عاطفه جعفری، خبرنگار:«سربازنامه» منظومهای از افشین علا است که در رثای شهید قاسم سلیمانی سروده است. سال 1399 این منظومه شعر با تصویرگری محمدحسین صلواتیان در قالب کتاب منتشر شد. افشین علا پیش از این، اشعار حماسی برای مناسبتهای ملی و دینی سروده است و در این منظومه با الهام از داستان افسانهای آرش کمانگیر به خلق منظومهای حماسی در وصف سردار شهید حاج قاسم سلیمانی پرداخته است. 12 دیماه امسال در تالار وحدت، با خوانندگی پرواز همای منظومهای که افشین علا سروده بود، تبدیل به یک اجرای موسیقایی شد. این کار با حمایت سازمان فرهنگی، هنری شهرداری آماده شده است. امیرحسین سمیعی، معاون هنری سازمان فرهنگی هنری شهرداری که برگزارکننده این کنسرت موسیقی است در مورد نحوه برگزاری و تاثیرگذاری موسیقی به «فرهیختگان» گفته است: «سربازنامه یک منظومه روایی است که از آرش کمانگیر شروع میشود و به حاج قاسم میرسد، شاعر در این منظومه تلاش دارد که برای سرداران بزرگ سرزمینمان یک پیوند تاریخی به وجود بیاورد و به روزگار معاصر برسد. این سناریویی که منظومه سربازنامه دارد، یک ایده بکر برای تولید اثر هنری است. وقتی ما به موسیقی روایی میپردازیم به هنرمندی نیاز داریم که روایتگرانه کار بکند. آقای همای هم نشان داده است که در موسیقی روایتگر یا کنسرت نمایشها تجربه موفقی داشته است و برای همین انتخاب شدند.»
سمیعی با اشاره به پیوندهای تاریخی که جذابیتهای خاص خودش را دارد و نفود و تاثیرگذاری موسیقی بین همه هنرها گفت: «موسیقی مصرفیترین هنر در جامعه امروز است. ما در کار اخیر به سراغ یک کنسرت ایرانی آمدیم چون جای خالی یک کار ایرانی روایتگونه را خالی دیدیم. سناریو سربازنامه به ما میگوید، دنبال یک فردی بگردید که جنس موسیقیاش روایتگر باشد. صدای پرواز همای، برای اپرا با توجه به تجربیاتشان عالی است، کارهای نمایشی دیگر هم داشتهاند و برای همین ایشان را انتخاب کردیم.» استقبال از اجرای پرواز همای زیاد بوده است و پیشبینی میشود این اجرا به خارج از کشور هم برود.
منظومهای حماسی و ملی
این اثر را باید منظومهای حماسی، ملی، آیینی و تلفیقی از داستانهای اساطیری کهن ایران و آموزههای دینی و انقلابی ایران معاصر دانست که سعی کرده در قالبی مستند بازآفرینی یکی از مهمترین مفاهیم اساطیری و پهلوانی ایران را با تمثیلسازی و ایجاد شباهت میان پهلوانان اساطیری و قهرمانان ملی شکل دهد. آرش در این منظومه با سفری تاریخی به سردار شهیدی مبدل میشود که به مانند پاره تن ایرانیان معاصر، تمامی موجودیت جانی و غیرجانی خود را در راه دفاع از مردم و سرزمینش به میدان نبرد میبرد و درنهایت نیز در این راه به شهادت میرسد.
خبر از فردای روشن
هنر علا در این مجموعه توانایی در پل زدن میان تخیل، واقعیت، اسطوره و شبیهسازی آنها با همدیگر است. از سوی دیگر این مجموعه فراتر از تمثیل اسطورهای خود دارای فرازهایی شورانگیز، پهلوانی، سوگ و درنهایت غرورآمیز و شوقآور است و درنهایت نیز خبر از فردای روشنی میدهد که فرجام ناگزیر میان حق و باطل است.
