علی مزروعی، خبرنگار:طی چند روز اخیر اتفاقی مهم برای ایران در عرصه بینالمللی رخ داد. اولا ناوگان دریایی ایران بعد از طی کردن مسیر دور کره زمین به ایران بازگشت و ثانیا سران کشورهای عربی در اجلاس سالیانه خود ادعاهای امارات مبنیبر حاکمیت بر جزایر سهگانه ابوموسی، تنب کوچک و تنب بزرگ را از متن اصلی بیانیه خارج کردند. هرچند چنین ادعایی در اسناد الحاقی بیانیه وجود داشت اما نبود آن در بیانیه اصلی به نوعی یک اقدام تازه و برخلاف مشی سابق اجلاس سران کشورهای عربی است. برای بررسی پیامدهای این اتفاقات با علیرضا تقوینیا، کارشناس مسائل منطقه به گفتوگو پرداختهایم. مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
نظر شما درمورد دستاوردهای بینالمللی اخیر ایران یعنی سفر دور دنیا ناوگروه دریایی ارتش و عقبنشینی سران عرب از ادعاهای ضد تمامیت ارضی ایران چیست؟
مورد اول یعنی طی شدن دور کره زمین توسط ناوگروه ارتش که شامل ناوبندر مکران و ناو دنا بود یک دستاورد مهمتری بود؛ چراکه ابعاد فنی و راهبردی داشت و میتواند طلیعهای باشد که در درازمدت زمینه حضور گسترده ناوگان جمهوری اسلامی ایران در آبهای اقیانوسی را فراهم کند. من الان را نمیبینم، زمانی را میبینم که جمهوری اسلامی صدها شناور بزرگ ساخته و در آبهای مهم دنیا حضور دارد. بر روی شناورهایش موشکهای کروز زمین به زمین مستقر است و در هر جای دنیا قادر به اجرای عملیات علیه اهداف زمینی خواهد بود. من 50 سال دیگر را میبینم، الان را نمیبینم. از این جهت سفر ناوشکن دنا سفر بسیار مهمی بود که ابعاد فنی، تاکتیکی و راهبردی داشت و به اعتقاد من بسیار مهم بود. اما در مورد اتفاقی که درخصوص بیانیه پایانی اتحادیه عرب افتاد هم باید گفت که این امر نشاندهنده این است که اعراب قصد دارند میزان تنش با ایران را کاهش داده و سطح جدیدی از روابط را رقم بزنند. از این جهت ادعای غیرقانونی امارات مبنیبر حق مالکیت بر جزایر سهگانه را در متن نهایی بیانیه نیاورده و آن را حذف کردند. اگرچه این ادعا در یکی از پیوستهای بیانیه آمده بود اما به نظرم کنار گذاشتن آن از متن اصلی که برخلاف رویه نشستهای پیشین اتحادیه عرب است واجد نکته مهمی است که موفقیت سیاست منطقهای ایران را نشان میدهد.
این امر البته نخستین بار نیست که رخ داده. در اجلاسیه سال گذشته که در الجزایر برگزار شد نیز این بند از متن بیانیه خارج شده بود. آیا با این وجود اقدامی که امسال رخ داد را میتوان اتفاقی مهم و خاص ارزیابی کنیم؟
اتفاقی که سال گذشته در الجزایر رخ داد استثنا بود. این کشور یکی از دوستان همیشگی ایران بوده و این مورد استثنا بوده است اما زمانی که این اتفاق در اجلاس امسال که در عربستان سعودی برگزار میشد، تکرار شد باید آن را با اهمیت دانست.
آیا این اتفاق ناشی از توافق اخیر بین ایران و عربستان است و آیا می توان امیدوار به تکرار آن بود یا احتمال اینکه در حد یک اقدام استثنایی باقی بماند وجود دارد؟
ما امیدوار هستیم که چنین اتفاقی بیفتد اما دنیا را نمیدانیم. شاید در انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در سال 1403 آقای ترامپ پیروز شود و عربستان تغییر رویه بدهد اما میتوانیم بگوییم این سیاستی که درپیش گرفتهایم موفقیتآمیز بوده و به اهداف خودش رسیده است.
