آندرو کوریبکو، کارشناس جنگ‌های ترکیبی در گفت‌و‌گو با «فرهیختگان» + متن انگلیسی
به‌ قدرت رسیدن بایدن نشان‌دهنده بازگشت نیروهای مداخله‌‌‌گر نئولیبرالیسم و محافظه‌کار به صحنه تصمیم‌گیری ایالات‌متحده است. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق هرگز نتوانست آنها را به‌طور کامل رام [کنترل] کند؛ در‌مقابل، بایدن به آنها اجازه هر نوع خشونتی را خواهد داد؛ سوریه نیز برای آنها مشابه میوه افتاده از درختی است که می‌توانند با حداقل تلاش برای تهاجم به آنجا، به آن دسترسی داشته باشند.
  • ۱۳۹۹-۱۱-۱۵ - ۱۳:۰۰
  • 00
آندرو کوریبکو، کارشناس جنگ‌های ترکیبی در گفت‌و‌گو با «فرهیختگان» + متن انگلیسی
دست نئولیبرال‌ها در دولت بایدن باز است
دست نئولیبرال‌ها در دولت بایدن باز است
صادق امامیعضو شورای سردبیری

به گزارش «فرهیختگان»، با روی کار آمدن جو بایدن در آمریکا، تحلیلگران مسائل بین‌الملل از افزایش مداخله آمریکا به‌دلیل قدرت‌گرفتن لیبرال‌های مداخله‌گرا در گوشه و کنار دنیا سخن می‌گویند. هرچند تاکنون بایدن تلاش کرده اولویت سیاست خارجی خود را روی موضوع چین متمرکز کند، اما به‌طور حتم او در غرب آسیا، بیکار نخواهد نشست و مداخلات قابل تاملی خواهد داشت. آمریکا در سال‌های گذشته تلاش‌کرده علیه دشمنانش، این مداخلات را در قالب یک مجموعه اقدامات که امروزه به آن «جنگ هیبریدی» (جنگ ترکیبی) می‌گویند، هدایت کند. بر همین اساس «فرهیختگان» با اندرو کوریبکو، تحلیلگر سیاسی و از اعضای هیات‌علمی موسسه مطالعات استراتژیک و آینده‌پژوهی در دانشگاه دوستی روسیه گفت‌و‌گو کرده است. او در حوزه سیاست خارجی و ژئوپلیتیک روسیه، استراتژی ایالات‌متحده در اوراسیا، تاکتیک‌های تغییر رژیم، انقلاب‌های رنگی و جنگ‌های نامتعارف مقالاتی نوشته است. در همین زمینه او کتابی را با عنوان «جنگ هیبریدی: رویکردی برای تغییر نظام» منتشر کرده است. در این گفت‌و‌گو او البته اشاره‌ای نیز به مسائل سوریه و نقطه سیاه روابط تهران و مسکو داشت. متن گفت‌وگو با این تحلیلگر بین‌المللی را در ادامه می‌خوانید.

به‌نظر می‌رسد روسیه و ایران و نفوذ منطقه‌ای این دو کشور در نواحی پیرامونی‌شان از اصلی‌ترین هدف‌های جنگ ترکیبی آمریکاست. به‌طور کلی این جنگ علیه جبهه شرق است. روسیه و ایران برای مقابله با جنگ ترکیبی آمریکا چه اقدامات مشترکی را انجام داده‌اند و این اقدامات تا چه اندازه موفق بوده است؟

روسیه و ایران هر دو اقدامات هماهنگ ولی نه لزوما مشترکی را علیه داعش در سوریه برای خنثی‌سازی توطئه جنگ هیبریدی (ترکیبی) غیرمستقیم ایالات‌متحده انجام دادند. این گروه [داعش] توسط آمریکایی‌ها در میانه جنگ هیبریدی مبتنی‌بر اقدامات تروریستی در سوریه تجهیز و شکل گرفت تا یک ستاد مرکزی برای تربیت و پرورش تروریست‌های ضدروسی و ضدایرانی باشد. هرچند این‌کار مستقیما روی این دو کشور تاثیر نگذاشت؛ ولی تهدیدی نهفته و خطرناک را نمایان کرد. [بر همین اساس] هر دو [کشور] تصمیم گرفتند قبل از اینکه این مشکل به یک مشکل غیرقابل کنترل تبدیل شود، با آن مواجه شوند. اگرچه تلاش‌های این دو کشور غالبا موفقیت‌آمیز بود اما با این وجود تکمیل‌نشده باقی ماندند؛ زیرا ارتش ایالات‌متحده به اشغال بخش‌هایی از جمهوری عربی که به گفته دو کشور [ایران و روسیه] و سوریه تروریست‌ها در آنجا آموزش داده می‌شوند، ادامه می‌دهد. «خلافت» خودخوانده داعش از بین رفته است، اما همچنان بسیاری از بخش‌های خفته آن در سراسر سوریه با فرمان آمریکا بیدار شده و آماده خرابکاری در جریان بازسازی‌های سوریه هستند. تا زمانی که ایالات‌متحده حضور نظامی غیرقانونی خود را در این کشور ادامه دهد، این یک مشکل باقی خواهد ماند، اگرچه به‌نظر نمی‌رسد به این زودی‌ها نتیجه مطلوبی حاصل شود.

به‌ قدرت رسیدن بایدن نشان‌دهنده بازگشت نیروهای مداخله‌‌‌گر نئولیبرالیسم و محافظه‌کار به صحنه تصمیم‌گیری ایالات‌متحده است. دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق هرگز نتوانست آنها را به‌طور کامل رام [کنترل] کند؛ اما مقابل توطئه‌‌‌های تهاجمی آنها به‌جز در مواردی مثل ترور سرلشکر سلیمانی و تلاش برای کودتای مزدوران در ونزوئلا، ایستادگی کرد. در‌مقابل، بایدن به آنها اجازه هر نوع خشونتی را خواهد داد؛ سوریه نیز برای آنها مشابه میوه افتاده از درختی است که می‌توانند با حداقل تلاش برای تهاجم به آنجا، به آن دسترسی داشته باشند.

قابل توجه است که لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه طی کنفرانس سالانه مطبوعاتی‌اش در هفته گذشته اشاره کرد: «ما ارتباطات نظامی با آمریکا را ادامه خواهیم داد ولی این به این معنا نیست که مشروعیت حضور آنها را قبول کرده باشیم؛ بلکه به این معناست که آمریکا باید در قیود مشخصی رفتار کند. ما نمی‌توانیم آنها را بیرون کنیم و با نیروهای آمریکایی هم نخواهیم جنگید. اکنون که نیروهای آمریکایی آنجا مستقر شده‌اند، ما درحال ترتیب‌دادن گفت‌وگو با نمایندگان آمریکا برای رفع مناقشه هستیم.» این مظهر عمل‌گرایی از دیدگاه روسیه است اما نشان می‌‌‌دهد ‌خروج آمریکا از سوریه به این زودی‌‌‌ها امکان‌پذیر نیست. به همین ترتیب، پیش‌بینی می‌‌‌شود ‌‌داعش به‌عنوان تهدیدی نهفته در سوریه همچنان به توسعه خود ادامه دهد، البته نه به همان شدت اولیه‌اش، اما همچنان به‌عنوان یک مساله جدی باید به‌طور مشترک توسط روسیه، ایران و سوریه مورد توجه قرار گیرد. اگرچه که روسیه حاضر نیست برای خارج‌کردن نیروهای آمریکایی از سوریه با فشار نظامی، خطر و تهدید یک جنگ هسته‌ای را تشدید کند اما چنین مساله‌ای به‌ معنی این نیست که ماموریت‌های ضدتروریستی در جمهوری عرب باید متوقف شود. هر سه کشور [ایران، روسیه و سوریه] باید خود را برای فشارهای بیشتر دولت بایدن آماده کنند. راهکار ایده‌آل این خواهد بود که این کشورها همکاری نزدیک‌تری باهم داشته باشند اما برخی موانع جدی در شکل‌گیری این اتفاق وجود خواهد داشت.