از دیگر نکات جالب توجه این کتاب، تصویرگری محمدحسین صلواتیان است که با تصاویری از قهرمانیهای آرش کمانگیر آغاز شده و به جنگ ایران و عراق و رویارویی با صدام و در ادامه حامیان داعش میرسد، درنهایت با تصاویری از رهبر انقلاب و شهید قاسم سلیمانی، شهید ابومهدی، مراسم تشییع پیکر شهید سلیمانی و... ادامه پیدا میکند
در پیشگفتار ناشر بر این کتاب آمده است: «سربازنامه منظومهای حماسی ملی و آیینی است که با تلفیق اسلوب متون منظوم فارسی، روایتی نوین از افسانهها و اساطیر باستان و آموزههای دینی و انقلابی امروز ایران زمین ارئه میدهد. با این تفاوت که روایت این منظومه نه بازنویسی افسانههای دوردست و کهن است و نه قهرمان آن اسطورهای خیالی. داستان سربازنامه صرفنظر از آرایهها و استعارههای شاعرانه روایت مستند و واقعی از حماسههایی است که در سالهای اخیر پیش چشم ایرانیان و جهانیان به وقوع پیوسته است. قهرمان آن نیز سردار عاشق و مجاهدی است که پاره تن ایرانیان این روزگار و نماد اقتدار و امنیت این آب و خاک بود، شهید جاودانهای که به دلیل مبارزه بیامان با خونخوارترین دشمنان بشریت نهفقط نزد ایرانیان محبوبیتی بینظیر داشت که پشت و پناه ملتهای مظلوم منطقه
بود. ملتهایی که در برابر هجوم داعشیان دستپرورده غرب، اسرائیل و برخی حاکمان وهابی عرب جز جمهوری اسلامی ایران، رهبر نستوه انقلاب و خیل مجاهدان جان برکف ایشان، حامی و دادرسی نداشتند. در این میان قاسم سلیمانی نماد اراده رهبر و امت اسلامی مبنی بر سازشناپذیری در برابر جانیان متجاوز شد، اراده الهی و آهنین که به در هم پیچیده شدن پرچم جعلی اسلامخواهی داعشیان و رسوایی حامیان غربی آنان انجامید. اما به قیمت جان صدها رزمنده صاحبدل و بیباک که نام حاج قاسم سلیمانی در صدر فهرست اسامی پر افتخار آنان تا ابد خواهد درخشید.»
در بخشی از این منظومه چنین میخوانیم:
«اشرار ز شش جهت کمین کردند
اندیشه محو ملک و دین کردند
از خاک حجاز، داعش آوردند
بر شام و عراق، یورش آوردند
بس کودک و زن به خاک و خون خفتند
پاکان یمن به خاک و خون خفتند
دشمن که دلی به کین شناور داشت
نابودی ملک فارس در سر داشت
ما خفته ولی به خواب خرگوشی
در بستر غفلت و فراموشی
عشاق شدند ناگهان عاقل
دشمن پی جنگ و دوستان غافل
ما در پی امن و عافیت بودیم
آسوده به فکر مصلحت بودیم
چون پیر قبیله از خطر میگفت
هر کس سخن از دری دگر میگفت
ناگاه یلی ز خیل سردارش
برخاست به یاری علمدارش
برخاست به سان آرشی دیگر
اندیشه ملک و ملتش در سر
در خلق حماسههای ایرانی
شد نوبت قاسم سلیمانی
پروانهصفت به قلب آتش زد
پهلو به زلالی سیاوش زد
پی پیر نشان راه قدسش داد
فرماندهی سپاه قدسش داد
قرآن به سرش گرفت و راهی کرد
مامور به خدمتی الهی کرد
قاسم که به رزم انس دیرین داشت
آن خواسته را چو جان شیرین داشت...»
در بخشی از این منظومه که به واکنش افکار عمومی بعد از انتشار خبر ترور شهید سلیمانی اشاره دارد، آمده است:
«بر قامت عرش ارتعاش افتاد
بر گونه آسمانخراش افتاد
تنها نه به فارس شور محشر شد
اسلام در این عزا مکدر شد
برخاست عراق بهر تشییعاش
عازم، عتبات شد به تودیعش
هم بصره و حله از ثبات افتاد
هم دجله به دامن فرات افتاد
شد عرصه سوگواری آن گل
از بحر مدیترانه تا کابل
چون کوه شنید طاقتش کم شد
چون سرو شنید قامتش خم شد»
ادای دین به حاجقاسم
افشین علا در گفتوگویی درباره سرودن این مثنوی و نوشتن این کتاب میگوید: «من حس کردم باید دین خودم را به سردار سلیمانی عزیز ادا کنم. سالها پیش در زمان حیاتشان در وصف عظمت ایشان شعر گفتم. سالها پیش در دیداری که با رهبری داشتیم به سردار سلیمانی گفتم که برایشان شعر گفتم و هنوز گرمای دست بریده شده ایشان را در وجودم حس میکنم. در همان روزها هم در فقدانشان شعر سرودم اما دیدم وظیفه اصحاب قلم است که روایتی منظوم و حماسی در وصف این عظمت خلق کنم و برای اینکه از همت خودشان مدد بگیرم به کرمان رفتم و حاصل این مثنوی بلندی است که با تمثیل آرش کمانگیر آغاز میشود که نماد گستردگی مرزهای ایران زمین است. این منظومه فصلهای متعددی دارد از داستان آرش تا ماجرای دفاع مقدس و شهدای مدافعان حرم و عهدی که با امام و امت بستند و محبتشان به آدمها و... که خوشبختانه مورد لطف رهبری معظم قرار گرفت و خانواده سردار نیز کار را دوست داشتند. نامش را هم سربازنامه گذاشتیم که اشاره به خواسته سردار سلیمانی برای سنگ مزارشان دارد.»
