عاطفه جعفری، خبرنگار:جشنواره سینما حقیقت و جشنواره فیلم کوتاه تهران، تنها بخشهایی از بدنه ساختاری سینمای ایران هستند که فارغ از مناسبات فرقهای و خانوادگی و امثال آنها میشود چهره واقعی علاقهمندان هنر فیلمسازی را در پاتوقهایشان دید. فارغ از اینکه دو جنس فیلمسازی کوتاه و مستندسازی برای خودش قدر و اعتبار مهمی دارد اما با نگاهی به اسامی فیلمسازان نامدار امروز سینمای ایران میتوان گفت که به لحاظ راهبردی هم فیلمهای کوتاه و مستند، نقش مهم و حیاتی در آینده سینمای داستانی دارند. جریانهای مستقر در سینمای ایران هم به این امر مهم وافق هستند و حتی بیشتر از مدیران فرهنگی برای آن برنامهریزی میکنند. جشنواره سینمایی حقیقت هم یکی از مهمترین کانالهای معرفی و شناخت فیلمسازان مستعد سینمای ایران است. این جشنواره یکی از تخصصیترین جشنوارههای سینمایی ایران است و به نسبت سایر رویدادهای سینمایی ایران همچون جشنواره فیلم فجر یا جشنواره فیلم کودک یا حتی جشنواره فیلم رشد، خیلی قدیمی به حساب نمیآید اما میتوان گفت که در فاصله شانزده سال برگزاری، توانسته بین فیلمسازان ایرانی و خارجی، به اعتبار قابلتوجهی دست یابد. این جشنواره تا کسب افقهای عالی برای پیشرفت، مسیر دور و درازی در پیش دارد، اما بنایی که برای آن پیریزی شده آنقدر سست نیست که با طوفان رسانهای تحت عنوان تحریم جشنواره بلغزد. نکتهای که جریان خارج از سینما، بهدرستی آن را درک نکرد و با یک خطای محاسباتی به دنبال فشار به مستندسازان بود تا آثارشان را از جشنواره خارج کنند. محمد حمیدیمقدم، دبیر جشنواره در توضیح اینکه برخی مدعی انصراف از جشنواره حقیقت هستند، گفت: «تا الان تعداد فیلمهای انصرافی از جشنواره ۲۵ فیلم بوده است که از این تعداد پنج فیلم به دلیل مشکل حقوقی، ۸ فیلم به دلیل مشکل فنی، ۹ فیلم به دلیل عدم تمایل تهیهکننده و سه فیلم به دلیل شرایط موجود، انصراف دادند. از میان ۵۱۱ فیلم که حائز شرایط ورود به فرآیند انتخاب بودند، ۱۰۱ فیلم در بخش بلند، ۱۰۶ فیلم نیمهبلند و باقی در بخشهای دیگر بودند. امسال یک سختگیری هم داشتیم و با توجه به حساسیت گروه مشاوران به حضور ۱۶ فیلم در بخش مسابقه بلند، ۱۵ فیلم در بخش نیمهبلند و ۱۹ فیلم در بخش کوتاه رسیدیم. در بخش شهیدآوینی هم به دلیل اینکه درخواستها زیاد است نگاه این بود که شاید کمی باید گزیدهتر عمل کنیم و درنهایت ۱۲ فیلم در این بخش انتخاب شدند.» از بین آثاری که در این دوره از جشنواره حقیقت رونمایی شده، کمتر مستندی را شاهدیم که مضمون سیاسی داشته باشد. به نظر میرسد که نزدیکی به اتفاقات مهم 1401 هم این فرصت را برای مستندسازان فراهم نکرده تا سراغ سوژه داغ این روزهای جامعه ایران بروند. با این حال چند مستند خوب اجتماعی در همین جشنواره رونمایی خواهد شد که بحثهای جدی را در فضای رسانه زنده خواهد کرد. فارغ از کموکیف آثار، برگزاری این دوره از جشنواره مستند نشان خواهد داد که جریان مستندسازی در کشور همچنان پویا و صاحب اعتبار است و نقطه امیدی برای نمایش آثار جنجالیتر در سالهای بعد است.
