به گزارش «فرهیختگان»، سیدامیرحسین قاضیزادههاشمی، نایبرئیس مجلس شورای اسلامی طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت: پرونده هستهای جمهوری اسلامی ایران یکی از مناقشهبرانگیزترین موضوعاتی است که جمهوری اسلامی در طول 40سال گذشته با آن درگیر بوده است. کشورهای غربی با القای اینکه رویکرد ایران در حوزه هستهای خطرناک است و بهسمت ساخت سلاح هستهای حرکت میکند، طیف وسیعی از تحریمها و فشارها را در همه عرصهها بهویژه در عرصه اقتصادی بر کشور تحمیل کردهاند.
امروز براساس منطق حاکم بر نظام بینالملل، قدرتهای بزرگ بهعنوان صحنهآرای اصلی نمایشنامههای بینالمللی، هنجارها و قواعد بازی را مینویسند، به صحنه میآورند و اجرا میکنند و اگر برخلاف منافع ملی آنها باشد، آن را نادیده میگیرند. لذا جهان امروز شاهد رفتار دوگانه قدرتهای بزرگ با فعالیتهای هستهای ایران و خودشان و متحدانشان ازجمله رژیمصهیونیستی است. ایران را از دستیابی به فناوری صلحآمیز هستهای بازمیدارند و رژیمصهیونیستی را در تجهیز به سلاح هستهای حمایت میکنند. این روند، بهویژه با حمایت آمریکا و مشارکت دیگر قدرتهای مطرح، در حال اجراست. در دولت دوم بوش پسر در سال2005، کارزار سیاسی آمریکا و متحدانش علیه برنامه صلحآمیز هستهای ایران در قالب یک برنامه عمیق امنیتی برای به عقب انداختن تکمیل چرخه دانش هستهای ایران بهراه افتاد. مرحله اول این طرح چنانچه «گرت پورتر» خبرنگار آمریکایی در نوشتاری به آن اشاره کرده، ایجاد شرکتهای پوششی برای ارتباطگیری اشخاصی با هویتهای جعلی در راستای دادن طرحها، نقشهها و قطعات ناقص و معیوب مورد نیاز برای تکمیل برنامه هستهای به ایرانیها، برای اخلال در روند پروژهها بود که البته با آگاهی طرف ایرانی این طرح به شکست انجامید. کمی بعدتر و از سال۲۰۰۹ رژیمصهیونیستی خط تقابل را با ایجاد یک شبکه ترور در زیرشاخه واحد «کایدون» (در زبان عبری بهمعنای سرنیزه) که مسئولیت اصلی ترورهای دولتی این رژیم را برعهده دارد، پیگیری کرد و اقدام به ترور و حذف متخصصان ایرانی همکار در برنامه هستهای ایران کرد. این ترورها که با رویکرد کاهش سرعت یا انحراف برنامههای هستهای کشورهای هدف، طرحریزی میشود از سابقه طولانی برخوردار است. در فرآیند اخلال در فعالیتهای هستهای ایران، ترور دانشمندان تنها اقدام خصمانه صهیونیستها نبود، چه در همان سالها در قالب یک پروژه مشترک، بدافزار «استاکسنت»، محصول مشترک آمریکا و رژیمصهیونیستی از طریق عوامل نفوذی به سیستمهای مدیریتی تاسیسات هستهای و چند کانون دیگر مانند پایانههای نفتی رخنه کرد و برای مدت کوتاهی اختلال رایانهای را در اهداف خود ایجاد کرد.
