چگونه سینمای کودک در ایران شکل گرفت و چگونه فراموش شد
سینمای کودک از مقوله‌هایی است که مسئولان سینمایی در سخنرانی های خود از آن یاد می‌کنند، و با برگزاری جشنواره کودکان و نوجوانان در همان چند روز برگزاری از سینمای فراموش‌شده ای به نام سینمای کودک و نوجوان صحبت می‌شود و در سایر روزهای سال دوباره این سینما به وادی فراموشی سپرده می‌شود.
  • ۱۴۰۱-۱۱-۰۴ - ۰۰:۰۰
  • 00
چگونه سینمای کودک در ایران شکل گرفت و چگونه فراموش شد
سینمایی نیازمند ایده
سینمایی نیازمند ایده

عاطفه جعفری، خبرنگار:سینمای کودک از مقوله‌هایی است که مسئولان سینمایی در سخنرانی‌های خود از آن یاد می‌کنند، و با برگزاری جشنواره کودکان و نوجوانان در همان چند روز برگزاری از سینمای فراموش‌شده‌ای به نام سینمای کودک و نوجوان صحبت می‌شود و در سایر روزهای سال دوباره این سینما به وادی فراموشی سپرده می‌شود. ژانر سینمای کودک به دلیل اهمیتی که این قشر درآینده و سرنوشت کشور دارند، قدر و قیمت فراوانی دارد. فیلم کودک می‌تواند مهم‌تر از اسباب‌بازی‌ها، بازی‌های کامپیوتری و سایر صنایع فرهنگی و حتی کتاب باشد؛ چراکه کودکان امروز غالبا به‌شدت بصری هستند و وقتی با شخصیت‌های مطرح در داستان فیلم همذات‌پنداری کنند، سبک زندگی و تفکر شخصیت محبوب خود را می‌پذیرند و پس از آن، بازی، کتاب، اسباب‌بازی، پوستر و سایر محصولات مرتبط با آن را مصرف می‌کنند. سینمای کودک در دهه ۶۰ تا اواسط دهه ۷۰ جزء مهم‌ترین و پرمخاطب‌ترین فیلم‌های سینمای ایران بودند. آثاری که مخاطبان متعددی را به سالن‌های سینما می‌کشاندند و حتی عنوان پرفروش‌ترین فیلم سال را از آن خود می‌کردند. فیلم‌هایی چون«دونده»، «گلنار»، «دزد عروسک‌ها»، «مدرسه پیرمردها»، «یکی بود یکی نبود» و... هنوز هم برای کودکان دهه 60 خاطره‌انگیز هستند. در گزارش امروز به سراغ سینمای کودک رفتیم تا بدانیم این حوزه از سینما چه تاریخچه‌ای داشته است و از زمانی بگوییم که اکثر کارگردان‌هایی که می‌شناسیم، کارشان را با سینمای کودک شروع کردند، در دهه‌های
60 و 70 که تقریبا سینمای کودک زنده و پرشور بود. همچنین نگاهی هم به دوره‌های خاص جشنواره فیلم کودک و نوجوان داشتیم.
 
    بیم و امید؛ نخستین فیلم تاریخ سینمای کودک
نخستین فیلم تاریخ سینمای کودک ایران را می‌توان فیلم «بیم و امید» درنظر گرفت. فیلمی که بر مبنای یک شخصیت محوری خردسال شکل می‌گیرد و در فروردین ۱۳۳۹ توسط گرجی عبادیا (از او با عنوان‌های احمد گرجی و احمد فهمی نیز نام برده‌اند) روی پرده رفت. فیلم داستان دخترکی است که در غیاب مادری که از خانه قهر کرده، جهت تهیه داروی حیاتی برای پدر بیمارش، از خانه بیرون می‌آید و به داروخانه‌ای می‌رود که از خانه‌اش بسیار دور است. دکتر داروساز به اشتباه دارویی سمی را به دخترک می‌دهد و زمانی متوجه اشتباه خود می‌شود که دخترک از داروخانه دور شده است. دکتر برای یافتن دختر و جلوگیری از مصرف دارو تلاش می‌کند و از آن سو دخترک در راه بازگشت به خانه‌اش، مسیر خود را گم می‌کند. بالاخره در آخرین دقایق تلاش‌ها به سرانجام می‌رسد و پدر دختر از مرگ نجات می‌یابد. البته فیلم‌های زیادی چون گل گمشده(۱۳۳۱)، عروس دهکده (۱۳۳۱)، لاشخورها (۱۳۳۲)، اشک یتیم (۱۳۳۳)، همه سر حریف(۱۳۳۶)، فرشته فراری (۱۳۳۹) و... وجود دارد که کودک در آنها دیده می‌شود ولی کودکان این فیلم‌ها وسیله‌هایی هستند تا داستان قهرمان بزرگسال فیلم سر و سامان بگیرد و به هرنحوی که شده داستان آبکی فیلم تا حدودی چفت‌وبست پیدا کند. «مراد و لاله» یکی دیگر از استثناهاست و نخستین فیلم خوش‌ساخت و محکم سینمای کودک ایران است که توسط صابر رهبر ساخته شد و البته با توجه به منبع اقتباسش چنین ساختی، بدیهی به نظر می‌رسد.

