فرهیختگان: دومین همایش ملی انقلاب اسلامی و افق تمدنی آینده که حاصل فعالیتهای سال گذشته پژوهشکده شهید صدر بود با حضور و سخنرانی آیتالله محسن اراکی عضو مجلس خبرگان رهبری، محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، علی بهادری جهرمی سخنگوی دولت، محمدحسین رجبی دوانی رئیس بنیاد ایرانشناسی و جمعی از اساتید و پژوهشگران برگزار شد.
محمدحسین رجبی دوانی دبیر علمی همایش در آغاز با ارائه گزارشی از روند کار همایش بیان کرد که: در آغاز این برنامه و به جهان اسلام القا کرد که راه رشد و سعادت و ترقی پیروی از جهان غرب است. همگان میدانند که تمدن غربی به پایان راه خود رسیده است، اگرچه از نظر علمی، فناوری، صنعتی و نظامی حرف اول را در جهان میزند اما به سبب زیر پا نهادن ارزشهای انسانی و الهی با سرعتی فراوان به سوی سقوط پیش میرود. تاریخ هم نشان داده است قدرتها و تمدنهایی که شکل گرفتهاند، در عرصههای گوناگون پیش رفتهاند اما ارزشهای الهی و انسانی را نادیده گرفتهاند، سرنوشتی جز انحطاط و نابودی نداشتهاند. امپراتوری بزرگ روم در اوج قدرت خود فروپاشید و در عصر ما هم مشاهده شد که ابرقدرت شرق به سرگردگی شوروی که آن هم با انقلاب اکتبر روسیه پدید آمده بود و حرف تازهای در عرصه تمدنی داشت، شعار عدالت اجتماعی و بر هم زدن سرمایهداری رایج غرب را سر میداد، اما در اوج قدرت خود فروپاشید و به تاریخ پیوست و سرنوشت محتوم تمدن غرب هم جز این نخواهد بود و نیست. در غرب، خود متفکران هم به این رسیدهاند و نگران بعد از فروپاشی تمدن غرب هستند. آنچه مسلم است این است که آینده جهان از آن اسلام و تمدن اسلامی است و انقلاب اسلامی ما با تحولات بزرگی که در عصر بیدینی در جهان پدید آورد فرهنگ جدیدی بر مبنای ارزشهای الهی و انسانی را ندا داد و به لطف الهی انقلاب اسلامی در سطح جهان گسترش پیدا کرد. دامنه نفوذ انقلاب اسلامی را امروز در منطقه و در سراسر جهان بهخوبی مشاهده میکنیم. این انقلاب همانگونه که رهبر معظم انقلاب ترسیم و تاکید کردهاند زمینهساز منجی عالم بشریت خواهد بود که آن وجود مقدس تمدنی عظیم برپا خواهد کرد و از ابعاد گوناگون خیرهکننده خواهد بود. ما در روایات خود داریم که امام صادق(ع) فرمودهاند تا قبل از ظهور مهدی موعود( عج)، از 27 حرف علم فقط دو حرف در اختیار بشریت قرار گرفته است و در هنگام ظهور بعد از جنبههای سلبی قیام امام عصر ع که نابود کردن قدرتهای ظالم و فاسد است، جنبه ایجابی حکومت مهدوی ایجاد تمدن عظیمی است که پیشرفت خارقالعاده و محیرالعقولی پدید خواهد آمد. در روایات است که در عصر ظهور از هر قطره آب و هر وجب خاک بهرهبرداری میشود و هیچجا در عالم بدون استفاده مثبت و بهینه نیست. در آن زمان مشخص میشود که علم در پرتو اسلام، چه جایگاهی دارد و چگونه انسان را به ترقی و تعالی و سعادت