پدیدههای بسیاری قرن بیستمی لقب گرفتهاند، بمبهای هستهای، کامپیوترها، تسخیر فضا. در هر لیستی از این پدیدهها یک نام حاضر خواهد بود: جامجهانی فوتبال. نیمه نخست قرن بیستم بود، در روزگاری که مفهوم «جهان» و «جهانی» برای اولینبار داشت نهادینه میشد. چند سال پیشتر، در فاصله سالهای 1914 تا 1918، دو جنگ «جهانی» عالم را در نوردیده بود. جنگ بیشتر در اروپایی که خود را مهد تمدن میخواند روی داد. وارثان سنت روشنگری که فکر میکردند به مدد خرد، بشریت را رستگار خواهند کرد، چنان به جان هم افتادند که تا بدان وقت نشانی نداشت. آن جنگ را ابتدا «جنگ بزرگ» خواندند. بزرگترین جنگی که بشریت تجربه کرده بود، چیزی که گمان نمیرفت دیگر تکرار شود. درست در میانههای دو جنگ بزرگ، در اواخر دهه 1920 و مشخصا در 1930، پدیدهای جدید رخ نمود که از آن روز همه «جهان» را به معنای واقعی کلمه تسخیر کرده است: «جام جهانی فوتبال.» فوتبال که زمانی بیشتر با کلوپهای محلی معنا پیدا میکرد، کمکم داشت همه را شیفته خود میساخت اما آن روز کسی گمان نمیکرد که جام جهانی، اهمیت و دلالت اقتصادی و سیاسی زیادی پیدا کند و چنین توجهاتی را در سراسر جهان جلب کند. آن سالها، سال بحران مالی هم بود. دوره رکود بزرگ در آمریکا و بقیه کشورها، دورهای که برخی گمان بردند پایان سرمایهداری فرا رسیده است. و درست در آن روزها بود که جام جهانی متولد شد و عرصه نوظهوری برای سرمایه و چرخش آن فراهم کرد. کسی گمان نمیکرد که جامجهانی به یکی از مراکز اصلی سرمایهداری جهانی بدل شود، به جایی برای رد و بدل شدن و جریان میلیونها و میلیاردها دلار پول، به جایی که گردش مالیاش از اقتصاد خیلی از کشورها بیشتر است. اما شد و حالا جام جهانی به همان اندازه که رخدادی ورزشی است، فعالیتی مالی و تجاری هم هست.
جام جهانی خیلی زود آغشته به سیاست شد. جام جهانی 1934 را غالبا با موسولینی میشناسند، کسی که برای تداوم رژیم فاشیستیاش به محبوبیت فوتبال نیاز داشت و تلاش بسیار کرد که ایتالیای میزبان در آن سال قهرمان شود.
راویان جام میگویند که داورها در این زمینه از هیچ کمکی فروگذار نکردند. جام جهانی 38 فرانسه را خیلی از کشورهای آمریکایی تحریم کردند به این بهانه که چرا دو جام پشت سر هم در اروپا برگزار شده است. سفر تیمها با کشتی روزها طول میکشید و حکایتها دارد در موزه جام جهانی. جام تازه داشت سامانی میگرفت که جنگ جهانی دوم آغاز شد. در آن فضا که استادیومها بدل شدند به مکانی برای رژه سربازان و به انباری برای تانکها، دیگر جایی برای دریبلها و نمایشهای تکنیکی نبود. جنگ شد خصم فوتبال. خسارات بعد از جنگ به حدی بود که حتی دیگر نمیشد جام جهانی 1946 را برگزار کرد. هرچه بود خرابی بود و ویرانی اما فوتبال و جام جهانی برای بقا جنگیدند. این وسط تازه سیاستمداران و بیزنسمنها هم فهمیده بودند که فوتبال چقدر به کارشان میآید که شاید همه آن چیزی است که میخواهند.
یک ورزش جذاب و درگیرکننده که میشود پروژههای زیادی را ذیل آن پیش برد.
جام جهانی از 1950 به شیوهای کاملا تثبیت شده ادامه یافته و روزبهروز بر پیچیدگیها و گستردگیاش اضافه شده است و همچنان معانی سیاسیاش را دارد. از سال 1978 که آرژانتین میزبان بود و حکومت کودتایی این کشور با هزاران لطایفالحیل جام را در کشور نگه داشت، تا نبرد حیاتی آرژانتین- انگلستان در سال 1986 که جبهه دیگری بود از جنگ فالکلند. در روزهایی که انگلستان با بانوی آهنینش، مارگارت تاچر، سودای به انقیادکشیدن آرژانتینیها را داشت، «دست خدا» به یاری مظلومان آمد و مارادونا آن گل تاریخی را زد و آن گل دیگر تاریخیاش در همین بازی که شد بهترین گل تاریخ جامها. تاریخ جام جهانی، تاریخ عصیان حاشیه بر متن، پیرامون بر مرکز هم هست. تاریخ شیرهای رامنشدنی کامرون و نیجریه دوست داشتنی 94 که اگر داوران از کارش نمیانداختند شاید قاره سیاه را برای اولین بار فاتح جام میکرد.
جامجهانی بخشی شده از گنجینه فرهنگی و هویتی همه کشورها و شاید اگر امروز از ایدهای به نام جهانی شدن صحبت میشود، فوتبال و جام جهانیاش در آن نقش انکارناپذیری دارد.
ما جام جهانی را از سال 1978 لمس کردیم، پس از چند دوره ناکامی در روزهای آخر، بالاخره استرالیا را کنار زدیم و صعود کردیم. به قول عطاءا... بهمنش «با گل غفور جهانی، گل جهانی، جام جهانی.» در روزهایی که سوداهای بزرگی داشتیم و مدتها بود که آقای آسیا بودیم. از آن روز جامجهانی همواره بزرگترین هدف فوتبالی ما بوده است و رسیدن به آن کاری پر دردسر. حالا ما کمکم به تیمی با تجربه در جام جهانی بدل شدهایم و سوداهای بزرگتری در سر میپرورانیم.
جام جهانی 2018 در روسیه نزدیک است، اولین میزبانی کشورهای شرق اروپا پس از فروپاشی شوروی. تفاوت و شاید تضاد شرق و غرب در سطوح مختلف هنوز هست اما بدون تردید، نه به آن حساسیت. در سالهایی که خیلیها نگران سرنوشت جام جهانیاند فیفا طرحی را تصویب کرده است که به موجب آن تعداد تیمهای حاضر در جام جهانی افزایش پیدا میکند. پای تیمهای ضعیفتر هم باز میشود. میخواهد کمی هم از ساختار بازیها تمرکززدایی کند. معلوم نیست با این تغییرات چه بر سر جام جهانی میآید. شاید بر درآمدهایش افزوده شود اما چنین طرحی احتمالا از اهمیت و تاثیرگذاری جامجهانی خواهد کاست. شاید هم در آینده جام جهانی به این سیاق که ما میشناسیم و با این اهمیت چیزی باشد که تنها در موزههای فیفا بشود یافتش.