شاید هیچ شهری در ایران به اندازه تهران هویت چندپاره و چهلتکه نداشته باشد و البته در برابر سایر شهرها که از قدمت بالایی برخوردارند از قدمتی آنچنانی هم برخوردار نیست و به زور شهر شدنش به 300 سال میرسد اما همین هویت چهلتکه و کم قدمت مردمانی دارد که به تهرانی بودن خود میبالند و برای خود تمایزی بین فرهنگهای سایر شهرها قائل هستند. تهرانی بودن درست است که برای هر کسی در چیزی مشهود است اما تهران سالهاست که دیگر رنگ و بویی از آنچه به آن هویت تهران میبخشید را ندارد. تهران دیگر پر از کوچه باغ نیست که رهگذرانش در آن قلندرانه با لهجه لوطیوارشان آوازهای رها و یله خویش را سر بدهند. تهران دیگر شهری نیست که از دروازهشمیران آن که بگذری کوههای بلند شمیران را سپیدپوش ببینی. نه این خاطرات که بعد از پهلوی اول گم شدند و ما در کتابها و از زبان قدیمیترها شنیدهایم اما برخی رسم و رسومات تهران آنقدر قدمت داشت که حداقل به نسل پیشتر از ما میرسید. اگر مرحوم علی حاتمی و فیلم سوتهدلانش نبود شاید هرگز نسل من چیزی از مراسم عروسی و اجرای تخت حوضی به خاطر نمیآوردند چراکه نسل ما در جنگ دیده به جهان گشوده بود که تمام مراسم عروسیها در آن جور دیگری برگزار میشد و بعد سرعت سازندگی شیوه دیگری از زندگی نوین را پیش روی ما قرار داد که سرعت این تغییرات هنوز هم ما را متحیر میکند. اما نسل ما هرآنچه را که ندیده بود در سخن و منش برخی پیران مییافت؛ پیرانی که هر کدام تکهای از هویت این شهر را با خود همراه داشتند. اگر روزگاری روحوضی، سیاهبازی و خنده جزء لاینفک زندگی مردم تهران بود ماهایی که آن را ندیده بودیم آن را در شخصیت مرتضی احمدی و سعدی افشار میدیدیم که برایمان مصداق بارز شادی بودند که با رفتن سعدی افشار در سال گذشته این تنها مرتضی احمدی بود که هنوز میتوانستیم هویت قدیم تهران را در او جستوجو کنیم و با تصنیفهای روحوضی و ضربیهایی که میخواند آن فضاها را درک کنیم. زمان و روزگاری را که متعلق به همین تهران و تهرانیها بود و البته در گذر زمان آن هم از خاطرهها رفت. مرتضی احمدی ضربیخوان خوبی بود که در حافظه خود اغلب تصنیفهای مردمپسند را ثبت کرده بود و چه خوب که در سالهای گذشته برخی از این تصنیفها دوباره با صدای او جان گرفتند و ضبط شدند تا برای همه مردم یادگاری بمانند از تهران قدیم. برای مردمی که نوستالژی تهران قدیم اگرچه در آن نبودهاند اما آنها را رها نمیکند و هنوز یاد آب کرج و بهارستان و لالهزار... و عزیزترین خاطرههای خوش آنهاست. مردمی که نوستالژی برای آنها بیش از هر چیزی ارزش احترام و هزینه کردن را دارد و ضربیهایی که مرتضی احمدی ثبت و ضبط کرده جزء خاطرات نوستالژیک ما هستند؛ خاطراتی که پیدایش آنها مشخصا معلوم نیست اما مشخصا این ضربیها که به روحوضی مشهور شدند بعد از موسیقی مطربی ظهور کردهاند.
شماره ۱۵۵۷ |
صفحه ۱۱ |
ورزش
دانلود این صفحه
روحوضیها هویت چهلتکه تهران
لیلا موسیزاده











