• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۴۰۰-۰۸-۲۰ - ۰۰:۳۱
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 0
  • 0

ما نسل در میانه‌ای بودیم!

امروز، برای نوجوان‌های این دوره، شبکه‌های مجازی متنوع و فراوانی وجود دارد و همواره درحال گسترش و تنوع هستند. همچنین عضویت در آنها یک امر رایج و بدیهی میان هم‌نسلی‌هایشان است. به همین خاطر، اگر والد یا مربی نوجوانان هستید، باید این شبکه‌ها و فضای آنها را بشناسید و گاهی برای شناخت بهتر، عضویت در آنها را تجربه کنید.

ما نسل در میانه‌ای بودیم!

مهدیه نامداری، پژوهشگر حوزه نوجوان: زمان نوجوانی متولدان دهه 60، همان‌هایی که خودشان را نسل سوخته می‌دانند، اگر کسی از آنها گوشی موبایل داشت، بسیار ساده‌تر از مدل‌هایی بود که امروزه در دست مردم هست؛ می‌شد با آن موبایل‌ها زنگ زد و اس‌ام‌اس داد، نهایتا یک بازی هم روی آنها نصب بود که در جمع دست‌به‌دست می‌شد تا رکورد آن زده شود.

زمان نوجوانی دهه 80، قصه کاملا فرق کرد. دیگر گوشی‌ها کاملا هوشمند شده‌اند، وسیله‌ای هستند برای ارتباط با تمام جهان! با آن تماس می‌گیرند، پیامک می‌زنند، بازی می‌کنند، در شبکه‌های اجتماعی عضو هستند، با آدم‌های دنیای مجازی ارتباط قوی و جدی دارند، اخبار و جزئیات حادث‌شده در دنیا را به‌صورت لحظه‌ای دریافت می‌کنند و خودشان به‌عنوان یک تولید محتواگر حرفه‌ای در این فضا شناخته می‌شوند. اما زمان نوجوانی دهه 70، دهه‌ای که من در آن متولد شدم، دهه‌ای که مابین عدم دسترسی رایج به گوشی همراه و عضویت جدی در شبکه‌های مجازی واقع شده بود، مختصات متفاوتی داشت، اصطلاح دقیقی که نسبت متولدان این دهه را با این فضا مشخص می‌کند، همان دوران «گذار» است! دورانی که چیزی نه کاملا هست و نه کاملا نیست، افراد جامعه درحال انطباق با آن هستند و خانواده‌ها درحال سنجش این موضوع هستند که پذیرش این پدیده نوظهور به چارچوب‌های خانوادگی‌شان آسیب می‌زند یا خیر!

زمان نوجوانی من، برخلاف امروز، داشتن گوشی موبایل برای یک نوجوان، پدیده‌ای رایج نبود و برای داشتن این وسیله باید نوجوان بحث‌های زیاد و خسته‌کننده‌ را با خانواده به جان می‌خرید. یادم هست که برای داشتن گوشی در سن 15سالگی، چقدر با پدر و مادرم بحث کردم و درنهایت بعد از یک سال به هدفم رسیدم. اوایل استفاده‌هایی که از آن می‌کردم به عکس گرفتن، تماس گرفتن و گوش دادن به آهنگ‌های مختلف محدود می‌شد، این رویه زمانی فرق کرد که در یک اردوی دسته‌جمعی با همسالانم که فقط یکی از آنها را می‌شناختم، شرکت کردم. آن شب برای اینکه می‌خواستند عکس‌هایشان را در یک فضای مجازی بارگذاری کنند، از من پرسیدند: «تو لاین(Line) نداری؟» پاسخ روشن بود، نه‌تنها نداشتم، بلکه اصلا نمی‌دانستم چیست و چه فضایی دارد. امروزه اگر کسی از یک نوجوان بپرسد که اینستاگرام، توئیتر یا واتساپ ندارد، ممکن است پاسخ منفی بدهد؛ اما لااقل یک‌بار اسم آنها را شنیده، بزرگ‌ترها را موقع استفاده از آنها دیده و می‌داند این‌جور چیزها یعنی چه!

