عاطفه جعفری، روزنامهنگار: بارها شنیدهایم که اقتباس ادبی در سینما باعث رشد میشود و سینما را به لحاظ فنی چند درجه بالا میبرد. اقتباس اگر درست انجام شود، میتواند مخاطب را به سمت خواندن کتاب هم بکشاند، در پرونده امروز بهسراغ فیلمهای سینمایی و سریالها در سینمای جهان و ایران رفتیم تا بدانیم اقتباس در این آثار چگونه انجام شده است. از چه کتابهایی الهام گرفتهاند و نظر مخاطب در مورد اثر چه بوده است؟ مطمئنا یکی از مواردی که میتواند منجر به ساخت یک فیلم خوب شود، فیلمنامه درست و قوی است که باعث میشود بازیگران براساس همان فیلمنامه کار را جلو ببرند. برای همین اقتباس میتواند به کارگردان و فیلمنامهنویس کمک بزرگی کند تا فیلمنامه را درست پیش ببرد. بهگفته کارشناسان ادبی، اقتباس بیشتر به دوگونه صورت میپذیرد؛ گاه اقتباس تنها در حد الهام گرفتن و برداشت گزینشی کارگردان از یک اثر ادبی است و گاه اقتباس پیروی تمام و کمال است که در آن کارگردان از تمام عناصر داستان و شخصیتها و روند داستان و حتی انتقال ایده درونی نویسنده در فیلم استفاده میکند که البته درنهایت خروجی فیلم اینجا دیگر خود اثری مستقل و نو تعریف میشود که بیشک تاثیرگذاری متفاوتتری نیز خواهد داشت. در این گزارش سعی کردیم تا بهترینهای اقتباسی ایران و جهان را بگوییم و علت این بهترین بودن را بیان کنیم.
بازی تاج و تخت و سریالی جذابتر از کتاب
برای مخاطبان ایرانی سریال تاجوتخت هم یکی از سریالهای جذاب بوده است که آن را دنبال میکردند، این سریال پرمخاطب هم براساس یک کتاب ساخته شده است. این مجموعه اقتباسی از ترانه یخ و آتش، مجموعهای از رمانهای فانتزی نوشته جرج. آر. آر. مارتین است که نخستین رمان آن بازی تاج و تخت است. این کتاب برای نخستینبار در ۶ آگوست ۱۹۹۶ منتشر شد و در سال ۱۹۹۷ برنده جایزه لوکاس شد. در ژانویه ۲۰۱۱ این رمان توسط نیویورکتایمز بهعنوان رمانی پرفروش معرفی شد و در جولای همان سال به رتبه نخست این فهرست رسید. بعد از ساخته شدن سریال و پخش آن در سال 2011 خیلیها دلیل موفقیت این سریال را در قلم نویسنده کتاب میدانستند که با روایتها و داستانهای مختلف، توانسته است این کتاب را بنویسد. یکی از منتقدان آمریکایی در نیویورکتایمز درمورد این سریال و نوع اقتباس ادبیاش مینویسد: «سینمای آمریکا را همین اقتباس ادبی نجات داد تا به ورطه تکرار نیفتد. سریال تاج و تخت هم یکی از آن موارد است که توانست با نگاهی به یک داستان کوتاه، یک سریال جذاب را برای مخاطب آماده کند و مهمترین نکته درمورد این سریال وفاداری به کتاب و در کنار آن انتخاب درست بازیگران بود.»
