عاطفه جعفری، روزنامهنگار: هفته گذشته بعد از حدس و گمانهای فراوان بالاخره معاون جدید فرهنگی ارشاد معرفی شد و به اتاق خود در ساختمان بهارستان رفت تا فصل جدیدی برای این معاونت آغاز شود. برای یاسر احمدوند مطمئنا روزهای سختی در راه است چون اوضاع نشر و کتاب شرایط مساعدی ندارد و بارها درباره مسائل مختلف این حوزه در همین صفحه نوشتهایم. در گزارش امروز بهسراغ این رفتیم تا برای معاون جدید فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از موضوعات مهم و حیاتی حوزه نشر بگوییم و در ادامه هم بهسراغ برخی از فعالان این حوزه رفتیم تا برایمان از دغدغههایشان بگویند تا شاید در شروع کار بتواند نقطهراهی روشن باشد و کاری صورت بگیرد.
کاغذ
مطمئنا اگر الان با هرکدام از فعالان حوزه نشر صحبت کنید، اولین نکتهای که عنوان میکنند، بحث کاغذ است. مسالهای که بارها در رسانههای مختلف درمورد آن صحبت شده اما هنوز قیمت کاغذ به ثبات نرسیده و روزبهروز هم گرانتر میشود. کاغذ امروز کالایی اساسی برای فعالیت صنعت چاپ و نشر بهشمار میرود، درحالی که طی سالهای گذشته بنا به سیاستهای غلط وابستگی در این حوزه به واردات به 100درصد رسیده و تولید نیز کمفروغتر از گذشته شده است. ازسوی دیگر افزایش نرخ ارز موجب شده کاغذ کالایی گران شود، رشد چندصد درصدی قیمت کاغذ طی سالهای گذشته موجب شده صنعت نشر و چاپ کمتر توان فعالیت با این قیمت کاغذ را داشته باشد. اگرچه دولت در سالهایی یارانهای را برای واردات کاغذ و ارزانتر شدن آن برای ناشران اختصاص داد، اما بهنظر نمیرسد سیاست اختصاص یارانه برای واردات کاغذ سیاست چندان مطمئن و درستی در این زمینه باشد. ازسوی دیگر مطالبه اصلی ناشران نیز اختصاص یارانه به کاغذ است. باید دید وزیر فرهنگ و ارشاد دولت سیزدهم و معاون فرهنگی او در میانه راه چه برنامهای برای حل بحران کاغذ دارند.
غلامرضا شجاع عضو کمیته تعیین قیمت کاغذ درمورد اوضاع کاغذ گفت: «هر تحول و تغییری میتواند این آرامش را بشکند و این عاملی نگرانکننده برای تمامی مصرفکنندگان کاغذ محسوب میشود. بسیاری از دستاندرکاران ازجمله خود من نامهنگاریهایی را با ارگانهای مرتبط انجام دادیم، اما متاسفانه جواب درستی دریافت نکردیم. این امر یک فاجعه فرهنگی را بهدنبال خواهد داشت. تیراژ پایین کتابها و همچنین روزنامهها در سطح کشور نیز برگرفته از همین نوسانات و برخی بیتوجهیها به سیاستگذاری تنظیم بازار خصوصا در بازار کاغذ محسوب میشود.»
گرنت
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چند سال پیش بحث طرح گرنت را پیش کشید و پایهریزی کرد، اهداف این طرح تقویت صنعت نشر ایران در حوزه نشر بینالملل، معرفی، اشاعه و گسترش ادبیات، فرهنگ و هنر ایران در جهان، تسهیل روابط فرهنگی با جهان از طریق نخبگان فرهنگی و هنری و فراهمسازی زمینههای حضور فعال، موثر و پایدار موسسات فرهنگی و هنری برای تولید و عرضه محصولات در نقاط مختلف جهان بود.
افزایش نرخ ارز مطمئنا بر فرآیند تحقق این پروژه تاثیرگذار است و برای همین باید برای این طرح برنامهریزی مناسب وجود داشته باشد، مردادماه همین امسال علی فریدونی مدیرکل اداره مجامع و تشکلهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در گفتوگویی از افزایش بودجه این طرح خبر داد و گفت: «پس از پیگیریهای دبیرخانه طرح گرنت (حمایت از ترجمه و چاپ کتب ایرانی در خارج از کشور) و همکاری معاونت فرهنگی بودجه این طرح برای سال جاری افزایش پیدا کرد. طبق اعلام معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بودجه طرح گرنت از یکمیلیارد تومان در سال99، به سهمیلیارد و 500هزار تومان در سال1400 افزایش پیدا کرده است. این مبلغ فعلا مصوب شده و برای اجرای کار نیاز به تخصیص بودجه دارد. در سالهای 96 تا 99 بودجه طرح گرنت هر سال یکمیلیارد تومان بود که در سال99 تنها 500میلیون تومان از این بودجه را اختصاص دادند. با توجه به افزایش نرخ ارز و افزایش استقبال از طرح گرنت ایران در خارج از کشور دبیرخانه مدتها بهدنبال افزایش بودجه متناسب با نرخ ارز و شرایط طرح گرنت بود.» حالا باید دید در دوره جدید چقدر به این طرح بودجه اختصاص پیدا میکند.
