عاطفه جعفری، خبرنگار:به نظر میرسد تسخیر آنتن تلویزیون خیلی راحتتر از گذشته شده، نه بهآن معنا که مدیران، کمی رواداری به خرج میدهند تا این روزها شاهد حضور بخش مهمی از هنرمندان برای ساخت سریال و برنامه در تلویزیون باشیم، بلکه به این معنا که برنامهسازی در تلویزیون تبدیل به کار دمدستی شده و میشود آنتن را در اختیار کسانی قرار داد که به زحمت میتوانند برای صفحه اینستاگرامی مخاطب دستوپا کنند. در شبکههای تلویزیونی شاهد برنامههایی هستیم که به نظر میرسد سازندگانش بدون گذر از هفتخوان برنامهسازی و فقط با رعایت چند نکته و قاعده مدیرپسند، توانستند آنتن رسانه ملی را اجاره کنند. یکی از نمونههای متاخر اثبات این مدعا، برنامهای طنز به نام کاکتوس است که از شبکه سه سیما پخش شد. البته این برنامه را با آن سریال طنز کاکتوس که اواخر دهه 70 و ابتدای دهه 80 پخش میشد و بازیگران مطرح تلویزیون در آن حضور داشتند، اشتباه نگیرید. آن کاکتوس برای دورهای بود که مقوله مهمی مثل طنز تلویزیونی اینقدرها دمدستی نشده بود و فرد صاحبنامی مثل محمدرضا هنرمند نویسنده و کارگردانش بود. اما این کاکتوس 1401 که شنبهشب و پیش از اخبار شبکه سه سیما پخش شد، عصاره یک نگاه تقلیلیافته به مقوله طنز است و ماحصلش چیزی نیست جز حقنه کردن امر سیاسی بر طنزنویسی تلویزیون. غیرحرفهایگری در ساخت این برنامه کاملا مشهود است. یک نفر با ژست کمدین مقابل دوربین، چند شوخی توییتری را پشت هم میچیند و آنها را تحویل مخاطب میدهد. به همین راحتی آنتن به فردی سپرده میشود که قرار است در موضوع سیاسی شوخیهای سیاسی کند و مخاطب از این فرد هیچ سابقه هنریای در ذهن ندارد. قد و قواره طنزها هم آنقدر فاخر و جذاب نیست و حرفهایی که پشت سر هم ردیف میکند با سروشکل بهتری در شبکههای اجتماعی در دسترس است. خنده گرفتن از مخاطب تلویزیون، نیازمند ظرافتهایی است و طنزنویسان در این فرمت رسانهای باید از ذهنی بارور برخوردار باشند. در روزهایی که خبرها از شدت فکاهه شدن به حالت انفجار رسیده که حتی خبرهای BBC از نمونه طنز شدهاش DBC هم غیرحرفهایتر تنظیم میشوند و در روزهایی که خبرنگار رسانه سعودی اینترنشنال، در نریشن گزارش خود، کارلوس کیروش مربی پرتغالی را نماینده ولیفقیه در تیم ملی خطاب میکند! قطعا طنازها در ساخت «طنز خبری» کار راحتتری خواهند داشت و با ظرافتهای خاصی میشود برنامههایی ساخت که همه مردم ایران به آن بخندند. این روزها جامعه و سیاست بهشدت مستعد این است که بتوان با خبرهایش، شوخیهای جذاب و خندهداری ساخت و در تلویزیون هم جای گونه مهمی مثل «طنز خبری» (News satire) خالی است. تلویزیون برای بازپروری اینگونه طنز، باید سراغ کسانی برود که علاوهبر تسلط بر سوژههای خبری بتوانند الگوهای طنزنویسی در قاب تلویزیون را بهخوبی پیاده کنند. تلویزیون در سالهای گذشته، تجربههای موفقی همچون «صرفا جهت اطلاع» را داشت که در بخش خبری 20 و 30 پخش میشد و تبدیل به یک برند رسانهای شده بود و در