تعرفهها هم میتوانستیم داشته باشیم. واقعیت این است که فضای ورزش به شکل کامل به بازار سپرده شده و اصطلاحا عرضه و تقاضاست که درحال تعیین قیمتها است. نتیجه هم همین شده که شما اشاره کردید. در بسیاری از حوزهها دولت یارانه پرداخت میکند و مواردی که فکر میکنیم ضروری است، برای کاهش هزینههای عمومی یارانه میدهند و دولت حمایت میکند. نکتهای بگویم. قدمهای خوبی در این رابطه برداشته شد اما این قدمها به نقطه نهایی نرسید. مثلا 27 صدم ارزش افزودهای که به حوزه ورزش اختصاص دادند، از حوزه سلامت برداشته شد. اما نکته این است که به هنگام تخصیص این ارزش افزوده، ورزش همگانی مدنظر بود. اما سر از جای دیگر درآورد. این در دولت جدید اتفاق نیفتاده. بلکه در سالهای قبل و توسط دولت قبل، ریل نامناسبی صورت گرفت و از جهتگیری مدنظر، منحرف شد. این میتوانست بسیار کمکدهنده باشد. دو مشکل برای آن به وجود آمد. قصد دارم بگویم حمایت دولت و مجلس چرا به نقطه اجرایی نرسید. یک بخش به این مرتبط بود که اعتبار تخصیص پیدا نکرد. نزدیک به 2 الی 3 هزار میلیارد تومان اعتبار بود. سال 1400 و 1399 تنها 100 میلیارد اختصاص پیدا کرد. در سال 1400 و 1401 هم تبدیل به 50 میلیارد شد. شما ببینید که 2 هزار میلیارد کجا و 100 الی 50 میلیارد کجا! منظورم این است که ما نظام حمایتی و یارانهای میتوانستیم برقرار کنیم تا هم وسایل ورزشی ارزان شود و هم خدمات و هم مسائل مرتبط با نظام تغذیه را مورد حمایت قرار دهیم. در صحبتهایم همیشه تکرار میکنم که سختافزار تندرستی آدم، سه چیز است. تغذیه، ورزش و خواب است. این سه باید با هم تناسب داشته باشند تا شما بدنتان بدن آمادهای باشد. از طرف دیگر هم روح و روانتان سالم باشد. متاسفانه ما در این قسمت هم دچار مشکل شدیم. من به دوستان همیشه میگویم که ما مساله جدی در حوزه ناهنجاریهای روانی داریم. ما مسائل جدی در مسائل نشاط، آسیبهای اجتماعی و بیماریهای مختلف داریم. خیلی از اینها با ورزش کاهش پیدا میکنند و از بین میروند. یعنی ما اگر یک واحد در ورزش هزینه کنیم، دهها واحد در هرکدام از مواردی که نام بردم، کاهش خواهیم داشت. اما متاسفانه در نظام سیاستگذاری ما، توجه به معلول از توجه به علت مهمتر است. یعنی هزینهها را در بخش معلول ماجرا خرج میکنیم. اعتباراتی که در بخش بیماریها میشود، بههیچوجه قابل مقایسه با اعتبارات ورزش همگانی نیست. نتیجه نیز همین است. خیلی ساده میگویم نتیجه این میشود که ورزش گران میشود و از دسترس بسیاری از بخشهای جامعه خارج شده است. شاید تعبیر خوبی نباشد اما انگار از یک دهه قبل به بعد، ورزش طبقاتی شده است. دقیقا انگار ورزش یک امر لاکچری شده و از یک دهه قبل به بعد، فرآیند لاکچری شدن ورزش اتفاق افتاده است. در این دو سال ما خیلی تلاش کردیم. اما گاهی اوقات موانع قانونی اجازه نمیدهد که تغییر و تحول به صورت جدی صورت بپذیرد. گاهی هم مقاومتهایی وجود دارد که فاصله را نسبت به هدفگذاریهایمان بیشتر میکند.
