عاطفه جعفری، روزنامهنگار طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: «اخراجیهای 1» را بعد از بیستوپنجمین جشنواره فیلم فجر دیدم، برای کار اول و اینکه کارگردان برای اولین بار خودش را در قامت فیلمساز میدید و حتی موضوعی هم که برای فیلمش انتخاب کرده بود، تازه بود یا لااقل فقط در کتابها در موردش خوانده بودیم، آن هم نه در همه کتابها، جذاب بود. مسعود دهنمکی سوژه اولین فیلمش را از کتابها انتخاب کرده بود و برای مخاطب آنقدر دوست داشتنی بود که فیلمش بهعنوان بهترین فیلم از نگاه تماشاگران آن دوره از جشنواره انتخاب شد.
همین مساله باعث شد تا «اخراجیهای 2» را هم بنویسد و همان روند فیلم اولش را ادامه بدهد، تا اینجا همه چیز خوب بود اما از «اخراجیهای 2» به بعد روند کارش تغییر کرد. حالا او خودش را بهترین فیلمساز میدانست و ماجرای اکران نوروز و پرسودترین فیلم در سینما را از آن خودش میدانست و همین باعث شد تا دیگر خودش را بالاتر از حد استانداردهای سینما بداند و حتی در چندین گفتوگو تاکید داشت که فیلم او سینمای ایران را نجات داده است. از نیمه دهه 80 تا ابتدای دهه 90، او توانست با فیلمهایش مردم را به سمت سالنهای سینما بیاورد.
اینها را گفتم که به اینجا برسم، چند روز است که سریال جدید او به اسم «دادستان» از شبکه سه سیما درحال پخش است و اگر فقط تیتراژ سریال را هم دیده باشید کافی است که بدانید اثر جدید مسعود دهنمکی سرشار از شعار است و حتی این شعار دادن آنقدر خالی از ظرافتهای هنرمندانه است که مخاطب با دیدن همان تیتراژ، موضوع را میفهمد و دیگر نمیخواهد دیدن سریال را ادامه بدهد.
او خودش در مورد سریال جدیدش و نحوه ساخت آن میگوید: «سعی کردیم در «دادستان» به مقوله مطالبهگری و عدالتخواهی توسط دانشجویان و در قالب یک تشکل دانشجویی بپردازیم و از چنین زاویهای به قصه نگاه کنیم. از این حیث حتی به آسیبها و مخاطراتی هم که عدالتطلبی میتواند در پی داشته باشد میپردازیم؛ نوعی آرمانگرایی که نباید قربانی نتیجه محوری شود. در فرم و ساختار هم سعی کردیم بیشتر در ژانر پلیسی و امنیتی حرکت کنیم و ساختار سریال متفاوت باشد تا پیام هم به شکل غیرکلیشهای ارائه شود. «دادستان» جناحی نیست. برخلاف برخی آثاری که تولید میشود و جناح خاصی را سیبل قرار میدهد در این سریال جناحی کار نکردیم و مطالبات به صورت فراجناحی طرح میشود. از نسل امروز نسبت به نسل دیروز مطالباتی مطرح میشود که مطالبات عامه مردم و مطالبات انقلاب است. این سریال بنا ندارد ادای اپوزیسیون را در بیاورد. عدهای در عدالتخواهی دنبال اپوزیسیوننمایی هستند درحالی که اینجا مطالبه عدالت، نگاه انقلابی و حاکمیت را دارد و درواقع مطالبه انقلاب از نخبگان و سیاسیون است.»
