به گزارش «فرهیختگان»، آرامآرام به آخر بحث عادتهای کتابخوانها میرسیم. احتمالا این شماره آخرین شمارهای است که درباره این موضوع صحبت خواهیم کرد. واقعیتش این است که عادات کتابخوانها یکی دوتا نیست که بتوانیم همه آنها را در یکی دو یادداشت بررسی کنیم. اما در کنار همه اینها باید گفت عملا کتابخوانی راه و روش خاصی ندارد چراکه آنقدر خواندن کتابها متاثر از شخصیت آنها و برنامه روزانه زندگیشان است که نمیتوان بهطور قطع راه کامل و جامعی را برای این مساله پیدا کرد.
اما بپردازیم به موضوع اصلی و یکی دیگر از عادتهای مهم کتابخوانها. من در زندگیام آدمهای بسیاری را دیدهام که کتاب خواندن برای آنها محدود به موقعیت مکانی و زمانی خاصی است. یعنی مثلا در زندگی خود اینطور برنامهریزی کردهاند که برای مثال شبها و پیش از خواب را به مطالعه بگذرانند. یا اینکه مثلا برای کتاب خواندن صرفا در اتاق خودشان و پشت میز تحریرشان کتاب را باز کنند و غرق مطالعه شوند. این اتفاقا اصلا هم بد نیست و قرار گرفتن در این موقعیت بهطور ناخودآگاه او را به سمت مطالعه سوق میدهد که خیلی هم خوب است. اما اینجا یک نکته وجود دارد. من خیلیوقتها دیدهام همین آدمهایی که در موردشان صحبت شد، وقتی به شخصی برمیخورند که مثلا در اتومبیل و در مسیر سفر کتاب میخواند، با تعجب از او میپرسند: «چطور میتوانی اینجا کتاب بخوانی؟» یا «من که در ماشین یا قطار وقتی به نوشتهای خیره میشوم سردرد میگیرم» و جملاتی از این دست. اگرچه حالت اول بسیار خوب و پسندیده است اما احساس میکنم کسانی که در حالت دوم قرار دارند چیزی بیشتر از حالت اول دارند.
دوستی داشتم که گاه در میهمانیها هم کتاب میخواند! تصور کنید رفتهاید به خانه عمو یا خالهتان و پسرعمو یا دخترخالهتان بعد از مدتی بگو و بخند و احوالپرسی با شما، در گوشهای از جمع شروع به ورق زدن کتاب یا مجلهای بکند. خیلی از ما در چنین مواردی –و متاسفانه علیالخصوص در بستر خانواده– زیرلب میگوییم: «این چه کاری است؟ الان وقت کتاب خواندن است؟» و دستکم کمی کنجکاوی ابراز میکنیم و مزاحم مطالعهاش شده و میپرسیم: «کتاب میخوانی؟!»
فکر میکنم در چنین مواردی حالت بهتری نیز وجود دارد. اینکه اولا مزاحم کتاب خواندن آن شخص نشویم و با سوالات بیخود و بیجهت وقت مطالعهاش را نگیریم و ثانیا به این فکر کنیم که چقدر خوب است که بخشی از زمان در جمعهای اینچنینی که غالبا به حرفهای روزمره و غیرمفید میگذرد را به این کار اختصاص دهیم. این البته مربوط به آدمهای درونگراست که در یک جمع شروع به خواندن کتاب یا گوش کردن موسیقی بهصورت شخصی میکنند. اما میتوانیم شرایطی را مهیا کنیم که به کتابخوانی جمعی بپردازیم. تابهحال به این مساله فکر کردهاید که چرا حافظخوانی ما صرفا محدود شده به شبهای یلدا؟ آن هم به این صورت که احتمالا هرکداممان یک «فالنامه حافظ» داریم و بهجای خواندن غزلها در هنگام تفال و بهرهبردن از سحر بیان خواجه، سریع متن فال پایین غزل را میخوانیم که ببینیم مثلا سفری در پیش داریم یا نه؟!
جمعهای کتابخوانها غالبا به چنین اموری میگذرد. یعنی اگر هم با هم کتاب نخوانند، به تبادل اطلاعات و نظر پیرامون کتابهایی که خواندهاند یا میخوانند، میپردازند. این مساله سبب میشود که غالبا جمعهای کتابخوانها با ما تفاوتهایی داشته باشد و طبعا پربارتر باشد.