نسبت دیگر بخشهای خبری پربازدیدتر بود. وقتی برنامه بیقوارهای همچون کاکتوس از تلویزیون پخش میشود به نظر میرسد که باید باور کنیم که قد و قامت طنزپردازی سیاسی در تلویزیون کوتاه شده است. باید پرسید چه بر سر تلویزیون آمده که روزگاری با ساخت «صرفا جهت اطلاع» میتوانست همچون «گلآقا» کنایههای تند و تیزی را حواله مدیران سیاسی کند و حالا راضی به ساخت و پخش برنامهای همچون «کاکتوس» شده است. «کاکتوس» مشتی نمونه خروار از جنس طنزهای سیاسی است که این اواخر از تلویزیون پخش میشوند. در روزهای اخیر ویدئویی از این مدل شوخیکردنها در فضای مجازی بازنشر شده بود که یک مجری در لحن و انتخاب کلمات، نهتنها ظرایف طنز کلامی را رعایت نمیکند که در کاربست جملات و شیوه طرح سوژه هم خالی از هرگونه هوشمندی است. با این حال مساله این نیست که چرا این مجری با این مدل طنزپردازی تا این حد بیپروا و بیحیا سراغ سوژههای خبری میرود و نمونه اینچنینی را هم در فضای مجازی شاهدش هستیم که با جهتگیری سیاسی کاملا عریان به سراغ سوژهها میروند. مساله اساسی این است که تلویزیون با در اختیار گذاشتن آنتن تلویزیون برای این مدل برنامهها، متهم به لودگی سیاسی میشود و این لودگی سیاسی که غرضورزی را تا این حد عریان به نمایش میگذارد بیشتر برای خوشخوشان و قلقلک ته دل طیف خاص سیاسیای کارکرد دارد که با همین ادبیات نسبت به پدیدههای پیرامونیشان کنش سیاسی دارند و این مدل برنامهها نمیتواند به نقطهای اثرگذار در فضای رسانهای بدل شود.
گلآقا جات خالی!
نمونههایی از طنز خبری، جزئی از انواع کمدی پارودی تعریف میشوند. با این حال طنز خبری تقریبا قدمتی به اندازه خود روزنامهنگاری دارد و این شیوه از طنزپردازی، متکی بر خبرهای روز است. دو نوع مرسوم و متفاوت از هم در طنز خبری وجود دارد. یک فرم از آنها تفسیر طنز و کمدی خبری است و برای اظهارنظر در مورد رویدادهای دنیای واقعی استفاده میشود مثل «برنامه روزانه با ترور نوآ» که تکههایی از این طنز خبری در رسانههای ایران هم بازنشر شده است و در مدل دیگر داستانهای خبری که به صورتی کاملا تخیلی ارائه میشوند. آیتمهایی از برنامه خندهبازار که بخشهای خبری را هجو میکرد را شاید بتوان ازجمله نمونههای این طنز خبری دانست.
برای ما ایرانیها یکی از بهترین نمونههای طنزمکتوب که میتوان جزء طنز خبری قرار داد، طنز گلآقایی است. مرحوم کیومرث صابریفومنی یا همان گلآقا رویکرد ویژهای نسبت به مقوله طنزپردازی داشت و در اینباره گفته بود: «طنز باید نجابت داشته باشد، نباید به همهچیز خندید، طنزپرداز باید درکنار مردم باشد.» صابریفومنی برای اولینبار «دو کلمه حرف حساب» را در تاریخ ۲۳ دی۱۳۶۳ خورشیدی در روزنامه اطلاعات نوشت. طنز سیاسی که از ۱۳۵۹ خورشیدی به اینسو تعطیل شده بود با شکلگیری این ستون طنز، دوباره بهبار نشست و جان تازهای گرفت. با گذشت مدتزمانی کوتاه از آغاز انتشار «دو کلمه حرف حساب» صابری بهعنوان مهمترین منتقد حکومت در داخل کشور مطرح شد.
