عاطفه جعفری، خبرنگار: شعر و موسیقی بازنمود روح یک دوران هستند و طبیعی است اگر اتفاقاتی که در پاییز ۱۴۰۱ رخ دادند هم به دنبال بازنمود خود بگردند. با این حال با یک رویه خلاق و قابل توجه طرف نبودیم. در ادامه توضیحات یک کارشناس حوزه موسیقی را دراینباره میخوانید و متنی هم در پی میآید که با اشاره به سر آغاز کار هنری، بهدنبال تبیین این است که چرا ترانههای این چند موزیک اعتراضی یا انقلابی یا انتقادی، نتوانستند دلنشین و ماندگار شوند. مطلبی هم در توضیح تفاوت دو نوع ترانه اعتراضی و انقلابی در پی میآید که به سرگشتگی نشانهها در این بازار مکاره اشاره میکند. در بخش دیگری از پروندهای که راجع به این موزیکها تهیه شده، چند مورد از آنها با مواردی خارجی تطبیق داده شدهاند و کپی بودنشان مشخص میشود. چند موزیک دیگر هم در واکنش به این موزیکها ساخته شدهاند که موضع معکوسی دارند و آنها هم عمدتا تقلیدی و سطح پایین هستند. در بخش دیگری از این پرونده، به آن موزیکها هم پرداخته میشود.
تاریخ موسیقی و ترانه اعتراضی
موسیقی اعتراضی در ایران قدمتی به اندازه تاریخ ترانه دارد، از همان ایام که ترانه یا تصنیف تولد یافت. دوران مشروطه تغییرات جدی در چهره سیاسی-اجتماعی ایرانیان ایجاد کرد که طی آن، رعیت به ملت تبدیل شده و برای ملّت خواستههایی مانند عدالت و آزادی و قانون معنا و مفهومی تازه مییابد. برخی معتقدند از همینجاست که تصنیف شکل دیگری میگیرد و رفتهرفته خودش را بهعنوان یک قالب ادبی مستقل به جامعه عرضه میکند. در این میان، علیاکبر شیدا را میتوان پایهگذار اصلی تصنیف و ترانه به معنای امروزی آن دانست. وی در سال 1222 خورشیدی و در عصر ناصرالدینشاه در شیراز به دنیا آمد. پس از آمدن به تهران به جمع حلقه درویشان صفاعلیشاه در ظهیرالدوله پیوست. سالها بعد شیدا عاشق دختری به نام مرضیه شد و از آن پس شروع به ساختن نغمههایی دلنشین نمود که بسیاری تا به امروز هم شنیدنی هستند. تصنیفهایی ازجمله بت چین، سلسله موی دوست، دل شیدا شکست، امشب شب مهتابه و... . تا قبل از این دوران اکثر ترانهها بسیار مبتذل و سخیف بودند، لذا، شیدا اول کسی است که به تصنیف جایگاهی ارجمند میدهد. پس از شیدا، عارف قزوینی برترین ترانهساز عهد قاجار است و نیز بانی ترانه معترض در ایران. عارف (1312-1260) نخستین کسی است که به ترانه رنگی ملیمیهنی میبخشد و بسیاری از ترانههای او در روزهای مشروطهخواهی بر سرِ زبانها میچرخد. از این منظر، بسیاری از ترانههای عارف مابهازایی در حوادثِ تاریخی دارند. یکی از تصنیفهای مشهور عارف، «از خون جوانان وطن لاله دمیده» است که در رثای شهدای مشروطه سرود و به خاطر علاقهای که به حیدر عمواوغلی داشت، به وی تقدیم کرد. دوره خفقان پهلوی مانع از رشد و ظهور موسیقی اعتراضی شد با این حال در دوره مدرن موسیقی بهخصوص در دهه چهل و پنجاه، این جنس از ترانه و موسیقی اعتراضی رخنمایی کرد. در این دوران آنقدر فضای جامعه ایران تحتتاثیر شرایط سیاسی بود که حتی معمولیترین خوانندگان آن دوره هم دستکم یکی دو اثر اجتماعی سیاسی منتشر کردند.
