به گزارش «فرهیختگان»، «چــــراغ قرمـــــــز»، «استــــــرداد»، «بچهمهندس» و حالا «تکتیرانداز» کارنامه خاصی را برای علی غفاری رقم زده است. او که با استرداد توانست نگاه داوران جشنواره و منتقدان را بهسمت خود جلب کند، اکنون سراغ یک موضوع جذاب و تاریخ معاصری رفته است و میخواهد شمایل یک قهرمان ملی را بهتصویر بکشد. زندگی شهید عبدالرسول زرین بهعنوان شکارچی جنگ و یکی از تکتیراندازانی که توانسته چندهزار نفر از نیروهای دشمن را از پا در آورد توسط او بهتصویر در آمده است. شهید زرین جزء نیروهای اصلی و بنیانگذاران لشکر امام حسین(ع) بود و با رکورد بیش از سههزار شلیک موفق و با به هلاکت رساندن نظامیان بعثی و چندین تکتیرانداز ماهر و فرمانده عراقی خود را بهعنوان ماهرترین تکتیرانداز جهان در جنگهای معاصر ثبت کردهاست. قهرمان در سینما مسالهای مهم و ضروری است و پس از چندینسال، حالا به اهمیت حضور آن پی برده شده است. با علی غفاری، درباره «تکتیرانداز» و قهرمان در سینما همصحبت شدیم.
از تکتیرانداز شروع کنیم. موضوع جذاب و مساله مهمی را انتخاب کردهاید. در این گفتوگو میخواهیم درباره مساله قهرمان در سینما صحبت کنیم. جذابیت کاراکتر عبدالرسول زرین چه بود و از چه زمانی این موضوع در ذهن شما وجود داشت؟ این سوژه به شما پیشنهاد شد یا خودتان پیشنهاد کردید؟
اساسا به سینمای قهرمانپرور علاقهمندم. اینکه سینما قهرمانمحور باشد، یعنی سینمایی که آرتیست داشته باشد. سعی کردم در کارهای قبلیام هم این اتفاق بیفتد، بنابر مقتضیات داستان تا جایی که میشد این ماجرا را تقویت کردم. عبدالرسول زرین یک رزمنده شاخص در دوران دفاع مقدس است. تعجبم از این است که بعد از این همهسال اصلا به آن پرداخته نشده و ما هم اسم ایشان را نشنیده بودیم. کمتر از یکسال است که اسم این شهید برجسته شده و امیدواریم با این فیلم حق مطلب ادا شود، هرچند چنین نمیشود، ولی تا جایی که توان داشتیم سعی کردهایم این اتفاق بیفتد.
مسالههای دفاع مقدس در دهههای مختلف تغییر پیدا کرده است. شاید وقتش رسیده برای نسلهای جدید یا حتی نسلهای قدیم کاراکتر محبوب درست کنیم و آنها را بازسازی کنیم. بهجای اینکه کلی و تاکتیکی صحبت کنیم، سر نفرات شاخص و برجسته دوران دفاع مقدس حرف بزنیم. این تغییر رویکرد برای دهه 90 است؟ اقتضای زمان است یا میتوانیم همچنان به فیلمهایی برگردیم که گروه و کار جمعی را در دفاع مقدس نشان میداد؟
من فکر میکنم بسیاری از شهدای ما مغفول واقع شدند و از آنها غفلت شده است و این را باید از مدیران فرهنگی کشور سوال کنیم که چرا اسم این همه قهرمان هنوز روی زمین مانده و روی پرده سینما نمایش داده نشدهاند؟ یعنی چرا شهید همتها، شهید باکریها، شهید احمد کاظمی و این اواخر شهید حاج قاسم سلیمانی و خیلیهای دیگر که تمام عناصر لازم را دارند برای اینکه تبدیل به یک فیلم بزرگ شوند، ولی این اتفاق نیفتاده است؟ اینها را باید از مسئولان فرهنگی کشور سوال کرد.
اگر بخواهید دلیلی غیر از کمکاری بیان کنید، چیست و این کمکاری آگاهانه بوده یا بیسلیقگی است؟
بخشی به لجستیک کار برمیگردد، یعنی ما سالبهسال که جلو میرویم بهلحاظ تامین امکانات مورد نیاز برای ساخت فیلم جنگی باید بگوییم دریغ از پارسال، یعنی اتفاقاتی میافتد که ترجیح میدهیم سراغ این امر نرویم. وقتی همت و عزم جدی وجود ندارد، چنین میشود.
