• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۱-۱۱-۱۸ - ۰۰:۰۰
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0
کارگردان «کت‌چرمی» در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:

قهرمان کت‌چرمی از جنس مردم است

«کت‌چرمی از یک روز تقریبا سرد در اواسط پاییز ۹۹ شروع شد؛ وقتی که برای ساخت یکی از فیلم‌های کوتاهم، نام‌مرده، در دل شهر به جست‌وجوی مردمانی بودم که شاید بتوانم درک درست‌تری از روایت خودم پیدا کنم. روا

قهرمان کت‌چرمی از جنس مردم است

عاطفه جعفری، خبرنگار:«کت‌چرمی از یک روز تقریبا سرد در اواسط پاییز ۹۹ شروع شد؛ وقتی که برای ساخت یکی از فیلم‌های کوتاهم، نام‌مرده، در دل شهر به جست‌وجوی مردمانی بودم که شاید بتوانم درک درست‌تری از روایت خودم پیدا کنم. روایتی در مورد دختران و پسران جوانی که به‌خاطر جبر اعتیاد کوچه‌های شهر را وجب می‌کردند. ساعت تقریبا ۱۱ شب بود که با دختری به اسم مهسا روبه‌رو شدم. ۲۱‌ساله بود، اما ۲۱ سال زندگی نکرده بود. بگذریم از روزگاری که سپری کرده بود، او یک جمله به من گفت که سرآغاز داستان «کت‌چرمی» شد. گفت: «می‌دونی چه‌قدر سخته که شبا فقط راه بری و راه بری و فقط راه بری بدون اینکه حتی جرات کنی ثانیه‌ای وایستی، و روزا که همه چی روشنه بتونی چند دقیقه بخوابی؟» معلوم بود که به اندازه ۲۱ سال خواب از این دنیا طلب داره. بعد از دو سال سفر پر‌ماجرای ما برای ساخت این فیلم، حالا وقت دیدن سفر پر‌ماجرای آدمای «کت‌چرمی» رسیده. زندگی یعنی همه‌ این عواطف و احساسات، و فیلم هم یعنی خلق زندگی، یعنی خلق تمامی این عواطف و احساسات با هم و در کنار هم. فقط‌ ای کاش درست خلق کرده باشیم!» این دل‌نوشته‌ای است که حسین میرزا‌محمدی کارگردان «کت‌چرمی» در توضیح دلایل تولید این اثر سینمایی نوشته است.  فیلم‌سازی میرزا‌محمدی با فیلم‌های کوتاه و مستند شروع شده است. فیلم کوتاه «نام‌مرده» که در این یادداشت کوتاه از آن یاد می‌برد هم یک اثر اجتماعی خانوادگی است که پس از حضور در جشنواره‌های بین‌المللی، موفق به دریافت جوایز متعددی شد. او در جشنواره امسال اولین فیلم بلند خودش را کارگردانی کرده است که با استقبال مخاطبان مواجه شد. به بهانه رونمایی از این فیلم به سراغ او رفتیم تا از «کت‌چرمی» بگوید. متن گفت‌وگوی «فرهیختگان» با میرزامحمدی را بخوانید.

داستان کت‌چرمی دو بخش دارد. بخش اول پروژه یک فرد برای مبارزه با یک مفسد اقتصادی است اما از نیمه‌های فیلم داستان فرعی شکل می‌گیرد که کل داستان را تحت‌الشعاع خودش قرار می‌دهد. این پرداخت به داستان رضایت گرفتن از خانواده یک قاتل، به چه جهتی بود و آیا نمی‌ترسیدید که به شاکله قصه ضربه بزند؟
 فیلم کت‌چرمی را باید در سینمای ژانر بررسی کنیم و اصولا این سینما که سفر قهرمان داریم همراه با یک‌سری خرده‌‌داستان‌هاست. متناسب با سفرقهرمان در داستان کت‌چرمی با نام‌های مختلف آشنا می‌شویم و تماشاچی داستان‌هایی که برای این سفر به وجود می‌آید را می‌بیند. در فیلم ما خرده‌داستان‌هایی طراحی کردیم که قهرمان در طول مسیر، با آن روبه‌رو می‌شود. مساله دیه و رضایت گرفتن هم از این جنس داستان‌هاست. 

