به گزارش «فرهیختگان»، سیدمهدی موسویتبار، روزنامهنگار طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: سیونهمین دوره جشنواره فیلم فجر از هر نظر خاص بود. از تعداد فیلمهای متقاضی تا تعداد فیلمهای انتخاب شده برای بخش مسابقه و انتخاب آنها و تا معرفی نامزدهای نهایی هر بخش. حالا شاید بتوان بهتر بررسی کرد که هدف از برگزاری جشنواره امسال در میان کرونا و مشکلات اقتصادی سینمای ایران چه بوده است. در این دوره که به دلیل شرایط ویژه کرونایی بدون هیات انتخاب برگزار شد!۱۱۰ فیلم فرم تقاضای حضور در جشنواره را پرکردند که از این تعداد تنها ۶۲ فیلم شرایط لازم برای ورود به جشنواره را داشتند و توسط هیات ۷ نفره داوران مورد ارزیابی در قالب بخش اصلی جشنواره یعنی «سودای سیمرغ» قرار گرفتند و درنهایت هم ۱۶ فیلم که با نامزدی در حداقل یک بخش، امکان اکران برای اصحاب رسانه و سینماهای مردمی داشتند را معرفی کردند. همین شکل انتخاب باعث بهوجود آمدن اعتراضاتی شد که هنوز هم جوابی به آنها داده نشده است. شاید آن زمان به دلیل ندیدن همه فیلمها، مجال و شرایط منصفانهای برای قضاوت عملکرد هیات داوران نبود اما حالا و شاید پس از اتمام جشنواره و معرفی نامزدها بشود با بررسی و تسلط بیشتری درباره فیلمها صحبت کرد.
در جشنواره امسال عموما با دو نوع فیلم مواجه بودیم؛ نوع اول، فیلمهایی که در مخالفت با مردم بودند و در انتها هم تلخ یا همراه با خودویرانگری تمام میشد. نوع دوم شامل فیلمهایی بودند که از امید و تلاش و غرور میگفتند و ضد ناامیدی بودند. نکته جالب و عجیب اینجا بود که فیلمهای دسته اول یا متعلق به بخش خصوصی بودند یا با حمایت دولتی ساخته شده بودند و فیلمهای دسته دوم متعلق به نهادهای وابسته به حاکمیت بودند. این تقابل جایی مهمتر میشود که بدانیم در بین فیلمهای رد شده برای بخش مسابقه، آثاری بودند که به مراتب از برخی فیلمهای حاضر در جشنواره بهتر و قویتر بودند و تلخی برخی از این فیلمها را هم نداشتند. «بیهمهچیز»، «روشن» و «خط فرضی» و تا حدودی «ابلق» در فهرست گروه اول قرار میگیرند که در انتها شخصیت اصلی آن ترجیح میدهد خودش را ویران کند و به مخاطب القا میکند که راهی برای تغییر و اصلاح نیست و گریزی نیست جز مرگ. در آنسو، «رمانتیسم عماد و طوبا»، «منصور»، «یدو»، «تکتیرانداز» و تا حدودی «مصلحت» اصرار به تلقین تلاش و مقاومت و امید دارند و به هر شکلی میخواهند راهی را باز کنند و امیدی را بیافرینند تا مخاطب با حال بهتر یا انگیزهای قویتر از سالن سینما خارج شود. حالا میشود بررسی کرد که حامیان سازنده این دو گروه چه کسانی هستند و چه گروههایی از القای یاس و ناامیدی در جامعه سود بیشتری میبرند؟ اصلا جامعه درحال حاضر به کدامیک نیاز بیشتری دارد؟ اجازه بدهید کمی جلوتر برویم و بپرسیم که اساسا وظیفه سینما در چنین شرایطی چیست؟