دیوانه از قفس پرید و فیلمی بهتر از کتاب
دیوانه از قفس پرید فیلم سینمایی میلوش فورمن محصول 1975 با بازی درخشان جک نیکلسون و لوئیز فلچر با اقتباس از رمانی با همین نام نوشته کن کیسی در صدر برترین آثار اقتباسی سینمای جهان قرار دارد. کن کیسی در سال 1962 این کتاب را نوشت. این فیلم که در میان 10 اثر برتر میراث سینمایی آمریکا قرار دارد، جوایز فراوانی ازجمله پنج جایزه اسکار بهترین فیلم، بهترین کارگردانی (میلوش فورمن)، بهترین بازیگر مرد (جک نیکلسون)، بهترین بازیگر زن (لوئیز فلچر) و بهترین فیلمنامه اقتباسی (لورنس هاوبن، بو گَلدمن) را کسب کرد. این فیلم را در ایران با عنوان «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» نیز میشناسند. چون کتاب را با همین اسم منتشر کردهاند. دیوانه از قفس پرید از آن دسته فیلمهای اقتباسی است که میگویند از کتابش بهتر شده، البته کن کیسی خودش بعد از چاپ کتابش، معتقد بود حتما کتابش دستمایه ساخت یک فیلم خواهد شد. فورمن هم در ساخت فیلم همه توانش را به کار برد تا به کتاب وفادار باشد و از آن طرف بتواند یک فیلم درجه یک بسازد. نوع روایت و داستان و درنهایت فرمی که او برای ساخت فیلمش انتخاب کرد باعث شد بسیار شبیه همان چیزی باشد که کیسی در کتاب نوشته بود و همین هم این فیلم را به یکی از آثار ماندگار سینما دنیا تبدیل کرد.
بربادرفته درخشش کتاب و فیلم باهم
رمانی که مارگارت میچل نوشت، به گفته منتقدان ادبی آنقدر قابلیت تبدیلشدن به فیلم سینمایی را داشت که اگر هر کارگردانی شروع به ساخت این اثر میکرد با توجه به روایتهای دقیق نویسنده، میتوانست فیلم جذابی را بسازد. بربادرفته را میتوان یکی از برجستهترین رمانهای کلاسیک آمریکایی دانست. قبل از انتشار این رمان، چندین مدیر اجرایی و استودیوهای هالیوود از ایجاد فیلمی براساس آن امتناع کردند ولی درنهایت شرکت سلزنیک اینترنشنال و شرکت برادران وارنر از این داستان استقبال کردند و بالاخره سردبیر داستان «کی براون» و شریک تجاریاش سلزنیک را تشویق کردند و از اوخواستند تا حقوق فیلم را بخرد. سرانجام یک ماه پس از انتشار رمان بربادرفته، در جولای ۱۹۳۶، امتیاز کتاب را به مبلغ ۵۰هزار دلار از میچل خریداری کردند. سیدنی هاوارد که سابقه نوشتن فیلمنامههای مختلف را داشت، فیلمنامهنویس این اثر هم انتخاب شد. چندین مورخ هم درکنار او بودند تا بتواند بهتر بنویسد. جوآن یک، مورخ فیلم مینویسد: «کاهش پیچیدگیهای ابعاد حماسی بربادرفته، بسیار دشوار بود و برای نمایش این فیلمنامه اولیه هاوارد حداقل به ۶ ساعت زمان نیاز داشت. کارگردان از هاوارد بابت بازنگری این فیلمنامه درخواست میکند در صحنه پیشتولید بماند اما هاوارد از ترک نیوانگلند امتناع میکند و در نتیجه بازنگری فیلمنامه توسط گروهی از نویسندگان محلی انجام میشود.» همه این حرفها نشان از این دارد که برای ساخت این اثر از یک کتاب قطور تاریخی چندین نویسنده درکنار هم قرار گرفتند تا بتوانند یک اثر قابلقبول را به مخاطب برسانند و همین باعث شد زمانی که این فیلم سینمایی ساخته شد، فروش کتاب چندینبرابر شود. هم اثر و هم کتاب به یک اثر درخشان در جهان تبدیل شدند.