میرساند. انقلاب اسلامی ما، منادی این مهم بوده و با همه مشکلات، فشارها و تحریمهایی که صورت گرفت مسلم است که از بدو تولد و پیروزی نهادهای تمدنی بزرگی را پدید آورد که به رشد و بالندگی خود ادامه میدهند و اگر نفوذ عوامل بیگانه در حاکمیت ما و تفکر غربزده برخی از مسئولین در چند دهه بعد از انقلاب نبود و این حرکت را کند نمیکرد و باور به تمدنسازی انقلاب و زمینهسازی برای ظهور نداشتند این حرکت شتابانتر پیش میرفت و به نتایج پرباری نائل میشد. بدون تعارف باید گفت که برای ساخت تمدن یا باید از منظر دینی نگاه کرد که ایجاد عدالت، زمینهساز برپایی تمدن است. از منظر مادی اگر نگاه کنیم، اندیشمندان غربی شرایطی را برای پدید آمدن تمدن برشمردهاند که آسایش و آرامش نخست از نظر فکری، روحی و روانی برای جامعه است و بعد رفاه و ثروت در جامعه. جامعه مرفه و غنی است که میتواند ذوق خود در عرصههای گوناگون را نشان دهد و باعث پیشرفت شود. جامعهای که در فقر و فلاکت و ناامنی به سر میبرد نمیتوان از آن انتظار تمدنسازی داست. این نگاه اندیشمندان غربی است، اما از نگاه دینی ما وجود عدالت کافی است تا تمدن در نگاه دین پدید آید. نمونه بارز آن، وجود مقدس پیامبر عظیمالشان ما است. مبعث پیامبر در موقعیتی رخ داد که جامعه عرب در جاهلیت محض فرو رفته بود. در این جامعه امنیت و آرامش روانی وجود نداشت. برپایی دولت اسلام توسط پیامبر که اساس آن بر ایجاد عدالت در عرصههای گوناگون بود، در عین نبود ثروت، امنیت و آسایش در شبهجزیره تمدن عظیم و بیبدیلی را پایهریزی کرد. در نظام مقدس جمهوری اسلامی اگر میخواهیم آرمان بزرگ انقلاب و رهبری آن محقق شود، چارهای جز این نیست که عدالت را در عرصههای گوناگون اجرا کنیم و به آن باور داشته باشیم. تا وقتی که عدالت اجتماعی، اقتصادی در عرصههای دیگر وجود نداشته باشد، مثلا تبعیض و عدم اجرای حق و عدالت باشد از نگاه دینی نمیتوان توقع ایجاد تمدن را داشت. از نگاه مادی هم تا دستاندرکاران اداره کشور، تا اوضاع و احوال اقتصادی را سامان ندهند و رفاه و ثروت در جامعه نباشد نمیتوان انتظار ایجاد تمدن تازهای را داشت. امیدوارم مسئولان دستاندرکار نظام در قوای سهگانه ایمان و باور به رهنمودهای رهبر معظم انقلاب داشته باشند و آن را برای نقشه راه آینده نظام و انقلاب اسلامی اصل قرار دهند و تصمیمات و برنامههایی که برای اداره کشور تنظیم میکنند با عنایت به همین مهم باشد و با ایجاد عدالت و تلاش برای رفع فقر و محرومیت در کشور انشاءالله این حرکت شتاب لازم را به خود گیرد و به لطف الهی شامل تحقق تمدن نوین اسلامی باشیم. در این راستا است که پژوهشکده شهید صدر از مدتها پیش جهت اجرای منویات رهبر معظم انقلاب، بحثها و اقدامات جدی اساسی برای نیل به هدف و آرمان بزرگ انقلاب داشته است و قدمهای بزرگی برداشتهاند.