تناقض آمار سرانه مطالعه بررسی شود
یک نکته مهم درمورد سرانه مطالعه در ایران این است که آمارها طبق یک استاندارد سنجیده نمیشود و همین تنوع باعث میشود نتوان سرانه مطالعه کشور را با دیگر نقاط دنیا مقایسه کرد. در همین زمینه یوسف خجیر، استاد دانشگاه و پژوهشگر گفت: «تنوع شاخصها در حوزه بررسی میزان سرانه مطالعه در کشور ممکن است علل متفاوتی داشته باشد که یکی از آنها میتواند تعدد و تنوع نهادهای متولی در امر کتاب در کشور باشد. اگرچه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نقش محوری و مرکزی در امر کتاب و ارائه آمارهای مربوط به آن را عهدهدار است اما نهادهای دیگری نیز مانند کتابخانه عمومی یا انجمن ناشران به ارائه آمارهایی در این زمینه میپردازند که هریک مبنای متفاوتی نسبت به یکدیگر دارند.»
نمایشگاه مجازی یا فیزیکی
نمایشگاه کتاب تهران همیشه مخاطبان خودش را دارد و کرونا باعث شده تا دوسال پیاپی این نمایشگاه را بهصورت فیزیکی نداشته باشیم و به همان مجازیبودنش اکتفا کنیم. حالا باید دید معاونت جدید قرار است چه تصمیمی برای این نمایشگاه بگیرد و بالاخره با شرایط جدید کرونایی، نمایشگاه در سال آینده بهصورت فیزیکی برگزار میشود یا معاونت فرهنگی تصمیم دارد دوباره در همین سال یک نمایشگاه مجازی دیگر برگزار کند. البته همه اینها به این بستگی دارد که معاون فرهنگی جدید چه زمانی مدیران بخشهای مختلف را انتخاب میکند تا زودتر برای این موضوعات تصمیمگیری شود.»
معافیت مالیاتی
معافیت مالیاتی کتابفروشان چندسالی است که اتفاق افتاده اما نکته مهم برای فعالان این حوزه این است که قانون بهطور یکسان در همه حوزههای مالیاتی محقق نمیشود. ممکن است یک حوزه از یک کتابفروش مالیات بخواهند و حتی اگر پرداخت نکند جریمه هم بشود و در حوزهای دیگر قانون معافیت وجود داشته باشد. کتابفروشان همهشان از این نابسامانی و نبودن قانون یکسان ناراحتند و بارها هم درمورد این موضوع صحبت کردهاند. یکی از مسائلی که باید مورد توجه معاونت فرهنگی جدید قرار بگیرد اصلاح رویههای مالیاتی در حوزه نشر است تا با یک قانون صریح و روشن دیگر بعد از 10سال تکلیف معافیت مالیاتی مشخص شود.