    موش و گربه؛ نخستین انیمیشن 
تولید انیمیشن در اواخر سال‌های ۱۳۳۰؛ گروهی متشکل از اسفندیار احمدیه (نقاش کارگاه سرامیک )، جعفر تجارتچی (افسر نیروی هوایی و کاریکاتوریست)، پرویز اوصانلو (فیلمبردار آموزش‌دیده و کارگردان)، پطروس پالیان و اسدالله کفافی بخش انیمیشن اداره کل فرهنگ و هنرهای زیبا را تاسیس کردند و چندی بعد نصرت‌الله کریمی که تحصیل کرده چکسلواکی بود به آنها اضافه شد و نخستین انیمیشن سینمای کودک ایران در سال ۱۳۳۹ با نام «موش و گربه» به کارگردانی پرویز اوصانلو ساخته شد: موشی به توصیه‌های معلم، پدر، مادر و دوستانش برای پرهیز از گربه، توجه نمی‌کند و سرانجام گرفتار گربه می‌شود.
 
    جنبه‌های تربیتی سینمای کودک 
در سال‌های اولیه بعد از وقوع انقلاب که سعی شد از سینما به‌عنوان ابزاری آموزشی برای فرهنگ‌سازی جدید و اسلامی استفاده شود، سینمای کودک و نوجوان به‌واسطه جنبه‌های تربیتی و تاثیرگذاری‌اش بر تربیت نسل‌های بعدی انقلاب مورد توجه قرار گرفت. البته سینما به‌شکل کلی در سال‌های اول بعد از انقلاب یعنی اواخر دهه پنجاه دوران افول را می‌گذراند اما با از سرگیری ساخت‌وساز سینمایی، فیلم‌هایی هم به‌شکل جسته‌وگریخته برای کودکان و نوجوانان ساخته می‌شدند که عموما سرمایه‌گذار و تهیه‌کننده اصلی این فیلم‌ها کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود. 
یکی از اولین فیلم‌هایی که کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در همکاری با کارگردان بزرگ و موج‌نویی آن روزها یعنی داریوش مهرجویی ساخت، حیاط پشتی مدرسه عدل آفاق نام داشت. فیلمی که در سال ۱۳۵۹ ساخته شد و کل داستانش در مدرسه‌ای می‌گذشت که مابه‌ازایی از جامعه بود. اما فیلم توقیف شد و نهایتا بعد از مدتی طولانی در سال ۱۳۶۷ با سانسور و ممیزی زیادی به‌نمایش درآمد. رسول پسر ابوالقاسم به کارگردانی داریوش فرهنگ هم از نخستین فیلم‌هایی است که اوایل دهه شصت، درباره نوجوانان در شرایط سخت کاری ساخته می‌شود.
 