حقیقت سال بعد دیدنی است
اگرچه قدمت سینمای مستند بهاندازه تاریخ سینماست اما در این سیر تاریخی، اثرگذاری کانالهای تلویزیونی، شبکههای اجتماعی و امکانات عصر دیجیتال در بازسازی تصویر، باعث شده است که کارکرد و هویت سینمای مستند هم تغییر کند. در باور عموم اینگونه است که در سینمای مستند واقعیـت جلـوی دوربیـن فیلمبرداری به شکلی دست نخورده و بــدون تغییر، ضبط شده و به نمایش درآمده است و اتفاقا برای همین است که باورپذیری آن بیشتر از سینمای داستانی است. سینمای مستند این امکان را برای مخاطبانش فراهم میکند که از نزدیک با وقایع مهم اجتماعی و سیاسی مواجه شوند و مبتنیبر یک فرآیند استدلالی، آن واقعه را تحلیل کنند. این روزها جامعه ایران درگیر اتفاقات و چالشهای مهم اجتماعی و سیاسی است. اتفاقاتی که اگر از نزدیک ثبت و ضبط نشوند، نهتنها دچار فراموشی میشوند، بلکه در معرض تحریف تاریخی قرار خواهند گرفت. واضح است که در شرایط خلا روایت و در وضعیتی که نسبت به بازنمایی یک پدیده موانعی ایجاد شود، جایگزینهای غیرواقعی طراحی خواهد شد. مستندسازان در بدنه سینمای ایران همچون چریکهای روایت هستند که برای روایتگری از چنین روزهایی آماده شدند و میتوانند از زوایای مختلفی به تحلیل یک پدیده بپردازند. شاید نقطهنظراتی که در یک مستند طرح میشود، محل بحث و جدل بین مخاطبانش باشد، اما نکته این است که بعد از خلق یک اثر هنری، باب انتقاد و تحلیل آن بسته نیست. یک مستند سینمایی را میتوان در مقایسه با واقعیتهای پیرامونی مورد ارزیابی و تحلیل قرار داد. فضایی که بعد از تولید آثار مستند شکل میگیرد، میتواند به واقعی شدن نگاه و تحلیل آدمها نسبت به پدیدههای پیرامونی کمک کند. مبتنیبر چنین نگاهی است که دیگر حضور در میدان یک مستندساز، نهتنها تهدیدی برای حیثیت و امنیت جامعه نخواهد بود بلکه بهعنوان فرصت و امکانی جهت آگاهیبخشی مردم است.
اگر این گزاره پذیرفته شده است که دستگاههای رسانهای میتوانند جایگاه ویژهای در طراحی و هدایت جریانهای فکری داشته باشند، پس باید برنامههای دقیقی برای فعال کردن جریان مستندسازی کشور طراحی کرد. برنامهریزیها باید به گونهای باشد که دستگاههای فرهنگی در نقطه مطلوبی از تعامل با سایر دستگاههای حکمرانی قرار گیرند و ظرفیتهای پنهان مستندسازان اجتماعی ایران فعال شود. با آزاد شدن این ظرفیت پنهان و همچنین ساخت مستندهای جسورانه از شرایط امروز ایران، میتوان امید داشت که جشنواره حقیقت سال بعد، خیلی دیدنیتر و جذابتر خواهد شد.
معرفی هفت مستند بلند ملی شانزدهمین دوره جشنواره حقیقت
فیلمهای مستند شانزدهمین دوره «سینماحقیقت» در چهار بخش بلند، کوتاه، نیمهبلند و شهید آوینی اکران میشوند. در بخش مستند نیمهبلند خارجی شش مستند، بخش مستند بلند خارجی هشت مستند، 12 مستند در بخش جایزه شهید آوینی، 16 مستند بلند در بخش مسابقه ملی، 15 مستند نیمهبلند و 20 مستند کوتاه در بخش ملی نمایش داده میشود. امسال لیست آثار جشنواره، خیلی دیرتر از سالهای گذشته منتشر شد و تا زمان آماده کردن این گزارش، اطلاعات دقیقی از آثار منتشرنشده بود. بنابر اطلاعاتی که تا امروز منتشر شده است در گزارش پیش رو هفت مستند بلند بخش مسابقه ملی را معرفی کردهایم. اگرچه اینها تمام لیست بلند جشنواره سینماحقیقت نیستند اما میتوان بهعنوان گلچینی از آثار امسال جشنواره حقیقت نگاه کرد.