توافق برجام و متعاقب آن از بین رفتن بهانههایی که بهدنبال غیرصلحآمیز جلوهدادن برنامه هستهای ایران بود، تاثیری در کمکردن دشمنی آمریکا و صهیونیستها نگذاشت. طراحی «راهبرد بیثباتساز و خباثتآلود» و حمله به مراکز ایرانی در خاک سوریه، اقدام به ترور شهیدسلیمانی در فرودگاه بغداد، خرابکاری در تاسیسات هستهای نطنز، برخی حملات سایبری، اعمال تروریسم دارویی در زمان بحران جهانی همهگیری کرونا، استقرار گسترده نیروهای نظامی در منطقه، اختلال در مبادلات تجاری بین ایران و شرکای اقتصادی آن مانند ونزوئلا و در آخرین نمونه ترور شهید فخریزاده شواهدی بر این مدعاست. آمریکاییها با اهداف مختلف بهدنبال انزوا و مهار سطح قدرت ایران در ابعاد ملی و منطقهای هستند. از اینرو طرحها و برنامههای جدیای را در دستورکار خود قرار دادهاند. همانگونه که قبلا عرض کردیم، جو بایدن و دونالد ترامپ هر دو راهبرد مشترکی را دنبال میکنند که فشار بیشتر بر ایران است. حال ترامپ نام آن را «فشار حداکثری» میگذارد و بایدن از آن بهعنوان «فشار هوشمند» تعبیر میکند. بایدن هدف از بازگشت به برجام را نه رفع تحریمها، بلکه اجماعسازی علیه ایران و فشار بر تهران در حوزههایی متنوع اعلام کرد.
بایدن در بخشی از یادداشت خود مینویسد: «ما به استفاده از تحریمهای هدفمند علیه ایران در زمینه نقض حقوق بشر، حمایت از تروریسم و برنامههای موشکی ادامه خواهیم داد.» آنچه محرز و مسلم است اینکه ایران باید در برابر این اقدامات آمریکاییها از موضع تدافعی خارج و وارد موضع عمل شود؛ موضعی که نیازمند داشتن طرحها و برنامههای جدید برای مقابله با طرحهای احتمالی آنهاست. ما باید برای هر کنشی یک واکنش را تصویر کرده و متناسب با آن رفتارهای ملی و منطقهای خود را بازتعریف کنیم. نباید فراموش کرد خروج ترامپ از توافق هستهای با ایران، مبتنیبر ریلگذاری سیاسی و حقوقیای بود که دموکراتها برای رئیسجمهور بعدی خود به یادگار گذاشتند. ترامپ تا قبل از خروج از برجام، بهصورت جدی به مکانیسم ماشه که توسط دموکراتها در برجام گنجانده شده بود، استناد میکرد. ازسوی دیگر، امضا و تایید تعلیق تحریمهای ایران توسط رئیسجمهور آمریکا در بازههای زمانی 120روزه، سنتی بود که دموکراتها آن را بنا کرده و عملا حیات توافق هستهای با ایران را منوط به امضای شخص اول سیاسی و اجرایی آمریکا کردند. بنابراین، دموکراتها درکنار دولت ترامپ، متهمان اصلی خروج واشنگتن از برجام محسوب میشوند؛ اما متاسفانه خلق دوگانه دموکرات-جمهوریخواه در سیاست خارجی کشورمان، بهویژه طی 5سال اخیر انرژی زیادی را از وزارت امور خارجه و دستگاه دیپلماسی تلف و خسارات محاسباتی زیادی را نیز به ما تحمیل کرد. این درحالی است که تاکنون بارها تاکید شده است گرهزدن سرنوشت برجام و متعاقبا سرنوشت اقتصادی کشور به فرازوفرودهای سیاسی در آمریکا نهتنها خطایی تاکتیکی، بلکه خطایی راهبردی محسوب میشود. اما بهنظر میرسد جریاناتی در کشورمان همچنان نسبت به تفکیک ماهوی دموکراتها و جمهوریخواهان از یکدیگر اصرار میورزند و نکته قابلتامل اینکه درحالی احیای جسم و روح برجام بدفرجام را به پیروزی دموکراتها گره میزنند که آنها تاکید میکنند «این بازگشت البته بدون دریافت امتیاز از ایران ممکن نخواهد بود.»
