احتمالا هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شوید با تصاویر به‌ شدت وحشتناکی که از فلسطین منتشر می‌‌شود روبه‌‌رو می‌‌شوید. پرسشی که مطرح است این است که آیا همه انسان‌هایی که با این تصاویر روبه‌رو می‌شوند، به یک مساله می‌اندیشند؟ مساله تا حدودی واضح است.
  • ۱۴۰۳-۰۱-۲۵ - ۲۲:۳۲
  • 00
موقعیت دیدن لذت‌جویانه
موقعیت دیدن لذت‌جویانه

سیدجواد نقوی، خبرنگار گروه ایده حکمرانی: احتمالا هر روز صبح که از خواب بیدار می‌شوید با تصاویر به‌ شدت وحشتناکی که از فلسطین منتشر می‌‌شود روبه‌‌رو می‌‌شوید. پرسشی که مطرح است این است که آیا همه انسان‌هایی که با این تصاویر روبه‌رو می‌شوند، به یک مساله می‌اندیشند؟ مساله تا حدودی واضح است. تصاویر به‌درستی نمی‌توانند درد و رنج را منتقل کنند؛ چراکه انسان‌هایی که با تصاویر روبه‌رو می‌شوند در یک وضعیت ذهنی نیستند و اذهان آنها دربرگیرنده پیام‌های مختلفی از گذشته بوده است. به همین جهت می‌توان بیان کرد که احساسات انسان‌ها در لحظه مشاهده تصاویر یکسان نیست و این وضعیت است که بخشی از جامعه ما را نه در کنار فلسطینی‌ها، بلکه برخی مواقع بی‌تفاوت به جنگ نشان می‌دهد. اما چرایی این مساله که بخشی از جامعه دچار بی‌تفاوتی هستند را باید کمی با تاملات نظری بررسی کرد.
آنا لمبکی در کتاب «ملت میل» به نکته کلیدی توجه دارد؛ در جهان فعلی رابطه بین درد و لذت چگونه شکل می‌گیرد. او معتقد است جهان فعلی ما مکانی پر از فراوانی سرسام‌آور است که از مواد مخدر تا اخبار و قمار و خرید و بازی و چت کردن و فعالیت در فیسبوک تا اینستاگرام و یوتیوب و توییتر، همه و همه نشان از یک موقعیت جدید می‌دهد. این موقعیت جدید شیوه دیدن انسان‌ها را به طور کلی تغییر داده است. لمبکی معتقد است محرک‌های جهان فعلی به شدت پاداش محورند و گوشی‌های هوشمند به مثابه سرنگ‌های مدرن هستند که در هر ساعت دوپامین دیجیتال را به صورت آنلاین به مخاطب تزریق می‌کنند. این وضعیت موقعیتی است که سیستم عصبی ما مدام در حال تجربه است و بین تجربه لذت و درد با عبور فانتزی از درد به سمت لذت، میل می‌کند و این شرایط است که سوژه لذت‌جو را شکل می‌دهد. سوژه لذت‌جو بیرون از ساحت واقعی و در هاله ساخته شده زیست می‌کند. این هاله مانع از هرگونه پرسش به سمت درد یا بیرون از لذت‌جویی است. سوژه هنگامی که با تصاویر ظلم به فلسطینی‌ها روبه‌رو می‌شود، باید پرسشی را مطرح کند که این خشونت و این قساوت‌ها را چه کسی و چرا شکل داده است. اما این پرسش شکل نمی‌گیرد، به این دلیل که سوژه توجهی به چرایی دردها ندارد. آنا لمبکی به درستی می‌گوید که او سعی دارد به سرعت به سمت نوعی لذت‌جویی میل کند و به چرایی دردها در تصاویر کار ندارد. این اتفاق به تعبیری همان بحثی است که سوزان سانتاک در کتاب «نظر به درد دیگران» مطرح می‌کند. سانتاک می‌نویسد وقتی دردی را بخواهید حس کنید و در آن شریک شوید باید به یک ما{ی} جمعی فکر شود و انسان‌ها خودشان را بخشی از آن «ما» بدانند اما هنگامی که در جهانی زیست می‌کنیم که سوژه هیچ ما{یی} را مسلم نمی‌داند و خود را بیرون از همه «ما»ها تصور می‌کند، فهم درد دیگران حتی در عصر تصویر و گوشی‌های هوشمند هم می‌تواند غیرممکن شود. پس آن محلی که سوژه خود را فرض می‌گیرد به شدن ارتباط دارد و به فهم او از هستی و جهان پیرامون خودش مربوط است که به شدت حائز اهمیت است.