ترک اعتیاد در خانه مامان شکوه
مستند «خونه مامان شکوه» به کارگردانی مهدی بخشیمقدم و تهیهکنندگی مهدی شامحمدی روایتی از یک کمپ ترک اعتیاد و قصه دختران آن است. بخشیمقدم کارگردان این مستند درباره آن میگوید: «این فیلم درباره یک کمپ ترک اعتیاد در تهران و در یک خانهای است که نام صاحب آن یعنی «مامان شکوه» روی آن گذاشته شده و محلی برای ترک اعتیاد دختران جوان و نوجوان است. این مستند تقریبا پنج کاراکتر مشخص دارد که درکنار آنها ۱۰ تا ۱۵ کاراکتر فرعی نیز حضور دارند. در این مستند نیز به قصه زندگی این دختران چه پیش از حضور در این خانه و چه امیدی که به زندگی برای پس از خروج از این خانه دارند، پرداخته میشود.» بخشیمقدم درباره علت ساخت این مستند ۷۶ دقیقهای با موضوع ترک اعتیاد میگوید: «در ابتدا از سوی ستاد مبارزه با مواد مخدر سفارشی برای ساخت یک اثر مستند در این حوزه با مهدی شامحمدی مطرح شد و طی صحبتها و جستجوهایی که در این زمینه آغاز کردیم با خانه مامان شکوه آشنا شدیم. زمانی که پس از پیگیریهای بسیار با قصهها و ماجراهای خانه مامان شکوه مواجه شدیم، تصمیم به ساخت مستندی درباره این خانه ترک اعتیاد گرفتیم. پژوهش درباره این مستند تقریبا ششماه زمان نیاز داشت و پس از آن روند ساخت فیلم یک سال زمان برد و الان نیز برای حضور در جشنواره سینماحقیقت به مرکز گسترش تحویل داده شده است. در جریان ساخت این مستند شهرزاد همتی بهعنوان یک مددکار اجتماعی بسیار به گروه ما کمک کرد و بسیار پیگیر شرایط این دختران و زندگی آنها بودند.» بخشیمقدم درباره سختیهایی که هنگام ساخت این مستند با آن روبهرو شده است، میگوید: «بزرگترین مشکل مساله اعتماد بود، اعتمادی که باید جلب میکردیم تا این دختران با ما صحبت کنند؛ چراکه کاراکترهای مستند ما دخترانی متولد دهههای ۷۰ و ۸۰ بودند و جلب اعتمادشان برای اینکه داستان زندگی خود را برای یک گروه کاملا مردانه تعریف کنند، در ابتدا کار سختی بود. اما درنهایت باید بگویم این پروژه برای من بسیار لذتبخش بود؛ چراکه اعتماد خوبی میان ما و این دختران شکل گرفته که اتفاق بسیار خوشایندی بود. این مستند قرار است تنها در نشستهای تخصصی و جشنوارهها نمایش داشته باشد و برنامهای برای اکران عمومی آن چه در سینماها و چه بهصورت آنلاین نداریم؛ چراکه صورتهای کاراکترهای ما بهشکل واضحی در فیلم مشخص است و ما با آنها عهد بستیم که تنها بهصورت محدود این مستند نمایش داشته باشد.»
سفر به تاریخ با بزرگترین تاجر ایرانی
حاج محمدحسین امینالضرب بزرگترین تاجر ایرانی قرن نوزدهم میلادی، سوژه مستندی به کارگردانی و تهیهکنندگی جمشید بیات ترک شد. این فیلم از تولیدات مشترک مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و اتاق بازرگانی تهران است. در مستند «امینالضرب» زندگی پرماجرای این تاجر روایت خواهد شد و در قالب بیان زندگی این فرد، تحولات اقتصادی جامعه ایران در عهد ناصری به تصویر کشیده میشود.