با توجه به اینکه دو کشور هدف این جنگ هستند، چه حوزه‌هایی در همکاری دو کشور علیه جنگ ترکیبی آمریکا وجود دارد که در همکاری‌ها مغفول مانده است؟ برای بهبود همکاری دو کشور در این عرصه چه پیشنهادهایی دارید؟

بر اساس گفته متخصاصان ایرانی در موسسه مطالعات ایران-اوراسیا (IRAS) - که در گزارشی مشترک با همکاری همتایان شورای روابط بین‌المللی روسیه (RIAC) در اواخر ماه دسامبر- با عنوان «روسیه و ایران در سوریه و فراتر از آن: چالش‌های پیش‌رو» منتشر شد، اسرائیل [رژیم‌صهیونیستی] تنها نقطه تاریک در روابط ایران و روسیه در سوریه است. این مساله حقیقتا درست است. بر اساس گزارش‌ها همکاری‌های دوفاکتو‌ [عملی] روسیه با دولت خودخوانده یهودی در سوریه برای ایران و متحدانش در ۵ سال گذشته کشنده بوده است. مسکو و تل‌آویو کانال‌های رفع منازعه خاص با یکدیگر را دارند؛ همان‌طوری که تل‌آویو با واشنگتن چنین کانال‌هایی را دارد؛ برای مثال اسرائیل [رژیم‌صهیونیستی] پیش از تمام حملات خود در سوریه، به روسیه اطلاع می‌دهد تا از حوادث ناگوار هوایی جلوگیری شود.

زمان اعلام این اطلاعیه‌ها نامشخص و براساس گزارش‌ها، متفاوت است. بعضی منابع ادعا می‌کنند که کوتاه‌ترین زمان اخطار کمتر از یک دقیقه قبل از شروع بمباران بوده ولی واقعیت این است که چنین مکانیسمی وجود دارد و توسط هر دو طرف به‌طور عمومی چندین بار مورد تایید قرار گرفته است. خبرگزاری بین‌المللی تاس این خبر را از زبان وزیر راه و اطلاعات اسرائیل، «اسرائیل کاتز» در گزارشی که ۲۱ مارس ۲۰۱۶ با عنوان «وزیر اسرائیلی به اهمیت هماهنگی با اقدامات روسیه در سوریه اشاره کرد» منتشر شد، اعلام کرد. همچنین تلویزیون ‌RT [‌راشا تودی] در ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۸ به نقل از سخنگوی وزارت دفاع روسیه نیز از اخطار کمتر از یک دقیقه اسرائیل درخصوص حادثه دلخراش هوایی که در ۱۷ دسامبر همان سال رخ داده بود در مقاله‌ای با عنوان «سهل‌انگاری جنایی یا بی‌توجهی به روابط روسیه-اسرائیل: جزئیات گاه‌شماری سقوط Il-20 از وزارت دفاع»‌ نقد کرد. این همکاری علی‌رغم آن حادثه مرگبار ادامه یافت و خبرگزاری تاس در تایید آن در گزارشی که در ۲۱ ژانویه ۲۰۱۹ منتشر شد، به نقل از سخنگوی [وزارت دفاع] نوشت اسرائیل از مکانیسم‌های ارتباط با روسیه طی حملات به سوریه استفاده کرده است.

مقامات ایرانی به‌طور مکرر گزارش‌هایی که در آنها ادعا می‌شود اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و متحدان حزب‌الله کشته [شهید] شده‌اند را رد می‌کنند؛ اما بر اساس گزارش‌هایی که بعد از این حوادث منتشر می‌شود، این نکته عنوان می‌شود که روسیه در یک بازه زمانی نامشخصی قبل از حملات اسرائیل از آنها آگاه شده است. قابل درک است که همکاری‌های دوفاکتو‌ی روسیه-اسرائیل موضوع حساسی برای روابط ایران و روسیه است اما باید مواضع هر دو طرف برایشان کاملا روشن شود تا از سردرگمی‌های بیشتر جلوگیری شود. از دید مسکو، روسیه منافع و اختیاری برای دفاع از سوریه در برابر تهدیدات نظامی متداولی مثل تهدیدات نظامی آمریکایی‌ها و اسرائیلی‌ها ندارد؛ مسکو تنها با تهدیدات غیرمتعارف تروریستی مانند داعش که اگر از کنترل جمهوری عرب خارج شود، تهدیدی مستقیم برای سرزمین روسیه تلقی می‌شود، مقابله می‌کند. از سوی دیگر تهران هر دو کشور [اسرائیل و آمریکا] را به‌عنوان تروریست می‌شناسد، بنابراین ماموریت ایران برای کمک به [دولت] سوریه در مبارزات ضدتروریستی‌اش کمک به دمشق برای مبارزه با هر دو [دولت] است.

مواردی فراتر از آنچه که گفته شد نیز وجود دارد؛ همان‌طور که رسوایی‌هایی پیرامون سامانه‌های ‌ S300‌ مطرح شده است. روسیه بعد از حملات هوایی مرگبار اسرائیل در سپتامبر ۲۰۱۸ این سامانه را به سوریه ارسال کرد تا به جمهوری عرب برای دفاع از حملات تل‌آویو کمک کند. به‌هر‌حال گزارش‌های منتشرشده حاکی از آن است که این سیستم‌ها هنوز به ارتش دولت عربی سوریه (SAA) منتقل نشده‌اند. علت آن نیز مشخص نیست. بعضی گزارش‌ها ادعا می‌کنند که SAA هنوز درحال تمرین و آموزش است اما باور اینکه آموزش چنین سیستم‌هایی دو سال زمان برده باشد، سخت است؛ خصوصا اینکه تصور می‌شود که اعضای SAA احتمالا قبلا نحوه کار با این سیستم‌ها را آموزش دیده باشند. سامانه‌هایS300  تفاوت چندانی با سامانه‌های S200که درحال حاضر توسط ارتش سوریه درحال بهره‌برداری است، ندارند. گزارش‌های دیگر نیز ادعا می‌کنند که علت امتناع روسیه از تحویل این سامانه‌ها به ارتش سوریه، بخشی از توافق پنهان بین مسکو و تل‌آویو برای اطمینان حاصل کردن از امنیت حملات تقریبا هفتگی اسرائیل به سوریه است. احتمالا هدف این حملات، بیرون‌کردن نیروهای ایرانی از جمهوری عرب است.