به نظر تا حدودی شرایط مشخص است که چرا بخشی از جامعه ما بی‌تفاوت به جنگ و خشونت افراطی اسرائیلی‌ها رفتار می‌کنند. آنها بیرون از همه ماهای جمعی خود را پی‌جویی و تصور می‌کنند. صحنه فعلی برای آنها لذتی را خلق نمی‌کند و در عصر افراط فراوانی به دنبال ماشینی هستند که لذت‌جویی آنها را تکثیر کند تا با استفاده از ماشین لذت‌جویی هیچ دردی را نه باور کنند، نه حس کنند. اینکه این موقعیت دیدن چه شرایطی را برای خود فرد به همراه دارد یک بحث میان رشته‌ای بین روانکاوی و جامعه‌شناختی است که تا حدود زیادی به این یادداشت ربط ندارد اما باید گفت همین که اصلا سوژه نمی‌تواند بین درد و لذت تعادل برقرار کند، بعد از مدتی به جای لذت‌جویی به سمت درد میل می‌کند، بدون آنکه چرایی آن را متوجه شود. اما موقعیت دیدن این بخش از جامعه، آورده اجتماعی به همراه دارد که بحث نگارنده این متن تا حدودی روشن‌تر کردن این نکته است.
امر ملی در محدوده دید اندک: این گروه و این بخش از جامعه هیچ‌گاه به امر ملی نمی‌توانند به صورت ملی فکر کنند و مجبور هستند با امیالی که برای خود شکل داده‌اند، تخیلی را شکل دهند که نسبتی با شرایط واقعی ندارد. به طور مثال در افکار این بخش، ایران محلی است بیرون از خاورمیانه و احتمالا جایی است بیرون کره زمین؛ چراکه هیچ خطری نباید ایران را تهدید کند. درحالی‌که ایران و ایرانیان از گذشته در تاریخ با مشکلات وسیعی روبه‌رو بوده‌اند و هیچ‌گاه این منطقه بدون وجود سختی و درد نبوده است. این گروه در هنگام بحران‌ها و مشکلات با چنین تصوری از امر ملی که هیچ نسبتی با ایران ندارد، به سرعت به ایران ذهنی خود پناه می‌برند و این تفکر خطر جدیدی برای امر ملی است.
بی‌توجهی به دیوار واقعیت و مصرف مداوم دوپامین: جهان به‌صورت واقعی به‌شدت محلی پر از غم و درد است. از گذشته تا به امروز عمده اهل فکر در هر نقطه‌ای از دنیا برای درد و رنج در این عالم هستی اندیشیده‌اند. هیچ‌کس نمی‌تواند این وضعیت جهان را تهی از واقعیت کند. آنجایی ملت‌ها و دولت‌ها و تمدن‌ها موفق بوده‌اند که با توجه به رنج هستی توانسته‌اند شرایطی را برای بهتر زیستن با رنج فراهم کنند. درحالی‌که سوژه‌ای که به مساله واقعیت بی‌توجه است و مدام برای فرار آن به دوپامین جدید جهانی رجوع می‌کند، خود یک خطر برای هر کشوری است. چنین تفکراتی هر کشوری را وارد بحران‌های گسترده‌تر می‌کند و اینجاست که کشورها دچار گسستگی مداوم از حقیقت می‌شوند.
