عاطفه جعفری، روزنامهنگار: دیوارنگاره میدان ولیعصر همین چند روز پیش تغییر کرد و اثر جدیدی به بهانه آغاز محرم روی آن نقش بست. طراحی دیوارنگاره جدید میدان ولیعصر کار تازهای از خانه طراحان انقلاب اسلامی است. نقاشیای که با شعار «اِنّی اُحامی اَبَدا عَنْ دینی»؛ هرگز از یاری دینم دست بر نخواهم داشت بر بلندای این میدان شهر تهران نقش بسته است. این دیوارنگاره جدیدترین نقاشی دیجیتال حسن روح الامین با نوشتاری از مسعود نجابتی است. در این گزارش به سراغ دیوارنگاره رفتیم و از تاثیرگذاری این تصاویر روی دیوارها و بافتهای شهری گفتیم.
تاثیرگذاری تصویر بر مخاطب
به گفته مایکل اسمیت، نقاش آمریکایی که معتقد است تصویر در نقاشی یا دیوارنگاره بهگونهای با مخاطب ارتباط برقرار میکند که میتواند، او را ساعتها درگیر تصویری کند که میبیند. او همچنین در مورد تاثیر این تصاویر میگوید: «تاثیری که دیوارنگاره روی مخاطب دارد ممکن است متفاوت با نقاشیای باشد که در گالری به نمایش درمیآید چون دیوارنگارهها معمولا در دسترستر هستند و مخاطبان بیشتری آن را میبینند. برای همین تاثیر بیشتری هم دارند.» تصاویر میتوانند، صحنههای مهم تاریخی در گذر زمان باشند و این نمایش مستند واقعیتها، اهمیت آن را دو چندان میکند. عکسها در بیشتر مواقع از نوشتهها و گزارشها گویاترند؛ چراکه با واقعیتها سروکار دارند و آنچه را که هست در قاب تصویر به نمایش میگذارند. حالا اگر این تصاویر روی دیوار نقش ببندند برقراری ارتباط با آن راحتتر است چون مخاطبان بیشتری پیدا میکند و تاثیری هم که بر مخاطب میگذارد، بیشتر است.
دیـوارنگاری چگونه به ایران آمد؟
نقاشی دیواری یا دیوارنگارهها بهعنوان یکی از اشکال هنر در طول تاریخ همواره از اهمیت خاصی برخوردار بوده و تاثیر آن بر زندگی انسان از دیرباز تاکنون آنچنان پایدار و ماندنی است که میتوان گفت کمتر رشته هنری چنین تاثیری را داشته است، زیرا که خیلی از رشتههای هنری در مقاطعی از تاریخ بنا به ضرورت و مجموعه شرایط خاصی شکل گرفته و در مقاطعی دیگر از بین رفته یا کاربرد خود را از دست دادهاند، اما نقاشی دیواری را میتوان اولین هنر انسان دانست. بهطوری که همچنان تاکنون تداوم و تاثیر خود را در بطن زندگی جوامع بشری حفظ کرده است. در تبیین دستاورد بزرگ انسان عصر سنگ (که جهان را با تصویر مجسم میساخت تا بر آن تسلط یابد) نباید از یاد ببریم که نگارههایش، به معنی واقعی واژه، هنر بوده است. آنچه اهمیت دارد این نیست که او تصویرآفرینی میکرد بلکه این است که تصاویر مزبور را ماهرانه و زیبا میآفرید.
امروزه نقاشی دیواری از نظر ایجاد تاثیرات قوی بصری و آفرینش زیبایی و هماهنگی فرم و ریتم، نقش ارزشمندی در آثار معماری و زیباسازی شهری دارد. این رشته هنری اگر به درستی شناخته شود و به درستی به اجرا درآید، با توجه به فضاهای زیبا و باشکوهی که به وجود میآورد میتواند با هنر معماری تلفیق شود، همچنین این توان و اهمیت را در خود دارد که با فرهنگ و هنر هر ملتی در آمیخته و به آن ارزش و اعتبار والایی دهد.
هزاران سال پیش، انسانهای نخستین، تصویر حیواناتی را که برای احتیاجات خود شکار میکرده بر دیواره محل سکونت خود، یعنی در انتهای صخره در غار نقاشی میکردند. آنان با اجرای اعمالی چون مراسم حمله به آن تصاویر، انگیزه خود را در جهت شکار فردایشان بالا میبردند.