آن سالها اصلا طنزی وجود نداشت و همین کار را سخت میکرد. برای همین همه معتقد بودند که کیومرث صابری کار بزرگی را در آن زمان انجام داد. زمان جنگ و آن همه سختی و فشاری که بر مردم وارد میشد، یک نفر تصمیم میگیرد که جوری بنویسد که همه را خوشحال کند، البته او برای خوشحالی نوشتن را شروع نکرد، به گفته خودش مینوشت، چون آن زمانه و شرایطش ایجاب میکرد که یک نفر با زبان طنز دست به قلم ببرد و او هم همین کار را کرد. طنز را با هجو قاطی نکرد، یعنی میدانست باید چه چیزی بگوید. هیچکسی را مسخره نکرد و مهمتر از همه روی اعتقاداتی که داشت تا آخر ماند. این خیلی موضوع مهمی است، شما فکر کنید که یک نفر هر روز درحال نقد مسئولان است، اما اعتقادش را حفظ میکند، یعنی حرف حق را میزند و خیلی از او میخواهند که وارد کارهای سیاسی و جناحی بشود اما ترجیح میدهد که قلمش را برای دیگران نچرخاند و هرچیزی که مینویسد حق باشد.
مرحوم گلآقا، آشنا به فوتوفن کار بود و متون کهن را میشناخت و با شگردها و شیوههای طنزپردازی عجین بود و در یک کلام استاد این کار. رمز موفقیت «گلآقا» پسند مردم و مسئولان بود. صابری طنزی را بعد از انقلاب بنا نهاد که مبتنیبر یکسری اصول و معیارهای برگزیده بود و همان ابتدا هم اعلام کرد که هرگز از این اصول تخطی نخواهم کرد و تا آخرین لحظه هم به اصولش پایبند بود و روی این مساله که به نظام و انقلاب وفادار و پایبند باشد، تاکید داشت و از طنزش برای خراب کردن انقلاب استفاده نمیکرد، دشمن شادکن نبود و نکته دیگر اینکه اعتقاد داشت باید عفت قلم را نگه داشت.
کار هر کسی نیست!
با هر کسی که در حوزه طنز فعالیت میکند صحبت کنید، خلاقیت را بهعنوان اولین ویژگی مهم و اساسی برای طنزپرداز برمیشمرد. اما بهرهمندی از خلاقیت در طنز خبری نیازمند فنونی است که باید به آن توجه کرد. بهروز بودن خبرها، یکی از آن مواردی است که اگر در طنز خبری رعایت نشود، آن را بیاعتبار و لوس میکند. در مورد طنز گلآقا همین ویژگی را گفتیم که مدل طنز صابریفومنی بهروز بود. یعنی اینکه با مردم و جامعه همراه میشد. طنزنویس در قله رفیعی قرار دارد که باید همه جامعه را بشناسد. نقاط قوت و ضعف و کمینگاهها و تنگناهای آن را کامل بداند.
مطمئنا در یک کار هنری، اولین ایده ساختن کاراکتر است، یعنی مخاطب باید با اسمبردن یک شخصیت سیاسی، هنری، ورزشی و... یک کاراکتر در ذهنش شکل بگیرد. حالا برخی ممکن است برای خلق کاراکتر دچار تکرارهایی شوند، اما مطمئنا برد را کسی در این زمینه خواهد داشت که خلاقیت در خلق کاراکتر داشته باشد. بهشکل کامل محتوایی را که میخواهد تولید کند بشناسد و برایش برنامه داشته باشد. یک نکته مهم اینجاست که طبیعتا در این روزگار که از در و دیوارش شکلکدرآوردنهای اینستاگرامی میبارد و خیلیها سعی میکنند با دلقکبازی و کارهای بیادبانه و تقلید صداهای بیربط و باربط بگویند که طنز را شناختهاند و میتوانند مردم را سرگرم کنند، باید به آنها گفته شود که حتی بلد نیستند ادای طنز را هم دربیاوردند. طنز با هجو و مسخرهکردن متفاوت است.
