عاطفه جعفری، خبرنگار:نگاهش به دوربین است و خبرنگار میپرسد: دیدی چه اتفاقی افتاد؟ با همان نگاه معصوم میگوید: «فقط دیدم که اون آقا تیراندازی میکرد... » حرفش را ادامه نمیدهد و نگاهش را از دوربین میدزدد، آرتین آن لحظه نمیدانست که چه اتفاقی افتاده است. نمی دانست پدر و مادر و برادرش را در حمله تروریستی شاهچراغ از دست داده اما مطمئنا الان این موضوع را متوجه شده است. چهارشنبه هنگام نماز مغرب و عشا حمله تروریستی در شاهچراغ اتفاق افتاد و شماری از هموطنانمان به شهادت رسیدند. اتفاقی تلخ که با به یادآوردنش وجود انسان سراسر غم میشود. اما در این گزارش میخواهیم از مواجهه با این حمله تلخ بگوییم و ببینیم هنرمندان و سلبریتیها واکنششان به این اتفاق چه چیزی بوده است و در کنارش با یک جامعهشناس در این مورد گفتوگو کردیم تا بدانیم نگاه به این موضوع و موضوعات دیگر باید چگونه باشد.
واکنش به یک رفتار دوگانه
پدیده سلبریتی در جامعهای که هر طرف حضور پررنگ رسانه را میبینیم یک پدیده گریزناپذیر است. لذا چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید باید این پدیده و وجود آن را بپذیریم. اما این پذیرفتن قواعد خودش را دارد، باید علاوهبر اینکه زمینههای تاریخی آن را بشناسیم، ارکانی که مقوم وجود این پدیده هستند را هم بشناسیم و برای آن برنامهریزی کنیم. بپذیریم که هر جامعهای سلبریتی و فرهنگ سلبریتی را باید در جهتی هدایت کند که بتواند کمترین آسیب و بیشترین بازدهی را داشته باشد. چهل روز از درگذشت مهسا امینی گذشته است و تقریبا در این چهل روز کشورمان صحنه اعتراضهای مختلف و از یکجایی اغتشاش بوده است. اغتشاشاتی که به اموال عمومی آسیب زد و در کنارش شماری از هموطنانمان به شهادت رسیدند. اما نکته مهم این اتفاقات برخورد هنرمندان و آدمهای مشهور و به اصطلاح سلبریتی، در این جریانات بود. بگذارید کمی به عقب برگردیم و برسیم به حوالی خردادماه 1401، زمانی که متروپل فرو ریخت و همه ما از حجم آواری که بر سر هموطنان آبادانی فروریخته بود، ناراحت و غمزده بودیم. در همان زمان احسان کرمی، مجری و بازیگر در صفحه اینستاگرامش به تجمع در استادیوم آزادی اعتراض کرد و ضمن انتقاد از برگزاری گردهمایی «سلام فرمانده» اعلام کرد که اگر جانب مذهب را در نظر بگیریم، چطور اجازه برگزاری چنین مراسمی در شب وفات امام صادق(ع) داده شده و اگر به دید ملی به موضوع نگاه کنیم چطور میتوانیم بپذیریم که همسو با داغ آبادان، چنین جشنی در تهران برگزار شود. حدود ۷۰ ساعت پس از انتشار این پست، تصاویری از حضور این مجری به همراه برزو ارجمند، در مراسم عروسی ساسی مانکن در آمریکا منتشر شد. تصاویری که بهت بسیاری از کاربران شبکه مجازی را به همراه داشت و آنان را وادار به واکنشهای گسترده کرد.
فقط یک تسلیت به همراه سکوت!
