با سپری شدن بیش از دوهفته از حمله نظامی به میادین نفتی عربستان سعودی و فروکش کردن هیجانها و التهابهای اولیه متاثر از این حملات، بهتدریج فرصتی فراهم شده است که کارشناسان سیاسی و نظامی با دقت بیشتر و در عین حال نگاه تخصصیتری به زوایا و ابعاد گوناگون این رخداد توجه نشان دهند. در همین راستا، چندی پیش «رایان کراکر»، سفیر سابق آمریکا در افغانستان و عراق بحث کارآمدی رادارهای پیشرفته نظامی در برابر پهپادها را مطرح کرد و خواهان یک تحقیق و تفحص در این زمینه شد، چراکه از نظر وی این موضوع به لحاظ امنیتی و فنی برای آمریکا بسیار حیاتی محسوب میشود. در موردی دیگر «پاتریک کوکبرن»، تحلیلگر ایندیپندنت و محقق همکار موسسه مطالعات ایرلند و دانشگاه کوئینز، این واقعه را نهفقط بر هم خوردن موازنه قدرت در خلیج فارس، بلکه یک تغییر در سرشت و شیوه جنگ در جهان توصیف میکند. اما در کنار تمامی این تحلیلها، نشریه تایم در شماره اخیر خود به ارائه تحلیل و تفسیری از این رخداد میپردازد که از دو حیث درخور توجه و تامل است؛ نخست اینکه ارائهدهنده این تحلیل دریادار «جیمز استاوریدیس» است، کسی که سالها در راس هرم نظامی آمریکا قرار داشته و فرماندهی نیروهای ناتو و حتی نامزدی پست معاونت ریاستجمهوری را در کارنامه خود دارد. بنابراین دیدگاهها و تحلیلهای او در میان سیاستمداران و استراتژیستهای نظامی ارزش خاصی دارد. اما نکته دوم سطح تحلیل او از این واقعه است که آن را با سطوح کلان استراتژیک و بهطور خاص با استراتژی بازدارندگی متصل میکند؛ استراتژیای که سالها یکی از مقاصد اصلی امنیت ملی ایالات متحده را تعیین کرده و هرگونه تحول و دگرگونی در آن میتواند بر تمامی سطوح تصمیمگیری سیاسی و نظامی عمیقا تاثیرگذار باشد.
بازدارندگی استراتژیک و سیستم سنتی
«جان ام. کالینز» در کتاب «استراتژی بزرگ» بازدارندگی را نوعی استراتژی توصیف میکند که هدف آن القای ثبات به نحوی است که با ایجاد حالتی از تعادل، طرفین بالقوه متخاصم را که احتمال وقوع جنگ بین آنها وجود دارد، به حزم و احتیاط ترغیب کند. (کالینز- ص163) با در نظر داشتن این توصیف از بازدارندگی به تحلیل دریاسالار «جیمز استاوریدیس» از استراتژی بازدارندگی و سیستم حاکم بر آن میپردازیم. استاوریدیس در ابتدای تحلیل خود در نشریه تایم به این موضوع اشاره دارد که طی چند دهه گذشته ملتها در بحث بازدارندگی تصوری از یک سهگانه استراتژیک داشتند که ترکیبی از سه سیستم بهکارگیری «تسلیحات هستهای»، «موشکهای بالستیک بینقارهای مستقر روی زمین و بمبافکنهای استراتژیک دورپرواز مثل بی52، بی1 و بی2» و سرانجام «موشکهای بالستیک هستهای مستقر در زیردریاییها» بود. این سیستمهای پرتابی مضاعف، دشمن را از وارد کردن ضربه اول باز میداشتند و بنیانی برای قدرت نظامی کشورها محسوب میشدند. از آنجا که ایجاد چنین سیستمهایی پروسهای بینهایت گرانقیمت بود، به تکنولوژی بسیار پیشرفته و نیروی انسانی فوقالعاده تعلیمدیده محتاج بود. بر همین اساس کشورها برای ورود به این سیستم سهگانه استراتژیک موانع بسیار بزرگی پیشرو داشتند.