اما یک موضوع را هم در ابتدای حرفهایم گفتم و آن کتاب خواندن در شرایط مختلف بود. برای این قضیه هم مهارتهایی وجود دارد. یکی از بهترین زمانها برای کتاب خواندن، سفر است بهویژه آن زمان که با اتوبوس و قطار راهی سفر شدهایم و سفر از چند ساعت تا چند روز طول خواهد کشید. هر چند شادی و خنده در میان دوستان و گفتوگو با همسفران لذتبخش است اما آن زمان که نیاز داریم کمی در خود فرو رویم؛ کتاب گزینهای عالی است.
افرادی که دوست ندارند حتی در سفر هم کتاب را کنار بگذارند معمولا کتابهایی کمحجم همراه خود دارند و فرض آنها این است که کتاب بخشی از سفر است و قرار نیست همه سفر، تحتالشعاع کتاب قرار گیرد. اما محرکهای سفر و ذائقه مسافران همیشه درحال تغییر است و این روزها کتاب میتواند خود دلیل اصلی سفر شود. گاه مسافران برای رونمایی از کتابی جدید و دیدار با نویسنده آن راهی شهری دیگر میشوند، گاه تجربه مکانها و حتی بازسازی رویدادهای درون یک کتاب، مسافران را هماهنگ با صفحات کتاب به پیش میبرد و گاه تجربه خواندن کتاب همراه با سایر همسفران (ایده یک سفر، یک کتاب را ببینید) و گاه همسفر شدن با یک نویسنده و... سفر را شکل میدهند. توجه ارائهدهندگان خدمات سفر به رونق کتابخوانی را هم باید از این دید بررسی کرد که کتاب و سفر میتوانند به رونق یکدیگر کمک کنند. در مقیاس کلانتر، تاثیر کتاب و توجه به روحیه کتابخوانی مسافران بر رونق شهرها و کشورها از دید تحلیلگران پنهان نمانده است.
از هفته گذشته قرارمان بر این شد که به سراغ اهالی فرهنگ، هنر و رسانه برویم و از آنها بخواهیم کتابهایی که در چند سال گذشته خوانده و دوست داشتهاند را برایمان معرفی کنند. این هفته، محمد افشینوفایی میهمان صفحه دانشکده کتاب است. افشینوفایی؛ دانشآموخته دکتری زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران و درحال حاضر عضو هیاتعلمیاین دانشگاه است. او بهدلیل فعالیتهای پژوهشی متعدد از سال 1387 تاکنون به عضویت بنیاد ملی نخبگان درآمده است. افشین وفایی اکنون سمت استادیاری در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران را داراست و در آنجا به تدریس مشغول است، همچنین از سال 1387 تاکنون بهصورت پارهوقت با فرهنگستان زبان و ادب فارسی همکاری دارد. ازجمله آثار افشین وفایی میتوان به کتابهای خاطرات و یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، سفینه بولونیا، رساله سپهسالار، صد شعر از این صد سال، نامههای ژنو، نامههای خاموشان و انیس الخلوه اشاره کرد.
عطف / تذکره شفیعی
کسی نیست که نام «تذکرهالاولیا» را نشنیده باشد. کتابی نوشته شیخ عطار مشتمل است بر زندگینامه ۷۲ تن از بزرگان اولیا و مشایخ صوفیه و مقامات و مناقب و مکارم اخلاق آنها. شرح احوال و چگونگی اوضاع ایشان در زهد و ورع و ریاضت و مجاهدت و نقل سخنان حکمتآمیز و نصایح و مواعظ ایشان. به جرأت میتوان گفت این بهترین تصحیح یکی از بزرگترین کتابهای تاریخ ادبیات ماست. کتابی گرانقدر در زمینه عرفان و تصوف با فارسی روان و یکی از معدود بازماندههای نثر روان فارسی قبل از حمله مغول.
استاد شفیعیکدکنی سالها روی این کتاب کار کرد و میتوان گفت هیچ نکتهای در توضیحات و تعلیقات کتاب که خودش یک جلد هموزن اصل کتاب است را ناگفته نگذاشته است. شفیعیکدکنی در ابتدای کتاب در این خصوص چنین نوشته است: «نمیخواهم بگویم در مورد تذکرهالاولیا شقالقمر کردهام ولی حدود 50 سال، یکی از دغدغههای عمرم گردآوری نسخههای کهن و اصیل تذکره، حدود 40 نسخه، بوده است و سالها آن را در دانشگاه تهران تدریس کردهام و حدود 30 سال سرگرم تصحیح و آمادهسازی آن بودهام و کوشیدهام تمام منابع موجود و محتمل فارسی و عربی خطی و چاپی را درباره این اثر، از سراسر جهان بهدست آورم و در تمام مولکولهای معنیدار آن تامل کنم و هرگاه اندک تردیدی روی نمود تمام منابع گفتار عطار و سرچشمههای آن را در آثار بیشمار پیشینیان او مورد جستوجو قرار دهم.»