انجام کار فاخر در شأن سردار
او در گفتوگوی دیگری با روزنامه جوان درباره سرودن این شعر میگوید: «حماسه حاجقاسم عظمت زیادی داشت و من احساس کردم که باید کار فاخر و ماندگاری انجام شود و همه باید سعی کنند کار ماندگاری انجام دهند. بنابراین تصمیم گرفتم در قالب حماسی یک منظومه بلند درخصوص شخصیت ایشان بسرایم که این کار با سفری به کرمان و رفتن بر مزار حاجقاسم آغاز شد. بعد از چندین هفته این منظومه آماده شد که حاوی ۲۰۰بیت است.»
روایت واقعی از حاجقاسم
علا درمورد شاخصهای شهید سلیمانی در این اشعار میگوید: «دغدغه من این بود که واقعیت زندگی این شهیدبزرگوار را روایت کنم. معمولا این اشخاص در فرهنگها و تاریخ ملتها فقط در اسطورهها و افسانهها پیدا میشوند، اما ایشان واقعیت داشت و در بین مردم زندگی میکرد و حماسهای هم که آفرید واقعیت داشت و به افسانه و اسطوره پهلو میزد. بنابراین موظف شدم در روزگار خود او، این حماسه را به نظم بکشم تا برای نسلهای آینده ماندگار و اثرگذار باشد. معمولا ملتها آرزوها و آمال خودشان را در قالب اسطورهها و افسانهها در ادبیاتشان رقم میزنند تا فرهنگ درخشانی از خودشان ثبت کنند. درحالیکه انقلاب اسلامی مسبب ایجاد حماسههایی شد که هیچکدام تخیل نیست و واقعیت دارد و مشابه آن را فقط در اسطورهها میتوانیم پیدا کنیم. این یکی از اعجازها و ویژگیهای انقلاب اسلامی است که توانست در عصر حاضر چنین پدیدههایی را به تاریخ تحویل دهد.»
دیدار با سردار
این شاعر درمورد نقطه اوج این منظومه میگوید: «من با همه بخشها ارتباط عاطفی خاصی پیدا کردم. منظومه ابتدا از آرش کمانگیر شروع میشود و بعد به شهید سلیمانی میرسد. آرش از اسطورههایی است که با جان خودش مرزهای ایران را گسترش داد و شهید سلیمانی هم با شهادت و ایثارگریاش توانست حوزه اقتدار ایران را تا مدیترانه افزایش دهد. منظومه بعد به تاریخ انقلاب و دفاع مقدس میپردازد و بعد به حماسه دفاع از حرم و فداکاریهای شهید اختصاص دارد. خودم از نظر عاطفی بیشتر با فراز تعزیتی اثر ارتباط میگیرم. من با بخشهای مربوط به تشییع پیکر باشکوه و نمازی که بر پیکر ایشان خوانده شد و حالاتی که مردم ایران و سایر کشورها در عزای شهید داشتند ارتباط گرفتم و گریستم. یک بار در یکی از شبهای عزاداری امام حسین(ع) در ماه محرم در حضور مقاممعظمرهبری ایشان را دیدم. بعد از مراسم، سفره شام گسترده شد و من کنار سردار سلیمانی بودم و برای اولینبار حاجقاسم را دیدم. آنجا به ایشان عرض کردم من انسانهایی را که دوست دارم، در دوران حیاتشان برایشان شعر میگویم و من برای شما شعر گفتهام و خیلی شما را دوست دارم. ایشان با نجابت و شرمندگی خاصی سرشان را پایین انداختند، لبخند زدند، تشکر کردند و دست من را به گرمی فشردند. آن خاطره برایم ماندگار شد و احساس میکنم گرمای دست ایشان را همچنان در دستانم احساس میکنم.»