این سالهای اخیر زیاد شنیدهایم از عدالت و عدالتخواهی، مسائلی که باعث شده تا چشم و گوش همه مردم تیز شود و برایشان مهم باشد که مثلا چرا هنرمندان باید فرزندانشان را در خارج از کشور به دنیا بیاورند و فقط ژست و ادای عدالتخواهی را برای مردم دربیاورند یا فلان مدیر چرا باید فرزندانش در خارج از کشور درس بخوانند و همان جا هم زندگی کنند. آن هم در کشورهایی که ما سالهاست با آنها در جنگیم و تحریمهایی که علیه مردم از طرف آنها اعمال میشود باعث رنج مردم شده است. اما فرزندان مسئولان به راحتی در این کشورها زندگی میکنند بدون اینکه ذرهای از درد مردم را حس کنند. حالا دهنمکی هم همه اینها را بهعنوان موضوع فیلم جدیدش انتخاب کرده است و سعی کرده به همه این موارد در قالب عدالتخواهی و سوال از مسئولان بپردازد. اما آنقدر فیلم سرشار از شعار است که باور کردنش سخت میشود و فکر میکنی درحال دیدن یک تریبون با شعارهای مختلف هستی. به قول یکی از کسانی که در صفحه اینستاگرام فیلم متنی را نوشته بود با این مضمون که «بهتر بود، کارگردان به جای صرف این همه هزینه برای ساخت این فیلم، پلاکاردی را دست میگرفت و همه شعارهایش را روی همان پلاکارد مینوشت.» همین متن کوچک این را میرساند که چقدر مخاطب هوشمند است و میتواند این مسائل را درک کند.
در این نوشتار به بعد فرم و ساختار فیلمسازی مسعود دهنمکی کاری ندارم که این خودش یک موضوع مهم و جداگانهای است. اما مساله مهمتر این است که او بعد از ساخت «اخراجیهای 1» همیشه در گفتوگوهایش میگفت: «سینما چند وجه دارد؛ صنعت، رسانه و هنر. سینمایی که مخاطب نداشته باشد یعنی رسانه نیست، یعنی یکی از اضلاع مثلث را از دست میدهد. من حتما نمیخواستم فیلمی بسازم که مردم نبینند، مثل بقیه دوستان؛ برایم مهم بود فیلمی بسازم که مردم آن را ببینند.» اگر قرار است برای مردم فیلم ساخته شود باید، فیلم محتوا و قصه داشته باشد. اگر براساس یک واقعیتهایی هم در دنیای واقعی ساخته میشود باید آنقدر قصه و درام همراه این واقعیت باشد که مخاطب را با خود همراه کند. به عنوان مثال سریال «گاندو» یا سریال «خانه امن» از جنس همین سریالهایی بودند که گفتیم براساس واقعیت ساخته شدند و با وجود اشکالات فنی که به آنها وارد بود اما باز هم توانستند مخاطب را با قصه خودشان همراه کنند.
اگر همان قسمت حمله داعش به مجلس را در نظر بگیریم که برای همه ما روز سختی بود و تعدادی از هموطنانمان را در آن روز از دست دادیم، تصویری که دهنمکی برای ما از آن روز نشان میدهد، این است که مردم اهمیتی ندارند حتی اگر داعش به ما حمله کرده باشد ما باید مطالبه عدالت داشته باشیم درحالی که میشد روایت این اتفاق خیلی بهتر اتفاق بیفتد. آن هم از روزی که فقط یک بار در این کشور اتفاق افتاد و داعش خودش را به قلب تهران رساند اما آنقدر کاریکاتوری در این فیلم به آن پرداخته شد که مخاطب حتی باورش نمیکرد و شاید حتی خندهای هم بر لبش مینشست!
«دادستان» از اسمش با آن کسرهای که از نیمه کار به آن اضافه شد میخواهد داد مردم را در این روزهای سخت بگوید و به مسئولان خیلی از این مسائل را گوشزد کند از بچههای کار تا بقیه مسائلی که پیشتر به آن اشاره کردیم اما همه اینها آنقدر شعاری گفته شده که هیچ کس آن را باور نمیکند. شاید اگر همان دهنمکی که «اخراجیهای 1» را ساخت و به قول خودش مستند «فقر و فحشا» را با دوربین هندیکم و با سختیهای زیاد تولید کرد، با همان نگاه «دادستان» را جلو میبرد، الان حال و هوای این فیلم بهتر بود و به جای دنیایی از شعار که به صورت مخاطب میخورد، با اثری روبهرو بودیم که سازندهاش همه تلاشش را برای ساخت آن کرده است. حتی میتوان سریال «دارا و ندار» او را که اولین تجربه تلویزیونی او بود بهتر از این سریال دانست. درست است که آن هم سرشار از شعار بود اما باز قصهای در کنار آن همه شعار برای مخاطب تعریف میشد و فقط محتوای شعاری به خورد مخاطب داده نمیشد.