در کنار این اقدام مثبت پالسهای نسبتا منفی نیز در نشست اتحادیه سران عرب رخ داد. پیشنویس بیانیه به ادعای حاکمیت امارات بر جزایر سهگانه ایران و همچنین برقراری مجدد روابط دیپلماتیک بین تهران و ریاض میپرداخت اما در بیانیه پایانی، هر دو بند حذف شده است. همچنین نماینده امارات نیز در جلسه قرائت بیانیه حاضر نشد. آیا با توجه به این موارد میتوانیم بگوییم کشورهای عربی در تعاملاتشان با ما ثبات رویه نداشته و هر آن ممکن است به وضعیت تنش با تهران بازگردند؟
بله، این را من همیشه گفتهام که ما با کشورهایی مثل عربستان سعودی اتحاد و شراکت راهبردی نخواهیم داشت اما میتوانیم تنشها را کاهش داده و امیدوار باشیم که به سطحی از تعامل برسیم. اما اینکه خیال کنیم با آنها رابطه استراتژیک و راهبردی خواهیم داشت درست نیست. حذف بند مربوط به ادعای حاکمیت امارات بر جزایر سهگانه از متن اصلی اعلامیه نیز صرفا اقدامی در راستای کاهش تنش و شکلگیری نوعی تعامل مثبت با ایران بوده است. اما اینکه امیدوار باشیم این تعامل مثبت به شکلگیری رابطهای راهبردی با اعراب برسد، بعید میدانم.
معمولا در نظام بینالملل اینگونه تعریف شده که این اختلافات و تعارض منافع دولتهاست که باعث تنش میشود و راه کنترل تنش نیز حل اختلافات است. اما در ماجرای بیانیه سران کشورهای عربی ما معکوس این فرآیند را شاهد بودیم و این رفع تنش و اختلاف با کشورهای عربی بهویژه عربستان سعودی بود که باعث شد ادعاهای مرزی نیز کمتر بروز پیدا کند. این اتفاقی که رخ داد نشان میدهد که گاهی اختلافات و تعارضات منافع نهتنها عامل ایجاد تنش نبوده بلکه نتیجهای است که بعد از ایجاد تنش بروز داده شده تا بهانه امتیازگیری و ایجاد فشار را فراهم آورد؟ چنین برداشتی را چقدر قبول دارید؟
به نظرم نه. باید گفت که این اختلاف به هرحال وجود دارد. اما سوال اینجاست که آیا عربستان سعودی و امارات به خاطر چنین اختلافی حاضر به ایجاد تنش هستند یا نه که پاسخ نه است. امارات الان از این اقدام ناراحت است و اختلافی به وجود نیامده اما سایر کشورهای عربی حاضر نیستند که به خاطر اختلاف مرزی بهوجودآمده، کل جهان عرب را وارد چالش با تهران کنند.
اما بههرحال امارات نیز بعد از اعلامیه، بیانیه جدیدی برای طرح ادعای خود مطرح نکرد و به نوعی ناچار شد از کشورهای عربی تبعیت کرده و مخالفتی بروز ندهد.
بله خب ناچار شده تبعیت کند.
با توجه به این امر میتوانیم امیدوار باشیم که توافقات جانبی با کشورهای عربی راه چنین بهانهجوییهایی از جانب امارات را مسدود کند؟
قطعا همینطور است. اگر ما براساس نظریات کارکردگرایی بتوانیم روابط فنی و اقتصادی خودمان را با کشورهای عربی ارتقا ببخشیم و بهنوعی وابستگی متقابل ایجاد کنیم طبعا در حوزه سیاسی نیز آنها سطح روابطشان با ما را ارتقا داده و از تنش پرهیز خواهند کرد.