حالا برگردیم به این چهل روز، چهل روزی که تقریبا هر روزش مامن اتفاقات تلخ بوده و موجسواری بر اتفاقات از سوی رسانههای بیگانه و کسانی که با آنها همدست شدهاند هم این موضوع را هر روز تشدید کرده است. خبرهای دروغ که بهراحتی پخش و باعث آشوب و سردرگمی مردم میشود. هنرمندانی که بدون آگاهی این خبرها را پخش میکنند و حتی بعد از اینکه واقعیت مشخص میشود، کاری به آن واقعیت ندارد. از کنار برخی اخبار بهسادگی میگذرند و با رفتاری دوگانه با اخبار مواجه میشوند. حمله تروریستی شیراز دقیقا نمونه همین موضوع است. وقتی این اتفاق تلخ افتاد تقریبا تا فردای آن روز هیچ کدام از هنرمندان واکنشی به این موضوع نداشتند و برخی هم فقط با انتشار یک صفحه سیاه و هشتگ تسلیت با این اتفاق تلخ برخورد کردند. در حالی که در این چهل روز، هر خبری را در صفحات اجتماعیشان منتشر کردند و به شایعاتی که وجود داشت دامن زدند. از خبرها در مورد فوت دانشآموزان یا اینکه نیروهای امنیتی در مدارس حضور دارند. خبرهایی که حتی با پاکشدنشان از صفحات این افراد اثرش پابرجا بود و مردم را تحت تاثیر قرار میداد. یک نکته مهم دیگر که نباید فراموش شود این است که در تمامی دنیا وقتی اتفاقهای این چنینی میافتد تا 24 ساعت فضایی که در کشور باید باشد، فضای همدردی است و نباید از این مدل همدردی جدا شد. حالا فکر کنید به اتفاقی که در کشور ما از چهارشنبه غروب افتاد و تقریبا همه کسانی که برای خبرها و اتفاقات این 40 روز سینه سپر میکردند، بهیکباره ساکت شدند و هیچ کس حتی آرتین و آن همه مظلوم بودنش را ندید... سکوت جای استوری گرفتن را گرفت و حتی برخی با موجهای آن طرفی همراه شدند و با هشتگ «کار خودشان است» به سکوتشان ادامه دادند.
ایران و یکی شدنمان مهم است
آن جایی که نادر ابراهیمی در شعرش برای وطن میگوید:
«ای سلامم، ای سرودم، ای نگهبان وجودم
ای غمم تو، شادیام تو، مایه آزادیام تو... ای وطن!
ای دلیل زنده بودن، ای سرودی صادقانه
ای دلیل زنده ماندن، جانپناهی جاودانه... ای وطن!»
نشان از این دارد که چیزی که الان مهم است و باید از آن پاسداری کرد، وطن است. زمانی که اسلحه در دست این تروریست داعشی قرار میگیرد، دیگر به اینکه من بیحجاب هستم یا حجاب دارم نگاه نمیکند. نگاه او به کشتن و از بین بردن است. نگاه او وحشتآفرینی بین مردم است. برای همین به هیچ چیز دیگری فکر نمیکند و فقط میخواهد مردم را از بین ببرد. اوضاعی که الان در آن قرار داریم با هجمههای رسانهای و دو قطبیسازیها فضایی را آماده میکند که کسانی که سالها منتظر بودند تا ایران را ناامن کنند سوءاستفاده کنند و اسلحه بردارند و مردم را هدف بگیرند. در این زمان هم دیگر نگاه سیاسی مورد توجه قرار نمیگیرد و نمیپرسند شما شعار «زن زندگی آزادی» سر دادید یا در طرف مقابل بودید. آنها فقط به این فکر میکنند که ابتدا با دوقطبیسازی بعد هم با ناامن کردن کشور، همه چیز را برای ایران پارهپاره و جدا از هم آماده کنند. موضوعی که باید این روزها مورد توجهمان باشد و تحت تاثیر هیجانات قرار نگیریم.
هنرمندان و بحرانهای اجتماعی
محمدجواد اسدی، جامعهشناس است و برای این اتفاق به سراغش رفتیم تا برایمان از وضعیت این روزها بگوید. او در ابتدای صحبتهایش میگوید: «آگاهی، بنیاد و شالوده حرکت پویا و روبه جلو هر جامعهای است. نبود آگاهی حتی با وجود تنوع و تکثر در مهارت و تخصص درنهایت جامعه را دچار اضمحلال و تهی شدن از روح حیات خواهد کرد. در واقع آگاهی بینشی فراتر، گستردهتر و ژرفتر از موقعیت زمانی و مکانی موجود به اعضای جامعه میدهد و موجب میشود مردم در مسیر تعالی و رشد حرکت کنند. نخستینگونه آگاهی، آگاهی بنیادین و مشترک اجتماعی است که بر پایه سیاستها و نگاه کلان نظام اجتماعی و با هدایت و راهبری حکومت و کارگزاران حکومتی شکل میگیرد.»