برخی مقامات دولت، ابتدا مدعی شدند تحریمها با «روح» برجام منافات دارد و «متن» برجام نقض نشده است! سپس با افزایش تحریمها از عدم نقض فاحش برجام! گفتند. قانون مادر تحریمهای ایران هم که تصویب شد، ادعا کردند تحریمها جدید نیست و تحریمهای گذشته تجمیع شده است! ادعای دیگر این بود که «اگر مسئولان عالی نظام تصمیم بگیرند، ما اقدام میکنیم!»
در حالی که در طول مذاکرات از برخی خطقرمزهای نظام عبور شد، سوال این است که چگونه حالا اقدام متقابل را به تصمیم مسئولان عالی نظام موکول میکنند؟ رهبر معظم انقلاب بر مسیر قانونی تاکید دارند و دولت میتواند در این زمینه براساس قانون مصوب مجلس، شروط رهبری و شورای عالی امنیت ملی اقدام متقابل را انجام دهد.
یکی از علل اصلی افزایش تحریمها در پسابرجام، همین رویکرد منفعلانه دولت در قبال سیل نقض توافق هستهای بوده است. رسانههای غربی هم تشدید فشارهای اقتصادی به ایران را نتیجه عدم واکنش تهران در پاسخ به تحریمهای قبلی و جسور شدن آمریکا بهواسطه انفعال ایران توصیف میکنند. رویه غلط دولت فرصتهای بسیاری را هدر داد و خسارات سنگینی به کشور وارد کرد. دولت باید پاسخگوی قربانیکردن منافع ملی باشد. معطل ماندن اجرای سیاستهای اقتصاد مقاومتی پیامد همین رویکرد بوده است. نقشهراه آمریکا و اروپا این است: ایران با وعدههای اروپا سرگرم باشد و آمریکا از طرف دیگران به تمدید تحریمهای تازه بپردازد و از اینسو اروپا پیوستن ایران را به برخی نهادها و کنوانسیونهای بینالمللی نظیر FATFو CFT مطرح کند که این کنوانسیونها نقش مکمل را برای تحریمهای آمریکا داشته باشند.
همانگونه که مقامات کشورهای اروپایی ازجمله اعضای تروئیکا نشانه دادهاند اروپا در همراهی با آمریکا هدفی مشترک را برای خود تعریف کرده است پس پرواضح است نقش اروپا در برجام، نگهداشتن ایران در برجام با وعده و وعید است، تا از آنسو آمریکا مرحلهبهمرحله فشارها را بر ایران بیشتر و بیشتر کند تا به خیال خام خود اقتصاد ایران را فلج کنند. در این حال نباید از اروپا انتظار داشت حتی برای راهاندازی یک کانال مالی بیخاصیت هم ارادهای داشته باشد. بر این اساس و با توجه به منویات مقام معظم رهبری(حفظهاللهتعالی) «اگر امروز ملت و دولت ایران از حق خود درباره انرژی هستهای عقبنشینی کنند، ماجرا پایان نمییابد و آمریکاییها بهانه دیگری میتراشند.»
بنابراین خوشبینی نسبت به دشمن حماقت محض است همانگونه که قرآن کریم به ما هشدار میدهد: «بسم الله الرحمن الرحیم ولن ترضی عنک الیهود و لاالنصاری حتی تتبع ملتهم قل ان هدی الله هوالهدی ولئن اتبعت اهوائهم بعدالذی جاءک من العلم مالک منالله من ولی و لانصیر.» متاسفانه بخشی از مشکلات ما مربوط به فهم نادرست از تحولات بینالمللی و منطقهای است. امروز راهبرد غرب درمورد جمهوری اسلامی مهار مولفههای قدرت با اجماعسازی منطقهای و چندسطحی است. چاره مشکلات ما در دستان چدنی دشمنان متخاصم نیست بلکه در اتکا و توکل به خداوند متعال، پایگذاشتن در صراط و مشی سیاسی اهلبیت (سلامالله علیهم اجمعین) و به تبع امام راحل (رحمتاللهعلیه) و رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظلهالعالی)، خودباوری و مقاومت فعال در شئون مختلف سیاستگذاری و اقدام است.