بخشی از سینمای ایران که در جشنواره امسال دیدیم آشکارا روبهروی مردم هستند و آنها را مسبب وضعیت فعلی میدانند و نسخهای که برای تغییر وضع فعلی میپیچند همان کاری است که صادق هدایت 6 دهه قبل کرد. کسی از القای امید واهی صحبت نمیکند و قرار هم نیست که از تلخیها و کاستیها هم گفته نشود. مساله مهمتر نوع گفتن و معرفی راهکار در چنین شرایطی است. «آرنولد هاوزر» مورخ مجارستانی معتقد است، فیلم، رسانهای است که با استقبال عده کثیری از افراد جامعه از طبقات مختلف اجتماعی روبهرو است. فیلم برخلاف بسیاری از هنرهای دیگر، مخاطب تودهای دارد و از این نظر مهم است. در ادامه هاوزر توضیح میدهد که فیلم، موفقیت گسترده خود را مدیون این مساله است که اگرچه نمایشدهنده طبقه متوسط است و تودهها را نیز به خود جذب میکند. دلیل چنین ادعایی این است که هاوزر، معنای طبقه متوسط را از بعد روانشناختی، نه صرفا اقتصادی، در نظر میگیرد. او میگوید طبقه متوسط را اگر از بعد اقتصادی در نظر بگیریم، یک طبقه است؛ اما اگر به آن از بعد روانشناختی توجه کنیم، متوجه میشویم که بخشهایی از طبقات بالا و پایین را نیز در خود جای میدهد و از این نظر، طبقه بزرگتری خواهد بود که مخاطب تودهای فیلم را فراهم میکند. بخشهای پایین طبقات بالا و بخشهای بالای طبقات پایین، اغلب و بهلحاظ ذهنی و روانشناختی، خود را اعضای طبقات متوسط میشناسند. این بخشهای طبقات بالا و پایین تا آنجا با طبقه متوسط، همبستگی نشان میدهند که با منافع زندگی روزمره آنها منافات نداشته باشد و بیشتر در استفاده از سرگرمی بیضرر آنها مشارکت دارند. پس مخاطب تودهای فیلم، حاصل این اتحاد است.
حالا و با این تعاریف، سوال اصلی اینجاست که مخاطبان هدف فیلمهای سیاه امسال چه طبقاتی هستند؟ مردمی که خود قربانی اشتباهات مدیران یا تصمیمات غلط هستند باید بیایند و فیلمهای علیه خودشان را تماشا کنند و درنهایت هم مرگ را به این زندگی ترجیح دهند؟
اصرار بیش ازحد مدیران فرهنگی برای برگزاری جشنواره وقتی عجیبتر به نظر میرسد که میبینیم دستشان برای ارائه فیلمهای قوی، محکم و جذاب خالی است یا انگار نمیخواهند آنها را نمایش دهند. جشنواره امسال که سال آخر دولت تدبیر و امید هم بود مگر نه این است که باید آینه تمامنمای نگاه فرهنگی و هنری دولت باشد؟ آنچه در اکثر فیلمهای این جشنواره دیدیم نگاه دولت به جامعه است یا راهکار او برای زندگی در وضعیتی که خود دولت مسبب بزرگ آن است؟ اتفاقات جشنواره فیلم فجر امسال در دوران جنگ هم نیفتاد و با وجود اینکه رئیس دولت اصرار دارد که وضعیت فعلی را جنگی اعلام کند اما نگاهی به آرشیو روزنامهها و رسانهها نشان میدهد که فیلمهای حاضر در جشنوارههای دوران دفاع مقدس، به مراتب امیدوارانهتر، عزتمندانهتر و قویتر از آثاری بود که امسال شاهدشان بودیم. این جشنواره بیشتر از اینکه بستری برای مانور فعالیتهای فرهنگی دولت دوازدهم بخواهد باشد علیه شعارهایی نظیر تدبیر و امید بود. هر قدر در فیلمهایی که خارج از دایره دولتی ساخته شده بودند نوید به زندگی و مقاومت داده میشد در فیلمهای این سمت فرار به آغوش مرگ توصیه میشد. این جشنواره انگار علیه امید بود.