او به زمینهسازی آگاهیسازی اشاره میکند و میگوید: «زمینهسازی شکلگیری منابع معرفتی آگاهیساز و در اختیار قرار دادن دادههایی که در کنار تخصص موجب بینش دقیقتر مردم به مسائل میشود برعهده حکومت است. حکومت و کارگزار حکومتی وظیفه تدوین سیاستها و مشخص کردن چهارچوب حرکت جامعه را برعهده دارد، ولی توزیع و گسترش این آگاهی اولیه و بنیادین برعهده نهادهای واسط و مرتبط با جامعه است.»
اسدی به هنرمندان و نقش آنها در آگاهیسازی تاکید میکند و میگوید: «بدون تردید مهمترین گروهی که در فرآوری سیاستها و منابع معرفتبخش به قالبهای مورداستفاده و تاثیرگذار بر مردم نقش دارند هنرمندان هستند. هنر برجستهترین ابزار برای انتقال عمیقترین اصول معرفتی به همه نسلها و طبقههای اجتماعی است. هنر این توانایی بینظیر را دارد که سنگینترین مفاهیم و انتزاعیترین موضوعات را در قالبی ملموس، محسوس و صمیمانه و با برخورداری از زبان زیباییشناختی و مورد اعتماد به گروههای گوناگون به مردم منتقل کند. چنانچه این اتفاق مهم بهدرستی و در یک فرآیند درازمدت در جامعه شکل گیرد، جامعه از بنیادهای قدرتمند درک شرایط و آگاهی از پدیدهها برخوردار خواهد بود. هرچه این آگاهی اولیه نیرومندتر و دقیقتر به وسیله نهاد هنر و با همکاری کارگزاران شکل گرفته باشد، زمینه انحرافهای بعدی کمتر به وجود خواهد آمد. البته لازمه این امر مهم بهره بردن نهادهای سیاستگذار از هنر و هنرمندان در سطحی وسیع و ایجاد رابطه دوسویه و پیوسته میان این دو گروه است. آشکار است که در صورت تحقق این امر، میتوان از شکل گرفتن چالشهای اجتماعی بنیادین جلوگیری کرد.»
این جامعهشناس در ادامه صحبتهایش میگوید: «به جز آگاهیهای بنیادین موردنیاز جامعه، در مسیر کنشها و رویدادهای اجتماعی، گاه با شرایط ویژه و موقعیتهایی خاص روبهرو میشویم که در اثر یک رخداد مقطعی مشخص و شاید حتی پیشبینیناپذیر به وجود میآیند و در دامنه خویش ایجاد آشفتگی و تعارض اجتماعی خواهند کرد. معمولا این گونه از بحرانهای مقطعی اجتماعی در یک بخش از جامعه یا کلیت جامعه و در اثر تردید نسبت به رخداد مورد اشاره به وجود میآید. در چنین مواقعی نقش هنرمندان در آگاهیبخشی به جامعه به مراتب مهمتر و در اولویت است، زیرا در چالشهای مقطعی و حاصل رخداد زمان بسیار فشرده و محدود است. بهطور معمول در اثر ضعف آگاهی مقطعی حس اعتماد عمومی دچار کژکارکردی میشود، نوع کنش مردم احساسی است و استدلالهای منطقی مستقیم را مورد پذیرش قرار نمیدهد.»