آیت الله محسن اراکی عضو مجلس خبرگان رهبری، ضمن تسلیت شهادت امام موسی کاظم( ع ) آشنایی با اندیشههای تمدنی امامان معصوم را به منظور حرکت در مسیر تمدن نوین اسلامی لازم ذکر کرد و اظهار کرد: تمدن اسلامی، چهار پایه اصلی دارد. یکی از آن، اسلامشهر یعنی شهر اسلامی است و پایه اول آن حاکمیت خداست. این حاکمیت الهی در ولایت الهی امام و سریان آن در جامعه بشر تجلی دارد. سریان ولایت الهی جامعه میسازد و دو نوع رابطه را در جامعه ایجاد میکند که همانند تار و پودی ماهیت هویت جامعه را شکل میدهد و به جامعه انسجام هویتی ویژه میبخشد. این تار و پود عبارت است از ولایت طولی و ولایت عرضی؛ ولایت طولی یعنی هنگامی که حاکمیت الهی بر جامعه جاری شد، این جامعه در فرمانهای اجتماعیاش از فرمان خدا اطاعت میکند. ولایت طولی این است که جامعه در رفتارها و روابط اجتماعیاش بر اساس قانون خدا یعنی فرمان الهی عمل کند و همان اطیعوا الله و اطیعوا الرسول است. فرمانروای کل که خلافت الهی را بر جامعه بشر بر عهده دارد وجود مبارک رسول اکرم است که حاکم علیالاطلاق خلافت مطلقه الهی است. ائمه اطهار، همه اوصیای رسول و امتداد فرمانروایی رسول اکرم در جامعه بشر هستند. همه انبیاء به رسول اکرم اقتدا کردند. حاکمیت رسول خدا که در حاکمیت ائمه هدی تدوام پیدا میکند در عصر غیبت کبری نمیتواند تعطیل شود. این عصر، عصر غیبت امام است و نه امامت که به دلایل سیاسی و اجتماعی از دید مردم پنهان میشود. این، ولایت طولی است و از اصول دین ما است که هیچکس جز خدای تعالی حق الزام دیگران را ندارد. اساس تمدن اسلامی این است که فرمان از آن خداست. بین انسانهایی که تحت این فرمان قرار میگیرند یک پیوند عرضی ایجاد میشود. یعنی همگان از یک سنخ میشوند، این فرمان هویتساز است. یکی از مهمترین اصول جامعهشناسی اسلامی این است. آنچه هویت جامعه را میسازد این است که از چه فرمانی پیروی میکنیم. دو منبع بیشتر برای فرمانی که انسان بر اساس آن رفتارش را انتخاب میکند، وجود ندارد و آن دو فرمان یا فرمان خداست یا هوای نفس است. این دوگانه خیلی در قرآن کریم تکرار شده است و انسان در رفتارهای اجتماعی و اختیاریاش از یکی از این دو پیروی میکند و این تبعیت از فرمان، هویتساز است و چیستی ما از این برمیخیزد.
وقتی شخصیت الهی شد، تسانخ بین شخصیتها ایجاد میشود و همگون میشوند. اساس این همگونی، امام است که منبع فرمانهای الهی است و جلوه تام هویتی است که با فرمان خدا شکل گرفته است.
هویت ذکر، در مقابل هویت غفلت و فرمان غیرخدا را پیروی کردن قرار دارد. قرآن کریم این هویت هوی و نفس را توصیف کرده است. جامعه غفلت، جامعه هم کر و کور و هم در تاریکی است. این رکن اول تمدن اسلامی ما بود که ولایت طولی و عرضی داریم و با آن رکن دوم یعنی «جامعه ذکر» ایجاد میشود. جامعهای که به دست رسول پرورش پیدا میکند، جامعه ذکر، یعنی جامعه تسبیح و نماز و یاد خداست. اساس سبک زندگی اسلامی، مساله ذکر و یاد است که رکن دوم جامعه بود. جامعه که شکل گرفت، شهر میسازد. شهر، باید شهر یاد و متناسب با این جامعه باشد. باید شهر تلاش، تولید، کار و نیز خدمت و خضوع برای خدا باشد. بیتی که در این جامعه ایجاد میشود، روابط اجتماعی را درست میکند. شهری که مبنا و تار و پود آن ولایت الهی باشد، ساختمان آن هم باید با همین نوع نگاه سازگار باشد. لذا، مرکز شهر الهی مسجد جامع است که همه مردم شهر هفتهای یکبار آنجا نماز میخوانند. ما در اسلام مسجد جامع داریم که باید به شکلی ساخته شود تا گنجایش همه مردم را داشته باشد. نماز جمعه میخواهد پیوند اجتماعی و ولایت طولی و عرضی را مستحکم کند و نقش مهمی در قوام جامعه دارد. هر محلهای باید یک مسجد داشته باشد که مرکز آن باشد. مسافت خانهها باید تا این مرکز یکسان باشد. از هر سوی مسجد، چهل خانه شعاع تاثیر مسجد است. شهر اسلامی، تمدن اسلامی را درست میکند. در شهر اسلامی، مردم با آیات الهی در ارتباط هستند و خانههایش برجی نیست که نفهمند کس طلوع و غروب شد. خانهسازی را باید به مردم واگذار کرد. این که دولت برای همه مسکن بسازد غلط است. دولت که نمیتواند برای مردم دو میلیون خانه بسازد! خانهها باید وسیع و محیط زندگی انسانها طوری باشد که رابطه آنها با آسمان و زمین را جدا نکند. چنین جامعهای از ستم دور میشود و خود و خدا را فراموش نمیکند. دولت وظیفه دارد به مردم زمین بدهد و به آنها در ساختن خانه کمک کند. این طور، لازم نیست مردم را در آلونک جا دارد.
محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی که سخنران دیگر همایش بود ضمن تبریک ایام دهه فجر و مناسبتهای ماه رجب گفت: انقلاب اسلامی ما، یک انقلاب بزرگ تمدنی است. جنس آن از جنس بعثت انباست و یک تحول صرف سیاسی و یک تحول طبقهای و جابجایی صرف قدرت نبوده است و به واسطه گذشته آن در مقایسه با انقلابهای بزرگ دنیا نظیری ندارد، شباهتهایی دارد اما منحصربهفرد است. اگر مهمترین ویژگی انقلاب و جنبه مردمی بودن را لحاظ کنید که مورد وفاق اندیشمندان حوزه انقلاب است، حضور مردم ما قابلقیاس با حضور مردم در انقلاب فرانسه، انقلاب شکوهمند بریتانیا و انقلاب روسیه نیست. میخواهم از منظر یک معلم این حوزه چند نکته را بر محور عنوان این همایش ذکر کنم. من در یکی از مقالاتم چند سال پیش، دلایل پیشرفت را در دورههای مختلف تاریخ اسلام بررسی کردم. ما بر عوامل عدالت، عقلانیت، معنویت متصل به منبع وحی، شریعت و فقه اتفاقنظر داریم. فقه، پیشانی حرکت تمدنی اسلامی است و این عناصر ذیل اتصال به فقه و شریعت، تمدنسازی کرده و حرکت سازمانی را مدنیت داده است. قرن سوم که با حضور فارابی که یک دانشمند مسلمان ذیل دولت شیعی حمدانی است، ابنسینا و دیگر بزرگان ذیل دولت آلبویه شیعی بودند و در غرب جهان اسلام، ابنرشد اندلسی ذیل دولت فاطمی مصر بود، همه این عناصر به صورت نسبی در این دورهها وجود دارد. آزادی بیان هست و مناظرات علمی بین مکاتب بزرگ مدرسهای ایجاد شد. تلاش برای گسترش علم و دانش در سایه عقلانیت بود. اندیشمندان، فقها و برجستگان در ایران نیز به همین صورت بودند. بعد هم دوره قشریگری را داریم و دولتهای ضدعقل مثل سلجوقی و غزنوی بودند. این دوره که پایان میرسد خلافت اسلامی هم تمام میشود و در دوره دوم یعنی از قرن هفتم تا دهم، یک تحول فرهنگی در ایران اتفاق افتاد. این دوره، بسیار ویژه است. تغییر این حرکت از جهتگیریهای ثابت به شکلگیری فرهنگی نو بود. مکتب اهل بیت گسترش پیدا کرد و شخصیتهای مختلف پدید آمد. در قرن دهم، دولت ملی- شیعی صفوی روی کار آمد و اوج تمدنی را در این دوره شاهدیم. اقتصاد، سیاست و فرهنگ ذیل توحید بود. نظام مدنی شیعی آنجا بروز پیدا کرد. دوباره با بروز قشریگری و اخباریگری که رسیدیم باز تمدن هم افول پیدا کرد. این افول دردناک به سقوط اصفهان، پایتخت این حوزه فکری و تمدنی منجر شد و به دوره سوم میرسد که ما در این دوره سوم زایش تمدنی قرار داریم. انقلاب اسلامی ما نتیجه حرکت معنادار صد و اندی ساله است که با پیروزی جریان عقلی و مکتب اجتهادی و اصولی در جهان اسلام در حوزه شیعی غلبه پیدا کرد و از مرحوم وحید بهبهانی، شیخ خراسانی و... عبور و در امام به اوج خود رسید. امام(ره) میراثدار چنین جایگاه تاریخی است؛ فقه، عرفان و فلسفه در وجود امام همنشین است. نظریه هزارساله ولایت فقیه حاکم شد و در این دوره سوم، مرجعیت حوزه مستقلی از قدرت و دولت را شکل داد که انتهای آن به تشکیل حاکمیت دینی و نظام جمهوری اسلامی منجر شد. نظام جمهوری اسلامی و آغاز انقلاب اسلامی، آغاز یک دوره جدید است. دعوای ما با وارثان جریانهای روشنفکری همینجاست که انقلاب را به معنای پایان کار و پذیرش نظم جهانی و اقتضائات بینالمللی و جهانیسازی میدانند، در حالیکه ما انقلاب اسلامی را آغاز یک جهش جدید میدانیم. انقلاب اسلامی منجر به ایجاد تمدن نوین شد و مقدمه برقراری دولت مهدوی در آینده است. انقلاب اسلامی، ماهیتی شالودهشکنانه دارد و مقاومت برخاسته از آن هم شالودهشکن است.