عمران صلاحی که خودش در طنزپردازی اعجوبهای بود، میگوید: «طنز در خبر دو گونه است؛ یکی طنز موقعیت و دیگری طنز کلام. در طنز موقعیت خود موقعیتها خندهدار است. در روزنامه خواندم قاتلی رفته، خانمی را کشته و بعد بچهاش را هم کشته. از او پرسیدند که چرا بچه را کشتی جواب داده فکر کردم این بچه دوری مادرش را نمیتواند تحمل کند و دلم سوخت. مثلا ترحم کرده، همه اینها طنز است. در طنز کافکایی احتیاجی به مجله طنز نیست. بعضی از طنزپردازان هم با کلام کار میکنند. از چیزهای پیشپاافتاده که در نظر دیگران بیاهمیت است مطالب جالبی خلق میکنند. ولی از نظر موقعیت، موقعیت ما در جامعه کاملا طنزآمیز است. این درگیری سنت و مدرنیسم خودش بزرگترین اسباب طنز شده چون همیشه چیزهای متضاد درکنار هم خندهدار میشود و امروز این تضادها در اوج است.»
چند نمونه از طنز خبری
«خنده بازار» و «بمب خنده»
اولین سری خنده بازار در نوروز ۱۳۹۰ و از شبکه سه سیما پخش شد. این مجموعه به تقلید طنزآمیز برنامههای سازمان صداوسیما و طعنه به شخصیتهای مختلف مثل باب راس نقاش میپرداخت. در دورهای که خندهبازار هنوز کموبیش با برنامههای تلویزیون شوخی میکرد، یک آیتم به آن اضافه شد که شبکه ماهوارهای منوتو را دست میانداخت. این آیتم خیلی خوب اجرا شده بود، بهطوریکه حتی خود عوامل «منوتو» هم آن را در شبکهشان پخش کردند و به ستایش از بازیگران پرداختند.
پیش از این هم از جنس طنز خبری، به صورت آیتمی در تلویزیون پخش شده بود اما یکی از پربازدیدترین نمونههای این مدل طنز به نیمه دیماه سال 89 باز میگردد. در آن سال شبکههای ماهوارهای و رسانههای همچون بیبیسی فارسی فعالیت وسیعی در جامعه ایران داشتند. مجموعهای با عنوان بمب خنده از مهران مدیری در حال تقلید برنامههای ماهوارهای در فضای وب و همچنین بهصورت سیدی منتشر شد که توجه عدهای را به خود جلب کرد. بنا به ادعای مهران مدیری، ساخت این برنامه به اردیبهشتماه سال ۱۳۸۷، باز میگردد. او در اینباره گفته است: «حدودا یک ماه پس از پخش سریال «مرد هزار چهره»، طراحی چند سیدی برای تولید در شبکه نمایش خانگی را شروع کردم که یکی از آنها موضوع ماهواره بود.» مدیری همچنین گفت: «قبل از اینکه مونتاژ، ساخت تیتراژ و موسیقی این آثار شروع شود، پیشنهاد ساخت سریال «مرد دوهزار چهره» به ما داده شد و ساخت این سریال آغاز شد و کلا از پخش این سیدیها منصرف شدیم.»
عمده آیتمهای این «بمب خنده» متوجه برنامههای خانوادهمحور ماهوارهها بود و خیلی کم سراغ طنز خبری رفته بود. با اینحال مهران مدیری چند سال بعد در شبکه نمایش خانگی، مجموعهای با عنوان شوخی کردم ساخت که در آن آیتمهایی با همین فرم طنز خبری داشت.
هجو بنگاه خبرپراکنی انگلیس
اگر از مخاطبان جدی محتوای فضای مجازی باشید، طبیعتا با «دیبیسی» آشنا هستید، برنامهای که تلاش میکند با لحنی ظاهرا جدی و توجه به جزئیات، شوخیهایش را پیش ببرد. برنامهای که تکیهاش بر محتواست و شیوه خبررسانی جهتدار بیبیسی فارسی را دستمایه طنز خود قرار داده است.