در رابطه با این افکار، باید به کنفرانس مطبوعاتی لاوروف که در سوال اول به آن پرداخته بودم؛ اشاره کنم. وزیر خارجه عنوان کرده است ‌ «اسرائیل اصرار دارد که باید به تهدیدهای شکل‌گرفته از خاک سوریه برای امنیت ملی‌اش پاسخ دهد. ما بارها به همکاران اسرائیلی خود گفته‌ایم لطفا اگر چنین تهدید‌هایی را می‌بینید، اطلاعات مرتبط را در‌اختیار ما هم بگذارید. ما به هیچ عنوان نمی‌خواهیم خاک سوریه علیه اسرائیل مورد بهره‌برداری قرار بگیرد یا اینکه تبدیل به منطقه‌ای برای تقابل ایران و اسرائیل شود؛ همان‌طور بسیاری دیگر‌ از مردم نیز چنین چیزی را نمی‌خواهند. به همکاران اسرائیلی خود گفته‌ایم: لطفا فورا هرگونه تهدید دولت خود را که از خاک سوریه ناشی می‌شود، به ما اطلاع دهید. ما برای خنثی‌سازی این تهدید اقدام خواهیم کرد. تاکنون پاسخ دقیقی برای این درخواست خود دریافت نکرده‌ایم ولی به تاکید بر آن ادامه خواهیم داد.» این گفته‌ها را می‌توان به دو شکل تفسیر کرد؛ خوش‌بینانه‌ترین نگاه این است که روسیه درخصوص توجیهات اعلامی اسرائیلی‌ها برای حمله به سوریه تردید دارد، درحالی‌که بدبینانه‌ترین حالت نیز این است که این پیام سیگنالی به ایران است که روسیه به‌صورت غیرمستقیم به تسهیل تلاش‌های اسرائیل برای خارج‌کردن نیروهای نظامی سپاه پاسداران و حزب‌الله از سوریه کمک می‌کند.  

گمانه‌زنی درخصوص اتفاقات پشت‌پرده و علت آنها، امری غیرمسئولانه است، با این حال نگرانی‌های ایران درخصوص اتحاد دوفاکتوی اسرائیل و روسیه مقابل نیروهایش در سوریه مشروع بوده و شایستگی رسیدگی دارد، حتی اگر در پشت‌صحنه چنین اتفاقاتی نیفتاده باشد. برخی تحلیلگران بر این باور هستند که روسیه نه موافق و نه مخالف اسرائیل یا ایران است، بلکه به‌دنبال موازنه‌سازی بین آنهاست. اما رازهایی‌ درخصوص عدم‌استفاده حتی یک‌بار از سامانه S300 در دو سال گذشته، سوالات ناراحت‌کننده‌ای را ایجاد می‌کند که عدم اقدام متناسب مسکو درخصوص امتناع از انتقال کنترل این سامانه به ارتش سوریه به‌معنی حمایت ضمنی از محروم کردن ایران از ابزار دفاع از سپاه پاسداران و حزب‌الله است. بعضی این فرضیه را مطرح می‌کنند که روسیه به‌دنبال ممانعت از بالا رفتن وخامت وضعیت سوریه به نقطه غیرقابل بازگشت با جلوگیری از شلیک سامانه S300‌ به جت‌های اسرائیلی است ولی عده‌ای دیگر معتقد هستند‌ این گمانه‌زنی سطحی است و مسکو، دمشق را از آزادی اتخاذ تصمیمات براساس منافع خود محروم کرده است.

در هر صورت تردیدی نیست که کارشناسان ایرانی در مقاله‌ای که پیش‌تر با همکاری RIAC اشاره شد به‌درستی ارزیابی کردند که «اسرائیل تنها نقطه تاریک در روابط ایران و روسیه در سوریه است.» روسیه و ایران نباید دیگری را تحت‌فشار قرار دهند تا درخصوص تصمیم‌گیری برای اینکه با چه کسی شراکت می‌کنند‌ منجر به انتخابی شود که برای دیگری به معنای شکست باشد‌ اما این مساله فوق‌العاده حساس باید در بالاترین سطوح شفاف‌سازی شود و نتیجه این تعاملات به‌گونه‌ای عنوان شود که سردرگمی‌های ناراحت‌کننده را رفع کند. تاکنون فقدان هرگونه بیان جدی درباره اتحاد دوفاکتوی روسیه‌–‌اسرائیل در سوریه توسط تهران و مسکو عامل شائبه‌هایی درباره اتفاقاتی که واقعا در جریان است، شده است؛ مهم‌ترین آن بعد از گزارش‌هایی است که عنوان می‌کنند اسرائیل اعضای سپاه پاسداران و حزب‌الله را کشته [شهید کرده] است و روسیه پیش‌تر از آن حملات‌تر مطلع شده بود. همچنین عدم‌اقدام غیرقابل توجیه سامانه‌هایS300  نیز باعث افزایش نگرانی‌ها درخصوص غیرمحرم بودن مردم از حقیقت ماجرا می‌شود.

مسلما راه‌حل ایده‌آل برای روسیه و ایران این است که در این باره گفت‌وگو‌های علنی را به صورت مسئولیت‌پذیرانه و منطقی ترتیب دهند تا افکار عمومی مردم خود و سایر جهان درخصوص‌انگیزه‌ها و اثرات اتحاد دوفاکتوی روسیه و اسرائیل در سوریه آگاه شود. این اتفاق ممکن است به‌خاطر حساسیت و مسائل سیاسی دولت‌های درگیر (روسیه، اسرائیل، ایران) و البته سوریه و حزب‌الله آن‌طور که باید صورت نگیرد. همچنین مناسب است که ارتش سوریه بتواند از سامانه‌های S300 آن‌طور که نیاز دارد بهره‌برداری کند؛ اگرچه بعید است‌ این اتفاق نیز به این زودی‌ها رخ دهد زیرا ‌ این کار می‌تواند نقض توافقنامه‌های اسرائیل‌-‌روسیه در سال ۲۰۱۵ باشد؛ مانند آنچه که در حادثه ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۸ به دلیل عدم اطلاع‌رسانی حملات اسرائیلی به مواضع روسیه رخ داد. به‌طور خلاصه، اسرائیل همچنان به‌عنوان تنها نقطه تاریک در روابط ایران و روسیه در سوریه باقی خواهد ماند و به نظر نمی‌رسد ‌ تهران بتواند کار زیادی در این زمینه انجام دهد.