ممیزی چالش بزرگ
ممیزی یکی از موضوعات حساس حوزه نشر است، موضوعی که درمورد آن همیشه اختلافنظر وجود دارد. ورود به این موضوع میتواند برای معاون جدید دردسرساز باشد اما اگر عاقلانه و منطقی با این موضوع برخورد شود، شاید بتواند شروع راهی باشد که دیگر موضوع ممیزی دردسر و حاشیهای نداشته باشد. افشین شحنهتبار، مدیر انتشارات شمع و مه است. او که سالها فعالیت در حوزه نشر بینالملل داشته، نکاتی را مطرح میکند که میتواند در عرصه بینالملل نشر مورد توجه باشد. او در یادداشتی به این موضوع پرداخته و درمورد شاخصهای این حوزه برایمان گفته است: «یکی از نکاتی که باید مورد توجه این دولت قرار بگیرد، توجه به تمام اقشار فرهنگ و هنر ایران است که باید همه به یک دید مورد توجه واقع شوند. ما باید فراموش کنیم که براساس عقیده یک نفر یا سبک کاریاش، آدمها را دستهبندی کنیم. مثلا اگر میخواهیم ادبیات دفاعمقدس یا چیزهای دیگر از فرهنگ خودمان را به دنیا معرفی کنیم، اول باید ادبیات مدرنمان را به دنیا بشناسانیم و بعد درکنارش ادبیات مقاومت و پایداری را معرفی کنیم. متاسفانه در سیستمهای گذشته اولین کاری که انجام میدادند این بود که ادبیات پایداری را معرفی کنند، اما مهم این است که ابتدا بستر این کار فراهم شود و بعد بهسمت این موضوعات برویم. باید حرفهای عمل کنیم، پول بیتالمال در دست ماست و باید برایش برنامهریزی دقیقی داشت. من حس میکنم در دولت آینده سیستمی که سر کار میآید، باید این موضوع را درنظر بگیرد که ادبیات از سیاست جداست و با دید سیاسی نگاه نکنند. مثلا ترکیه در زمینه ادبیات بسیار موفق عمل کرده است، ما باید تفکر صادراتی داشته باشیم. هزینههای چاپی در کشور ما بسیار پایین است و بهروز هم هستیم، میتوانیم این صادرات را انجام دهیم. البته باید این را هم درنظر بگیریم که دولت نباید خودش مستقیم وارد این کار شود. این راههایی است که ما بارها رفتیم و اشتباه است، باید نگاهمان را تلطیف کنیم تا بتوانیم در این حوزه گام برداریم.»
قاچاق کتاب
با نگاهی به دستفروشان خیابان انقلاب یا بساط کتابفروشیهایی که در پارکها یا حتی مترو حضور دارند، میفهمیم که چقدر پدیده قاچاق کتاب جدی است و چقدر ناشران از این پدیده نابهنجار ضرر میکنند. لیما صالحرامسری مدیر انتشارات معین دراینباره میگوید: «مساله قاچاق کتاب، یک اژدهای هفتسر است و هر سرش را که میزنی، یکسر دیگرش درمیآید. برخورد جدی خوب است ولی هروقت بخواهی شعاری عمل کنی یا بهطور سطحی به آن نگاه کنی، به مشکل برمیخوری. ما فقط میگوییم بیایید با قاچاق کتاب مبارزه کنیم! اما باید دید ریشه در کجاست. در گفتوگوهای پیشینمان هم گفتم که «چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید/گفتا ز که نالیم که از ماست که بر ماست.» من ریشه را در وزارت ارشاد میبینم. یعنی شخصا مشکل را در ممیزی وزارت ارشاد میدانم. من کتاب «قند و نمک» را با جلد گالینگور و کیفیت خوب چاپ کردهام اما خواننده میرود کتابی را که قاچاقچی با جلد شومیز چاپ کرده میخرد. چرا؟ وقتی سوال میکنم که چرا کتاب مجوزدار و گالینگور من را نمیخری و میروی کتاب بیمجوز قاچاقچیها را میخری، میگوید «برای اینکه آن یکی سانسورشده نیست.» در حالی که هر دو کتاب، یکی هستند و هیچ فرق محتوایی با یکدیگر ندارند اما مخاطب فکر میکند کتاب بدون مجوز، یعنی کتاب بدون سانسور و کتاب بهتر و صریحتر. این مساله باید فرهنگسازی شود. برخورد فیزیکی جواب نمیدهد و نمیتواند فرهنگساز باشد. اگر قاچاقچی کتاب باور کند که کارش ظلم به مولف، ناشر و دیگران است، دست به این کار نمیزند؛ اما مشکل از تفکر و باورهاست.»
ترجمههای کپی
در همین صفحه چندینبار درمورد ترجمههای بیکیفیت صحبت کردیم، ترجمههایی که با کپیکردن ترجمه اصلی یک کتاب انجام میشود و با تغییرات کوچک در متن اصلی کتاب منتشر میشوند. یکبار در گزارشی که منتشر کردیم از تعداد کتابهایی گفتیم که با توجه به معروف بودن کتاب تا 150ترجمه جداگانه و ناشر مختلف هم از آن منتشر کردهاند و این موضوع میتواند ضررهای زیادی برای مترجم و ناشری که حق کپیرایت کتاب را گرفته داشته باشد.