سهگانه جدید بازدارندگی استراتژیک
حملاتی که به پنج درصد از تولیدات روزانه جهانی نفت ضربه وارد کرد، به وسیله پهپادهایی کمارزش و احتمالا با بهرهگیری از «گوگلارث» برای یافتن مشخصات جغرافیایی انجام گرفت. استاوریدیس ضمن بازگویی این نکته، آن را نشانهای برای یک دگرگونی بزرگتر تلقی میکند. او حملات پیچیده اخیر به میادین اصلی نفت عربستان را نشانه واضحی برای این مساله میداند که در دنیای آشفته قرن بیستویکم، نوعی سهگانه جدید استراتژیکی در حال شکلگیری و ظاهر شدن است. این سهگانه جدید استراتژیک را باید متشکل از سه عنصر دانست: «وسایل نقلیه بدون سرنشین (در هوا که البته میتواند در زیر یا روی دریا نیز باشد)»، «تهاجم سایبریک» و «نیروهای ویژه». همه اینها به نسبت از قیمت چندانی برخوردار نیستند و موانع و حصارهای به مراتب پایینتری برای ورود دارند و میتوانند متعادلکنندگانی باشند که قدرتهای نهچندان بزرگ (و یا حتی یک بازیگر غیردولتی) هم قابلیت بهرهبرداری از آن را دارند. توانایی این سیستمها برای صدمه به عمق استراتژیک – بهتنهایی یا با همراهی سیستمهای دیگر- فزاینده است. سایبر میتواند به شبکه الکترونیکی، سیستمهای آبرسانی، بازارهای مالی یا شبکههای سلامت و حملونقل یک کشور حمله کند.
وسایل نقلیه بدون سرنشین این قابلیت را دارند که برای مدتی طولانی در حالت سکون باقی بمانند و با دقت به تسلیحات در نقاط حساس ضربه وارد کنند. نیروهای ویژه، مانند یگان ویژهای- که در نیروی دریایی ایالات متحده وجود دارد- میتوانند در بهکارگیری سایبر و حملات پهپادی از طریق قرار دادن انگشت روی کلیدها یا دادن کد به سیستمهای حساس و همچنین با تعیین اهداف برای تسلیحات هدایتشونده که از پهپادها پرتاب میشوند، انجام وظیفه کنند.
درسی برای ایالات متحده
دریاسالار آمریکایی و فرمانده سابق ناتو بر این اعتقاد است در شرایطی که کشورهایی چون ایران، کره شمالی و روسیه از این سهگانه جدید بهخوبی بهرهبرداری میکنند، سایر ملتها از جمله ایالات متحده موقعیت مناسبی برای دفاع در برابر این سیستمها ندارند. سازمان دفاعی آمریکا نیازمندیهایی دارد: یک شبکه ارتباطی سطح بالاتر و مهلکتر که متعلق به خودمان باشد و از یک توانایی سایبری تهاجمی و احتمالا یک نیروی سایبری جدید بهره گیرد. تولید بیشتر وسایل نقلیه بدون سرنشین که قابلیت موثرتری برای یافتن پهپادهای دشمن نشان دهند و سرانجام نیروهای ویژهای که برای مقابله با تیمهای دشمن تعلیمدیده باشند. آمریکا نیاز دارد به این چیزها فکر کند هرچند میلیاردها دلار در سیستم سنتی سهگانه هستهای سرمایهگذاری کرده باشد. بازدارندگی استراتژیک به شکل سنتی آن همچنان تا مدتی مطرح خواهد بود، اما ما برای اینکه خود را برای برخورد با سهگانه جدید آماده کنیم بهضرر خودمان تعلل میکنیم. سوختن میدانهای نفتی عربستان سعودی درسی است که نباید آن را نادیده بگیریم.