داعش به‌عنوان یک عنصر قدرتمند در بی‌ثبات‌سازی منطقه‌ای شکست خورده است. با توجه به تلاش‌های آمریکا برای تقویت طالبان در افغانستان آیا این گروه قرار است نقش داعش را در ایجاد‌ بی‌ثباتی در مناطق پیرامونی ایران، روسیه و حتی چین بازی کند؟

قطعا نه. ایالات‌متحده پس از ناکامی در شکست دادن گروه تروریستی طراحی‌شده توسط سازمان ملل طی دو دهه گذشته، از موضع ضعف و نه قدرت، توافق فوریه گذشته با طالبان را امضا کرد. روسیه، چین و ایران همگی روابط سیاسی عملی در سطوح مختلف با طالبان را بیشتر به این دلیل حفظ می‌کنند که این [گروه]‌ به بخش غیرقابل حذف از روند صلح تبدیل شده است و همچنین موثرترین نیروی جنگی زمینی علیه داعش در افغانستان است. همچنین نباید فراموش کرد که طالبان هیچ‌گونه هدف منطقه‌ای ندارد و درواقع خود را نوعی جنبش آزادی‌بخش ملی برای اخراج اشغالگران آمریکایی و سایر اشغالگران خارجی از کشور جنگ‌زده‌ خود می‌داند. توافق سال گذشته آمریکا با طالبان بعد از اینکه این گروه در ازای خروج آمریکا از افغانستان با آن موافقت کرد، نگرانی‌ها درخصوص تامین پناهگاه و آموزش گروه‌های تروریستی توسط آمریکایی‌ها را برطرف کرد. این وعده به نظر معتبر می‌رسد زیرا ‌طالبان از سرمایه‌گذاری‌های منطقه‌ای آینده در کشور سود خواهد برد؛ به‌خصوص در‌صورتی‌که آنها در آینده چه به‌صورت دموکراتیک و چه با زور به قدرت برسند و ‌انگیزه‌های لازم برای اطمینان از ثبات داخلی را فراهم کنند. سرمایه‌گذاری‌های آمریکایی‌ها، چینی‌ها و احتمالا روس‌ها می‌تواند این کشور را به محل تلاقی ارتباطات در مرکز اوراسیا تبدیل کند؛‌ پس طالبان دلیلی برای به خطر انداختن آن با میزبانی از گروه‌های تروریستی نخواهد داشت.

در هر صورت؛ آمریکا از طالبان می‌خواهد تا از این سرمایه‌گذاری‌ها به ازای سهمی از سود آن محافظت کند. آمریکا همچنین خواهان یک عقب‌نشینی با عزت از جنگ بی‌پایان خود است که به نظر می‌رسد این توافق می‌تواند آن را مهیا کند. به‌هر‌حال گروه‌هایی خواهان حضور نظامی، اطلاعاتی و دیپلماتی دائمی آمریکا(دولت عمیق) هستند که خروج از افغانستان را با موانعی مواجه کرده‌اند؛‌ زیرا‌ اعتقاد دارند این خروج باعث به خطر افتادن امنیت منطقه می‌شود و ضربه بزرگی به منافع و اعتبار کشور خواهد بود. به همین دلیل است که علی‌رغم تعهد سال گذشته، هنوز هم برخی اختلافات بین ایالات‌متحده و طالبان وجود دارد و همچنین به همین دلیل برخی بیم این را دارند که‌ جو بایدن برای جلب رضایت خاطر اعضای مخالف دولت عمیق خود، با راه‌اندازی مجدد حملات محدود علیه این گروه، تعهدات را نقض کند. بنابراین مشخص نیست ‌‌در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد، اما نکته اساسی که باید ذکر شود این است که ایالات‌متحده قطعا طالبان را به‌عنوان یک گروه تروریستی مانند داعش، علیه روسیه، چین و ایران پرورش نمی‌دهد. برعکس، طالبان با داعش می‌جنگد و مخالف هجوم اخیر این گروه به افغانستان است، از این رو مورد حمایت سیاسی ضمنی مسکو و پکن در سال‌های اخیر بوده است.

 از نظر شما اقدامات بعدی آمریکا برای ایجاد انقلاب رنگی یا ایجاد درگیری داخلی دامن چه کشورهایی را خواهد گرفت؟

روسیه، چین و ایران پیش‌تر قربانی انقلاب‌های رنگی شده‌اند؛ همان‌طور که شاهد ناآرامی‌های اخیر توسط الکس ناوالنی متهم به همکاری اطلاعاتی با آمریکا در روسیه، شورش‌های پراکنده علیه قانون امنیت ملی در دو سال گذشته در هنگ‌کنگ و آشوب‌های پیشین در جمهوری اسلامی بر سر مسائل اقتصادی بوده‌ایم. این سه کشور همچنان هدف جنگ هیبریدی آمریکا خواهند بود زیرا‌ آنها سه مانع اصلی آمریکا در سلطه بر اوراسیا هستند. دولت‌های دیگری که توسط آمریکا تهدید می‌شوند را نیز به‌طور مختصر شرح خواهم داد.

پاکستان در حال موازنه قدرت بین آمریکا و چین است اما آمریکا از میزبانی اسلام‌آباد از پروژه پرچمدار «یک کمربند؛ یک راه» پکن و کریدور اقتصادی چین- پاکستان بیزار است. بعضی از اعضای دولت عمیق آمریکا ممکن است بخواهند با پشتیبانی از تروریست‌های افغان، متحد تازه نظامی خود به حمایت از جنگ هیبریدی هندی علیه دولت آسیای جنوبی بپردازند؛ به‌ویژه در منطقه بلوچستان که پایانه CPEC بندر گوادر واقع شده است. این یک تهدید قابل‌توجه برای منافع ایران نیز محسوب می‌شود زیرا به‌راحتی می‌تواند به مرزهای [ایران نیز] سرازیر شود.

یکی دیگر از اهداف مهم بالقوه؛ ترکیه است که بین ایالات متحده/ناتو و روسیه موازنه ایجاد می‌کند. مجازات آنکارا به‌خاطر خرید S400 از حمایت دو حزبی برخوردار است. واشنگتن در‌صورتی‌که اراده سیاسی این کار را داشته باشد، می‌تواند با اعمال تحریم‌های اقتصادی فلج‌کننده و کاهش سطح زندگی[رفاه] جامعه، تحریک لازم برای انقلاب رنگی در آنجا را صورت دهد. علاوه‌بر این آمریکا می‌تواند از طریق تروریست‌های «پ‌ک‌ک» در سوریه و عراق یک مدل جنبشی‌تر از جنگ هیبریدی را علیه ترکیه به راه بیندازد.