در این دوران سه شخصیت امیرکبیر، میرزا حسینخان سپهسالار و سیدجمالالدین افغانی هر یک به نوعی درصدد اصلاح حکومت استبدادی قاجاریه و تجددخواهی برآمدند. امینالضرب هم دل در گروی این اندیشهها به کارآفرینی روی آورده و به نخستین سرمایهگذار صنعتی ایران بدل میشود. بیات ترک درباره مراحل تولید این مستند میگوید: «پس از چهار ماه پژوهش که توسط من و هدی موسوی انجام شد، در حال حاضر در سومین ماه نگارش فیلمنامه هستیم تا پس از تکمیل آن و بهبود شرایط بهداشتی جامعه از منظر کرونا، فیلمبرداری «امینالضرب» را آغاز کنیم. برای ساخت «امینالضرب» از اسناد مکتوب، عکسهای موجود و نقاشیهای آن دوران استفاده کردیم و برخی از صحنهها به شیوهای متفاوت بازسازی شد؛ البته نه به این معنا که کاراکتری در سکانسها بازی کند، بلکه تنها فضای آن دوران را بازسازی کردیم.»
صعود با آقا نعمت
مستند «آقانعمت» به کارگردانی علی تکروستا روایتی از یک کوهنورد ایرانی است که تصمیم میگیرد در یک روز چهار بار به قله دماوند صعود کند. علی تکروستا، کارگردان مستند آقانعمت درباره این مستند میگوید: «این مستند بلند تقریبا ۷۸ دقیقه است و بهصورت کلی ساخت آن ۱۴ ماه زمان برده است. موضوع این مستند زمانی شکل گرفت که من پس از نزدیک به ۱۰ سال تصمیم گرفتم دوباره کوهنوردی کنم. در ارتفاع ۴۲۰۰ پا از قله دماوند جانپناهی وجود دارد که من بهدلیل سالها دوری تا همان ارتفاع به کوهنوردی ادامه دادم و سپس از گروه دوستانم جدا شدم. زمان استراحت شنیدم که شخصی برای فردی دیگر میگفت که از جانپناه سوم تا قله یک ساعت و 50 دقیقه به دماوند صعود کرده و یکساعته بازگشته است. این گفتوگو برای من بسیار عجیب بود؛ چراکه رفتوبرگشت از جانپناه تا قله چیزی حدود هشت تا ۱۰ ساعت زمان میبرد.» او درباره علت ساخت این مستند میگوید: «زمانی که بیش از یکسال پیش تصمیم به ساخت این مستند گرفتم، احساس کردم جامعه امروز نهتنها در ایران، بلکه در تمام دنیا نیازمند امید است، زیرا در هر جامعهای چالشهایی وجود دارد و این تفکر باعث شد سراغ ساخت اثری برای ایجاد امید و انگیزه در جامعه بروم. شخصیت مستند من نعمتالله یزدانی نیز فردی است که در زندگی خود ورشکست شده و از همسر خود طلاق گرفته و زندگی سختی را پشت سر گذاشته بود، به همین علت نیز به کوه پناه آورده بود و در مدت کوتاهی که کوهنوردی کرده به یک راهنما برای کوهنوردان تبدیل شده است.» این مستندساز درباره اتفاق حساس و مهم این مستند میگوید: «آقانعمت که دماوند را در یک ساعت فتح کرده بود، تصمیم داشت تا در یک روز از چهار ضلع مختلف به قله دماوند صعود کند و این کار بسیار سخت، عجیب و دور از ذهنی بود. این فرد که با چالشهای بسیاری در زندگی خود مواجه شده بود، سعی میکرد تا با امید و انگیزه از این چالشها عبور کند و این مستند نیز برای نشان دادن چنین چیزی به مخاطبان خود ساخته شده است. برای ساخت این فیلم با مشکلات و سختیهای فراوانی روبهرو بودم؛ چراکه پس از سالها دوری از کوهنوردی بازگشته بودم و این شرایط را برای من در مقابل آقانعمت که الان به کوهنورد ماهری تبدیل شده بود، سخت میکرد بهویژه در زمانی که قصد داشت در یک روز چهار صعود به دماوند داشته باشد، آن هم در دمای منفی ۳۵ درجه و در زمستان! به همین دلیل ساخت، فیلمبرداری و... با سختی زیادی پیش رفت که درنهایت در فیلم شاهد آن هستید. یک گروه پشتیبانی قوی ما را در ساخت این مستند همراهی کرد؛ چراکه روند ساخت کار بسیار سخت بود و من نیز بهشکل تمام کارهای دیگرم تکنفره مشغول ساخت فیلم شدم تا در کنار سوژه اصلی خود قصهای را در دل این ماجرا روایت کنم.»