دقیقا یکی از نکاتی که قصد مطرح کردن آن را داشتم، همین خلاهای قانونی است. در حرف و سخن همه درباره لزوم حمایت از ورزش عمومی و همگانی میگویند اما در قانون، حمایتی از ورزش عمومی نمیشود.
قانونگذار دو حرکت انجام داده و فکر میکند که وظیفهاش را انجام داده. از طرفی هم درست است. یک حرکت این بود که بخشی از عوارض مربوط به دخانیات و بهطور خاص سیگار را به حوزه ورزش اختصاص دادهاند. رقم قابل توجهی هم است. یک بخش دیگر هم 27 صدم درصد ارزش افزوده، به ورزش اختصاص داده شد اما در خروجی نهایی بودجه و رقم کافی به حوزه ورزش داده نشد. شما اگر از قانونگذار در رابطه با ورزش بپرسید، این دو نکته را خواهد گفت و این دو بخش حداقل 3 هزار میلیارد اعتبار دارد. سوالی که پرسیده میشود این است که آیا این 3 هزار میلیارد تومان اختصاصدادهشده، به ورزش همگانی میرسد یا از جای دیگر سردرمیآورد؟ بخش زیادی از آن، اصلا تخصیص پیدا نمیکند. از 2هزار و 500 تنها 50 هزار میلیارد، توسط نهاد مربوطه تخصیص پیدا میکند، آن هم آخر سال یعنی اسفند ماه؛ وقتی که تمام سال از دست میرود و آخر سال 50 میلیاردی که 20 درصد آن باید صرف بخش جوانان شود و سر جمع 10 الی 15 میلیارد به سمت بخش ورزش همگانی میآید که در اسفند ماه قرار است چکار کنیم؟ میخواهم این را بگویم که قانونگذار، روند و روال را موظف بوده پیگیری کند که آن را هم انجام داده است. مثالی برای شما میزنم. قانونگذار قانونی را تصویب کرده که پرداخت هر وجهی به ورزش حرفهای ممنوع است. اما میبینیم که هزینه باشگاههایی که اغلبشان هم دولتی هستند، هرسال بیشتر میشود و رقمها به بازیکنان درحال تبدیل شدن به دو رقمیهای میلیاردی است. نباید این سوال پرسیده شود که چطور علیرغم ممنوعیت پرداخت، این پرداختها انجام میشود؟ معلوم میشود که این ماده قانونی کار نمیکند و به هدف نخورده است. قانونگذار تلاش کرده که وضعیت بهبود پیدا کند اما در عمل هدف محقق نشده است. وظیفه ما اصلاح قانون است و اینکه آن دستگاه مجری را فرابخوانیم و از او سوال بپرسیم. اما این اتفاق نیفتاده است. این از بخش تامین اعتبارها است. بخش دوم که مشکل بسیار جدی است. این است که به لحاظ قانونی، دستگاههای دولتی، امکان این را ندارند که خودشان مجموعههای ورزشی را اداره کنند و حتما باید برونسپاری و خرید خدمت اتفاق بیفتد. طبق قوانینی که وجود دارد. نتیجه این میشود که من مجموعه خودم را باید بهخاطر الزام قانونی، به بخش خصوصی واگذار کنم تا بخش خصوصی با تعرفههایی که بر منطق بازار و سود تعریف میشود، اداره کند. در اینجا میشد استثناهایی را قائل بود که این اتفاق هم نیفتاده است.
درباره آسیبهای ادغام بودجه ورزش همگانی با ورزش قهرمانی و حرفهای هم کمی صحبت کنیم.
