به گزارش «فرهیختگان»، امیر زائری، روزنامهنگار طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: داستان شنیدن را دوست داریم و اصلا بهخاطر داستانها و شخصیتهایش است که حاضریم بیش از دوساعت به پرده سینما زل بزنیم. دوست داریم از نزدیک موقعیتهای مختلفی را که یک شخصیت داستانی با آن درگیر است، از نزدیک لمس کنیم و خودمان را جای غم، شادی و حتی رنج قهرمانها بگذاریم. شاید توصیف بیرحمانهای باشد اما ما داستان تراژیک و غمناک مادر علی انصاریان و انتظارش برای به آغوش کشیدن فرزند را هم بهخاطر همین پیگیر بودیم.
درطول دوهفته انتظار مادری برای رسیدن به فرزندش، چندبار داستان این بازیگر و فوتبالیست را مرور کردیم. حین تماشای داستان، اشک ریختیم و برای پیروزی قهرمانش دعا کردیم. دوست داشتیم انصاریان این داستان قهرمانانه را با یک پایان خوش تمام کند اما قهرمان این داستان، در معرکه مبارزه با دشمن این روزهای مردم تاب نیاورد و در روزی که مزین به نام مادر بود از دیدار مادرش باز ماند. علی انصاریان که هنوز هم خیلی سخت است نام مرحوم را کنار اسمش آورد، چند سالی بود به عشق سینما خودش را به دل داستانهای فیلمسازها سپرد؛ اما کمتر فیلمی از او در خاطرهها باقی ماند و آنچه از او باقی خواهد ماند و مردم دوستش داشتند، حرفها و نقشهای واقعی او از ارتباط عاطفیاش با نام مادر بود.
چه بخواهیم و چه نه، این روزها بسترهای روایی داستان از قاب سینما فراتر رفتهاند. صفحه سیاه موبایل را که جلوی چشمانتان باز میکنید، کافی است چند کات کوچک از چند صفحه اینستاگرامی بزنید و یک داستان تصویری را مقابل چشمانتان ببینید. فارغ از همه کموکاستها و بینظمیها در روایتهای شبکههای اجتماعی، با داستانهای جانداری طرف هستید که متصل با متن زندگی واقعی مردم است. این واقعیت انکارناشدنی امروز سینمای ایران و رسانههایی است که موازی و حتی پیشروتر از سینما برای تماشاگرانش تولید محتوا میکنند. فارغ از اینکه کانالهای تولید محتوا را باید در بسترهای ارتباطی خودش بررسی کرد و شاید کمی بیانصافی به نظر برسد که دنیای واقعی انصاریان را با دنیای بازیگری او مقایسه کنیم اما نمیتوان منکر این شد که مردم ایران اینقدر که خود واقعی انصاریان را در بستر رسانههای اجتماعی بازآفرینی کردند و دوستش داشتند، پیگیر فیلمها و نقشهایی که او در سینما داشته، نبوده و نیستند.
این واقعیت این روزهای ماست که درصد کمی از مردم ایران پای داستانگوهای سینمای ایران نشستند. سینما و حضور آدمها در آن فقط مجالی است برای اینکه لیست برخی اسامی بلندتر شنیده شود و این نامها، با دوپینگ شهرت در سینما به نان و نوایی در فرامتن سینما برسند. وقتی به مناسبات غلط تولید و نمایش فیلم در سینمای ایران نگاه میکنیم نمیتوانیم واقعیت تلخ این روزهایمان را منکر شویم که سینمای ایران درحال حاضر کارکردی بیش از برجستهسازی این نامها ندارد. خود اهالی سینما هم بر این واقعیت معترفند و بیشترشان عزلتنشین فضای مجازی شدند. شاهدش همین بازیگران و کارگردانهای بیکاری است که گاهی بیش از 10سال در هیچ تلاش سینمایی حضور نداشته و ندارند اما تلاش میکنند در شبکههای اجتماعی با دوپنگ شهرت به نوایی برسند.
برگزاری جشنواره امسال، علیرغم تعبیری که برگزارکنندگان این رویداد داشتند و آن را تلاشی برای بازگرداندن امید و تولید به سینمای ایران دانستند، بیشتر موید این است که ببینیم نبض سینمای ایران منقطع و به سختی زده میشود. جشنوارهای که تماشاگر محدودی را در اکرانهای مردمی دارد مثل سینمای 99 است که مردم و اکران فیلم را حذف کرده بودند. سینمایی درحال احتضار که بیشتر از سالهای گذشته از مردم جدا افتاده و به خاطر همین است که قصه علی و مادرعلی انصاریان، پرمخاطبترین داستان امسال جشنواره فیلم فجر بود و میتواند عنوان بهترین فیلم از نگاه مردمی را از آن خود کند.