بعد از انتخابات سال 1400 بحثی در فضای آکادمیک شکل گرفته که معتقد است ایران امروز با بحران نمایندگی روبه‌رو است و این بحران در پس ردصلاحیت سال 1400 و ضعف تصمیم‌گیری در مجلس فعلی به وجود آمده است. اما این برداشت از بحران نمایندگی به‌طور کلی خام است و ربط دادن آن به انتخابات اخیر هم به دور از مشاهده صحنه واقعی است.
  • ۱۴۰۲-۱۲-۱۴ - ۰۲:۵۰
  • 10
بحران نمایندگی: بروکراتیزه شدن سیاست
بحران نمایندگی: بروکراتیزه شدن سیاست

سیدجواد نقوی، خبرنگار گروه ایده حکمرانی: بعد از انتخابات سال 1400 بحثی در فضای آکادمیک شکل گرفته که معتقد است ایران امروز با بحران نمایندگی روبه‌رو است و این بحران در پس ردصلاحیت سال 1400 و ضعف تصمیم‌گیری در مجلس فعلی به وجود آمده است. اما این برداشت از بحران نمایندگی به‌طور کلی خام است و ربط دادن آن به انتخابات اخیر هم به دور از مشاهده صحنه واقعی است؛ چراکه این پدیده نه در سه انتخابات گذشته که درصد مشارکت پایین‌تر از همیشه بوده به وقوع پیوسته، بلکه اگر دقت شود بحران نمایندگی از لحظه‌ای شروع شده که مساله سیاست دیگر معنای خود را در کشور از دست داده و سیاست به تعبیری بروکراتیزه شده است و معنای فضیلت‌گرا و پیگیری حقیقت و آرمان‌های گذشته را دیگر دنبال نمی‌کند. این مدل سیاست‌ورزی اتفاقا در اوج مشارکت و در سه انتخابات سال‌های 92 و 94 و96 کاملا مشهود بوده است اما ظاهرا به جهت آنکه میزان مشارکت بالاتر بوده، بسیاری از اهل فکر به آن توجه نکرده و تصور کرده‌اند میزان بالای مشارکت به نوعی پوشش‌دهنده بحران نمایندگی است و همین تصور یکی از علت‌هایی بوده که در شرایط فعلی شکاف وسیع‌تری از عدم نمایندگی را مشاهده می‌کنیم. برای آنکه متوجه شویم چه شرایطی رقم خورده باید کمی درباره مساله‌ای که در سال‌های 92 به این سمت شکل گرفته، توضیح داده شود.
جامعه ایران در پس وقایع سال 88 با فرآیندی روبه‌رو شد که با شوک شدیدی مواجه گشت و آن شوک، خود را در صحنه اجتماعی به‌گونه‌ای نشان داد و جامعه‌ای به تعبیری ضدسیاست شکل گرفت و صورت‌بندی ذهنی اهالی جامعه اینگونه شد که نزدیکی به سیاست نوعی دوری از زیست روزمره است و همه خواستار بازگشت به زندگی بودند. به همین خاطر دوری از سیاست یک اولویت شد و بعد از آنکه تحریم‌های سخت جامعه را مجددا با شوک جدیدی مواجه کرد، جامعه در دهه 90 در فرآیندی به دنبال تحول بود تا کمترین دخالت را در امور سیاسی داشته باشد. همین فرم جدید سیاست که مردم فقط خواستار مشارکت حداقلی و درخواست‌های حداکثری بودند، نوعی سیاست‌زدایی را در این دهه صورت داد و این فرم جدید دیگر نه به دنبال حقیقت در بحث‌های سیاسی و نه به دنبال نوعی فضیلت‌گرایی بود، بلکه دوست داشت آنچه اهل سیاست انجام می‌دهند در کوتاه‌ترین زمان، بیشترین سود را به جهت فردی برای او به ارمغان بیاورد. همین دگردیسی در صحنه سیاسی با استقبال رجل سیاسی وقت روبه‌رو شد و این استقبال خود زمینه‌ساز شد که به جای آنکه سیاستمدار در راس امور باشد، یک فرد تکنوکرات که بتواند مسائل را به سرعت حل کند، مورد توجه قرار گیرد و وعده‌های انتخاباتی که در این مقطع هم به جامعه ابلاغ می‌شد به نوعی دقیقا وجه ساده‌سازی‌شده حکمرانی و نمایندگی کردن را شکل می‌داد. به‌طور مثال وعده گشایش مشکلات کشور با یک کلید و عدم پرسش چگونگی آن یا وعده‌هایی مثل حل