امروزه عفت و پاکدامنی، محل نزاع غرب با ما شده است. ما از خانواده صیانت میکنیم تا پاکی این نهاد را حفظ کنیم که غرب آن را از دست داده است. ماموریت انقلاب اسلامی، یک ماموریت بزرگ تمدنی است.
موسی نجفی، رئیس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی که با عنوان چهره ماندگار حوزه مطالعات تمدنی مورد تقدیر قرار گرفت ضمن سخنانی کوتاه در این مراسم گفت: مرحوم مطهری معتقدند انقلاب اسلامی یک انقلاب استثنایی است. احتمالا، تمدنی هم که از این انقلاب استثنایی برخواهد خاست هم استثنایی خواهد بود. نظریه پیوستگی که داشته باشیم میتوانیم تمدن گذشته اسلامی را به تمدن نوین اسلامی وصل کنیم. به نظر میرسد این شاهکلید بحث اصلی است. استاد مطهری کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران را که نوشتند به برهه مهمی اشاره کردند، اما ما به دو دوره دیگر از این تعامل ایران و اسلام هم باید اشاره کنیم. یکی در قرن دهم و حکومت صفویه است و دیگری هم امروز است. ما باید یکبار دیگر این تعامل اسلام و ایران را نگاه کنیم. نه نظریه ملت در ایران سکولار است و نه لزومی دارد که این نظریه را کنار بگذاریم و بگوییم حتما امت هستیم. این اشتباه است. چگونه میتوان این دو را جمع کرد؟ نظریه تمدنی، یک نظریه بینالمللی است و نظریه ملت یک نظریه هویتی است؛ چطور بین هویت و ملت و تمدن جمع بزنیم؟ به نظر فقط در اسم من از الگوی انقلاب فرانسه میتوان استفاده کرد که یک انقلاب بینالمللی و منادی حقوق بشر و لیبرالیسم اما به نام ملت فرانسه بود. قرارداد وستفالی 1648 را که نگاه کنید میبینید فرانسه یک کشور درجه دو است، اما با انقلاب فرانسه هم نام ملت فرانسه بینالمللی شد و هم یک کشور درجه یک اروپایی شد. انقلاب اسلامی هم به همینگونه یک انقلاب بینالمللی و متمدنانه اما به نام ایران است و مسلما ما با بقیه کشورهای اسلامی در یک عرض قرار نداریم. کشورهایی که در مرحله نهضت هستند و هنوز نظام سیاسی آنها اسلامی نیست، نمیتوانند با کشوری که از مرحله نظام به مرحله تمدن میرود مساوی باشند. از این جنبه، به نظر میآید ما از سایر کشورهای اسلامی مقداری جلوتر هستیم و از گفتن این هم نباید ترسید که فلان کس در فلان کشور ناراحت شود. ایران به خاطر انقلاب اسلامی در یک وضعیت پیشتازی خاصی قرار دارد که میتواند برای جهان اسلام الگو باشد.
در پایان برنامه، از چهرههای برتر فعال در حوزه مطالعات تمدنی و نیز پدیدآورندگان مقالههای برتر برگزیده تقدیر بهعمل آمد.