بازخوانی اولین توقیف سینمایی
مستند «برزخیها» به کارگردانی و تهیهکنندگی عارف افشار پس از انجام مراحل فنی آماده نمایش شد. این مستند که به موضوع تاریخ سینمای بعد از انقلاب و ماجرای اولین فیلم توقیفی سینمای ایران میپردازد، آماده حضور در شانزدهمین جشنواره بین المللی «سینماحقیقت» شد. مستند برزخیها در باشگاه رویاد تولید شده و محصول سازمان هنری رسانهای اوج است. سازمان رسانهای اوج که در سالهای اخیر تمرکز ویژهای بر تولید مستندهای بلند داشته، این بار و در آستانه برگزاری شانزدهمین جشنواره سینماحقیقت، مستندی را آماده رونمایی کرده است که لااقل برای اهالی سینمای ایران و فیلمبازها، میتواند از کنجکاویبرانگیزترین آثار باشد. مستند برزخیها به کارگردانی عارف افشار، مستندی است که با هدف بازخوانی پرونده یکی از جنجالیترین فیلمهای سینمای ایران در سالهای ابتدایی دهه ۶۰ که عنوان «اولین فیلم توقیفی بعد از انقلاب» را هم از آن خود کرده، مقابل دوربین رفته است. افشار با سابقه خبرنگاری سراغ افرادی رفته است که هریک سهم و نقشی در فرآیند تولید، اکران و سرانجام توقیف فیلم سینمایی برزخیها داشتهاند و از این منظر روایتی جذاب از این فراز مهم از تاریخ سینمای ایران ارائه کرده است. سعید مطلبی با محوریت خبرهایی که درباره آزادی زندانیان درپی حوادث پس از انقلاب به گوشش رسیده بود، ایده اولیه برزخیها را روی کاغذ میآورد و ایرج قادری بهعنوان یکی دیگر از چهرههای مطرح فیلمسازی در سینمای قبل از انقلاب، بهعنوان کارگردان با او همراه میشود تا این پروژه را به سرانجام برسانند. ایده اجرایی آنها برای تحقق هدفی که بهدنبالش بودند هم این بود که نقشهای اصلی این فیلم را به بازیگران مطرح و به نوعی «برند» در سینمای قبل از انقلاب بسپارند تا اینگونه بهواسطه حضور آنها در یک فیلم «انقلابی»، برادری خود را ثابت کرده و همراهیشان نسبت به تحول بزرگی که در کشور رقم خورده بود، نشان دهند. یکی از برگبرندههای مستند برزخیها احتمالا حضور سعید مطلبی است. فیلمنامهنویس و کارگردان باسابقه سینمای ایران که احتمالا در سالهای اخیر بسیاری او را بهواسطه نگارش فیلمنامه مجموعه تلویزیونی «ستایش» میشناسند اما سابقهای طولانی در سینمای ایران بهویژه در سالهای قبل از انقلاب دارد. او در حوزه کارگردانی از چهرههای فعال سینمای ایران در دهه ۵۰ بود و همزمان دستی هم برآتش فیلمنامهنویسی داشت. جایگاه و اعتبار او به اندازهای بود که وقتی برخی مدیران سینمایی برآمده از انقلاب اسلامی، با پیشنهاد ساخت فیلم برزخیها با فیلمنامهای از او مواجه شدند، از آن استقبال کردند تا بلکه بتوانند زمینه آشتی طیفی از چهرههای شاخص سینمای قبل از انقلاب با سینمای برآمده از انقلاب را فراهم بیاورند.