قفسه / شاهنامهها
مهمترین دستاورد جلال خالقیمطلق، تصحیح «شاهنامه فردوسی» است در هشت دفتر که طی سالهای ۱۳۶۶ تا ۱۳۸۶ در نیویورک زیر نظر احسان یارشاطر انتشار یافت. تصحیح شاهنامه فردوسی، حاصل بیش از 30 سال کار مداوم خالقیمطلق در گردآوری و بررسی کهنترین دستنویسهای شاهنامه و مقابله آنها با پیروی از روشهای جدید تصحیح متون است. جلال خالقیمطلق در کار مقابله دستنویسها از همکاری محمود امیدسالار و ابوالفضل خطیبی در دفترهای ششم و هفتم بهره گرفت. دوره شاهنامه خالقیمطلق در سال ۱۳۸۷ توسط مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامیدر تهران تجدید چاپ شد. او هماکنون بهعنوان عضو هیاتعلمیکنگره بینالمللی هزاره شاهنامه فردوسی برگزیده شده است. وی عضو هیاتامنای بنیاد فردوسی است. شاهنامه، حماسهای منظوم در بحر متقارب مثمن محذوف و شامل حدود 60000 بیت و یکی از بزرگترین و برجستهترین آثار حماسهای جهان است که سرایش آن 30 سال به طول انجامید. محتوای این شاهکار ادبی، اسطورهها، افسانهها و تاریخ ایران از ابتدا تا فتح ایران توسط اعراب در سده هفتم است که در چهار دودمان پادشاهی پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان خلاصه میشوند و به سه بخش اسطورهای (از عهد کیومرث تا پادشاهی فریدون)، پهلوانی (از قیام کاوه آهنگر تا مرگ رستم) و تاریخی (از پادشاهی بهمن و ظهور اسکندر تا فتح ایران توسط اعراب) تقسیم میشود.
معرفت / درباره قانون
قانون پدیده جدیدی نیست و با زندگی بشر ملازمه دارد. همواره و برای هر جامعه و ملتی، مفهومی از قانون وجود داشته که معیاری برای تنظیم زندگی مدنی بوده است: قانون نسبتی با عدالت دارد و عدالت نیز جایی مطرح میشود که ممکن است ظلم رخ دهد یا رخ داده است. بدینسان، مساله اصلی نه بود و نبود قانون که امری قهری است، بلکه سازوکار استنباط، وضع، اجرا و تعلیق قانون و البته تحول در معیار و مفهوم قانون در هر مکان و زمان است. اما این تحول در ایران، سرگذشت و سرنوشت خاصی دارد و منحنی قابل ملاحظهای از حکمرانیِ سنتی تا بحران و بیقراری سنت و ظهور تلاشهای نوگرایانه را نشان میدهد. «مفهوم قانون در ایران معاصر» به سرشت و سرنوشت قانون از بحران تا فروپاشی نظم سنتی در ایران پیشامشروطه میپردازد؛ سرگذشتی طولانی و پرفرازونشیب که از پایان صفویه (۱۱۰۱-880 ش/۱۱۳۵- 907 ق) تا جنبش مشروطهخواهی (۱۲۸۵ ش / ۱۳۲۴ ق) و آغاز دولت مدرن در ایران را در برمیگیرد. داود فیرحی، مولف ۱۰ کتاب و همچنین دارای حدود ۶۰ مقاله منتشره در مجلات و کنفرانسهای علمی در حیطه اندیشه سیاسی اسلام است. همچنین راهنمایی رسالههای متعددی در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری در حوزه اندیشه سیاسی اسلام را عهدهدار بوده است. وی از سال ۷۸ عضو هیاتعلمی گروه علومسیاسی دانشگاه تهران بوده و دارای درجه «استادی» است. او امسال و بر اثر ابتلا به ویروس کرونا از دنیا رفت.