این تمرکز بیش از حد به قصه رضایت گرفتن به چه دلیل بود؟
ما سعی داشتیم با زاویه دیگری به خرده‌داستان‌ این فیلم نگاه کنیم. با کلیشه‌هایی که مربوط به زیست جنوب شهری بود مساله داشتم. در فیلم‌های دیگر یا یک نوع نگاه متفاوتی زیست جنوب‌شهری، فقط رویکرد و رفتار آنها را می‌دیدیم. سعی کردم در چند سکانسی که به آن محله‌ها می‌رویم نگاه دیگری داشته باشم، تعریف دیگری از این آدم‌ها داشته باشم و شخصیت دیگری از آنها را نشان دهیم. برای همین خرده‌داستان اعدام و رضایت گرفتن بیشتر جلوه کرده است چون می‌خواستم به شیوه و نگاه دیگری آن را نشان دهم. 

 برای این فیلم دل‌نوشته‌ای دارید که در فضای مجازی خواندم. آنجا از دختری می‌گویید که در جنوب شهر دیده بودید یا اینکه داستانش را شنیدید. می‌شود گفت که داستان ساخت کت‌چرمی از همان‌جا برای شما شگل گرفت؟
در دوره‌ای که فیلم کوتاه و مستند نام‌مرده را کار می‌کردم، در طول تحقیقاتی که درباره این دو پروژه انجام دادم با آدم‌های مختلف، مرکزهای مختلف و کمپ‌های مختلف سروکار داشتم. همان‌جا بود که به داستان‌های متفاوت و جذابی رسیدم که هر یک سوژه بود و هر یک داستانی داشت ولی ماجرای مهسا برای من یک اتفاق خیلی تکان‌دهنده بود که این آدم حتی در کمپ هم در حال فرار بود. یک جا آرام و قرار نداشت. یک‌بار بیشتر او را ندیدم و بعدها از افراد دیگری جویا شدم که دکتری به او کمک کرده و حتی در مرکز درمانی همان دکتر کار می‌کند و حالا سرپناهی دارد.  دیالوگی که مهسا آن شب درباره زندگی خود به من گفت رویم تاثیر گذاشت و در چندین ماه همراهم بود حتی مدتی که مستند را می‌ساختم. همیشه به او رجوع می‌کردم و دلم می‌خواست او را پیدا کنم و بتوانم با او صحبت کنم ولی پیدا نکردم. واژه‌ای به نام جبر اعتیاد را انتخاب کردم و خواستم بدان بپردازم مخصوصا درباره مسائلی که آدم‌ها پس از ترک با آن روبه‌رو هستند. در کت‌چرمی سراغ آدم‌هایی رفتم که از این جبر برای پیشبرد اهداف خود سوءاستفاده می‌کنند. سعی کردیم این را در فیلم نشان دهیم. 

 چطور به عبارت و نام کت‌چرمی برای این فیلم رسیدید؟
ما سعی کردیم اسمی انتخاب کنیم که برگرفته از ژانری باشد که فیلم را در آن کار می‌کنیم. از سمت و سوی اسم‌های رئالیستی فاصله بگیریم و نمادی اسم‌گذاری کنیم. درمورد اسم‌های زیادی مشورت کردیم. گفت‌وگو و بررسی کردیم ولی درنهایت اسمی که از روز اول من و مسعود هاشمی‌نژاد برای فیلمنامه انتخاب کردیم ماند و درنهایت با همان اسم کار کردیم.  کت‌چرمی یک اسم نمادین است. شاید بهتر باشد بگویم که این اسم هم کنجکاوی‌برانگیز است و هم خط و سمت و سو دارد و به ژانری که در آن قالب کار می‌کنیم نزدیک است. 