برای تکتیرانداز هم این مساله بود؟
تکتیرانداز نیز مشکلات زیادی داشت، نه اینکه بخش خاصی این مصائب را ایجاد کرده باشد. من فکر میکنم اراده ملی وجود ندارد، یعنی اگر در دهههای 70-60 میدیدید تعداد فیلمهای جنگی ما بههرحال یک میزانی بود، به این علت است که همه وسط میآمدند. ارگانهای مختلف که میتوانستند کمک کنند، وقتی متوجه میشدند فیلمی درباره دفاع مقدس ساخته میشود، هر کاری از دستشان برمیآمد، انجام میدادند، الان اینطور نیست؛ یا بروکراسی اداری است، یا تقسیمبندیها و خطکشیها بین ارگانهای مختلف است. اینها کار را دچار مشکل کرده است. وقتی وارد میشوید، احساس میکنید نمیتوانید حق مطلب را ادا کنید، چون امکاناتی را لازم دارید که بتوانید شکوه و عظمت جنگ را روی پرده سینما بیاورید. وقتی فیلمساز این اتفاق را میبیند، قدری سست میشود. در آن سوی ماجرا، مسئولان فرهنگی ما ترجیح میدهند فیلمهای کوچکتر و «لوباجت»تر و بهقول خودشان حرفهای امروزیتر را کار کنند. بههمین دلیل سینمای دفاع مقدس قدری مظلوم واقع شده است، درحالیکه تمام عناصر جذاب برای ساخت یک فیلم سینمایی در موضوعات دفاع مقدس هستند. هر طور و از هر زاویهای نگاه کنید جذاب است، چون خصوصا فرهنگ مبارزه در ایام دفاع مقدس با همهجای دنیا فرق میکند؛ مثلا درباره تکتیرانداز هدفگیری ما این نبود که هنر تکتیرانداز را بهرخ بکشیم. جهانبینی فرد و بیشتر اهدافی که میتوانسته حرف بزند و حرفی نزده و چرا حرف نزده، یعنی این نگاه به جنگ نگاه انسانی بوده است.
وجه تمایز قهرمانان ما با قهرمانان دیگر نیز همین است.
دقیقا! ما سعی کردیم این تفاوت را نمایش دهیم و امیدوارم در این راه موفق بوده باشیم. فیلمهای ما باید فرقی با نمونههای دیگر داشته باشند. این تفاوت هم در نوع نگاه شخصیت است.
شاید تفاوت جنگ ما با جنگهای دیگر در همین است. در سینما نیز همین را میبینیم، یعنی آنها یک نگاه ایجابی دارند که بکشید و زنده بمانید و کشور را نجات بدهید.
بله، برای آنها فرقی نمیکند روبهروی آنها چه کسی است.
شاید چون نگاهشان در جنگ انسانی نیست، البته اخلاقی تعبیر درستتری است. نکته دیگر این است کسانی که اعتقاد دارند سینما نیاز به قهرمان دارد، تعداد کمی نیستند و شاید اغراق نباشد که بگوییم سینما بهوجود قهرمان زنده است. مردم قهرمان دوست دارند، اما چه اتفاقی میافتد که در سینمای ما این میزان دیر سراغ قهرمانها میرویم، یعنی چه ترسی وجود دارد یا چه ملاحظاتی وجود دارد برای اینکه به قهرمانان کمتر پرداخته میشود؟
این را باید از مسئولان فرهنگی کشور پرسید؛ منظور من صرفا وزارت ارشاد نیست، خیلی جاهای دیگر در این کشور بودجه فرهنگی را میگیرند که کار فرهنگی تولید کنند، ولی این اتفاق نمیافتد. همینطوری لیست شهدایی که خیلی شاخص بودند و کارهای بزرگی کردند در ذهن آدم میچرخد و آدم حسرت میخورد که چرا فیلمهای اینها ساخته نشده است. همین شهید بزرگواری که این اواخر اسم ایشان برسر زبانها افتاد که شکارچی تانکهای عراقی بود و تندیسی از او در دانشگاه انگلستان ساختند، چرا فیلم ایشان ساخته نمیشود؟ چرا این روی زمین مانده است؟ باید یکی مطالبه کند، همانطور که نسلهای بعدی از ما مطالبه خواهند کرد که چرا شهید همت ساخته نشد، چرا شهید باکری ساخته نشد، شهدای دیگر ساخته نشدند؟ دلایلش را واقعا نمیفهمم.
وجود قهرمان لازم و ضروری است. در این تردیدی نیست مخصوصا برای نسلهای جدید که قهرمانان خارجی را میبینند، چه در بخش کودک ونوجوان و چه در سینمای جهان که الان قهرمان داریم و این چنین نیست که بخواهد نیاز به قهرمان از بین برود.