ناصر جوادی، نویسنده این برنامه با تاکید بر اینکه محتوا در این برنامه برایشان در اولویت است، گفته است: «اصلیترین تفاوت دیبیسی با برنامههایی از این دست توجه به محتواست. سایر برنامهها معمولا نگاه فرمی داشتند و سعی میکردند فقط در ظاهر شبیه فلان بخش خبری یا شبکههایی مثل بیبیسی شوند. خیلی روی محتوا تمرکز نکردند. ما بررسی کردیم و دیدیم بیبیسی که یکی از موثرترین شبکههای معاند با جمهوری اسلامی ایران است؛ اصلیترین ابزارش ادبیات است. یعنی با ادبیاتسازی حمله میکند. مثلا اگر یک شهروند انگلیسی به جرم سرقت عتیقه در عراق دستگیر میشود، میگوید به جرم برداشتن عتیقه! یعنی الفاظ را تغییر میدهد. ما هم سعی کردیم محتوا و ادبیات را در دست بگیریم، نه تپق کلامی مجری یا ناهماهنگی در پخش. درواقع با نگاه به ادبیات این شبکه، استاندارد دوگانه، قلب واقعیت و خلط راست و دروغ در این شبکه را به تصویر میکشیم. فکر میکنم مزیت اصلی دیبیسی با سایر کارها در همین باشد.»
اگر اخبار شبکه بیبیسی را نگاه کنید ناخودآگاه بعد از مدتی متوجه لحن دوسویه در این شبکه خبری میشوید که گاهی زیرکانه و گاهی هم کاملا مشهود است و دیبیسی کاملا این لحن دوسویه را عیان میکند و با تکیه بر مشاهدات شان این لحن را با زبان طنز به صورت عریان جلوی چشم مخاطب قرار میدهد. نوآوریها در مدل پرداختن به اخبار و اضافهکردن کاراکتر برای اینکه برنامه به تکرار نیفتد از ویژگیهای دیگر این برنامه طنز بود. حدود یک سال است که این برنامه از فضای مجازی به تلویزیون کوچ کرده است.
ویدئو چک ها را زیاد کنید
خودش در تعریف کارش میگوید: «از نظر خودم کاری موفق است که حالم با آن خوب باشد و من با ویدئوچک حالم خوب است.» عبدالله روا سالهاست که ویدئوچک را اجرا میکند، برنامهای که در حوزه ورزش توانسته است موفق باشد و گاهی هم گریزی به موضوعات دیگر روز دارد، اما تکیه اصلیاش در حوزه ورزش است. مطمئنا برنامهای مثل این اگر قرار است، جذاب باشد، باید با اتاق فکر قوی و خلاق همراه شود، چیزی که در برنامه ویدئوچک لحاظ شده است، به گفته مجتبی آذری تهیهکننده این برنامه برای ساخت هر قسمت نیم ساعته، تمام روزهای هفته جلسات متعددی را صرف رصد ایدهها با قالب کاملا متفاوت، موزیکها، ویدئوها، تصاویر و سوژهیابی میکنند. ویدئوچک از آن برنامههایی است که سوژهها نقش مهمی در کیفیت برنامه ایفا میکنند. سوژهای که انتخاب میشود به روز است اما این به روز بودن باعث نمیشود که پرداخت به آن با عجله و سرسری باشد. مطمئنا برای داشتن یک برنامه خوب و اثرگذار باید هزینه کرد و متفاوت بود. یکی از نقاط قوت این برنامه حضور خود عبدالله روا در تیم نویسندگان است، او فقط در قامت یک مجری در این برنامه ظاهر نشده و همین موضوع هم باعث شده تا بر کار مسلط باشد، خودش در مورد این موضوع در گفتوگویی که با او داشتیم گفته است: «من خودم در گروه نویسندگان برنامه هم هستم و اینقدر یک موضوع را بالا و پایین میکنیم که جایی برای فراموشی نمیماند اما قضیه این است که ما گاهی اوقات میخواهیم این را به بازی تبدیل کنیم. اینکه من یک موضوعی را عینا از رو بخوانم خودش حاوی پیام است که من عین صحبتها را نقلقول میکنم. برنامه ما ضبطی است و میتوانم یک آیتم دو، سه دقیقهای را حفظ کنم ولی از این موضوع استفاده مطلوب میکنیم. در ویدئوچک تنها یک مجری نیستم و گاهی نمایش هم به آن اضافه میکنم. تلفنهای روی میز، بوقی که من دستم میگیرم و کاغذ همه در راستای رساندن منظور ما استفاده میشود.» ویدئوچک از آن دست برنامههای طنز خبری است که میتواند با توجه به محتوای مناسب و نحوه اجرا، در صداوسیما تکرار شود.