در این باره «هل گاردنر» محقق و تاریخنویس معاصر چنین میگوید: «شکارگر- هنرمند آن روزگار- غالبا از سطوح نامنظم و طبیعی دیوارهای غار، برجستگیها، فرورفتگیها، شکافها و لبههای تیز آنها برای ایجاد تصویر حضور واقعی شکلهای خود در آنجا به طرز ماهرانهای استفاده میکرده است. از برآمدگی دیوار میتوانسته در چارچوب خطوط کناری یک گاو وحشی مهاجم برای نشان دادن بزرگی بدن این جانور استفاده کند.
قدیمیترین آثار نقاشی یافت شده در ایران مربوط به دوران نوسنگی(حدود هشت هزار سال قبل از میلاد) بوده که بر صخرههای غار دوشه و در دره میرملای در منطقه کوهدشت لرستان ترسیم شدهاند. این نقاشیها صحنههای رزم و شکار با تیروکمان و حیواناتی چون اسب، بزکوهی و سگ را نشان میدهد که به شیوهای ساده و ابتدایی و با ترکیبات مواد رنگی قرمز اخرایی، سیاه و اندکی زرد توسط انسانهای غارنشین خلق شده است.
پروفسور گریشمن میگوید:« نقاشیهای مزبور به وسیله ساکنین لرستان در دورانی که بشر به حالت گردآورنده آذوقه میزیسته است ترسیم شده و این دوران مربوط به چندین هزار سال پیش از آن است که درهها خشک شود و انسان بتواند از کوه پایین آمده و بیرون از کوهستان زندگی کند.»
پس از اظهارنظر پروفسور گریشمن، هیاتی مرکب از باستانشناسان خارجی و ایرانی به منطقه لرستان اعزام شدند و اعلام کردند نقوش روی صخرههای لرستان شبیه نقوش مکشوفه در شرق اسپانیا در دورههای اخیر و مربوط به دوره ماقبل تاریخ است که عمدتا به صورت صخرههای متعدد و در زیر صخرههای عظیم که به حالت برجسته، بر دیوار غار قرار گرفتهاند نقش شده است. خرده سفالهای پیدا شده در آنجا دلالت بر سکونت در جوار این برجستگیها در غار دارد.
سبک این نقوش بیشتر ذهنی هستند و صراحت اغراقآمیز در نشان دادن پیکرها و حرکات آنها در عین سادگی، به بیان روشن موضوع که جنگ و گریز شکارچیان با حیوانات است، یاری رسانیده است.
در گذر تاریخ نقاشی دیواری غارها، اینک بدل به طراحیهای معنوی و انقلابی روی دیوار شهرها شدهاند. به این ترتیب اگر در دوران غارنشینی نقاشیهای دیواری بازتاب نیازمندیهای اولیه زندگی انسان بودند، اینک طرحهای نقش بسته بر دیوارها به نیازهای فطری و معنوی جامعه پاسخ میدهند.
پس از این دوران و شکلگیری حیات اجتماعی با آغاز کشاورزی و شهرنشینی نقاشی دیواری بهگونهای کاملا متفاوت در زندگی انسانها حضور پیدا میکند. حیات اجتماعی از طرفی آیینهای مذهبی را تحتالشعاع قرار داده و از طرف دیگر مسبب شکلگیری حکومتها میشود که اینها هر دو در سراسر تاریخ، بیشترین تاثیرات را روی هنر و در اینجا مشخصا نقاشی دیواری داشتهاند. در این دوران نقاشیهای دیواری با مضامین آیینی و حکومتی از قبیل تصویر پادشاهان و نیز اشکال انتزاعی که معنایی رازگونه در نیایشهای آیینی داشتهاند روی دیوارها کشیده میشد و زیبایی به دیوارهها میداد. از این دوران تعداد معدودی نقاشی متعلق به تمدن عیلامیها و مادها روی دیواره کاخها و معابد باقی مانده است.
نقاشی دیواری در ایران تا زمان حکومت صفویه رونق نداشت، اما حیات مجدد خودش را در این حکومت به دست آورد و در این فاصله نقاشی در کنار ادبیات در کتابها راه خودش را ادامه میدهد. در دوره صفویه بار دیگر نقاشی دیواری به عرصه ظهور میرسد و راه متفاوتتری را چه به لحاظ سبک نقاشی و چه به لحاظ مضامین نسبت به گذشته خودش درپیش میگیرد. در این دوره نقاشی دیواری بهعنوان اصلیترین روش تزیینی در معماری به کار بسته میشود و زینتگر کاخهای زیبای صفویان در شهرهای ایران میشود. نقاشیهای دیواری در این دوره هم در شکل نقوش انتزاعی و هم در قالب روایتهای داستانی از رزم و بزم، جان دوباره میگیرد. علاوهبر نقاشیهای موجود در کاخها در این دوران نقاشی دیواری توسط ارمنیان ساکن اصفهان به خانههای ثروتمندان نیز راه پیدا کرد. یکی از این نقاشان میناس نام داشت که ازجمله کارهای او نقاشی بر دیوارهای خانه خواجه سرفراز، فرماندار وقت جلفای نو است که امروز نشانهای از آن باقی نمانده است.