تقلیل جهان به ساحت‌های فانتزی موجود: هیچ ملت پیشرفته و موفقی در دل تاریخ بدون ریسک و سختی شکل نگرفته است. تاریخ ملت‌های موفق پر از صحنه‌های سخت و به شدت عجیب است و هیچ ملتی بدون تحمل سختی به موفقیت دست پیدا نکرده است. تاریخ کشورهای پیشرفته پر از درد و رنج‌های به شدت سخت است اما این گروه که در کشور ما با توجه به سوژه‌های انقیادشونده عصر جدید شکل گرفته‌اند، هیچ درکی از مساله سختی ندارند. آنها پیشرفت را در تقلید دست چندم می‌دانند که به سرعت قابل شکل‌گیری است، اما بسیاری از کشورهای دیگر هم با چنین درک فانتزی سعی داشتند به قدرت و پیشرفت برسند که همه با شکست روبه‌رو شدند. جهان و زیستن در جهان بیرون از تحمل سختی‌ها برای رسیدن به موفقیت نیست و این سختی است که در پی آن موفقیت شکل می‌گیرد. کافی است به میزان ساعت کاری مردم در کشور چین یا ژاپن در 50 سال گذشته توجه کنیم. به هیچ عنوان با دیگر کشورها قابل مقایسه نیست و حال آنکه با گذشت 50 سال سختی، نسل جدید به نسبت نسل گذشته کم‌کار نشده و حتی بیشتر تلاش می‌کند. اگر با درک بخشی از جامعه ما به آنجا بخواهیم توجه کنیم، قطعا آنها آدم‌های موفقی نیستند، به این خاطر که از لذت‌جویی در بسیاری از موارد محروم می‌شوند.
صلح زیبا و جنگ بد است: تاریخ همه صلح‌ها در سرتاسر دنیا حاصل جنگ‌های گسترده است. اصلا شرایطی که تن به صلح داده می‌شود در پس موقعیتی است که کشوری یا کشورهایی دیگر نمی‌توانند دست به استعمار بزنند. کشوری مثل انگلستان اگر دچار بحران نمی‌شد و مشکلات جهانی باعث تضعیفش نمی‌شد، هیچ‌گاه دست از استعمار هند برنمی‌داشت. از طرفی خودآگاهی و جنگ‌های مداوم ملت هند با انگلستان و از طرف دیگر، شرایط باعث ضعف آنها شد تا دست از تسخیر مداوم بردارند و صلح سلبی شکل بگیرد. یا مثال بهتر آن جنگ ایران و عراق است. اگر مقاومت ملت ایران در برابر صدام نبود هیچ‌گاه صدام و کشورهای جنگ‌طلب جهانی به صلح بین این دو کشور رضایت نمی‌دانند و این مقاومت سخت ملت ایران بود که زمینه را برای صلح و امنیت شکل داد. این درک فانتزی از صلح و جنگ ساخته شده توسط همان کشورهایی است که خودشان بیشترین حجم از خشونت را در طول تاریخ شکل داده‌اند. این تفکر حاصل همان ایده‌ای است که تصور می‌کند با صلح می‌تواند ایده لذت‌جویی را به خوبی پی‌گیری کند و این جنگ است که نظم لذت‌جویی را برهم می‌زند.
این مواردی که ذکر شد فقط بخشی از اندک شرایطی است که موقعیت دیدن لذت‌جویانه شکل می‌دهد. آنچه در این دوره برای حکمرانی به شدت حائز اهمیت باید باشد، توجه به گسترش این ایده است که اگر نتواند قدرت اقناعی و تصمیمات سیاسی معقولی را شکل دهد، در بلندمدت برتری با موقعیت لذت‌جویانه خواهد بود و درحالی‌که در اکثر نقاط دنیا اسرائیلی‌ها دیگر حیثیت عمومی خود را از دست داده‌اند، ایران اسلامی که سال‌ها در مقابل خوی وحشیانه این گروه خشن ایستادگی کرده ممکن است به لحاظ جامعه‌شناختی دچار فرسایش شود و این یکی از بدترین اتفاقاتی است که ممکن است شکل بگیرد. ولی اگر حکمرانی با درایت بیشتر بتواند رفتار کند، این بخش از جامعه هم در بلندمدت به سمت ایده فهم چرایی مقابله با اسرائیل میل خواهند کرد.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