پدرخوانده و نویسندهای که کتابش با فیلم درخشید
ماریو جیانلویجی پوزو نویسنده ایتالیایی-آمریکایی و برنده دوبار جایزه اسکار در سالهای ۱۹۷۲ و ۱۹۷۴ است. مخاطبان داستانهای ماریو او را دوست دارند چون تخصصش نوشتن رمانهای مافیایی است، مشهورترین کار او کتاب پدرخوانده است که کاپولا آن را تبدیل به یک فیلم سینمایی کرد و درنهایت هم کتاب و هم فیلم سینمایی تبدیل به یک نقطه درخشان در سینما و ادبیات شدند.
کسانی که در حوزه نقد سینمای اقتباسی فعالیت میکنند دو گروه هستند، یک گروه همیشه معتقدند هیچ اثر سینمایی نمیتواند مانند کتاب باشد و همیشه کتاب بالاتر از آن اثر قرار میگیرد، این نظر اما مخالفانی هم دارد، بسیاری نیز بر این عقیدهاند که بسیاری از فیلمها به مراتب بهتر از اثر مکتوب بودهاند.
اما در مورد پدرخوانده باید بگوییم، مخاطب اگر بعد از خواندن کتاب به سراغ این فیلم سینمایی برود، درنهایت کتاب را روی صفحه جادویی سینما هم میبیند، درام مافیایی، اکشن، پرهیجان و التهابانگیز «پدرخوانده» هر بینندهای را از اول تا آخر فیلم میخکوب میکند. اثری که تا ساعتها و شاید تا روزها ذهن تماشاگر را رها نمیکند. اینجاست که مفهوم اقتباسی در بهترین فرم خود به مخاطب معرفی میشود و ستایش منتقد و بیننده خاص و عام را به همراه میآورد.
یک نکته مهم درمورد این فیلم سینمایی این است که بسیاری از منتقدان معتقدند ماریو پوزو نویسنده و خالق این کتاب، خود در کنار فرانسیس کاپولا به تحریر فیلمنامه کمک کرد و تاثیری غیرقابل کتمان در تبدیل فیلمنامه به یک شاهکار داشت و همین نیز کشش مخاطب را بیشتر به فیلم سوق میدهد تا اثر مکتوب وی. البته کتاب هم جزء پرفروشترین کتابهای آمریکا بوده است.
تاثیر و گرایش به اقتباس آنچنان در این اثر زیاد بوده است که در پدرخوانده دوم تنها در بخش کاراکتر ویتو کورلئونه با بازی رابرت دنیرو از کتاب بهره برده شده و ماریو پوزو خالق کتاب، برای باقی داستان فیلمنامهای مستقل از کتاب نوشته است.
هری پاتر؛ جذابیتهای بصریای که کتاب را بالا برد
هری پاتر و داستانهایش برای همه نوجوانان و حتی بزرگسالان در همه دنیا یک اسم شناخته شده است و خیلیها اول فیلمش را دیدند و بعد به سراغ کتاب رفتند. اولین رمان از این مجموعه کتاب، در تاریخ ۳۰ ژوئن ۱۹۹۷ با عنوان هری پاتر و سنگ جادو منتشر شد. کتاب محبوبیت بسیار زیاد، تحسین فراوان و موفقیت تجاری را در جهان کسب کرد. تا ژوئن ۲۰۱۱، کتابها در حدود ۴۵۰میلیون نسخه فروش داشت و به ۸۳ زبان دنیا ترجمه شد و چهار کتاب پایانی این مجموعه بهطور متوالی رکورد فروش سریعترین کتابهای جهان را دارد. شاید زمانی که رولینگ شروع به نوشتن اولین کتابش کرد، تصور نمیکرد نگارش این رمان تخیلی نوجوانان، برای او شهرتی جهانی و ثروتی تصورناپذیر به ارمغان آورد. ایده هری برای اولینبار بهطور ناگهانی در سال ۱۹۹۰ در قطار پر ازدحام مسیر شهر منچستر به لندن، به ذهن رولینگ راه یافت. او در مورد این موضوع در مصاحبهای