در‌مورد کردها، ناگفته نماند که آنها ممکن است توسط دلالان مداخله‌گر نئولیبرال و کارگزاران نئومحافظه‌کار که اخیرا به‌عنوان بخشی از توطئه برژینسکی برای «بالکان سازی» خاورمیانه به کاخ سفید بازگشتند، مورد استفاده قرار گیرند. این مساله می‌تواند بی‌ثباتی در عراق را بدتر کند و به نوبه خود عواقب جدی برای منطقه داشته باشد. بمب‌گذاری انتحاری اخیر داعش در بغداد حاکی از آن است که این کشور بار دیگر به مرکز توجه منطقه‌ای آمریکا برای جنگ هیبریدی(ترکیبی) به‌عنوان یک جنگ نیابتی برای ایجاد بی‌ثباتی در ایران، ترکیه و سوریه تبدیل شده است. (سناریوی اخیر که در اولین پاسخ این مصاحبه مطرح شد)

درنهایت، ارمنستان در حال حاضر در صحنه نبرد انقلاب رنگی است زیرا اعضای اپوزیسیون ملی‌گرایان تحت پشتیبانی آمریکا با اعتراضات اقتصادی و سیاسی به دنبال شکست فاجعه‌بار کشورشان در جنگ قره‌باغ در تلاش هستند برای تصاحب قدرت یک درگیری جدید‌ ایجاد کنند. آذربایجان نیز ممکن است در آینده توسط ناآرامی‌های انقلاب رنگی مورد هدف قرار گیرد، اما از آنجا که این کشور در پی پیروزی خود بر ارمنستان به‌طور بی‌سابقه‌ای متحد شده است، این سناریو با احتمال کمتری مواجه خواهد شد. آمریکا از نزدیکی روزافزون آذربایجان به روسیه، ترکیه و ایران خوشحال نیست‌، بنابراین می‌تواند به‌دنبال ایجاد مشکلات در این کشورها باشد.

آمریکا در سال‌های اخیر از ابزارهای زیادی در عرصه جنگ ترکیبی بهره برده است. به‌عنوان مثال بهره‌برداری واشنگتن از گروه‌هایی با ایدئولوژی داعش، باعث شده است‌ چنین ایدئولوژی‌ای در جامعه اسلامی به‌شدت سرکوب شود و به‌نوعی سر بر آوردن مجدد آن به امری سخت تبدیل شود. آیا ابزارهای جنگ ترکیبی فرسایش‌پذیرند؟ کدام یک از ابزارهای آمریکا در جنگ ترکیبی با روسیه و ایران دچار فرسایش و آسیب‌های جدی شده‌اند؟ آمریکا پس از این از کدام ابزارها در جنگ ترکیبی بیشتر استفاده خواهد کرد؟

برخی از استراتژی‌های خاص مانند استفاده از داعش در سوریه و عراق به‌عنوان نیروی نیابتی مواجهه غیرمستقیم علیه روسیه و ایران شکست خورده است، اما استراتژی‌ها و تاکتیک‌های کلی، پایدارتر و تکامل‌یافته‌تر شده‌اند. اصلی‌ترین تهدیدات جنگ هیبریدی، ترکیبی از جنگ اقتصادی، جنگ اطلاعاتی و انقلاب‌های رنگی است که از تنش‌های هویتی موجود در کشور هدف استفاده می‌کنند تا خشونت شهری را تحریک کنند که می‌تواند باعث «مشروعیت بخشیدن» به ظهور گروه‌های تروریستی جدید در نقاط دیگر آن کشورها شود.

راه‌حل، تمرکز بر «امنیت دموکراتیک» است؛ اصطلاحی که به اقدامات ضدجنگ هیبریدی اشاره دارد. اینها ابعادی «سخت» و «نرم» دارند که هر دو به برتری اطلاعاتی متکی هستند. ابعاد سخت مربوط به ابزارهای فیزیکی مانند شکست گروه‌های تروریستی و پراکنده کردن مردم آشوبگر با حداقل خسارت است. ابعاد نرم نیز مربوط به حمایت اقتصادی از افراد آسیب‌پذیر جامعه، پرورش وطن‌پرستی در بین شهروندان و انجام اقدامات اطلاعاتی حمایتی و مثبت در کشور است.

مبارزات پایان‌ناپذیر بین توطئه‌های جنگ ترکیبی تهاجمی ایالات‌متحده و تلاش‌های کشورهای قربانی برای مقابله با آنها امری ثابت خواهد بود. این وضعیت هرگز از بین نخواهد رفت و هر یک از طرفین تلاش می‌کنند‌ از دیگری پیشی بگیرند. ایالات‌متحده در پاسخ به موفقیت‌های کشور‌های هدف در شکست نقشه‌هایش، توطئه‌های جدید جنگ ترکیبی را ابداع می‌کند؛ درحالی‌که کشور قربانی همواره در تلاش است تا اقدامات پیشگیرانه را برای خنثی‌سازی آنها انجام دهد. این مساله نقش فزاینده عملیات‌های اقتصادی و اطلاعاتی و به‌کارگیری تجمعات ضددولتی و حامی دولت را توضیح می‌دهد.

گروه‌های تروریستی در طول زمان دچار تکامل شده‌اند‌ و این تکامل باعث شده‌ آنها رفتارهای جسورانه‌تری داشته باشند. با توجه به شرایط فعلی، شما پیش‌بینی می‌کنید که در آینده با چه شکلی از تهدید تروریستی مواجه خواهیم بود؟

درباره این موضوع پیش‌تر صحبت شده، اما به‌طور خلاصه جنبش‌های اعتراضی مسلحانه (انقلاب‌های رنگی) همواره به‌عنوان نیروی پیشتاز جنگ هیبریدی علیه کشورهای هدف ادامه خواهند داشت؛ در‌صورت شکست کارزارهای ضددولتی که در‌نتیجه اقدامات موثر امنیت دموکراتیک صورت می‌گیرد، زمینه‌های لازم برای مشروعیت بخشیدن به ایجاد گروه‌های تروریستی جدید صورت خواهد گرفت تا مقامات کشور هدف یکی از مسیرهای امتیاز‌دهی (نیشگون از رژیم)، جایگزینی (تغییر رژیم) و تغییرات قانون اساسی(راه‌اندازی مجدد رژیم)‌ را انتخاب کنند.

تقابل دولت مقابل شهروندان در آغاز کارزارهای انقلاب رنگی همیشه درگیر حواشی شده و سپس با به تصویر کشیدن غلط از صحنه‌هایی تحت عنوان اینکه یک دیکتاتوری درحال سرکوب اعتراضات مسالمت‌آمیز و غیرمسلحانه است؛ بدون پرداختن به اینکه آن «تظاهرات مسالمت‌آمیز» در ابتدا به نیروهای امنیتی حمله‌ور شده است، همراه می‌شود. این امر موجب توجیه فشارهای چندجانبه دیپلماتیک و اقتصادی بر کشور هدف و همچنین تحریک بیشتر شهروندان برای پیوستن به نا آرامی‌های روزافزون می‌شود.

ایالات‌متحده و کشورهای هدف جنگ هیبریدی در یک مبارزه بی‌پایان برای جلب حمایت مردم هستند. شهروندان یا از دولت حمایت می‌کنند یا با آن مخالفت می‌کنند و این کار را فعالانه یا منفعلانه انجام می‌دهند. حمایت فعال خود را از طریق تجمع طرفداران دولت نشان می‌دهند درحالی‌که حمایت منفعل، مردم را از پیوستن به ناآرامی‌ها منع می‌کند. مخالفت فعال، مردم را به مشارکت در انقلاب رنگی و حتی پیوستن به گروه‌های تروریستی تشویق می‌کند، درحالی‌که مخالفت منفعل می‌تواند مسیر آنها را تغییر دهد که منجر به تغییر رژیم شده یا راه‌اندازی مجدد رژیم را بدون اعتراض _در صورت وقوع_ بپذیرند.
همچنین یک لایه دیگر در جنگ ترکیبی وجود دارد و آن تشدید جناح‌گرایی و تنش در «دولت‌ عمیق» کشور هدف از طریق استفاده راهبردی از تحریم‌ها، جنگ اطلاعاتی و پیامدهای انقلاب‌های رنگی است (به‌خصوص اگر دولت نیروهای امنیتی را برای پاسخ به ناآرامی‌ها، به‌ویژه گروه‌های تحت حمایت از خارج، ملامت کند). همه اینها به‌منظور تضعیف وحدت دولت مورد هدف، تشدید جنگ هیبریدی و زمینه‌سازی برای شکست کشور است.

