نویسنده : سیدعلی سیدان،روزنامهنگار
هفت روز از شهادت دکتر محسن فخریزاده میگذرد و در گذر ایام وجوه تازهتری از شخصیت ایشان بر ما آشکار میشود. دانستیم با یک دانشمند فاضل طرف بودهایم البته نه دانشمندی که بیتوجه به اقتضائات و نیازهای زمانه مشغول مطالعه کائنات است بلکه دانشمندی وسط میدان عمل. برای شناخت بیشتر این وجه از شخصیت شهید فخریزاده گفتوگویی کردهایم با دکتر مهدی گلشنی عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی. دکتر گلشنی از اساتید پیشکسوت فلسفه علم و فیزیک است که طی سالیان اخیر مراوداتی با این شهید داشته و بههمین سبب میتواند تا حدی جایگاه بارز ایشان را، در عرصه مجاهدت علمی، نشان دهد.
میزان آشنایی شما، ارتباط شما و نحوه آشنایی شما با شهید فخریزاده چطور بود؟
خدا آن شهید بزرگوار را رحمت کند. آشنایی من با ایشان مربوط به چندسال اخیر بود [گرچه] از طرق مختلف دیدگاههای ایشان و [وصف] کارهایشان را شنیده بودم. ایشان هم اظهار تمایل به ملاقات داشت [و اینطور بود که] دعوتشان کردیم [و] در شانزدهم دیماه ۱۳۹۶، حدود ۳سال پیش، در گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف [جسهای داشتیم و] ناهاری خوردیم که توضیحش را خواهم داد. البته توصیفات ایشان را شنیده بودم، ولی ملاحظه خودم این بود که ایشان دو برجستگی عمده دارد؛ یکی تواضع فوقالعاده ایشان با مقامی که داشتند، یکی هم حساس بودن نسبتبه اقتضائات زمان [و اینکه] «حال چه باید کرد؟» در نکات بعدی عرض خواهم کرد [که ایشان] خیلی نسبتبه مسائل زمان حساس و آگاه بودند و اینرا من کمتر دیدهام. مثلا در میان علما در علامهجعفری و شهید مطهری این را دیده بودم که نسبتبه علم یا مسائلی که ایجاد مشکل و زحمت میکند حساس بودند. مرحوم استاد فخریزاده هم همینطور بودند [یعنی] نسبتبه مسائل حساس بودند و اینکه حتما باید پاسخگو باشیم و اقدام کنیم. نکته مهم ایشان که کمیاب است، این بود یعنی صرفا یک دانشمند نبودند. درحال حاضر [و در] زمان ما [افراد] فقط چیزهایی را یاد میگیرند که همانها یا مقاله میشود یا به سخنرانی تبدیل میشود، ولی اینکه به منصه ظهور برسد و تاثیر عملی داشته باشد، آن حساسیت در افراد نیست. برایم جالب بود باتوجه به شغل و حرفهشان، توجه ایشان به فلسفه بود و مخصوصا [به] کاربرد فلسفه در علم. حدود چهلوخردهای سال است که [از توجه به فلسفه] مکرر در کلاسها میگویم و خیلی کمیاب دیدهام کسی روی این نکته توجه داشته باشد، بلکه همه علمزده هستند و فکر میکنند علم جواب همه سوالات را میدهد. مرحوم شهید [فخریزاده] هم به این قضیه آگاه بودند که نه، حتما باید فلسفه و علم جمع شود.
حدود ۹۰ سال پیش اینشتین یکی از کسانی بود که میگفت اگر مسائل فیزیک بخواهد حل شود حتما باید با فلسفه جمع شود. استاد فخریزاده هم همینطور بودند و میگفتند که فلسفه باید در علوم بهکار رود و گلهای که داشتند این بود که چرا فلاسفه اسلامی نمیآیند فلسفه اسلامی را در علم بهکار ببرند که تاثیرگذاری آن خیلی میتواند بیشتر باشد.
گله ایشان این بود که میگفتند ما عملا هنوز همان حرفهای ملاصدرا را میزنیم و از آنها تجاوز نکردهایم. این نکته بسیار مهمی است که غفلت دارند و من همیشه [همین نکته را] در کلاسها میگویم و عکسالعمل این است که «بحث فلسفی نکنید.»
اینکه کسی در آن مقام و آن سمتها باشد، ولی دغدغهاش این باشد که برای علوم، فلسفه بهکار رود، [این ویژگی ایشان کمیاب است و اهمیت دارد]. آنموقعی که مرحوم علامه جعفری و آقای مطهری یا بنده این حرفها را میزدیم، [مثلا وقتی که] بنده در برکلی بودم، در دانشکدههای فیزیک مطلقا بحثهای فلسفی نبود، ولی شما بیایید و این بیست، سی سال آخر را و مخصوصا ۱۰ سال اخیر را نگاه کنید و ببینید که در بعضی از مهمترین دانشگاههای جهان -مثل کمبریج، آکسفورد یا کلمبیا و ییل آمریکا که دانشگاههای طرازاول هستند- الان فیزیکدانها و فلاسفه دور هم جمع شدهاند و بحثهای فیزیکی خلقت، دنیای اتمی و... را با هم دارند. ائتلافی در آکسفورد تشکیل شده و این کارها را میکند. شما فقط به سایت آکسفورد نگاه کنید و تعداد کنفرانسها در این قضیه را ببینید. این مرحوم شهید هم دغدغه این موارد را داشت.