در دوران قاجار نقاشی بیش از قبل تحت تاثیر ارتباطات خارجی مورد تحول قرار میگیرد و دامنه این تحولات شامل نقاشی دیواری نیز میشود. نقاشیهای موجود بر دیوارهای کاخ گلستان گواهی بر این امر است که در دوران قاجار برای نخستین بار به صورت وسیع از رنگ و روغن برای نقاشی روی دیوارها استفاده میشود. از دیگر موارد وجود نقاشی دیواری در دوران قاجار میتوان به دیوارنگاریهای بقاع متبرکه اشاره کرد. نقاشی قهوهخانهای ازجمله نمونههای نقاشی در این دوران است.
سقوط قاجار و به حکومت رسیدن رضاخان مصادف میشود با گسترش مصرفگرایی و تبلیغات تجاری در جهت منافع سرمایهداری. در این دوران نقاشی دیواری از نقشی که تا پیش از این بهعنوان قسمتی از تزیینات معماری بر دوش داشته رها میشود و در قالب ابزاری برای ترغیب هرچه بیشتر مردم به خرید کالاهای لوکس ایفای نقش میکند.
دوره پهلوی اول موارد معدودی از نقاشی دیواری بهعنوان تبلیغات بر دیوارهای مرکزی شهر تهران نقش میبندد که در تاریخ نقاشی دیواری ایران تا آن زمان بیسابقه بوده است. از سوی دیگر حکومت پهلوی اول در پی سیاستهای دوگانه خودش از یکسو هنرها و شیوههای سنتی را حمایت میکند و از سوی دیگر به ترغیب هنرمندان برای گرایش به مدرنیزاسیون میپردازد که این امر منجر به پیدایش دو نوع نقاشی دیواری میشود.
با پیروزی انقلاب اسلامی تمام آنچه در تاریخ نقاشی دیواری در ایران شکل گرفته بود در اختیار اهداف انقلاب قرار گرفت. سالهای اول انقلاب نقاشان دیواری بیش از تکنیک درصدد پرداختن به مضامینی بودند که به حفظ ارزشهای انقلاب بینجامد. تمام این نقاشیها مضامین انقلابی داشتند و آن دسته از نقاشیها که توسط گروههای اسلامی انجام میشد در کنار انقلابی بودن، رنگوبوی مذهبی نیز داشت. عموم این نقاشیهای دیواری همچنان الگوبرداریهای ناقص و شتابزدهای از نقاشی دیواریهای مکزیکی و از لحاظ ساختاری دچار ناهنجاریهای آشکاری بودند. ازجمله هنرمندانی که در این سالها به نقاشی روی دیوار پرداخت هانیبال الخاص است. وی به همراه جمعی از شاگردانش نقاشیهایی را بر دیوارهای شهر تهران نقش کردند که از آن جمله میتوان به نقاشی بر دیوار سفارتخانه آمریکا که در سال 1359 توسط هانیبال الخاص و ادهم ضرغام تصویر شد و نیز نقاشی بر دیوار ترمینال خزانه در جنوب تهران اشاره کرد. هر دوی این نقاشیها مضامین ضداستعماری و ضدامپریالیستی داشتند. از نقاشان دیگری که در این دوره نقاشیهای مشابهی بر دیوارهای شهر تهران نقش کردند میتوان به مسعود سعدالدین، نیلوفر قادرینژاد و... نام برد.
با آغاز جنگ تحمیلی نقاشی دیواری همچون سایر هنرها در اختیار جنگ قرار گرفت. نقاشی دیواری در طول جنگ به صورت خودجوش یا با حمایت سازمان تبلیغات اسلامی، بسیجهای محلی، بخش فرهنگی کمیته انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران صورت میگرفت. در دانشکدههای هنر نیز موضوعات کارگاههای نقاشی دیواری متناسب با موضوعات مربوط به جنگ انتخاب میشد.
با پایان جنگ نقش خودجوش مردم در نقاشی بر دیوارها کمرنگ و حتی میتوان گفت حذف میشود. در سالهای نخست پس از جنگ به دلیل نبود برنامهریزیهای دقیق و مشخص نقاشی بر دیوارها توسط سازمانهای مختلفی دنبال میشود. سازمان زیباسازی شهر تهران، بنیاد شهید و امور ایثارگران، سازمان تبلیغات اسلامی، بخش فرهنگی شهرداری تهران و سایر نهادهای دولتی متولی امر دیوارنگاری شهری میشوند. در این میان سازمان زیباسازی شهر تهران و بنیاد شهید بیشترین نقش را در توسعه نقاشی دیواری در این سالها برعهده دارند. هرکدام از این سازمانها رویکرد خاص خود را در نقاشی دیواری بنا نهادندکه بیشتر این تصاویر دیوارنگاری تزیینی، منظرهنگاری و دیوارنگاری تصویر شهدا بود.