بازار داغ کپیکاری
اولین کنشهای هنری نسبت به اتفاقات امروز ایران از دل دستگاه موسیقی بیرون آمد و با کمک فضای مجازی به دل اجتماعات رسید. اما واقعا این نمونههایی که خیلی سریع و در تعداد بالا تولیدمثل میشدند، بهصورت مستقل چقدر اعتبار دارند و چرا به لایههای اجتماعی ایران نفوذ نمیکنند. یکی از دلایلی که برمیشمرند اینکه عمده این ترانهها، عاری از هرگونه معنای ویژه برای اجتماع امروز ایران است و جهانبینیای که در این کارها تعریف شده با واقعیتهای زندگی اکثریت جامعه ایران همافق نیست. یکی دیگر از دلایلی که اسباب همان دلیل اول است اینکه بخش مهمی از این ترانهها خالی از هرگونه خلاقیت است و کپی آثار پیشین است. آثار پیشینی که در زیستبوم فرهنگی و اجتماعی دیگری خلق شدند. بهعنوان نمونه موسیقی تحت عنوان «به نام زن به نام زندگی، رها شویم ز طوق بندگی» شهرت زیادی یافته است و چند اجرا هم در دل دانشگاه هنر شاهد بودیم. این ترانه با ملودی موسیقی کپی از سرودی انقلابی در شیلی است. سرخیو اورتگا، آهنگساز شیلیایی به همراه ویکتور خارا از مشهورترین و تاثیرگذارترین چهرههای موسیقایی و انقلابی اهل کشور شیلی، این ترانه را در سال ۱۹۷۳ با الهام از یک شعار خیابانی ساختند. این سرود، بارها توسط گروه آنها یعنی گروه موسیقی با خوانندگی ویکتور خارا اجرا شد و تاثیرات عمیقی بر مردم انقلابی گذاشت. ویکتور خارا گیتاریست، شاعر، آهنگساز، و آوازخوان شیلیایی از چهرههای مبارز نهضت وحدت مردمی سالوادور آلنده بود. پس از کودتای سازمان جاسوسی سیا (آمریکا) در شیلی (١١ سپتامبر ۱۹۷۳)، او را به همراه 50 هزار تن از جوانان مبارز آن کشور در استادیوم بزرگ سانتیاگو زندانی کردند و رئیس زندان که سرودهای هیجانانگیز ویکتور خارا را شنیده بود، از او خواست تا برای همبندان و همفکرانش گیتار بزند و سرود بخواند و او هم این سرود را در آنجا ساخت و خواند. یکی دیگر از این نمونههای ترانه اعتراضی، آهنگی تحت عنوان بنگبنگ است که دو هفته پیش بیرون آمد که کپی از آثار مشهوری تحت این عنوان است. آهنگی به همین نام از ریحانا خواننده آمریکایی است و البته خوانندههای دیگری از موسیقی جهان هم در شکلها متفاوتی این ترانه را خواندند.
یکی دیگر از پرفورمنسهایی که در آلمان اجرا شد و ویدئوی آن در فضای مجازی منتشر شده است، کپی از اجرای مشهوری است که برای اولین بار در شیلی و بعد هم در آرژانتین انجام شده بود. از دانشگاه هنر هم اجراهای مختلفی بیرون آمده است که البته این اجراها برخی آثار کلاسیک مانند استاد شجریان بودند و برخی دیگر کپیهایی از آهنگهای چپ قبل از انقلاب و ساختههای سازمان مجاهدینخلق است، ترانههایی مثل سرود خون و سرود مجاهد. میرعلیرضا میرعلینقی پژوهشگر موسیقی هم این موضوع را تایید میکند و معتقد است که اکثر این کارها کپیهای ضعیف از آثار گذشتهاند یا اینکه کپیبرداری مستقیم از آثاری است که در فضای چپگرایی ساخته شدند.
کپیتر و بیتاثیر
ترانهها و ریتمهای موسیقی از اجزای جداناشدنی زندگی انسان امروز هستند. در موسیقی چیزهای زیادی وجود دارد که میتوان به آنها گوش داد و توجه آنها را جلب کرد. همه این مهم بودنها را باید جدی گرفت و در بین همه این موسیقیهایی که برای این روزها ساخته شده و گفتیم اکثر آنها کپی هستند، یک موضوع مهمتر که باید در اینجا به آن بپردازیم این است که موسسات فرهنگی مختلف و صداوسیما در این روزها چه کاری انجام دادهاند؟ بارها گفته شده است که ارزانترین هنر این روزها موسیقی است که بر مردم تاثیر میگذارد. جوانان و نوجوانان با یک دانلود و یک هندزفری موسیقی را گوش میدهند و از آن لذت میبرند. پس مطمئنا اگر موسیقیای تولید شود که خوب باشد مردم آن را می شنوند. اما این موسسات فرهنگی این روزها کاملا منفعل و واکنشی عمل کردند. حدودا 7 آهنگ در این روزها تولید شده است به نامهایی مثل همدانشگاهی، اعتراض وارده، سلبریتی دوزاری، خوانندگی زنان برای، ایران قوی، شاهچراغ، به عشق و برای ایران. این 7 موسیقی بههیچوجه نتوانستند در فضای جامعه و مردم بچرخند و تاثیرگذار شوند. در بین این آثار دو قطعه سلبریتی دوزاری و شاهچراغ توسط خوانندهای تحت عنوان شبزده، در قالب رپ تولید شده بود که در فضای مجازی با واکنشهای زیادی همراه بود. استقبال از این موسیقی نشان از ظرفیت خوب این جنس موسیقی دارد.
قطعه «برای ایران...» با الهام از نماهنگ دیگری که پیش از این ساخته شده بود تحت عنوان «این واقعیته...» بازسازی شد. یکی دیگر از آثاری که در هفتههای اخیر ساخته شد و با واکنشهای متفاوتی مواجه شد نماهنگی تحت عنوان «برای دختر همسایه؛ پیامی از طرف دختران افغانستانی» بود. این آهنگ اگرچه در محتوا واجد یک ایده خلاقانه بود اما در ملودی کپی از قطعه مشهور «برای...» است. البته محتوای این ترانه به دلیل اینکه نگاهی غیرواقعی نسبت به دختران مهاجر افغانستانی در ایران داشت، هم مورد انتقاد قرار گرفت.