ردپای حاج قاسم در زادگاهش
مستند «ردی از یک مرد» در تلاش شناخت بخش کوچکی از مختصات شناختی انسانی بزرگ یعنی سپهبد حاج قاسم سلیمانی است. به اعتقاد من برای شناخت بهتر این شهید بزرگ باید به سالها قبل برگردیم تا ببینیم قصه زندگی او از کجا آغاز شده و چه مراحلی را گذرانده است. ساسان فلاحفر، مستندسازکه مستند جدیدش را به سینما حقیقت آورده است، روایتی از حاج قاسم را برای این مستند ساخته است و میگوید: «چون میخواستیم به سالها قبل برگردیم، به همین علت ما به روستای «قنات ملک» در 200 کیلومتری استان کرمان که روستایی عشایرنشین است و حاج قاسم در آنجا زاده شده رفتیم تا برای شناخت بیشتر و دیدن زوایای پنهان از شخصیت این سردار پای صحبت مردم روستا که دوران کودکی حاج قاسم را دیدهاند بنشینیم. در این سفر ابوذر سلیمانی از اهالی همان روستا که مدیرتولید مستند نیز هست با ما همراه بود. ما در این روستا 13 روز تصویربرداری داشتیم. باید بگویم که اهالی این روستا همه نسبت به حاج قاسم سلیمانی ارادت دارند و کسی در آن محله نیست که یک یادگاری شخصی از این سردار نداشته باشد. جالب است بدانید که حاج قاسم سلیمانی تا آخرین سالهای حیاتش نیز مدام به آن روستا رفتوآمد داشته و در زندگی روزمره مردم «قناتملک» جای داشته است. حتی علاقه مردم به او تا اندازهای بوده که پس از چهلمین روز از شهادت این سردار و تعویض سنگقبر او مردم روستا سنگ قبر قبلی را با خود به روستا آورده و در بلوار شهدای روستایشان گذاشتهاند.» این مستندساز درباره علت علاقه به ساخت اثر درباره چنین موضوعی میگوید: «حوزه تخصصی من مقاومت است. باید بگویم که سال 92 در سوریه خودم حاج قاسم سلیمانی را دیدم و نسبت به او آشنایی پیدا کردم. شناخت من از این شهید بزرگوار شاید بیشتر از کسانی باشد که با او از نزدیک ارتباط نداشته اما به او علاقه دارند. به نظر من وقتی نام حاج قاسم سلیمانی به میان میآید بیشتر افراد یاد رزمندگیها، دلاوریها و جنگاوری او میافتند. اما «در رد پای یک مرد»، سراغ لحظاتی از زندگی و وجهی از شخصیت او رفتهایم که شاید کمتر کسی نسبت به آن شناخت داشته باشد. شاید درباره یک موضوع خاص تعداد زیادی مستند ساخته شود، اما هر کس از زاویه دید خودش شروع به ساخت اثر میکند. من هم درباره زندگی حاج قاسم سلیمانی به سراغ موضوعی رفتم که کمتر کسی به آن پرداخته است و ردپای او را در روستای زادگاهش دنبال کردم. سعی من این بود که همهچیز را بدون سانسور بیان کنم. اهالی روستا نوع دیگری از حاج قاسم صحبت میکردند. هیچ تکلف و ریایی در سخنان آنها نبود و خاطراتی از او تعریف میکردند که نشان میداد تا چه اندازه زندگی مردم روستا با قاسم سلیمانی درآمیخته است و ریزهکاریهایی از شخصیت او تعریف میکنند که تماشایش برای هر بینندهای جذاب است. من بهعنوان مستندساز تلاش کردم تا همه چیز را واقعی و بهصورت حقیقی به تصویر بکشم. باید بگویم که سفر من به «قلعه ملک» بهترین سفر کاری زندگیام بود.»