یکی از ابعاد جنگ هیبریدی، حملات سایبری است. در هفته‌های گذشته یک حمله بزرگ سایبری به بخش‌های دولتی آمریکا صورت گرفت. با وجود اینکه روسیه دخالت در این حملات را رد کرده اما رسانه‌های آمریکایی مدعی هستند ‌‌مسکو عامل این حمله سایبری بوده است. سوال من این است با توجه به گستردگی این حمله، چقدر احتمال دارد این حمله دستاویزی برای تکرار وقایع پس از 11 سپتامبر باشد؟

رسانه‌های آمریکایی روسیه را مقصر اعلام کردند، اما رئیس‌جمهور سابق، ترامپ در توئیتر خود به صراحت اشاره کرد که چین مسئول واقعی این حمله است. اطلاعات کامل و دقیقی از آنچه‌ واقعا اتفاق افتاده است در دست نیست و از طرفی امتناع آمریکا از ارائه مدارک علنی باعث شده‌ نتوان با صراحت عامل اصلی این حمله را مشخص کرد؛ برای مثال حتی ممکن است که این حمله‌ای که گزارش‌ها از آن خبر می‌دهند توسط کره‌شمالی صورت گرفته باشد. با این وجود، مطمئنا این واقعه درست مانند ۱۱ سپتامبر مورد سوءظن است و باعث بهانه‌های احتمالی برای شروع حملات سایبری به اصطلاح «تلافی جویانه»، تحمیل بالقوه تحریم‌های بیشتر و البته ادامه آتش جنگ اطلاعاتی علیه روسیه شود.

* متن انگلیسی مصاحبه:

 


 1It seems that Iran and Russia and their regional influence are the main target for US Hybrid Wars. In general, this is a war against Eastern countries. What joint actions have Russia and Iran taken to counter the US' Hybrid Wars, and how successful have they been

Russia and Iran took semi-coordinated but not necessarily joint action against ISIS in Syria in order to thwart the US' indirectly kinetic Hybrid War plot against both of them. That group's American-facilitated rise throughout the course of the ongoing Hybrid War of Terror on Syria was intended to create a centrally positioned headquarters from which anti-Russian and -Iranian terrorists could be trained prior to their deployment back home. It didn't directly affect them, but represented a very credible and dangerous latent threat that both decided to proactively confront before it became uncontrollable

Their efforts have mostly been a success but are nevertheless incomplete because the US military continues to occupy portions of the Arab Republic where it's accused by those two countries and Syria of training terrorists. ISIS' self-professed “caliphate” has been dismantled, but it still remains a force to be reckoned with as its many sleeper cells across the country awaken upon American command in order to sabotage Syria's reconstruction. This will remain a serious problem so long as the US itself retains its illegal military presence in the country, but it doesn't seem to be going anywhere anytime soon

President Biden's rise to power represents the return of neoliberal interventionist and neoconservative forces to the fore of the US' decision-making apparatus. Former President Trump never fully “tamed” them, but he did push back against some of their most aggressive plots, Major-General Soleimani's assassination and the mercenary-led coup attempt in Venezuela notwithstanding. By contrast, Biden will allow them to run wild, and Syria is the proverbial “low-hanging fruit” ripe for the picking where they can send the rest of the world the powerful message that they're back with only minimal effort through forthcoming aggression there

Notably, Russian Foreign Minister Lavrov confirmed last week during his annual press conference that “we maintain contacts between the military with the United States but we are not doing this because we recognise the legitimacy of their presence there but simply because the United States must act within certain boundaries. We cannot expel it, and we will not clash with US forces. Now that US forces are deployed there, we are conducting a dialogue with US representatives on so-called deconfliction.” This is the epitome of pragmatism from Russia's perspective but also shows that America's withdrawal from Syria isn't expected anytime soon

As such, it's predicted that ISIS will continue to percolate as a latent threat in Syria, albeit not to the same degree as it used to be during its zenith but still as a serious issue which must be jointly addressed by Russia, Iran, and Syria. Since Russia won't risk nuclear war by attempting to militarily expel the US from Syria, nor for that matter does that concern its strictly anti-terrorist mandate in the Arab Republic, all three must brace themselves for further provocations under the Biden Administration. The ideal solution would be if they work closer together in the face of this common threat, but some formidable obstacles prevent that from happening

 2Considering that the two countries (Iran and Russia) are the target of US Hybrid Wars, is there any neglected joint cooperation between them? What suggestions can you advise to improve this cooperation

According to the Iranian experts from the Institute for Iran-Eurasia Studies (IRAS), who co-authored a report
in late December titled “Russia And Iran In Syria And Beyond: Challenges Ahead” together with counterparts from the Russian International Affairs Council (RIAC), “Israel is the only dark point in Iran-Russia relations in Syria.” This is veritably true since Russia's de facto alliance with the self-professed Jewish State in Syria has reportedly proven to be deadly for Iran and its partners over the past five years there. Moscow and Tel Aviv have their own “deconfliction” channels in place just like the former does with Washington, though the first-mentioned example sees “Israel” inform Russia in advance about all of its strikes in Syria in order to avoid mid-air incidents

The timing of these advance notices is unclear and reportedly varies, with some sources claiming that the shortest was less than a minute before the bombings commenced, but the fact of the matter is that this mechanism exists and was publicly confirmed by both sides on several occasions. Russia's publicly financed international media outlet TASS reported on “Israeli” Minister of Transport and Intelligence Yisrael Katz's acknowledgement of this coordination in an article from 21 March 2016 titled “Israeli minister notes importance of coordination of efforts with Russia on Syria”. Much more famous publicly financed RT quoted a Russian Defense Ministry spokesman on 23 September 2018 criticizing “Israel's” notice of less than a single minute during the tragic mid-air incident that transpired on 17 September of that year in an article titled “‘Criminal negligence’ or disregard to Russia-Israel ties: MoD details chronology of Il-20 downing” which cites him as saying that such actions were “a clear violation of the 2015 Russian-Israeli agreements.” This coordination continued despite that deadly accident as proven by TASS' reporting several months later on 21 January 2019 that “Israel used mechanism of contacts with Russia during strikes in Syria, says spokesman”