من نمی‌دانستم! چون استفاده از این شبکه مجازی، نه آن‌قدر رایج بود که در دست بزرگ‌ترهایم دیده باشم نه آن‌قدر در این فضاها جست‌وجو می‌کردم که به‌صورت اتفاقی با آن برخورد کرده باشم! نوجوانی همان سنی است که گروه همسالان بیشترین اهمیت را پیدا می‌کنند، آن‌قدر که نوجوان برای همرنگی با آنها و به‌اصطلاح عقب‌نماندن از ایشان، کارهای آنها را انجام می‌دهد. من هم از این قاعده مستثنی نبودم. لاین را نصب کردم. دوستانم را در آنجا فالو کردم و عکس‌هایی را که از اردو منتشر کرده بودند، لایک کردم! همه این تجربه‌ها خیلی جدید و عجیب بودند، چون اطرافیانم هنوز این شبکه‌ها را نمی‌شناختند یا اگر خیلی جوان بودند درحال استفاده از فیسبوک بودند، قبل از فیلتر شدنش!

حسی که آن روزها درحال تجربه کردنش بودم، یک‌جور استقلال و متفاوت بودن بود. در دنیای خود فکر می‌کردم چقدر بزرگ شده‌ام! حتی بزرگ‌تر از آدم‌بزرگ‌های اطرافم! (ما، عضو نسل Y هستیم، همان نسلی که استفاده از کامپیوتر را به پدر و مادرهایشان آموختند.)

روزها که می‌گذشت، هرچه بیشتر در این فضا می‌گشتم و اکانت‌ها و آدم‌ها و چت‌های بیشتری را تجربه می‌کردم، بیشتر می‌ترسیدم! آنها آدم‌های واقعی بودند اما نبودند. گاهی هویت‌های خود را جعل می‌کردند، گاهی مزاحم یک دختر 16ساله می‌شدند و گاهی برای اینکه بیشتر بزرگ‌تر و هنجارشکن‌تر دیده شوند، هرچیزی را منتشر می‌کردند، هرچیزی که دیدن یا خواندنش درست نبود!

سرانجام من چه شد؟ بزرگ‌تری در خانواده‌ام داشتم که خیلی با او راحت بودم. مجبور نبودم خودم، افکارم و حتی اعمالم را برایش سانسور کنم. به او گفتم که در این شبکه عضو شده‌ام و چیزهایی را که برایم عجیب بودند هم برایش تعریف کردم. واکنش او خیلی عاقلانه و درست و منطقی بود. خیلی آرام ولی نه سرزنش‌گر برایم تعریف کرد که این شبکه مجازی، اسم خوبی در نکرده و جای جالبی نیست. از من خواست اکانتم را پاک کنم و دیگر سراغ آنجا نروم. اگر واکنش دیگری داشت، یعنی بلافاصله بعد از شنیدنش مرا سرزنش و دعوا می‌کرد، احتمالا من هم گارد می‌گرفتم و برای اینکه ثابت کنم بزرگ شده‌ام، به فعالیت در آن شبکه ادامه می‌دادم!

اما امروز، برای نوجوان‌های این دوره، شبکه‌های مجازی متنوع و فراوانی وجود دارد و همواره درحال گسترش و تنوع هستند. همچنین عضویت در آنها یک امر رایج و بدیهی میان هم‌نسلی‌هایشان است. به همین خاطر، اگر والد یا مربی نوجوانان هستید، باید این شبکه‌ها و فضای آنها را بشناسید و گاهی برای شناخت بهتر، عضویت در آنها را تجربه کنید. نباید نوجوان شما حس کند درحال تجربه فضایی است که شما هیچ شناختی از آن ندارید و همین امر قدرت عمل او را در آن فضا بالا خواهد برد. همچنین اگر روزی  فرزندتان دچار اشتباهی در فضای مجازی شد، با سرزنش و پرخاش با او برخورد نکنید، فضای امن صحبت را از او نگیرید.
حالا پدرم مرا در اینستاگرام فالو می‌کند.

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

امیرحسین کسائی، خبرنگار:

مسجد پارک قیطریه و بانی خیر

مهدی اقراریان، رئیس کمیته نظارت و حقوقی شورای شهر تهران:

نگاهی به علت‌های ساختاری مشارکت پایین‌تر از میانگین در تهران

همه ابهامات مصوبۀ جدید شورای عالی فضای مجازی؛

ممنوع می‌کنم، پس هستم!