برای سرایش شعر از خود شهید کمک گرفتم
افشین علا درمورد کشفهایی که بعد از سرایش این منظومه داشته است، میگوید: «مدتها بود میخواستم این کار را انجام دهم. برای حاجقاسم در زمان حیاتشان شعر گفته بودم و بعد از شهادتشان هم غزل سرودم که منتشر شد، اما اینها من را راضی نمیکرد و دوست داشتم کاری ماندگار، حماسی، ملی و اثرگذار خلق کنم. بهخاطر همین تا مدتها تامل کردم و بعد گفتم برای اینکه چنین اثری متفاوت و اثرگذار باشد، شاید بهترین راه این است که از روح بلند خود شهید مدد بخواهم. به همین خاطر سفری به کرمان رفتم و بر مزار ایشان حاضر شدم و شبی را آنجا ماندم. از شهید سلیمانی خواستم اگر در من این قابلیت است، کمکم کند تا بتوانم این اثر را بگویم. خوشبختانه از فردای آن روز این کار شکل گرفت و من هفتهها شب و روز درگیر آن بودم. وقتی ابیات را میسرودم احساس میکردم مددی از طرف شهید بوده نه اینکه کار خودم باشد. سعیام این بود اثر فاخر باشد و ویژگیها و آرایههای معنوی، کلامی و لفظی و معیارهایی که در یک کار حماسی لازم است مراعات شود. امیدوارم اثر اینطور شده باشد. جان کلام منظومه را چه میدانید؟ شما بهدنبال ارائه چه تصویری به خواننده شعرتان بودید؟
ما در جهانی زندگی میکنیم و در روزگاری به سر میبریم که چنین قهرمانی و شهید حماسهآفرینی تمام عمرش را نه فقط در خدمت ملت ایران بلکه در خدمت محرومان، زنان و کودکان سایر کشورها بوده و توانسته پدیده وحشتناک و مخوفی مثل داعش را شکست دهد و نابود کند. قاعدتا باید همه جای دنیا تصویر ایشان را در قاب بگیرند. ولی ما در جهانی به سر میبریم که دولتهای متخاصم و غربی ایشان را نماد تروریسم معرفی میکنند. حتی در فضای مجازی میبینیم اگر در اینستاگرام اسمی از شهید آورده شود مطلب حذف میشود. ما وظیفه داریم مخاطبی که ناآگاه است و شاید به هر دلیلی حاجقاسم را نمیشناسد با واقعیت وجودی ایشان آشنا کنیم. اگر همه چنین چیزی را در جهان بدانند، آن وقت به این نتیجه میرسند که جهان غرب باید نوبل صلح را به شهید سلیمانی میداد نه اینکه ناجوانمردانه او را ترور کند. بنابراین من فکر میکنم جان کلام همین بوده و آن فرازهای عاطفی و آن واقعیتهایی که هرگز اغراق نیست و عین واقعیت است و در مورد شخصیت ایشان در این اثر گفته شده در راستای همین هدف است که مخاطب چهره واقعی شهید سلیمانی را بشناسد، نه آن چیزی را که جهان غرب و استکبار تبلیغ میکند.
مسیر وفاداری به آرمانهای انقلاب و سرودن اشعار درباره اوج و فرودهای تاریخ معاصر مثل یک میدان مین است. فقط این منظومه نیست و خیلی از اشعار بهخاطر همسویی با آرمانهای انقلاب که در بزنگاههای خاصی سروده شده با آماج تهمتها و دشنامها مواجه شده است. البته خوشبختانه همیشه این طیف در اقلیت بودهاند و به فضل خدا مخاطب عام با هر گرایش و سلیقهای صحت و سقم مدعای شاعر را احساس میکند. یعنی شامه مخاطب ما خیلی تیز است. من همیشه بهخاطر سرودن اشعاری در راستای اهداف انقلاب و ارزشهای انقلاب منتظر حملهها هستم که این حملات بیشتر از خارج کشور است. تا حدودی در داخل کشور هم برخی وفاداری به انقلاب۵۷ و نهضت اسلامی را برنمیتابند، ولی من تکلیف خودم را میدانم. همانطوریکه هرجا کجی و نابرازندگی ببینم، بیتفاوت نمیمانم، همچنان برعهدی که در سال۵۷ بستیم، استوار هستم و فکر میکنم در مقطعی بسیار تاریخی قرار گرفتهایم که بعدها آیندگان قضاوت خواهند کرد چه کسانی در قبال این عظمتها و حماسهها سکوت کردند و چه کسانی بهرغم تلخکامی و دشواریها همراهی کردند و ایستادند و ناروایی مانع از آن نشد که عهدشان را بشکنند.»