    رنگ‌وبوی جنگ در فیلم‌های کودک
با وقوع جنگ تحمیلی فیلم‌های کودک و نوجوان هم طبیعتا مایه‌های جنگی به خود گرفته‌اند. از جمله اولین فیلم‌های این‌چنینی که با فضایی جنگی ساخته شد، حصار به کارگردانی حسن محمدزاده بود. فیلمی که داستان نوجوانی ده ساله را تعریف می‌کرد که در غیاب پدرش که به جبهه رفته است، برای نجات مادر بیمارش تلاش می‌کند. مترسک دیگر فیلم محمدزاده در این سال‌هاست که بازهم در دسته فیلم‌های کودک و نوجوان دسته‌بندی می‌شود. «میلاد» فیلمی به کارگردانی ابوالفضل جلیلی از دیگر فیلم‌هایی است که در سال ۱۳۶۳ و در سومین دوره جشنواره فجر به‌نمایش درآمد. داستان فیلم با مایه‌های انقلابی درباره یک کارمند راه‌آهن است که به دلیل مبارزه علیه رژیم سلطنتی دستگیر و به تهران منتقل می‌شود. فرزند او، میلاد، شاهد دستگیری پدر است. او همراه مادر و خواهر کوچکش راهی پایتخت می‌شود و برای یافتن پدر به زندان‌های مختلف مراجعه می‌کند. این فیلم علاوه‌بر نمایش در فجر، در جشنواره روتردام هلند هم به نمایش درآمد. 
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان همچنین در اوایل دهه، انیمیشن‌های موفق درخت سیب (پرویز نادری) و چشم تنگ دنیادار(نورالدین زرین‌کلک) را تولید کرد که توانستند حضور بین‌المللی موفقی را در جشنواره‌های خارجی تجربه کنند. فیلم نگاه به کارگردانی ابراهیم فروزش قدم بلندی را برای سینمای کودک در دهه شصت برداشت و نگاه‌های بیشتری را متوجه این بخش از سینما کرد. فیلمی که با فضایی شاد و مفرح، مراحل تولید انیمیشن عروسکی را می‌آموزد.
 
    دونده و فاز جدید سینمای کودک
یکی دیگر از تجربیات اوایل دهه 60 که باید به آن اشاره کرد ساخت انیمیشن ابراهیم در گلستان بود که ایرج امامی آن را کارگردانی می‌کرد. تجربه‌ای که البته شکست سنگینی خورد. ابراهیم در گلستان در آغاز سال نوی ایران روی پرده رفت اما تنها یک روز روی پرده دوام آورد و کمتر از ۱۰۰۰۰ ریال فروخت و نتوانست توجه بچه‌ها را به‌خود جلب کند اما به هرحال به‌عنوان اولین تلاش‌ها در عرصه انیمیشن‌سازی برای کودکان قابل اشاره است.
 این تجربیات اولیه اما بیش از آنکه تحت عنوان سینمای کودک رصد شوند، بیشتر فیلم‌هایی درباره کودکان یا برای کودکان بودند و هنوز راه خود را به جریان اصلی سینما باز نکرده‌اند. البته جشنواره فجر از همان دوره‌های ابتدایی خود بخش جانبی برای فیلم‌های کودک و نوجوان درنظر گرفته بود و از دوره سوم، این بخش بیشتر مورد توجه قرار گرفت و داوری آثارش جدی‌تر شد و همین باعث رونق دوچندان سینمای کودک و نوجوان گشت. اما در همین سال فیلم «دونده» امیر نادری است که سینمای کودک را متحول می‌کند یا به عبارت دیگر قدم بزرگی در شکل‌گیری این نوع از سینما به‌طور رسمی برمی‌دارد. فیلمی از تولیدات کانون پرورش فکری که البته در جشنواره فجر مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد. دونده نه‌تنها سینمای کودک را وارد فاز جدید می‌کند، بلکه توجه ویژه جامعه جهانی را هم به سینمای ایران معطوف می‌کند. 

    شهر موشها و باشو غریبه کوچک
پس از موفقیت چشمگیر و محبوبیت ویژه‌ای که دونده پیدا می‌کند، سینمای ایران فیلم‌های کودک و نوجوان دیگری را به خود می‌بیند که نه‌تنها در تاریخ سینمای ایران ماندگار می‌شوند که رسما کلنگ سینمای کودک و نوجوان را در همین سال می‌زنند. به‌شکلی که بعد از ساخته شدن این فیلم‌ها در همان سال‌های ۶۳ و ۶۴، دیگر می‌توان با اطمینان از «سینمای کودک و نوجوان»‌ به‌عنوان یکی از گونه‌های بارز سینمای ایران صحبت به‌میان آورد این فیلم‌ها عبارتند از شهر موشها و باشو غریبه کوچک. 
فیلم عروسکی «شهر موشها» کار مشترک محمد علی طالبی و مرضیه برومند در آخرین ماه تابستان اکران شد و فروش آن تنها در سینماهای تهران به رقم بی‌سابقه 266.817.970 ریال رسید. اتفاقی که کمتر سینماگری انتظارش را داشت. این فیلم که دومین محصول بنیاد سینمایی فارابی بود، قصد الگو‌سازی در تولید فیلم‌های کودک و نوجوان را داشت که البته موفق هم شد و بعدتر فیلم‌ها و مجموعه‌های تلویزیونی عروسکی زیادی از روی دستش سرمشق شد که به موفقیتی مشابه رسیدند. 
«باشو غریبه کوچک» بهرام بیضایی هم از تولیدات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود که در سال‌های جنگ ساخته شد اما نمایشش تا پایان یافتن یورش بعثی‌ها به تاخیر افتاد. با این وجود چیزی از گیرایی فیلم کم نشد و غبار گذر زمان بر دوشش ننشست تا بدل به یکی از بهترین فیلم‌های کل تاریخ سینمای ایران شود.
 