در جلسهای که ما با این استاد شهید داشتیم، آقایان دکتر مصطفی تقوی و دکتر ابراهیم اصولی هم حاضر بودند. بحثهای مختلفی شد. ایشان از دنیای اتمی، بحث موج-ذره و اینکه مسائلش باید حل شود، در این موارد واقعا بحث مفصلی داشتند و از ما میپرسیدند که در کلاسهایمان در گروه فلسفه علم دانشگاه از چه مسائلی بحث میکنیم. بعضی بحثهای مطرح در سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع را مطرح میکردند و خلاصه [یک بحثشان] این بود که میفرمودند چرا غربیها آگاه شدند و حالا دارند از فلسفه در علوم استفاده میکنند و[لی] ما با آن سابقه تاریخی که در فلسفه داریم، این را نمیآییم در علوم بهکار ببریم که بنده [هم] در سالیان اخیر خیلی [بر این بحث] تاکید داشتم و[لی] خیلی مورد پذیرش واقع نشده است. در غرب [مثلا] کشیشانی هستند که یک دکتری فلسفه و یک دکتری فیزیک خواندهاند. در کنفرانسهای علم و الهیات -که بنده شرکت کردهام- فیزیکدان بود، فیلسوف و هم کشیش، همه بودند. این در ذهن ایشان هم بود و حیات متعالی همین است که هم فلسفه و هم علم با هم تعامل داشته باشند.
[ایشان] اظهار تاسف میکردند که فیلسوفان اسلامی ما به این بحثها نپرداختهاند. میفرمودند که باید به میراث فلسفی خودمان برگردیم و از حکمت اسلامی در توسعه علم و فناوری و... استفاده کنیم و در جهت بر پایی یک تمدن اسلامی روزآمد قدم برداریم. در این جلسه ما تفاهمنامهای هم با سازمان پژوهش و نوآوری وزارت دفاع امضا کردیم تا در امور علمی و توسعه علم و فناوری مشارکت کنیم تاکید داشتند بر اینکه جهانبینی علمی هم حتما بهکار رود، همکاری در برگزاری همایشهای داخلی و بینالمللی و اجرای بعضی طرحهای پژوهشی. البته بعد از امضای این تفاهمنامه، چندماه بعد رئیس دانشگاه بنده را بازنشسته کرد و آن طرح مسکوت ماند.
وجود چنین افرادی و بهرهگیری از تفکر زنده آنها و آگاه بودن ایشان به مقتضیات زمان، خیلی مهم است. تواضعی را که در ایشان بود درحوزه و دانشگاه، در محیطمان خیلی کم میبینیم. ایشان این تواضع را داشتند. بعضی دانشجویان من که برای یک سمینار یا کنفرانس به غرب رفته و برگشتهاند و صحبت برخی شخصیتهای برجسته علمی آنها را میکنند از تواضع و حوصله آنها برای پاسخ دادن به سوالات میگویند. این روحیه در آن مرحوم زنده بود و باید از آن درس گرفته شود.
آقای دکتر از چه جهت ایشان برای ترور انتخاب شد؟
بهخاطر برجستگی و جامعیت ایشان بود، چرا دشمن تلاش میکند کتابهایی که بر ضد دین نوشته شده به فارسی ترجمه و چاپ شود ولی کتابهای بسیارخوبی که فیلسوفان غرب در رد شبهات ضددین نوشتهاند و خیلی هم با افکار فلسفه اسلامی ما نزدیک است، اینها ترجمه نشود؟ دشمن حواسش کاملا جمع است، یکی در عدم انتشار چیزهای مفید و یکی هم از بین بردن آدمهای واقعا استثنایی. ایشان هم این ابعاد چندگانه را داشتند و به همین جهت ترور شدند. میگویند در سخنان نتانیاهو، تنها کسی که اسم برده شده بود، ایشان بود. آنها میخواهند علم ما رشد نکند به همینجهت عدهای همت کردند تا مقالهمداری در ایران راه بیفتد و ارتقای اساتید و... براساس تعداد مقالات و... باشد نهاینکه مقالات رفع نیاز کند یا اینکه ما در نوآوری و علم رتبه بالایی داشته باشیم. مرحوم فخریزاده بر این مسائل توجه داشتند، دشمن هم بر این مسائل توجه دارد.