آیا سفر دور دنیای ناوگروه ایران آنهم در شرایط فشار و تحریم را میتوان یک دستاورد سیاسی نیز دانست؟
حتما پیامهای سیاسی خودش را نیز خواهد داشت. اینکه ناوگروه ما در نزدیکی آمریکا به دریانوردی پرداخت، ماموریتهای محوله را انجام داد و توانست علیرغم مخالفت آمریکا در برزیل و آفریقایجنوبی پهلو بگیرد، پیام سیاسی بسیار مهمی را میرساند. این پیام این است که جمهوری اسلامی ایران یک قدرت دریایی است و به سطحی از توانایی رسیده که فراتر از خلیجفارس و دریای عمان نیز قدرت دریانوردی داشته و میتواند منافع ایران را تامین کند. ما در آینده به سمت ساخت و خرید شناورهای دریایی بزرگ خواهیم رفت و توان دریایی خود را گسترش میدهیم. از این جهت این اقدام طلیعه یک حرکت بزرگ محسوب شده و قدرت حضور، نفوذ و بروز قابلیتهای نیروی دریایی ارتش در آبراهها و مسیرهای مهم انتقال انرژی بهخصوص در اقیانوس هند که درحال حاضر 60 تا 70 درصد تجارت جهانی از طریق آن انجام میشود را نشان میدهد. این امر برای ما یک فرصت بزرگ برای تاثیرگذاری در معادلات جهانی را فراهم میکند.
یکی از انتقاداتی که به ناوگان نظامی آمریکا وارد میشود این است که با تجهیزاتی بسیار بزرگ و آسیبپذیر، کیلومترها دورتر از مرزهای خود به دریانوردی میپردازد. آیا چنین انتقادی را به سفر دور دنیای ناوگان دریایی ایران نمیتوان وارد دانست؟
این تخاصمورزی آنها نسبت به ماست که آنها را آسیبپذیر میکند والا خلیجفارس یک آبراه بینالمللی است و آنها نیز میتوانند حضور پیدا کنند. اما اینکه آنها نسبت به ما اهداف غرضورزانه دارند و رفتارهای غیرمسئولانه بروز میدهند باعث میشود در هنگام تنش آسیبپذیر باشند والا حضور در آبراههای بینالمللی حتما برای هر کشوری قدرتآفرینی میکند. ما نیز میتوانیم از طریق ناوگان دریاییمان بر کشورهای دیگر تاثیر بگذاریم. زمانی که انگلستان 4 سال پیش در تنگه جبلالطارق نفتکش ما را توقیف کرد ما در خلیجفارس این کار را انجام داده و توانستیم به نوعی از موازنه برسیم اما شاید روزگاری برسد که ما در آبراههای مهم دنیا بتوانیم برای دفاع از حق خودمان اقدام کنیم. شاید روزی در تنگه بابالمندب این کار را انجام دهیم و دست خودمان را برای تعقیب منافع ملیمان بازتر کنیم. ناوگروه 86 به اعتقاد من طلیعه آغاز چنین حرکتی بود. زمانی که یک ناوگروه به چنین سفری میرود درواقع درحال تجربهاندوزی است و مقدمات را برای بروز و نفوذ بیشتر فراهم میکند. این امر باعث خواهد شد نیروی دریایی ارتش ایران با اعتمادبهنفس بیشتری بحث توسعه و گسترش کیفی و کمی شناورهای خود را دنبال کند.
چه عواملی باعث شد تا قدرتهای غربی در مسیر حرکت ناوگان ایرانی نتوانند مانعتراشی کرده و آن را از حرکت بازدارند؟
از لحاظ قانونی آنها توجیهی برای این اقدام نداشتند و در یونان نیز نفتکشهای ما بهطور غیرقانونی توقیف شد که پاسخ قاطع ایران باعث رفع توقیف آن شد. اگر آمریکا میخواست شناورهای ایران را توقیف کرده یا به آن صدمه بزند، خب شناورهای خودش در خلیجفارس حتما صدمه میدیدند. این نوعی از توازن قدرت در برابر آمریکاست که ما به آن رسیدهایم. این یک واقعیت انکارناپذیر است. ما شناوری را که حامل نفت آمریکا بود توقیف کردهایم و نشان میدهد ما به یک نوعی از توازن رسیدهایم. آمریکا نه به لحاظ عملیاتی چنین توانی دارد چراکه میداند با واکنش متقابل ایران مواجه میشود و نه زیرساخت حقوقی برای توقیف شناورهای ایرانی، آسیب زدن به آنها یا جلوگیری از حرکتشان را دارد.