یک زمان بود که ما مشخص میکردیم، این میزان اعتبار در اختیار ورزش همگانی، این میزان اعتبار در اختیار ورزش همگانی است. این تفکیک شده و مشخص بود. در دورهای که من در مرکز پژوهشهای مجلس کار میکردم، متوجه شدم که بودجه ورزش همگانی به اسم همگانی کردن ورزش به جیب ورزش قهرمانی میرود. کلمه را جابهجا کردند و بودجه به سمت دیگر رفته است. نهادهای نظارتی زیادی وجود دارند که باید از این اتفاق جلوگیری میکردند اما نکردهاند. در سالهای اخیر متاسفانه آن تفکیک سابق هم از بین رفته و بودجه اصطلاحا یکپارچه شده است. این بدان معنی است که زمانی که تفکیک شده بود، تکلیفش مشخص نبود. بخشی از آن هم طبیعی است. وزارتخانه، تحت فشار ورزش قهرمانی است. تحت فشار افکار عمومی به دلیل عدم موفقیت تیمهای ملی است. اگر این از مبدا تفکیک نشود و در مبدا ریلگذاری نشود، معلوم است که در این نقطه میآید و در این نقطه هم به نتیجه نمیرسد.
چه اقداماتی لازم است که ورزش همگانی از حالت بخشنامهای خارج شود؟
دو اتفاق باید به شکل همزمان صورت بگیرد. یک اینکه همه این نهادها و سازمانها و ارگانهایی که مجموعه ورزشی عمومی دارند، مکلف شوند که در ساعات مشخصی، امکان استفاده عموم را فراهم کنند. یعنی اصطلاحا آن کلید و زنجیر را از روی مجموعههای ورزشی بردارند. این همان یکی از الزامهای قانونی است که میتواند در اینجا اتفاق بیفتد. یعنی ما در همین 30 و چند هزار مجموعه ورزشیای که داریم را به روی مردم باز کنیم. اتفاق دوم که سمت دیگر قضیه است، مربوط به حوزه رسانه و نهادهای فرهنگساز است. در آنجا قصد تاکید روی این موضوع را دارم که ما میتوانیم از بعضی ابزارها استفاده کنیم؛ مثلا ما اگر یک کارت تندرستی در نظام بهداشت و درمان داشته باشیم تا افرادی که تندرستتر هستند، از تخفیفات و امتیازات بیشتری برخوردار شود... منظور من ایجاد فرهنگسازی لازم است. یعنی از یک طرف ما فضاهای ورزشی را در اختیار عموم قرار دهیم و از طرف دیگر، فرهنگسازی را از طریق یک بسته ارائه دهیم. این دو اتفاق اگر به شکل موازی رخ بدهد، به این نکته امیدوارم که در برنامه پنجساله آن 20 درصد تحرک را به 40 الی 50 درصد برسانیم.
خبری چند وقت گذشته منتشر شد که سولههای ورزشی مربوط به ورزش بانوان تعطیل شدند. ماجرا چه بود؟ برخی گفتند که سولهها مربوط به مدیریت بحران است. این تعطیلیهای بدون جایگزین، آسیب نیست؟
مالکیت این مجموعهها با نهادی به جز وزارت ورزش بود و استفاده و کاربری دیگری را برای آن مجموعهها به کار گرفته بودند. برای همین ما نمیتوانستیم اعتراضی به مساله وارد کنیم. آنها هم مجبور نبودند که تمام مجموعهها را برای فعالیت حوزه ورزش واگذار کنند. البته اینکه حتما جایگزینی برای این مجموعهها صورت بگیرد، پیگیر این موضوع هم بودیم. اما همانطور که گفتم، مشکلات مرتبط با واگذاری مجموعههای ورزشی به بخش خصوصی، گاهی اوقات این اجازه را نمیدهد که شما تغییر و تحول خاصی رقم بزنید. بعضی واگذاریهای ما سه ساله، پنج و دهساله انجام شود، این یعنی شما باید 10 سال با یک بهرهبردار کار کنید. چالش بسیار جدی که ما داریم، این بوده که بهرهبرداری و امکان استفاده بانوان در ساعات بعد از ظهر از مجموعههای ورزشی فراهم شود.