اسدی با اشاره به اینکه زبان هنرمندان زبان هنر است، میگوید: «در چنین وضعیتی هنرمندان که بخشی از بدنه عمومی مردمند و زبانی نزدیک به ایشان دارند و از منظر کنترل عاطفی و حسی به جامعه نزدیکتر هستند و زبان ایشان نیز غیرمستقیم است و راحتتر بر جامعه اثر میگذارند، یکی از مهمترین مراجع در حل بحرانهای مقطعی هستند. هنرمندان در این شرایط میتوانند بهصورت مقطعی با دو شیوه کنشگری برجسته در بهبود و اصلاح شرایط کارآمد واقع شوند. نخست تولید آثار هنری برای تغییر در شرایط و بحرانهای اجتماعی مقطعی است. ممکن است بحرانهای مقطعی اجتماعی از ماهیتهای گوناگونی، چون سیاسی، اقتصادی، جغرافیایی یا فرهنگی برخوردار باشند. به عنوان مثال از یک زلزله بزرگ تا برخی اعتراضات اجتماعی میتوانند بحرانهای مقطعی باشند، هنرمندان در این شرایط میتوانند با خلق و آفرینش آثار هنری در اصلاح وضعیت فرهنگی، عاطفی و روحی جامعه نقش اساسی ایفا کنند و زمینه ایجاد آرامش عمومی را فراهم آورند. آشکار است پس از آرامش موردنیاز، زمینه اقناع و آگاهیبخشی وسیعتر نیز با ابزارهای گوناگون دیگر فراهم خواهد شد.» او به نقش هنرمندان در بحرانهای اجتماعی اشاره میکند و میگوید: «نقش مهم و برجسته دیگر هنرمندان در بحرانهای مقطعی اجتماعی، بهره بردن از ظرفیت جایگاه اجتماعی ایشان است. هنرمندان بهطورکلی موردعلاقه همگانی مردمند و از گونهای مرجعیت در میان همگان برخوردار هستند. هنرمندان بهویژه برای نسلهای جوان نقش الگو را ایفا میکنند و کوچکترین کنش و رفتار آنها بر این نسل اثر خواهد گذاشت. هنرمندان در چالشهای اجتماعی با انتخاب درست، تحلیل دقیق و انتخاب رفتار درست و آگاهانه میتوانند واکنشهای مخاطبان را کنترل کنند. یک استوری، یک مصاحبه یا اظهارنظر یا توییت ساده چندخطی یک هنرمند مرجع و مورد استقبال مردم میتواند در رفتار بخشهایی از جامعه کاملا اثربخش باشد. باتوجه به اهمیت موارد اشارهشده، بایسته است هنرمندان بخشی از اندیشمندان و نخبگان جامعه باشند تا توانایی نوعی مرجعیت اجتماعی را داشته باشند. درواقع کارگزاران و حاکمیت باید در آگاهسازی هنرمندان نقش خود را ایفا و در فرآیند تربیت هنرمند به جز ابعاد فنی به زمینههای فلسفی و اندیشهمداری نیز توجه کنند. هنرمند که در نگاه، رویکرد، ذائقه و کنش جامعه موثر است باید اهل دانش و اندیشه باشد. چنین هنرمندی میتواند در بحران اجتماعی نقشی سازنده و آرامشبخش ایفا کند. آشکار است هنرمندی که از این ویژگیها برخوردار نباشد، نهتنها کمکی به حل تعارض و بحران نمیکند، بلکه خود بحرانآفرین خواهد بود.» اسدی، در ادامه صحبتهایش دوقطبیسازی در جامعه را یک موضوع مهم و تخریبگر میداند و میگوید: «این روزها فضای جامعه بسیار به سمت دو قطبی شدن میرود و خطرناک است. گاهی هم برخی در تنور این دوقطبیسازی میدمند. یادم میآید که در ابتدای ماجراهای این چند وقت همه به سراغ هنرمندان میرفتند و از آنها نمیخواستند تا در مورد این موضوع صحبت کنند و واکنش نشان بدهند و جالب است که برخی که واکنش هیجانی نداشتند، مورد اتهام قرار میگرفتند و حتی تهدید میشدند. این موضوعات را ما در این چند سال به سبب وجود شبکههای اجتماعی بسیار داشتهایم اما در ماجراهای این چند وقت تشدید شده است و باید برایش چارهای اندیشید.» این جامعهشناس در ادامه صحبتهایش میگوید: «اتفاق شاهچراغ بسیار اتفاق تلخی بود و کام همهمان را تلخ کرد، اما میبینیم که باز هنرمندان ما درگیر همین دوقطبیسازی هستند. یعنی اگر تسلیت بگویند، محکوم میشوند. این موضوع، آنقدر خطرناک است که ما نمیتوانیم بهراحتی از کنار آن بگذریم. در همین چند روز یکی از اینفلوئنسرهای فضای مجازی عکسی را از کودکی که خانوادهاش را در شیراز از دست داد، منتشر کرده بود و جالب است خیلیها پرسیده بودند این عکس کیست و چه اتفاقی برایش افتاده؟ یعنی حتی در جریان اتفاق هم نبودند. این همان بحث مهم کردن یک خبر و اهمیت ندادن به اخبار دیگر را نشان میدهد. این موضوع را نباید فراموش کنیم که ما در مواجهه با این اتفاقات فقط به ایران باید فکر کنیم و اینکه از هم جدا نباشیم و همه با هم در برابر این هجمهها بایستیم.»