رضانیا، مدیر انتشارات کولهپشتی درباره این موضوع میگوید: «متاسفانه در چند سال اخیر ما شاهد قاچاق کتابهای پرفروش هستیم، چون قاچاقچیان منتظرند کتابی پرفروش شود، آن را منتشر و با تخفیف خیلی بالاتر نسبت به کتاب اصلی روانه بازار کنند، این تخفیف بالا به این دلیل است که آنها هیچگونه هزینه آمادهسازی ندارند. از طرف دیگر هر ناشر اگر خوششانس باشد هر چند سال شاید یک یا دو کتابش پرفروش شده تا بتواند جوابگوی هزینههای کتابهای فروشنرفتهاش باشد. به همین دلیل اگر همان یکی، دو کتاب منجر به نجات ناشر نشود، با همین وضعی که امروز دچارش هستیم روبهرو میشویم که اگر جدی گرفته نشود متاسفانه این پیکر نیمهجان نشر خیلی زود از بین خواهد رفت.
قاچاق نشر مساله مهمی است، اما متاسفانه همهگیر نشده، چون اهمیت آن نه برای مردم بلکه حتی برای مسئولان مشخص نشده است، چون اگر اراده قوی برای حل آن باشد، میتوان مقابله کرد مانند بحث کپیرایت در حوزه سینما که با پیگیریها و فرهنگسازیهایی که شد امروز دیگر مسالهزا نیست.
برای نمونه کتاب «صداهایی از چرنوبیل» با مجوز حق انتشار از نویسنده الکسویچ منتشر شد، اما متاسفانه چند ناشر دیگر نیز این کتاب را بعد از ما منتشر کردند و عملا ما نتوانستیم کاری از پیش ببریم، چون خلأ قانونی در این زمینه داریم، زیرا تنها آثاری که برای اولینبار (آثار ایرانی و غیرایرانی) در ایران چاپ شوند، تحت حمایت مالکیت معنوی قانون مولفان و مصنفان قرار میگیرند. بنابراین در وهله اول قانون باید اصلاح شود تا بتوان به بقیه موارد آن رسیدگی کرد. اما اگر از همان ترجمه کپی شود، این میتواند قابل پیگرد باشد و مورد حمایت قانون مالکیت معنوی اثر قرار خواهد گرفت.»
تیراژ پایین کتاب
فکر کنید یک زمانی تیراژ کتابها بالای 250هزار نسخه بود و الان با تیراژهای خیلیخیلی پایینتر مواجه هستیم. مثلا یک ناشر ممکن است از یک کتاب فقط 50نسخه منتشر کند. عابدینی، مدیر انتشارات سفیر اردهال دراینباره میگوید: «اوضاع نشر جوری شده است که کتاب در حدود ۵۰ و ۱۰۰نسخه و در بعضی موارد حتی ۲۰نسخه هم منتشر میشود. یکی از دلایلش این است که بسیاری از کتابها تخصصی هستند و تیراژ کتابهای تخصصی بیش از این مقدار نیست. بهدلیل افزایش هزینههای تولید کتاب، ناشران براساس نیاز بازار و مشتری کتاب منتشر میکنند. شاید کتابی دوهزار نسخه هم فروش داشته باشد، اما کسی توان انتشار این میزان کتاب را ندارد. ناشران براساس آنچه بازار نیاز دارد کتاب منتشر میکنند. برای ناشر، انتشار کتاب به میزان کمتر از دوهزار جلد، سودمندتر از انتشار کتابی با تیراژ دوهزار جلد است. هزینههای نگهداری و اولیه چاپ کتاب را داریم، بهجای اینکه ناشر ۲۰میلیون تومان برای انتشار دوهزار جلد کتاب هزینه کند، ۱۰عنوان دیگر را با همین میزان هزینه منتشر میکند، اینگونه هم به مولف بدهکار نخواهد بود و هم تعدادی کتاب در انبار نخواهد داشت.» البته یک دیدگاه دیگری هم برای چاپ با تیراژ پایین وجود دارد. در این اوضاع آشفته کاغذ که قیمتها روزبهروز بالاتر میرود، ناشران سعی میکنند کتاب را در تیراژهای پایینتر و چاپهای متعدد بفروشند، چون امکان تغییر قیمت برایشان وجود دارد. وقتی یک کتاب در تیراژ پایین به چاپ برسد و همه نسخههای آنهم فروخته شود، بعد از تمامشدن چاپ اول، کتاب نایابشده و افزایش تقاضا و توقف عرضه باعث میشود ناشر با استفاده از این فرصت بتواند در چاپ جدید، کتاب را گرانتر به دست مخاطب برساند.»
در همین رابطه مطالب زیر را بخوانید:
یک کلمه، حاکمیت قانون! (لینک)
تقویت زبان فارسی در همسایه شرقی (لینک)