در پی انتقاد از به کار رفتن واژه «خلیج فارس»؛

خبرنگاران قطری، لطفا به موزه‌ها سر بزنید!

سیدجواد نقوی، خبرنگار گروه ایده حکمرانی:

از شورشی‌های یمنی تا سال 57! چراغ سبز به تحقیر ملی

علی سعد، مدیر اندیشکده حکمرانی شریف:

مهجوریت سرمایه ‌اجتماعی و تلاش برای اصلاح امور

نقدی به یک رفتار رسانه‌ای که چند بار تکرار شده است

کاش مردم سیستان‌و‌بلوچستان، توییت خانم خبرنگار را ندیده باشند

میراحمدرضا مشرف، پژوهشگر حوزه بین‌الملل:

تنش در شرق از زاویه‌ای دیگر

سهیلا عباس‌پور، خبرنگار گروه ایده حکمرانی:

کریم مجتهدی؛ فیلسوفی وقف فلسفه

پژوهشگر هسته عدالت اجتماعی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع):

مدرسه دولتی از نوعی دیگر

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

بنویسید مرا، شهر مرا خشت به خشت

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

مردی در خیابان کشوردوست

نعمیه موحد، روزنامه‌نگار:

چرا دوباره هک شدیم؟

بچه کشتن تو مرام من نیست؛

دم ناصر خاکزادهای مدینه گرم...

در ۱۰۰ سالگی از جان جلال چه می‌خواهیم؟

ایران ۱۴۰۲ و جنبش جلال

حضور وزیر بهداشت و خبرنگار صداوسیما در اتاق زایمان؛

اتاق زایمان بیلبورد تبلیغاتی نیست

ابوالقاسم رحمانی، دستیار سردبیر:

موضع فان فانی

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

پرواز از پمپ‌بنزین

محمد زعیم‌زاده، جانشین سردبیر روزنامه فرهیختگان؛

از عباس آژانس تا سخنران تلویزیون + فیلم

حامد عسکری، شاعر و نویسنده؛

ملاقات بر سطح لغزنده‌ کلمات

از میدان التحریر تا دانشگاه هاروارد؛

ایران در نوک پیکان درگیری‌ است

فاطمه کنعانی، عضو هیات‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

قوی سیاه هوش‌مصنوعی و دنیای سفید کودکان

رامین شمسایی‌نیا، دانش‌آموخته دکترای علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی:

ایده «مقاومت اجتماعی» اسلام‌گرا و لکنت علوم اجتماعی متاخر

خبر بازداشت فرزند یکی از مسئولان قضایی تایید شد

فرصت و تهدید برخورد با یک دانه‌درشت دیگر

کلید اسرار بر قفل صندوق‌های قرض‌الحسنه؛

روایتی از شگرد جدید فرار مالیاتی در استان فارس

تاثیر و تأثر سینما و جامعه از منظر مرحوم دکتر عماد افروغ

سینما آینه جامعه است

به بهانه استعفای لوئیس روبیالس، رئیس فدراسیون فوتبال اسپانیا به‌خاطر اقدام غیراخلاقی در جام‌جهانی

وقتی اخلاق بر فوتبال پیروز شد

ادعای معاون وزیر آموزش‌وپرورش مبنی‌بر تعطیلی انتشارات گاج باز هم آب رفت؛

مردودی آموزش و پرورش در آزمون گاج

مهدی عبداللهی، دبیر گروه اقتصاد:

موفقیت سیاست دلارزدایی از ارز اربعین

رضا کردلو، روزنامه‌نگار:

پراکنده از اربعین

صادق نیکو، روزنامه‌نگار:

زبان رسا و البته رسانا

احمد اولیائی، عضو هیات‌علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی:

اربعین را به مثابه «فرهنگ» باید دید نه اتفاق مناسکی موسمی

نقدی بر سفر هیات فنی آب ایران جهت درخواست اجرای کامل قرارداد هیرمند

غصه ناتمام هیرمند