    خانه دوست کجاست
حالا سینمای کودک آنقدر جدی شده که دیگر سرفصل مستقل خود را در جشنواره فجر دارد؛ هرچند هنوز همراه با فجر و به‌عنوان یکی از زیرشاخه‌های آن شناخته می‌شود. این آغاز استقلال یافتن سینمای کودک و نوجوان است. در پنجمین دوره جشنواره فجر که دومین دوره جشنواره مستقل اما جنبی کودک هم هست، فیلم «خانه دوست کجاست» ساخته عباس کیارستمی اکران می‌شود و نظر همه را جلب می‌کند. آلبوم تمبر به کارگردانی کیومرث پوراحمد در بخش چشم‌انداز سال‌های دور حضور می‌یابد و فرشید مثقالی، علی‌اکبر صادقی، نورالدین زرین‌کلک و مرتضی ممیز هم در بخش فیلم‌های کوتاه با ارائه اثر، سینمای کودک را پربارتر می‌کند.
 
    جشنواره فیلم کودک و دوره‌های خاص 
جشنواره فیلم‌های کودکان و نوجوانان که به آن جشنواره فیلم کودک نیز می‌گویند، آن‌طور که در شناسنامه‌اش آمده از سال ۱۳۶۱ تاکنون طی 34 دوره (با جشنواره سال 1402) برگزار شده‌ است. اما در این میان دوره‌های اول تنها یک بخش کم‌اهمیت بودند و به مرور جایگاه ویژه‌تری پیدا کردند و عنوان منحصربه‌فرد خود را به‌عنوان یک زیرمجموعه از جشنواره فجر به‌دست آوردند. با این‌حال تا پنجمین دوره برگزاری، جشنواره کودک زیر چتر جشنواره فجر بود. یکی از ویژگی‌های بارز جشنواره در دوره‌های ابتدایی نمایش آثار متنوع و جالب توجهی از سینمای ملل مختلف بود که در کنار تلاش‌های کانون و ساخته شدن فیلم‌هایی استثنایی به دست کیارستمی، بیضایی و نادری، کمک شایانی به اعتلای سینمای کودک کرد. نمایش آثار مختلف از کشورهای مختلف باعث شد تا نگاه کارگردانانی که جذب سینمای کودک شده بودند را ترقی بدهد و آنها را وادار به خلاقیت بیشتر در ساخت فیلم‌ها کند و خودشان، کیفیت کار خودشان را ارتقا ببخشند. 
مسعود جعفری‌جوزانی، ژولت ریچلی، ولادیمیر گراماتیکوف، ولادیمیر مالیک و یانوش ناسفتر نخستین داوران جشنواره فیلم کودک و نوجوان بودند. دوره پنجم جشنواره حکم یک حسن‌ختام برای جشنواره کودک وابسته به فجر را داشت. در این دوره در اقدامی هوشمندانه، ‌فیلم‌هایی نمایش پیدا کردند تا جمع‌بندی از سینمای کودک در این سال‌ها ارائه کنند. گویی عوامل برگزار‌کننده می‌دانستند از سال بعد جشنواره کودک مستقل خواهد شد و به‌همین دلیل پنجمین دوره را طوری برگزار کردند که برآیندی از تلاش‌های سالیان گذشته را ارائه کند و بارش را برای شروعی نو و تازه‌نفس‌تر ببندد. 
هفتمین دوره از جشنواره کودکان و نوجوانان این بار کاملا مستقل در تاریخ ۱۴ تا ۲۰ مهر ماه ۱۳۷۰، به دبیری علیرضا شجاع‌نوری در شهر اصفهان برگزار شد. ازجمله ابتکارات ویژه هیات برگزاری در این دوره این بود که برای اولین بار جشنواره یک هیات داوران کودک و نوجوان داشت تا فیلم‌های بلند بخش مسابقه و فیلم‌های ایرانی را مورد قضاوت قرار دهند و از میان آنها بهترین فیلم را انتخاب کنند. 