منظرهنگاری بر دیوارها از سال 67 به بعد توسط سازمان زیباسازی شهر تهران بهمنظور زیبا ساختن محیط شهری آغاز شد. این قبیل نقاشیهای دیواری عموما توسط هنرمندانی اجرا میشد که تجربه نداشتند و در بیشتر موارد از لحاظ تکنیکی دچار ضعفهای بسیاری بودهاند. از طرف دیگر آنچه از ارزش اینگونه کارها میکاهد عدم وجود هماهنگی لازم میان آنها با محیط اطرافشان است تا جایی که در برخی موارد این تصاویر باعث درهم ریختن هماهنگی فضای شهری شده است. حالا و در این سالها دوباره دیوارنگاری جدی گرفته شده است. از میدان ولیعصر تا دیوارنگاره سفارت آمریکا که توسط هنرمندان معروف نقاشی و جدیتر از قبل پیگیری میشود.
معروفترین دیوارنگاران در دنیا
«بنکسی» هنرمند گرافیتی، فعال و منتقد سیاسی، کارگردان و نقاش بریتانیایی است. هنر خیابانی او طعنهآمیز و هجویههایش خرابکارانه است. آثار هنری او با محتوای سیاسی و اجتماعی در خیابانها، دیوارها، و پلها در شهرهای مختلف دنیا به تصویر درآمده است. بنکسی طی سفرش به غزه چند اثر هنری خلق کرد که یکی از آنها گربهای بود روی خرابههای خانهای که اسرائیل ویرانش کرده بود و میگوید: «میخواستم عکسهای تخریب غزه را در وبگاهم نشان دهم، اما در اینترنت مردم فقط به تصاویر گربهها نگاه میکنند» و دیگر چند کودک که تاببازی میکنند و تابها از یک برج دیدهبانی آویزانند.
«کنی شارف» متولد ۱۹۸۵ میلادی و ساکن آمریکاست. این هنرمند در لسآنجلس متولد شده و بعدها به شهر منهتن در ایالت نیویورک نقل مکان کرده و در آنجا مدرک کارشناسی خود در رشته هنرهای زیبا را از دانشگاه هنرهای تجسمی دریافت کرده است. این نقاش، مجسمهساز و دیوارنگار در آثار خود به شخصیتهای فرهنگ عامه یا به اصطلاح پاپ کالچر علاقه خاصی نشان میدهد.
«ویلس» نام مستعار هنرمند پرتغالی به نام الکساندر فارتو (Alexandre Farto) است که ساکن لندن است نام ویلس زمانی بر سر زبانها افتاد که در جشنواره کنز نمایشگاه آثار گرافیتی برترین هنرمندان دیوارنگار که در سال ۲۰۰۸ در خیابان لیک لندن توسط بنکسی برگزار شد، تصویر چهرهای را که او روی دیواری حکاکی کرده بود، در کنار یکی از آثار هنری بنکسی قرار گرفت.
«اینکی» (Inkie) زمانی بهعنوان مسئول تیم طراحی خلاق شرکت سِگا فعالیت داشته است. این هنرمند متولد سال ۱۹۶۹ یا ۱۹۷۰ میلادی در بریستول بریتانیاست و با بنکسی همکاریهایی نظیر برگزاری نمایشگاه دیوارهای آتشین» (Walls on Fire) داشته است که یک نمایشگاه خیابانی از آثار هنر گرافیتی بود. جالب است بدانید که اینکی در سنین جوانی بارها و بارها توسط پلیس بریتانیا به دلیل دیوارنگاری بدون مجوز دستگیر شده است. اینکی اکنون طراحی گرافیکی را به کودکان و نیز دانشجویان آموزش میدهد.
«اینو» نیز هنرمند گرافیتی مطرح دیگری از یونان است. مانند اکثر هنرمندان گرافیتی که هویت خود را مخفی نگه داشتهاند، اینو نیز نام مستعار این آرتیست با استعداد است و هویت واقعی این فرد تاکنون فاش نشده است. تنها اطلاعات موجود حاکی از آن است که وی تحصیلات خود در هنر نقاشی را در دانشگاه هنر آتن به پایان رسانده و اکنون به صورت دورکاری فعالیتهای هنری خود را دنبال میکند.