عاطفه جعفری، روزنامهنگار:
اراده کن که جهانی به شوق راه بیفتد
به سینه همه آن شور دلبخواه بیفتد
پیادهها همه پا در رکاب عشق تو باشند
و سایه عَلَمت بر سر سپاه بیفتد
بجوشد از دل سنگش هزار چشمه زمزم
نگاهتان که به هر خاک روسیاه بیفتد
کسی که روضه به روضه شکست پای غم تو
چطور باز در اندیشه گناه بیفتد؟
عجیب نیست که در گیر و دار حنجر و خنجر
گذار این همه عاشق به قتلگاه بیفتد
زمان زمان غریبی عشق نیست مبادا
دوباره لشکر دشمن به اشتباه بیفتد!
قرارمان این بود که عمودها را با هم طی کنیم. مسیر را ببینیم. با عراقیها حرف بزنیم. دخترکان و پسرانی را که همه دلخوشیشان این است که فقط یک لیوان آب به دستت برسانند را ببینیم و با دادن یک هدیه خوشحالشان کنیم. عمودها را رد میکنیم و تا زمانی که نگاهمان به ضریح طلاییاش روشن شود و همان وقت است که روی پا مینشینی و اشک امان نمیدهد تا بیشتر بگوییم و همین اشکها خودش گویای حالمان است. اما انگار همه چیز دست به دست هم داده تا دو سال نگاه حسرت بارمان به دنبال کسانی باشد که این روزها در کربلا هستند و به گفته خودشان نایب زیاره همه مردم ایران. در گزارش امروز به بهانه اربعین حسینی به سراغ تعدادی از شاعران و نویسندگان و خبرنگاران رفتیم که تجربه این سفر را داشتهاند یا اینکه امسال هم برای سفر طلبیده شدهاند.
در همین رابطه مطالب زیر را بخوانید: