محسن قصابیان، بازیگر نقش شهید «منصور ستاری» در گفت‌وگو با «فرهیختگان» مطرح کرد
اگر از من به‌عنون بازیگر نقش شهید «منصور ستاری» می‌پرسید، آنچه در فیلم دنبال می‌شود، تلاش یک آدم برای ایجاد تغییر، برای ساختن، برای بنیان کردن زیرساخت‌های جدی در یک مجموعه است و سدها و مشکلاتی که پی‌درپی سر راه او قرار می‌گیرد. همه اینها را باید کنار بزند و باید با این دنبال شویم.
  • ۱۳۹۹-۱۱-۱۴ - ۰۸:۵۰
  • 00
محسن قصابیان، بازیگر نقش شهید «منصور ستاری» در گفت‌وگو با «فرهیختگان» مطرح کرد
«منصور» قهرمانی به دنبال تغییر
«منصور» قهرمانی به دنبال تغییر

  به گزارش «فرهیختگان»،  ایفای نقش قهرمانان معاصر، به‌زعم برخی از اهالی هنر، سخت‌تر از بازی در نقش چهره‌های قرن‌های قبلی است. یکی از قهرمان‌های معاصری که در جشنواره امسال حضور دارد و فیلمش نیز موردتوجه قرار گرفته، سرتیپ منصور ستاری و فیلم «منصور» است. براساس آنچه گفته شده، این فیلم سینمایی با نگاهی به بخش‌هایی از زندگی شهید ستاری و طراحی و تولید اولین جنگنده کاملا ایرانی ساخته شده که در آن بخش‌های ناگفته از هشت سال دفاع مقدس روایت شده است. محسن قصابیان، بازیگر شناخته‌شده تلویزیون در دهه70 در این فیلم نقش شهید ستاری را در فیلم سینمایی «منصور» ایفا می‌کند. قصابیان سابقه کارگردانی سریال «خانه شمعدانی» و فیلم سینمایی «نیوکاسل» را در کارنامه کاری خود دارد. او سابقه سه‌دهه فعالیت در حوزه تئاتر را هم دارد و نمایش‌های بسیاری را بازی یا کارگردانی کرده است. حالا او با بازی در فیلم «منصور» دوباره سراغ بازیگری آمده است.

در دهه70 حضور پررنگی در سریال‌های تلویزیون و حوزه اجرا داشتید و کارهای خوب تئاتر شما را هم دیده‌ایم. بعد از سال‌ها با فیلم منصور آمدید. در این مدت کار تئاتری می‌کردید و چرا کمتر در سینما بودید؟

من کار تئاتر می‌کردم، هنوز هم تئاتر کار می‌کنم، ولی بعد از آن اجراها، در دهه80 من سه فیلم برای تلویزیون ساختم، هم کار تهیه و همه کار کارگردانی و هم بازی انجام دادم.

 البته بیشتر به‌عنوان مجری شما را می‌شناسند.

در دهه 70 این وجه قوت گرفت، ولی بعد از آن کارهای دیگری انجام دادم. فیلم سینمایی «نیوکاسل» من دو سال پیش اکران شد. رادیو و غیره کار کردم؛ یعنی فعالیت‌های ما به این امور گذشته است. هم رادیو، هم سینما، هم تلویزیون، هم تدریس و هم تئاتر بوده‌ام. الان هم همچنان به تدریس ادامه می‌دهم. سال گذشته هم که پیشنهاد فیلم منصور آمد و دوستان لطف داشتند و فیلمنامه را ارسال کردند.

شما گزینه اصلی بودید؟

من اطلاع ندارم. شاید دوستان گزینه‌های دیگری را قبل از آن دنبال می‌کردند. زمانی که برای من فیلمنامه را ارسال کردند، خواندم و دیدم متفاوت است و فیلمنامه جذابی است، شعار نمی‌دهد، اجرای سالمی است و درنهایت گفت‌وگو کردیم و دوجانبه به تفاهم رسیدیم. بعد از آشنایی هم متوجه شدم آقای سرمدی بسیار جذاب، کاربلد و فوق‌العاده بودند. همین‌طور باقی عوامل اینچنین بودند.

 در سال‌های اخیر بسیاری از کارگردانان و تهیه‌کنندگان اذعان دارند ساختن فیلم در دوره معاصر یکی از سخت‌ترین کارها است و اگر سال‌ها و قرن‌ها از هر واقعه‌ای بگذرد، ساختنش راحت‌تر است تا واقعه تاریخی که ما بخش‌هایی از آن را دیده‌ایم و مردم ذهنیتی از آن دارند. درباره شهید ستاری هم که دو دهه از شهادت ایشان گذشته است همین نکته صدق می‌کند و شاید سختی کار بیشتر باشد، چون هم ذهنیت قبلی بخشی از جامعه را دارید و هم بخشی از جامعه هیچ ذهنیتی نسبت‌به وی ندارند. این خلأ چطور در فیلمنامه پر شده است؟

طبیعی است. قاعدتا وقتی به کار مستند می‌پردازیم، یعنی بخشی از ماجرا استناد دارد. وقتی به تاریخ معاصر برسیم، کارمان سخت‌تر می‌شود و دقیقا به همین دلیل که نزدیک است کار را مشکل می‌کند. این طبیعی است. وقتی درباره فیلمساز صحبت می‌کنیم قاعدتا بخشی از فیلمنامه منطبق‌بر مستندات تاریخی است. باید اصل ارائه واقعیت رعایت شود و درست ارائه شود، ولی مطمئنا تخیل و خیال و حقیقت فیلمنامه‌ای هم وارد ماجرا شده است.

 از جایگاه بازیگر می‌خواهم سوال کنم. در کاراکتر منصور، طبیعتا برخی ویژگی‌ها برای خود شماست و برخی دیگر مختص شهید ستاری. منابع مکتوب و تصویری قطعا زمان زیادی از شما گرفته و موثر هم بوده است.

در مصاحبه‌های دیگر نیز این را عنوان کردم که قاعده بر این است وقتی با کار مستند روبه‌رو هستید، مستندات را نگاه می‌کنید. تحقیقات میدانی و کتابخانه‌ای انجام می‌دهید. از کتاب و فیلم تا حضور در جاهایی که آدم‌های وابسته به ایشان با ایشان بودند و می‌توانند درباره این ماجرا صحبت کنند. سعی می‌کنید به کنش و منش و خلقیات و راه رفتن و غیره نزدیک شوید، ولی واقعیت این است محصول ماجرا درنهایت رد شدن از صافی نگاه و دیدگاه و بدن شما به‌عنوان بازیگر است. چون هرکاری هم کنیم نهایتا آن شخصیت نیستیم و فاصله‌ای موجود است، ولی سعی می‌کنید به این شخصیت نزدیک شوید و وجوه فیلم به‌معنای جذابیت منطق فیلمنامه‌ای رعایت شود. این تفاوتی دارد؛ راه اول را رفته‌ایم و من حتی به خانه پدری شهید ستاری رفته‌ام.

 چقدر برای منابعی که در دسترس شما بود وقت گذاشتید؟

همان اندازه و وقتی که دراختیارم بود. از ابتدای آبان‌ماه سال گذشته کار را شروع کردیم و اواخر مهر کار جدی شد و تا زمان کلید خوردن کار، من یک‌ماه و خرده‌ای وقت داشتم. سه‌ماه هم فیلمبرداری بود. این روند در فیلمبرداری ادامه پیدا کرد، ولی بخش زیادی در یک ماه و خرده‌ای قبل از شروع کار بود. من به‌عنوان بازیگر دوست دارم این زمان بیشتر باشد، ولی خیلی مواقع شرایط مهیا نیست و شما باید خود را فشرده کنید.  نکته دیگر اینکه کارهایی که فیلمنامه‌نویس در این زمینه انجام داده و اشرافی که کارگردان دارد، به کمک شما می‌آید که وقت شما هدر نرود و زودتر منابع را پیدا کنید و بررسی کنید. کلیت کار ما از اواخر مهر تا اوایل اسفند که کار تمام شد، بود. زمانی که به کار اضافه شدم، پیش تولید انجام شد. دوستان قبل از پیش‌تولید کار می‌کردند، فیلمبرداری و بعد اتمام کار بود. قبل از شروع فیلمبرداری یک‌ماه و خرده‌ای وقت داشتم و همیشه دوست دارم این وقت بیشتر باشد.

 شخصیتی همچون شهید ستاری جایگاه مشخصی دارند، اما اگر بخواهیم از جهت عنصر شهرت بیان کنیم، نه خیلی مشهور بودند و نه خیلی گمنام بودند. این وجه، کار را برای بازیگر سهل‌وممتنع می‌کند. همان‌طور که مردم ذهنیتی از جزئیات رفتاری و گفتاری او ندارند. در فیلمنامه تاکید بر شخصیت حقیقی او بود یا شخصیت حقوقی‌اش؟

فیلم «منصور» خود تیمسار است و بخشی زندگی واقعی ایشان است. روندی که موجود است براساس مستندات است.

 «منصور» بیشتر متکی به داستان است یا شخصیت؟

اینکه بیان می‌کنید، درست است؛ یعنی وقتی آقای رفسنجانی یا دوستان دیگر را قرار است بازی کنند، آنقدر که دیده شده‌اند، کار سخت‌تر است و به‌عبارت دیگر در ارائه محدودتر می‌شود. باید در اندازه‌هایی قرار گیرد که باورپذیر شود. ما همگی برای باورپذیری تلاش می‌کنیم تا آن چیزی که درنهایت به‌وجود می‌آید، باورپذیر شود. طبیعی است که این نکته درست است. وقتی این میزان نزدیک نیست، دست بازیگر بازتر است. ولی فیلمنامه تا جایی که من می‌دانم خود تیمسار است. خیال همیشه در فیلمنامه وجود دارد، ولی پایه کار مبتنی‌بر مستندات است؛ یعنی آن چیزی که موجود بوده است. روایت زندگی ایشان وجود دارد.