مشکلات تحریمی با مذاکرات، بدون در نظر گرفتن پیچیدگی‌های آن برای جامعه، همه و همه نشان از بروکراتیزه شدن عرصه سیاست داشت. آنچه در این لحظات مورد غفلت اهل فکر بود همین بروکراتیزه شدن عرصه سیاست است که خود به معنای بحران در نمایندگی است؛ چراکه نمایندگی وقتی معنا پیدا می‌کند که جامعه‌ای برای ایده‌های آرمانی و اجتماعی مطالبه‌ای داشته باشد و اینجاست که نماینده که نماد مرد یا زن سیاسی است در پی تحقق آن آرمان‌ها تلاش می‌کند و در سیاست‌ورزی خود را در جهت این وضعیت قرار می‌دهد. اما در لحظه‌ای که جامعه‌ای بیرون از امر سیاسی به دنبال تحقق اهداف خود است و سیاست را مانع از شکل‌گیری آمال و آرزوهای خود می‌داند، به طور کلی دیگر نمایندگی معنی ندارد و در این فرم جدید هرکسی توان نماینده شدن را داراست، از یک سلبریتی گرفته تا افراد بسیار کم‌توان در عرصه سیاسی و اینجا دقیقا همان محلی است که شروع بحران نمایندگی است و در کشور ما به اشتباه آن را به سال 1400 یا انتخابات اخیر ربط می‌دهند، درحالی‌که این وضعیت فعلی فقط امتداد آن شرایط است و برای حل این مساله بااهمیت اگر در لحظه شروع و شکل‌گیری آن دقت نشود شاید تا سال‌ها در جهت اشتباه گام برداشته شود.
درنتیجه آنچه شرایط فعلی را خلق کرده، سیاست‌زدایی و بروکراتیزه شدن عرصه سیاست بوده است که مردم را به جای آنکه به جامعه سیاسی تبدیل کند، به نوعی به طرفدار سیاست نمایشی بدل کرده است که گرفتار بازی‌های زبانی هستند و این بازی‌های زبانی در بسیاری از رجل سیاسی با خاستگاه‌های گوناگون رشد کرده و در حال فربه‌تر شدن هم هست و در آینده اگر به آن توجه نشود به جای احیای گفتار سیاست مردمی باید با انحلال مردم یا منحل کردن مردم روبه‌رو شویم که اگر دقیق‌تر بخواهیم به آن توجه کنیم نوعی گسست از حکمرانی و بزرگ‌ترین خطر در حکمرانی فعلی است. و اگر بخواهیم وجه سلبی را به ایده ایجابی‌تری به پرسش وادار کنیم، باید بیان کرد چه شکل از سیاست‌ورزی مانع از عدم بروکراتیزه شدن سیاست می‌شود؟ برای پاسخ به این پرسش باید درباره لحظه تولد جامعه در گفتار انقلاب اسلامی توجه کرد. آنچه باعث شکل جدید و نوعی از مردم در گفتار انقلاب اسلامی شد، عهدی بود که به سیاست بین مردم و سیاستمدار توجه کرد. آنچه باعث شده مردم در عرصه سیاسی در دهه 50 و در انقلاب اسلامی متولد شوند، محیط‌های عرضی سیاست نبوده، بلکه دخالت در ذات سیاست بوده است، به‌گونه‌ای که مردم و جامعه تحقق همان آرمان‌های اصیل سیاست باشند و سیاستمدار نماینده تحقق آن آرمان‌ها از سمت مردم باشد و هیچ نماینده‌ای نمی‌تواند لحظه تولد و شکل‌گیری مردم و جامعه را به فراموشی بسپارد و از نو مفاهیم جدیدی خلق کند. این مساله شاید مهم‌ترین وظیفه‌ای است که یک نماینده باید داشته باشد، یعنی حرکت به سمت مفاهیمی که سرشت انقلاب را شکل داده و پرهیز از حل مسائل در سطوح سیاستگذاری صرف و تقلیل صحنه سیاسی به نوع گفتارهای مشابه دهه 90 و شرایط فعلی. در صحنه فعلی بااهمیت‌ترین وظیفه اهل فکر، مجددا توجه به لحظه شکل‌گیری بروکراتیزه شدن سیاست و پیامدهای آن است و ایضا توجه به بازگشت به صحنه‌ای که گفتمان انقلاب اسلامی لحظه شکل‌گیری جامعه جدیدی را شکل داده است و این دو رویکرد به نظر بااهمیت‌ترین مسائل در شرایط فعلی هستند.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