پیرمرد و کوهستان
«پیرمردی (ناشنوا و لال) با داشتن بیش از ۷۰ سال بهتنهایی در کوهستان زندگی میکند. او تمام عمر خود را در این منطقه بوده و تاکنون از آنجا بیرون نرفته است. این پیرمرد بعد از ازدواج صاحب سه فرزند میشود ولی بهخاطر مشکلات فراوان، عدم وجود مدرسه و بهداشت و شرایط زندگی سخت در کوهستان همسرش او را ترک میکند. او طی این سالها مجبور است بهتنهایی کار کند و با پرورش اسب، گاو، احداث باغ و همچنین زیر کشت بردن زمین های کشاورزی زمینه بازگشت خانوادهاش را فراهم کند...» «کوهستان بیصدا» عنوان مستندی به کارگردانی فرود عوضپور و از تولیدات مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی است که روایت زندگی یک پیرمرد در کوهستان را بیان میکند. عوضپور مستندساز، با اشاره به این مستند میگوید: «پیشتولید این مستند از پاییز ماه سال 1399 آغاز شد و اواخر زمستان فیلمبرداری آن در استان لرستان آغاز شد. کوهستان، بیصدا درباره شخصیتی است که حدود 70 سال است که در یک منطقه کوهستانی زندگی میکند، وی یکسری معلولیتها مانند صحبت کردن و شنیدن دارد، اما کارهایی در این منطقه انجام داده که بسیار خاص و ویژه است که از توان آدمها خارج است. شخصیت اصلی این مستند، در منطقه کوهستانی مورد نظر کارهایی چون باغداری، پرورش اسب، گاو و گوسفند انجام داده است، مساله جالب این است که شخصیت موردنظر طی 70 سال گذشته از آن منطقه کوهستانی خارج نشده و بهتنهایی زندگی میکند. نام شخصیت اصلی این مستند «حجت» است، پیش از این درباره حجت بارها شنیده بودم، بهصورت اتفاقی به سفری به منطقه مورد نظر رفتم تا و از نزدیک با این شخصیت آشنا شدم و تصمیم گرفتم تا مستند کوهستان، بیصدا را جلوی دوربین ببرم، البته این را هم باید بگویم که قرار بود یک مستند دیگر بسازم که به سرانجام نرسید و با آشنا شدن با حجت تصمیم گرفتم تا این مستند را کار کنم.»
تاریخ خوانی با موسیقی
مستند «دیافراگم» به مستندنگاری ورود و تحول صنعت ضبط موسیقی روی صفحه گرامافون و تاثیر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن در ایران میپردازد. این مستند 72دقیقهای با حضور چند کاراکتر اصلی مانند علیرضا میرعلینقی، علی ابوالخیریان، محمدرضا شرایلی، بهروز مبصری و... تاریخچه ضبط موسیقی در ایران را بررسی میکند. جواد وطنی، کارگردان این مستند درباره شکلگیری این مستند میگوید: «در ابتدا قرار بود مستند- پرترهای با حضور یکی از دوستانم به نام «علی ابوالخیریان» که مجموعهدار گرامافون و صفحههای ایرانی است، تولید کنم، اما به دلیل گستردگی و اهمیت ضبط موسیقی و صفحه، با حضور چند کاراکتر اصلی مانند علیرضا میرعلینقی، علی ابوالخیریان، محمدرضا شرایلی و... تاریخچه ضبط موسیقی در ایران را بررسی و ثبت کردم. ورود دستگاههای فنوگراف و گرامافون، سرآغاز ضبط صدا، موسیقی اصیل ایرانی و اجرای بسیاری از هنرمندان روی صفحههای گرامافون شد که بازگوکننده شیوه آوازی، ردیف و دستگاههای موسیقی ایرانی در بیش از یکصد سال گذشته است. تولید و ساخت فیلمهای آرشیوی، پژوهشمحور و تاریخی همواره به دلیل نبود یا دسترسی محدود به منابع پژوهشی و هزینه بالای تهیه مواد و متریال آرشیوی دشوار است؛ اما نمیتوان از جذابیت و لذت دست یافتن به این منابع و اسناد تاریخی چشمپوشی کرد. همین لذت کشف و جستوجو در تاریخ ضبط موسیقی ایران، انگیزه اصلی من برای ساخت «دیافراگم» بعد از مستند «وَرس» شد.»