چطور راه و رسالت علمی و سیاسی ایشان را ادامه دهیم؟
بهنظرم مهمترین نقطه ضعف ما این است که هویت دینی و ملی که باید در دانشجویان و دانشآموزان ما باشد، وجود ندارد. همه نگاهها به غرب است، یعنی اکثر نگاهها. درصورتیکه همه تاکید امام(ره) این بود که ما میتوانیم و چیزی از آنها کم نداریم. این تفکر در ژاپنیها، چینیها و... زنده شد و خود را به سطح علم روز و نوآوری رساندند، این باید در محیط ما زنده شود. در محیط دانشگاهها وارد کردن فلسفه اسلامی بهطور مناسب، نه الفاظ ثقیل و بحثهای خیلی کلی، بهطوری که عملا روی علم اثر بگذارد، خیلی میتواند اثرگذار باشد. بارها این را عرض کردهام که همه اداهای هنری و غیرهنری غرب به ما منتقل میشود ولی کارهای خوب غرب ازجمله نظم و ترتیب -که در دین ما هم آمده است و حضرت امیر(ع) بر آن تاکید فرمودهاند، یا برنامهریزی درازمدت و... - به ما منتقل نشده است. تحولاتی که در ارتباط با زندهشدن فلسفه و تاثیرش بر علم در غرب و مخصوصا در 10 سال اخیر رخ داده، اصلا به محیط ما منتقل نشده است. صریحا در کلاسهای فیزیک در خود دانشگاه شریف من شاهدم که دانشجو را از سوال فلسفی صریحا منع میکنند. باید این فرهنگ عوض شود و اگر بخواهد عوض شود باید از دوره دبستان و دبیرستان و دانشگاه کار شود. این مستلزم این است که حوزه روی این قضیه سرمایهگذاری کند. همینطور که علامهطباطبایی و مرحوم مطهری تشخیص دادند که در آن موقع مارکسیسم درمقابل دین است و آن کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم چاپ شد یعنی که این بزرگان به پیرامون خود توجه داشتند. مرحوم مطهری یک نکته درمورد فیزیک خوانده بودند، یک بخش مهمی از اصول فلسفه و روش رئالیسم را به آن پرداختند. ما باید کاری کنیم که فرهنگ اسلامیمان بر ما حاکم شود، نه فرهنگ مغشوشی که نه غربی است، نه شرقی است و نه اسلامی. آن خبرنگار CNN میگوید تهران آمریکاییترین شهری است که من دیدهام. اینها درست نیست. باید دغدغه خود را صرف فرهنگ کنیم و این مستلزم این است که در کشور ما در انتصابات مشاغل، روسای دانشگاهها و... رعایت شایستهسالاری شود که الان خیلی کم میشود.
بزرگترین قدردانی از ایشان آن است که اجرشان را پیش خدا دارند. صریح آیه قرآن این است که میفرماید «و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیلالله أَمْوَاتًا بل أحیاء عِنْدَ رَبِّهمْ یرْزَقُونَ»، شهدا رزق خدا را در آن دنیا میگیرند و به قدردانی ما احتیاج ندارند اما ما احتیاج داریم که از آنها الهام بگیریم. ببینیم نکات اصلی آنها چه بود و آن راه را ادامه دهیم. اگر این کار را بکنیم زحمات آن مرحوم هم هدر نرفته است.
میان بعضی اهالی دانشگاه حرفی پیچیده است و آن اینکه میگویند چرا اساتید علوم انسانی را ترور نمیکنند...
برای این است که علوم انسانی ما الان بیخاصیت است. دانشجوی فیزیک رشد میکند، بدون اینکه علومانسانی بداند، حتی بعضی از کلمات خیلی واضح را در نوشتههایش غلط مینویسد. کسی که الان معاون وزیر است، یک نامه از او دیدم که ضربالاجل را ضربالعجل نوشته بود.
اولا به علوم انسانی وارد نیستند و ثانیا عمده -نمیگویم همه- کسانی که به علوم انسانی میآیند دانشجویان ضعیفترند. پس اساتید علوم انسانی [عمدتا] در مشاغل عمده کشور سهمی ندارند [که تهدیدی برای دشمن محسوب شوند] و بیشتر مهندسان [صاحب سهم] هستند. علاوهبر این، بعضی افراد [حتی] چیزهای لازم را [هم] یاد نمیگیرند. حرفهای یک وکیل دادگستری را که رشته ادبی را تمام کرده بود، در یک برنامه گوش میدادم. به او گفتند یک بیت شعر بخوان و نتوانست بخواند.
بنابراین در علوم انسانی ما در برخی حوزهها مثل جامعهشناسی و اقتصاد و... کلا مکاتب غربی تعلیم داده میشود، لذا آنها خطری از جانب علوم انسانی فعلی ما نمیبینند درصورتیکه اگر علوم انسانی درست تعلیم داده میشد، آنوقت آن حس هویت ملی و دینی درمیان افراد قوی بود و این بیتفاوتی ما -نسبت به اینکه غرب هرچه میخواهد بکند- در کار نبود و وضعیت ما اینگونه نبود. علوم انسانی شأنی در محیط ما ندارد و افراد زبدهتر کمتر سراغ علوم انسانی میروند.