 وقتی فیلم را نگاه می‌کنیم با پازلی مواجه هستیم. فیلم قسمت‌هایی دارد که قطعات کنار هم چیده شده است. نخ تسبیح فیلم و داستان چیست؟ قرار است مخاطب با کدام وجه شهید ستاری بیشتر آشنا شود؟

اگر از من به‌عنون بازیگر این نقش می‌پرسید، آنچه در فیلم دنبال می‌شود، تلاش یک آدم برای ایجاد تغییر، برای ساختن، برای بنیان کردن زیرساخت‌های جدی در یک مجموعه است و سدها و مشکلاتی که پی‌درپی سر راه او قرار می‌گیرد. همه اینها را باید کنار بزند و باید با این دنبال شویم. اگر فیلم بتواند این مساله را ارائه دهد، به‌نظرم کار درستی کرده است. مخاطبان باید این مطلب را بیان کنند. انگار از همه‌جا مشکلات بر سر این آدم هوار می‌شود. درمقابل کاری برای تغییر زیرساخت‌ها برای نیروی هوایی متفاوت انجام می‌دهد و می‌توان گفت به مقطعی می‌پردازد که فرمانده نیروی هوایی است و این از لباس‌های او مشخص است و از آنجاکه به ایران آمده، این نشان داده می‌شود. می‌خواهد تغییرات اساسی در نیروی هوایی به‌وجود آورد و این کارها را می‌کند. همین است که این افراد را با آدم‌های دیگر متفاوت می‌کند. کلی راه ناهموار، بن‌بست و غیره دارد که باید با آنها مبارزه کند. این به‌نظر من می‌تواند نکته جذاب کار باشد. درنهایت به‌نتیجه رسیدن هم جذابیت دارد.
به هرصورت شهید ستاری این تغییرات را ایجاد می‌کند که ما الان درباره تیمسار ستاری صحبت می‌کنیم. من دوست دارم همچنان ایشان را تیمسار ستاری خطاب کنم. احساس من این است که ایشان زنده است. به‌نظر من همه آدم‌های بزرگ زنده هستند و قطعا با ما هستند، چون تاثیر کارهای آنها را شاهد هستیم.

  فیلم منصور و فیلم‌های شبیه منصور را اگر بخواهیم صریح صحبت کنیم به چه درد ایران 1400 یا سینمای ایران 1400 می‌خورد؟ مخاطبش کدام نسل است؟

من احساس می‌کنم هر جامعه‌ای نیازمند مرور تاریخ خود اعم‌از تاریخ باستانی و همچنین تاریخ معاصر است. اینکه تاریخ معاصر یا تاریخ باستانی ما که هر دو ارزنده است و باید بدان پرداخت، چگونه می‌تواند برای مخاطب امروز ما جذاب باشد، به نگاه کارگردان برمی‌گردد که روح زمانه را در آن رعایت کند. آن‌وقت می‌تواند جذاب باشد. هر اثری باید واجد این ویژگی باشد، والا شما کشورهای دیگر را نگاه کنید؛ همه به‌دنبال این هستند که تاریخ خود را برای نسل‌های جدید یادآوری کنند. پس یک بخشی نسل جدید و یک بخشی کلیت جامعه مخاطب است؛ برای اینکه بدانیم ساختن چیز خوبی است و آدم‌های قبلی رفته‌اند تا مفید باشند. وجود این آدم‌ها و به دنیا آمدن و بزرگ شدن آنها برای مفید بودن حال آدم‌های دیگر است. آنهایی که بسیار مفیدتر هستند خوشبخت‌تر هستند و اسم آنها را به نیکی یاد می‌کنیم. خوشبخت کسانی هستند که این کار را انجام دادند. هرکسی در کشور من در این زمینه یک قدم هم برداشته باشد، برای من ارزنده است. کلاهم را به احترام برای او از سرم برمی‌دارم.

 برای بازی در این نقش با کارگردان یا بازیگر خاصی به‌غیر از عوامل این فیلم مشورت کردید؟

یک‌سری دوستانی برای مشورت داریم. اما واقعیت این است که فیلمنامه را فرستادند و جلیل شعبانی را بعدا شناختم که تهیه‌کننده است و او دوست قدیمی من است. با آقای سرمدی هم صحبت کردم و خیلی زود با او رفیق شدم و همه اینها باعث شد اطمینان کنم کار خوبی است. وقتی به‌عنوان بازیگر سر کاری می‌روید، این را می‌دانید که باید خود را به‌دست کارگردان بسپارید، گوش کنید و سعی کنید آنچه کارگردان می‌خواهد را ایجاد کنید. اگر کارگردان را قبول ندارید با او کار نکنید، ولی اگر قبول کردید باید خود را بسپارید. آقای سرمدی به‌زعم من کارگردان خیلی خوبی است و توان بسیار بالایی دارد و منتظر کارهای بعدی ایشان هستم. مجموعه عوامل هم افراد درجه یک سینمای ایران بودند. لذت می‌برید که همه کار خود را بلد هستند و سعی می‌کنید به آنها برسید. 

* نویسنده: سیدمهدی موسوی‌تبار، روزنامه‌نگار

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