هشتمین دوره جشنواره دو نکته مهم داشت؛ اول اینکه حالا تعداد تولیدات کودک سینمای ایران به‌حدی رسیده بود که جشنواره برای اولین بار بخش مجزای مسابقه سینمای ایران را به بخش‌های خود اضافه کرد. 10 فیلم بلند و ۳۲ فیلم کوتاه در بخش مسابقه سینمای ایران به رقابت پرداختند. 
دهمین دوره از جشنواره بین‌المللی کودکان و نوجوانان از ۲۱ تا ۲۷ آبان ماه ۱۳۷۳ در اصفهان و به دبیری حسین پاکدل برگزار شد. مهم‌ترین اتفاق این دوره حضور کلاه قرمزی و پسرخاله، هم در بخش مسابقه سینمای ایران و هم در بخش بین‌الملل بود. این فیلم موفق به دریافت جایزه اول داوران کودک و نوجوان شد. تا دوره سیزدهم اتفاق خاصی نیفتاد و جشنواره طبق روال برگزار شد. اما در سیزدهمین دوره جشنواره که با یک سال وقفه این‌بار در تهران برگزار شد، زمان برگزاری جشنواره در کمال بی‌برنامگی با جشنواره فجر تداخل پیدا کرد و این باعث استقبال بسیار محدود از دوره سیزدهم شد. 
چهاردهمین جشنواره کودک بار دیگر به اصفهان بازگشت. این یکی از جذاب‌ترین دوره‌های جشنواره بود و آثاری مانند رنگ خدا ساخته مجید مجیدی، دختری با کفش‌های کتانی به کارگردانی رسول صدرعاملی و بید و باد ساخته محمدعلی طالبی، آینه ساخته جعفر پناهی، سیب به کارگردانی سمیرا مخملباف و کودک و سرباز ساخته سیدرضا میرکریمی در آن به نمایش درآمدند. 
بعد از 20 سالگی جشنواره، یک وقفه دوساله در برگزاری آن اتفاق افتاد و محل برگزاری هم این‌بار به همدان منتقل شد. علاوه‌بر جابه‌جایی مکان جشنواره، زمان آن هم از مهر به اردیبهشت منتقل شد. 
سی‌ویکمین دوره از جشنواره فیلم کودک و نوجوان از هشتم تا چهارم شهریور ماه به دبیری علیرضا رضاداد اجرا شد. در این دوره فیلم‌هایی نظیر پاستاریونی، دوچ، سیمین و ضربه فنی شرکت داشتند که با توجه به افزایش ظرفیت سینماهای اصفهان، با استقبال بالای مخاطبان همراه شدند. فیلم‌های این دوره از جشنواره، فارغ از کیفیت فیلم، به حال و هوای کودک امروزی نزدیک‌تر بودند؛ همچنین به نوجوانان در این دوره توجه بیشتری شد. 

    می توان به سینمای کودک امیدوار بود؟
سینمای کودک همیشه مهم بوده است و در دنیا هم برای آن برنامه‌های زیادی دارند، سینمای کودک نیاز مبرم برای هر جامعه‌ای است و نباید خیلی ساده از کنار آن عبور کرد. آثار تولیدی در سینمای کودک و نوجوان محدود است اما همین آثار محدود تنها در جشنواره‌ها اکران می‌شود و کمتر در اکران عمومی به نمایش گذاشته می‌شوند. از سوی دیگر برخی معتقدند که سینمای کودک یعنی شادی، سرگرمی، لذت، رنگ‌ها و امید به زندگی. اما آیا می‌توان نقش تاثیرگذار داستان‌های روی پرده را بر فرهنگ، تفکر، ایده‌ها و باورهای مردم، به‌خصوص کودکان که در اوج تاثیرپذیری و شکل‌گیری شخصیت هستند نادیده بگیریم؟ این روزها که حال سینما خوب نیست و سینمای کودک هم تعریفی ندارد باید گفت که سینمای کودک نیازمند تزریق خون تازه‌ای است. نیازمند ایده‌های جدید با شرایط روز است تا بتواند کودکان و نوجوانان امروز را امیدوار کند. 

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