کاراکتر عیسی (با بازی جواد عزتی) دختری داشته که داستان او مهم‌ترین بخش برای ‌انگیزه دادن به قهرمان فیلم است. اما قصه این دختر برجسته نمی‌شود؟ به‌نظر می‌رسد یک‌سری جزئیات برای فیلم مدنظرتان بوده که حذف کردید. 
بله درست است، دقیقا نزدیک به ۲۳ ورژن فیلمنامه داشتیم. حداقل ۷ پایان‌بندی مختلف را بررسی کردم. این پایان‌بندی که داشتیم، قابل اجرا شدن بود. در مورد کاراکتر عیسی، یک سری جزئیات وجود داشت، اما خب محدودیت‌هایی هم داشتیم. یک اینکه از لحاظ زمان‌بندی، تایم فیلم طولانی‌تر می‌شد که ما مساله‌ای نداشتیم ولی بحث اکران است و بحث‌های اکران در سالن‌ها است که باید در استاندارد سالن سینمای ایران نگه‌داشت. ما تا جایی که می‌شد بک داستان عیسی را سعی کردیم در طول فیلمنامه پخش کنیم یعنی یک جایی این را تلنبار نکنیم و بعد رها کنیم. سعی کردیم در کل روایت، این قصه را پخش کنیم و هرازگاهی گریزی به ماجرای زندگی او بزنیم. از سکانس یک که صحبت‌های سوسن را می‌شنویم تا ادامه هر جایی که می‌شود به قصه دختر عیسی اشاره می‌کنیم. از ابتدا تا آخر فیلم سعی کردیم‌ انگیزه قهرمان را با او همراه کنیم. ضمن اینکه فکر می‌کنم اگر به جزئیات می‌پرداختیم، شاید زیاده‌گویی می‌شد و از زمان فیلم فراتر می‌رفت. 

یکی از نکات فیلم انتخاب جایگاه اجتماعی این قهرمان است. عیسی کارمند بهزیستی است؟ در‌حالی‌که پیش از این، ما با داستان ماموران امنیتی طرف بودیم که جریان‌های فاسد اقتصادی مواجه می‌شدند. 
موارد دیگر هم مدنظر ما بود ولی چیزی که برای ما اهمیت داشت این بود، آدمی که انتخاب می‌کنیم از یک قشر معمولی و از بدنه معمولی باشد در سطح کارمند و آدمی که قدرت اجرایی و نفوذ ندارد. برای همین یک شهروند معمولی انتخاب کردیم که درگیر اتفاقی می‌شود. اگر آدمی انتخاب می‌کردیم که قدرت یا پست بالای امنیتی داشت شاید چالش‌های کمتری پیش‌روی این شخصیت شکل می‌گرفت. خطوطی که برای کاراکتر می‌توان تنظیم کرد تا به هدف خود برسد، با بالا و پایین‌های کمتری مواجه می‌شد. 
ضمن اینکه ما یک سفر بیرونی داریم که قهرمان برای رسیدن به هدف خودش تلاش می‌کند و همچنین یک سفر درونی برای کاراکتر عیسی طراحی کردیم. همزمانی این دو باعث شد که ما جایگاه ویژه‌ای برای این شخصیت در نظر نگیریم. بلکه آدمی باشد معمولی با قدرت خیلی معمولی. کارمند ساده‌ای که سرپیچی‌ها و نافرمانی‌هایی دارد و البته دسترسی‌هایی هم می‌تواند داشته باشد اما به حدی نیست که بتواند راحت همه چیز را حل کند. اینکه آدمی از جنس بدنه مردم باشد برای ما مهم‌تر بود. 

می‌توان گفت فیلم شما بخشی از مسائل و مصائب افرادی تحت عنوان «سوت‌زن» را روایت می‌کند. چقدر پرداختن به موضوع مبارزه با فساد اقتصادی دغدغه و مساله قصه‌گویی شما بود؟
نشان دادن‌ انگیزه یک فرد برای مبارزه با فساد اقتصادی برای من مهم بود اما جذاب‌تر و مهم‌تر این بود که آدم‌هایی را نشان دهم که به هم کمک می‌کنند. آدم‌هایی که از قدرت عجیبی برخوردار نیستند، و برای اینکه کاری را پیش ببرند مجبورند که با یک فرد بالاتر از خود هماهنگ کنند. می‌خواستم بگویم که‌انگیزه و همتی حتی در یک فرد معمولی وجود دارد تا با مفاسد و معضلات یک جامعه مقابله و مبارزه کند. برای من مهم بود که در بدنه و جاهای متوسط این‌انگیزه به چشم می‌خورد تا معضلات جامعه را با هم حل کنند. 

برای فیلم بعدی فکر کردید؟
بله. مسلما در حال نوشتن و بیرون‌ریزی ایده‌ها هستیم. الان مشغول نوشتن هستم. 

موضوع اجتماعی است یا متفاوت از کت‌چرمی است؟
هر دو است، هم موضوع اجتماعی داریم و هم یک سوژه تاریخ معاصر که روی آن هم کار می‌کنیم. 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

خبرهای روزنامه فرهیختگانآخرین اخبار