Iranian authorities routinely deny it, but the reports that circulate in the aftermath of those “Israeli” strikes that Russia is informed of an uncertain period of time in advance almost always claim that members of the IRGC and/or their Hezbollah allies were killed. This understandably makes the de facto Russian-”Israeli” alliance a very sensitive issue for Russian-Iranian relations, but both sides' stances should be clarified in order to mitigate the rising confusion. From Moscow's perspective, it has no interest nor authority in defending Syria from conventional military threats such as those coming from the American and “Israeli” militaries, only unconventional terrorist-led ones like ISIS which could directly threaten the Russian homeland if they're allowed to spiral out of control in the Arab Republic. On the other hand, Tehran believes that those two entities are actually terrorists themselves and that Iran's mandate to assist Syria in its anti-terrorist struggle extends to helping Damascus defend itself from both of them

There's more to it than just that, however, as proven by the scandal surrounding the S-300s. Russia dispatched them to Syria after the deadly September 2018 mid-air incident with “Israel” in order to help the Arab Republic protect itself from Tel Aviv's strikes. Be that as it may, reports suggest that these systems still have yet to be transferred to the Syrian Arab Army's (SAA) command. It's unclear why that is. Some reports claim that it's because the SAA is still undergoing training, but it's difficult to believe that it takes over two years to learn how to operate those systems, especially since it's presumed that members of the SAA might have already been trained to use them previously, especially since the difference between the S-300s and the S-200s presently employed by them isn't thought to be all that significant. Other reports claim that Russia is refusing to hand over control to the SAA in order to ensure the safety of “Israel's” almost weekly attacks against Syria as part of a secret deal between Moscow and Tel Aviv, perhaps intended to push Iranian forces out of the Arab Republic

In connection with these thoughts, Lavrov's press conference that was touched upon in the answer to the first question should be referenced once more. The Foreign Minister is quoted as saying that “Israel insists that it is forced to respond to national security threats emanating from Syrian territory. We have repeatedly told our Israeli colleagues: 'Please give us the relevant information if you see these threats.' We absolutely don’t want Syrian territory to be used against Israel or as an arena for an Iranian-Israeli confrontation, as many people would like. To our Israeli colleagues: please notify us immediately of any facts that a threat to your state emanates from some part of Syrian territory. We will act to neutralise this threat. So far, we have received no specific reply to this appeal, but we continue to press the point.” This can be interpreted in one of two ways: the most optimistic view is that Russia is skeptical of the public justifications that “Israel” relies upon when attacking Syria, while the most pessimistic is that this was intended as a signal to Iran that Russia will continue indirectly facilitating “Israel's” efforts to militarily force the IRGC and Hezbollah out of Syria

It would be irresponsible to speculate on what might really be going on behind the scenes and why, but Iran's concerns about the de facto Russian-”Israeli” alliance's role in Syria vis-a-vis its forces there are legitimate and deserve to be addressed, even if only behind the scenes if this hasn't already happened, that is. Some analysts believe that Russia isn't for or against “Israel” or Iran, but just that it's “balancing” between them, but the mystery surrounding the S-300s lack of even a single use over the past two years since their dispatch to Syria raises uncomfortable questions about whether Moscow's potential lack of action in reportedly refusing to transfer control of these systems to the SAA represents tacit support for Tehran's chief nemesis by virtue of the fact that it deprives its allies in Damascus of the means to defend themselves, the IRGC, and Hezbollah. A few voices have hypothesized that Russia wants to prevent Syria from escalating matters past the point of no return if it fires S-300s at “Israeli” jets, but others regard this as a superficially caring speculation that ignores Moscow condescendingly forcing Damascus to do what the former considers to be “in its best interests” by depriving it of the sovereign choice to defend itself if it so chooses regardless of the possibly unintended consequences

In any case, there's no doubt that the Iranian experts who co-authored the earlier cited report with RIAC were correct in assessing that “Israel is the only dark point in Iran-Russia relations in Syria.” Neither Russia nor Iran should pressure the other into making false zero-sum choices between whoever they independently decide to partner with, but this ultra-sensitive issue must be clarified at the highest levels and the outcome of those interactions must somehow or another be communicated to the masses in order to remove the uncomfortable confusion surrounding this subject. The hitherto lack of any serious articulation by either Moscow or Tehran of the de facto Russian-”Israeli” alliance in Syria is responsible for generating rampant speculation about what might really be going on, which is all the more important after reports routinely circulate that “Israel” killed members of the IRGC and Hezbollah there after first notifying Russia an uncertain period of time in advance. The S-300s' inexplicable no-show time and again reinforces concerns that the public isn't privy to the full truth

The ideal solution would of course be for Russia and Iran to more publicly discuss this in as responsible and restrained of a manner as possible in order to put their people and the rest of the world more at ease once everyone finally understands more about the motives and impact of the de facto Russian-”Israeli” alliance in Syria. That might not happen to the full extent that's needed, however, because of how sensitive and “politically incorrect” the subject is for all parties involved: Russia, “Israeli”, Iran, and of course Syria and Hezbollah. It would also be best if the SAA was able to use the S-300s as they thought needed, whether or not they ultimately fire them, but once again this is unlikely to happen anytime soon since that development might possibly be just as much of a violation of the 2015 Russian-”Israeli” agreements as “Israel's” lack of any clear notice to Russia during the 17 September 2018 midair incident was. In sum, “Israel” will continue to be the only dark point in Iran-Russia relations in Syria, and there doesn't seem to be much that Tehran can do about it

3ISIS has failed as a powerful element in regional destabilization. Given US efforts to strengthen the Taliban in Afghanistan, is this group aimed to play ISIS' role as a destabilizer of the region for Iran, Russia, and China

Absolutely not. The US signed last February's deal with the Taliban from a position of weakness, not strength, after failing to defeat the UN-designed terrorist group over nearly the past two decades. Russia, China, and Iran all retain pragmatic political contacts at various levels with the Taliban too, mostly because it's become an irreplaceable part of the ongoing peace process and is also the most effective on-the-ground fighting force against ISIS there. Observers also shouldn't forget that the Taliban harbors no regional intentions and actually regards itself as a national liberation movement of sorts to expel the American and other foreign occupiers from their war-torn country

Prior concerns about them providing sanctuary and training to regional terrorist groups were addressed by last year's US-Taliban deal after the group agreed not to do either in exchange for America eventually withdrawing from Afghanistan. This promise appears credible since the Taliban stands to profit from forthcoming regional investments into the country, especially in the event that they regain power (whether democratically or forcefully) sometime in the future, which would in turn incentivize it to ensure domestic stability. American, Chinese, and possibly even Russian investments could turn the country into a connectivity crossroads smack dab in the center of Eurasia, so the Taliban has no reason to endanger that by hosting terrorist groups

If anything, the US wants to court the Taliban into protecting those investments in exchange for a share of the profits from them and others by entering into last year's deal with it. America also wants a “face-saving” retreat from its archetypal “endless war”, which the agreement is thought to help provide it with. Be that as it may, there are some factions of America's permanent military, intelligence, and diplomatic bureaucracies (“deep state”) which are dead-set against withdrawing from Afghanistan, believing that it would only worsen regional security and represent a powerful blow to the country's interests and prestige