درست است. من میگویم چرا سالهاست تماشاگر آرزو نمیکند خودش جای شخصیت باشد؟
همزادپنداری نداریم.
بهخاطر این است که سالهاست فضای فیلمسازی و ذائقهها را تغییر دادهاند. سالهاست صدای سوت و کف و تشویق در سالن سینما را نمیشنوید. بالاخره سینما تجربه عمومی در سالن تاریک بود و وقتی همه با هم فیلم میدیدند و با قهرمان داستان همزادپنداری و آرزو میکردند جای او باشند و از او الگو میگرفتند. سالهاست این ماجرا را کمرنگ میبینید یا تقریبا وجود ندارد. درحالیکه لذت سینما حتی اگر بهلحاظ استاندارد و کلاسیک به ماجرا نگاه کنید، نیاز به قهرمان دارد. ما سعی کردهایم در حد خود و وسع خود این قدم را برداریم و نمیدانم چقدر موفق بودیم.
کامبیز دیرباز انتخاب اول شما بود؟ با توجه به اینکه در کارهای دفاع مقدس کارهای مشابه کرده بود و شاید تصویر اولیهای که به مخاطب میدهد چیزی شبیه به مجید سوزوکی باشد.
خیر، شخصیت و جنس بازی در این کار متفاوت است. بهعلاوه اینکه کامبیز در لیست کاندیداهای ما بود، ولی پروسهای را طی میکنیم تا به نتیجه نهایی برسیم که چه کسی این نقش را بازی کند. در مجموع او هم بهلحاظ سن و سال -یعنی خیلی سن او نزدیک است- و هم بهلحاظ فیزیک و توانایی درنهایت به نظرم انتخاب مناسبی بود.
«تکتیرانداز» چقدر مبتنیبر اسناد و تا چه حد درام است و زاییده تخیل؟
خیلی سعی کردیم به واقعیت نزدیک باشیم، ولی سینما درام و تخیل را لازم دارد، بههرحال یک کار نمایشی انجام میدهید و داستانهایی را برای شما نقل میکنند یا در تحقیقات به آنها میرسید که باید بهنوعی دراماتیزه و اجرایی و برای مخاطب باورپذیر شوند. سعی کردیم ترکیبی از این دو باشد، هیچگاه از واقعیت تخطی نکردیم. تمام چیزی که در فیلم میبینید، واقعیت است. بخشهایی هم به هرحال عناصر جذاب سینما هستند که تاثیرگذاری در نوع پرداخت فیلم داشتهاند.
با توجه به ساخته شدن فیلمهایی مانند «منصور» و «تکتیرانداز» فکر میکنید از این به بعد شاهد فیلمهای قهرمانمحور خواهیم بود؟
معتقدم که بخشی از سینما تولید و بخشی بزرگتر توزیع و اکران است، یعنی اگر فیلمی در بهترین شرایط ساخته شود و تمام استانداردها را رعایت کند، اما در مرحله توزیع و پخش پشتیبانی نشود، قطعا زمین میخورد و این مسیر شکست میخورد، ولی اگر در مرحله توزیع و اکران این نوع فیلمها دیده شوند، قطعا همه تشویق میشوند که این مسیر را دنبال کنند. ما سهم خود را جلو رفتهایم و آن چیزی را که وظیفه بوده انجام دادهایم و بخش عمدهتر در همهجای دنیا توزیع و اکران است که متاسفانه یک سیستم معیوب و فشل داریم و گرفتارش شدهایم. حتی قبل از کرونا هیچگاه نمیدانستیم یک ماه دیگر اکران بعدی چه فیلمهایی در جدول سینماست و هیچ برنامهریزی برای آن وجود نداشت. فیلمی از راه میرسید و هفته بعد اکران میشود و فیلمهایی هم بودند که یک تا دوسال در نوبت بودند و با اکران نیمهکاره و تکسانس نمایش داده میشدند. این امر بحث مفصلی دارد که باید در زمان مناسب دربارهاش صحبت کرد.
مخاطب اصلی این فیلم چه کسی است؟
من فکر میکنم همه مردم ایران هستند. بههرحال به موضوعی ملی پرداختهایم، بچههایی داشتیم که بهخاطر ما و برای حفظ این خاک رفتهاند و جان خود را دادند و ما یک کار خیلی کوچکی کردهایم. نمیخواهم شعار بدهم ولی به نظر من همه میتوانند مخاطب این فیلم باشند؛ چه بچههایی از نسل زمان جنگ و چه بچههای امروز و چه کسانی که میانسال هستند.
* نویسنده: سیدمهدی موسویتبار، روزنامهنگار