گفته است: «من از 6سالگی تقریبا بهطور مستمر چیزهایی مینوشتم ولی هرگز علاقه آنچنانی به خلق یک ایده نداشتم. در خلال چهار ساعت تأخیر قطار، بهسادگی نشستم و به فکر فرورفتم، همه جزئیات در ذهنم شکل گرفتند، تصویر پسرکی لاغر و نحیف، با موهای پرکلاغی که عینکی به چشم دارد و هیچ نمیداند که یک جادوگر است، برای من بیشتر و بیشتر، شکل واقعیت به خود میگرفت.» در سال ۱۹۹۸ رولینگ حق سینمایی چهار کتاب اول را به کمپانی برادران وارنر فروخت. در کل هشت فیلم از داستان هری پاتر ساخته شد. این اثر سینمایی هم از آن جمله آثار اقتباسی است که فیلمش بیشتر از کتاب مورد استقبال قرار گرفت، البته بسیاری از مخاطبان این کتاب در سراسر دنیا که تعدادشان هم کم نیست سعی کردند تا کتاب و فیلم را در کنار هم ببینند اما فیلم به دلیل جذابیتهای بصری و نوع روایت کارگردان، توانست مخاطب بیشتری را کسب کند.
ارباب حلقهها؛ کتاب معمولی ولی فیلم قوی
پیتر جکسون مجموعه ارباب حلقههایش را براساس رمانی بر همین نام ساخته است، این رمان جی آرآر تالکین خیلی مورد توجه منتقدان ادبی آن زمان قرار نگرفت و خیلی از آنها معتقد بودند تالکین، نتوانسته در بیان جملههایش مانند روایتش موفق باشد و همین مساله باعث شد تا او را برای نوشتن این کتاب خیلی تحویل نگیرند. اما فیلم سهگانه ارباب حلقهها جانی دوباره به این اثر داد و کارگردانی جکسون باعث شد تا مخاطب کتاب را هم دوباره بخواند. استفاده از جلوههای ویژه، فرم مناسب درکنار محتوای جذاب کتاب توانست مخاطب را با خودش درگیر کند.
انیمیشنها و اقتباس از شخصیتها برای ساخت قهرمان
انیمیشن هم یکی از آن مواردی است که بسیار اقتباس در آن انجام شده است اما تفاوتهایی هم با اثر سینمایی دارد، یکی از این تفاوتها در خلق شخصیتها و تبدیل آن به یک قهرمان است. در انیمیشنها معمولا کارگردان سعی میکند نعل به نعل داستان کتاب را به فیلم تبدیل کند و درکنار جذابیتهای بصری کار را برای مخاطب جذاب کند. دیو و دلبر، سیندرلا، سفیدبرفی، پری دریایی، مولان، سندباد و خیلی از داستانهای دیگر که در ابتدا کتاب برای کودکان بودند و بعد به انیمیشن تبدیل شدند. اگر بخواهیم نمونه موفقی از انیمیشنها را بگوییم باید به اثر شهر اشباح هایائو میزاکی اشاره کنیم. اثری که توانست چشمها را به خودش خیره کند. آثار میزاکی معمولا اقتباسی است و به گفته همه منتقدان بسیار هم در این اقتباسها موفق عمل میکند، این فیلم با فروش جهانی بیش از 823 میلیون دلار، جوایز متعددی ازجمله اسکار را ربود. اما درمورد نوع اقتباس او صحبتهای زیادی مطرح میشود. میزاکی با نگاه به آثار مکتوب و انتخاب شخصیتها به سمت ساخت انیمیشن میرود و خودش هم در مورد این موضوع میگوید: «بسیاری از آنچه من بهعنوان اسطوره جذب کردهام از تاریخ خودمان بوده است. برایم دشوار بوده که تاریخ را بخوانم اما این کار را انجام دادهام تا از کسانی بگویم که در دل تاریخ وجود داشتهاند و کسی به آنها توجه نداشته است.»