It's for that reason why there still exist some issues between the US and the Taliban to this day despite last year's deal, as well as the reason why some fear that Biden might actually violate it by relaunching limited strikes against the group in order to appease those “dissident” members of his “deep state”. It's therefore unclear what will happen there in the coming future, but the primary point to be made is that the US definitely isn't cultivating the Taliban as an ISIS-like terrorist proxy against Russia, China, and Iran. To the contrary, the Taliban fights ISIS and is against that group's recent inroads into Afghanistan, hence its tacit political support from Moscow and Beijing in recent years

 4In your opinion, which countries would be the next targets of America's efforts to foment Color Revolutions

Russia, China, and Iran have already been victimized by Color Revolution attempts as evidenced by the recent unrest driven by accused US intelligence asset Alexei Navalny, the last two years of sporadic riots in Hong Kong over its national security legislation, and earlier violence in the Islamic Republic over economic issues, respectively. Those three countries will continue to be targeted by America's Hybrid War schemes because they represent the three greatest obstacles to its desired dominance of Eurasia. Other states are also threatened by the US too, and they'll now be briefly touched upon

Pakistan is presently “balancing” between the US and China, but the former detests Islamabad's hosting of the flagship project of Beijing's Belt & Road Initiative (BRI), the China-Pakistan Economic Corridor (CPEC). Some members of the American “deep state” might therefore more actively support the ongoing Indian Hybrid War of Terror on Pakistan by backing their newfound military ally's use of Afghan-based terrorists against the South Asian state, especially in the region of Balochistan where CPEC's terminal port of Gwadar is located. This represents a significant threat to Iranian interests too because it could easily spill over into its own borders

Another large potential target is Turkey, which is “balancing” between the US/NATO and Russia. There's bipartisan support in America for punishing Ankara in response to its purchase of the S-400s. This could take the form of crippling economic sanctions if Washington has the political will to impose them, as well as the subsequent exploitation of the resultant decrease in domestic living standards to provoke another Color Revolution attempt there. In addition, the US could leverage its Kurdish proxies in Syria and Iraq to wage a more kinetic form of Hybrid War against Turkey through PKK terrorists

On the topic of the Kurds, it goes without saying that they might be used by the neoliberal interventionist and neoconservative power brokers who recently returned to the White House under Biden as part of a Brzezinski-esque plot to “Balkanize” the Mideast. This could worsen instability in Iraq, which could in turn have serious consequences for the region. The recent ISIS suicide bombing in Baghdad hints that the country is once again becoming the center of America's regional Hybrid War attention as the perfect proxy for destabilizing Iran, Turkey, and Syria (the latter scenario of which was addressed in the first answer of this interview)

Finally, Armenia is already a Color Revolution battleground as American-backed members of the country's ultra-nationalist opposition exploit legitimate economic and political grievances following their country's disastrous loss in the recent Nagorno-Karabakh War in their attempted seizure of power intended to provoke another conflict. Azerbaijan might also be targeted by Color Revolution unrest in the future, but it's less likely to succeed since society there has unprecedentedly unified following their glorious victory over Armenia. Still, America doesn't like Azerbaijan's growing closeness with Russia, Turkey, and Iran, and might therefore seek to punish it

5The United States has used many tools to wage its Hybrid Wars. For instance, Washington took advantage of ideological groups such as ISIS, but this caused Islamic communities to suppress this extremist ideology. So, have Hybrid War tools failed? If so, then which American tools in its Hybrid Wars against Russia and Iran have failed, and what tools will be used by the US next

Some specific strategies such as using ISIS in Syria and Iraq as an indirect kinetic proxy against Russia and Iran failed, but general strategies and tactics endure and evolve. The most constant Hybrid War threats are the combination of economic warfare, information warfare, and Color Revolutions exploiting preexisting identity tensions in each targeted state in order to incite urban violence which could then be manipulated to “legitimize” the rise of new terrorist groups elsewhere across those countries

The solution is to focus on “Democratic Security”, which is a term referring to counter-Hybrid War measures. These have “hard” and “soft” dimensions, both of which rely on excellent intelligence. The first relates to physical means such as defeating terrorist groups and effectively dispersing riotous crowds with minimal collateral damage. The second concerns economic support to vulnerable members of society, cultivating patriotism among the citizenry, and conducting supportive and positive information operations at home

The “new normal” is one of never-ending struggle between the US' aggressive Hybrid War plots and victimized states' efforts to counter them. This state of affairs will never go away, and each side is trying to get ahead of the other. The US innovates new Hybrid War plots in response to its targets' successful defeat of prior ones, while the latter are always trying to preemptively thwart the former. This explains the rising role of economic and informational operations, as well the instrumentalization of anti-government and pro-government rallies

 6Terrorist Groups have evolved over time, and this evolution has led them behaving more aggressively. What kind of threats do you think we might face by terrorist teams in the future

This was already talked about in the prior answers, but to summarize, weaponized protest movements (Color Revolutions) will continue to be the vanguard force for waging Hybrid War against targeted states and “legitimizing” the creation of new terrorist groups if the first-mentioned anti-government campaigns fail as a result of effective “Democratic Security” measures to pressure the authorities into concessions (“regime tweaking”), replacement (“regime change”), and/or far-reaching constitutional changes (“regime reboot”)

The optics of state vs. citizen clashes during the onset of a Color Revolution campaign are always decontextualized and then over-amplified to misportray events as though a “dictatorship is attacking unarmed and peaceful protests without provocation” without showing those same “peaceful protesters” first attacking the security forces. This is intended to “justify” multilateral diplomatic and economic pressure on the targeted state as well as incite more citizens to join the growing unrest

The US and its targeted states are in a never-ending struggle for the people's loyalty. Citizens either support or oppose the government, and they do so actively or passively. Active support manifests itself through pro-government rallies while passive support sees people refusing to join in the unrest. Active opposition inspires people to participate in the Color Revolution and even join terrorist groups, while passive opposition could see them accept regime tweaking, regime change, and/or regime reboot without protesting if it happens

There's also another layer to Hybrid War, and that's the external exacerbation of factionalism and tensions within targeted “deep states” through the strategic use of sanctions, information warfare, and the consequences of Color Revolutions (especially if the government chastizes the security forces for kinetically responding to provocations, especially those from groups patronized from abroad). All of this is intended to weaken the targeted government's unity, intensify the Hybrid War, and pave the way for the country's defeat

 7One of the forms that Hybrid Warfare takes is cyber attacks. There was a massive on against US government agencies and private companies reported over the past weeks. Though Russia has denied any allegation in the cyber attacks, US media is blaming Moscow. I want to ask you, is this possible that US is trying to take advantage of this reported breach just like they did after the events of September 11?

The American media blamed Russia, but former President Trump publicly hinted on Twitter at the time that China might have actually been the real culprit. The lack of clarity on what really happened, worsened by the refusal of American authorities to publicly present the evidence in their possession, means that nobody can confidently attribute blame to either of them. For all that anyone knows, it might have even been North Korea which carried out that reported attack, for example. Nevertheless, this event will certainly be exploited just like 9/11 was, in this case as a possible pretext for launching so-called “retaliatory” cyber attacks, potentially imposing more sanctions, and of course to continue fueling the ongoing information war against Russia

 

*‌نویسنده: صادق امامی، دبیرگروه  بین‌الملل، مترجم: سینا سیدجمالی

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