گلاب و گل / نقد شاهنامهخوانی غربیان
کتاب «بوطیقا و سیاست در شاهنامه»، برخی از جنبههای مطالعات غربیان را در باب شاهنامه که حماسه ملی ایران است به چالش میکشد و استدلال میکند که این مطالعات نهتنها از نظر شیوه کاری ناقصند، بلکه اساسا معرف دلمشغولیها و نگرانیهای غربیان در مورد ایرانند، نه تحلیل شاهنامه. دکتر محمود امیدسالار در این کتاب بررسیهای غربی شاهنامه را در زمینه اصلی خودشان یعنی تضاد سیاسی میان ایران و آمریکا قرار میدهد و کتاب را که نماد هویت فرهنگی ایرانی است از جنبههایی ورای تحلیل ادبی صرف بررسی میکند. کتاب توسط بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و با همکاری نشر سخن به انتشار رسیده است و ترجمه کتاب به عهده فرهاد اصلانی و معصومه پورتقی بوده است. بخشی از متن کتاب که درباره مقایسه شاهنامه و آثار هومر است را بخوانیم: «احتمالا پیوند نامناسب هومر و فردوسی به اوایل دوره مطالعات اروپایی شاهنامه برمیگردد، زمانی که تنی چند از محققان اروپایی شاعر ملی ایران را هومر شرقی خواندند و بسیار مراقب بودند که این عنوان به هیچوجه تداعی برابری فردوسی با هومر را نکند... . طولی نکشید که در ایران گرایش به یافتن تشابهات بین حماسه ملی ایران و اشعار هومر شیوع یافت. ظاهرا علت تمایل به ایجاد پیوند میان شاهنامه با متون هومری نهتنها ناشی از آرزوی غربی بودن، بلکه معلول احساس نیاز به توجیه شعری کاملا شرقی از طریق پیوند دادن آن با متنی بسیار مهم در سنت ادب غربی است. روشنفکران ایرانی به این خاطر چنین ارتباطات بیمعنایی را ترویج میکنند که سابقه طولانی مستعمره بودن به ایشان آموخته است که خود را از اروپاییان کمتر بدانند و خودشان را نیازمند تایید اروپاییها یا بهگونهای پیوند با آنها بببیند.»
گلچین / شعرهای تازه شفیعی
«طفلی به نام شادی»، تازهترین اثر محمدرضا شفیعیکدکنی، در حوزه شعر است که از سوی نشر سخن در دسترس علاقهمندان به شعر و آثار او قرار داده شده است. کتاب شامل پنج دفتر شعری شفیعیکدکنی با عناوین «زیر همین آسمان و روی همین خاک»، «هنگامه شکفتن و گفتن»، «از همیشه تا جاودان»، «شیپور اطلسیها» و «در شب سردی که سرودی نداشت» است. دفتر «طفلی به نام شادی»، مجموعه اشعار سال 1376 به بعد شفیعیکدکنی است.
قبلا نشر سخن دو مجموعه «آینهای برای صداها» (هفت دفتر شعر منتشر در سالهای پیش از انقلاب) و «هزارهه دوم آهوی کوهی» (اشعار 56 تا 76) را از او منتشر کرده بود. از دیگر آثار و کتابهای دکتر شفیعیکدکنی میتوان به تصحیح متون ادبیات فارسی قدیمی مانند آثار عطار نیشابوری، غزلیات و قصاید سنایی، صور خیال در شعر فارسی، تصحیح اسرارالتوحید، تحقیق و پژوهش و تصحیح آثار عرفای ایرانی مانند بایزید بسطامی، ابوالحسن خرقانی، ابوسعید ابوالخیر و خواجه عبدالله انصاری اشاره کرد.
عنوان کتاب از نام یکی از سرودههای شفیعیکدکنی انتخاب شده است:
طفلی به نام شادی، دیری است گم شده است
با چشمهای روشن براق
با گیسویی بلند به بالای آرزو
هر کس ازو نشانی دارد ما را کند خبر
این هم نشان ما:
یکسو خلیجفارس
سوی دگر خزر
از هر دری / نادرهکاران آهای نادرهکاران!
«نادرهکاران» را پیش از این در این صفحه معرفی کرده بودیم. این کتاب یکی از کتابهای بالینی خود من نیز هست. کتاب مجموعهای است از مطالب کوتاه و بلند در شناساندن رجال فرهنگی ایران و ایرانشناسان غربی معاصر (جمعا 730 نفر) که ایرج افشار طی 60 سال، پس از درگذشت هریک از ایشان به جهت حقگذاری به رشته تحریر کشیده و در نشریات گوناگون منتشر کرده است. کتاب حاضر شرح زندگی و بیان عملکرد فرهنگی مردان و زنانی است که در قرن اخیر، هر یک بهگونهای به گسترش فرهنگ و تمدن ایرانی پرداخته و با نشر آثار خود گوشههای تاریک این تمدن کهنسال را روشن کردهاند. از این بابت هریک از آنان سرگذشتی دلپذیر دارند که میتواند برای جوانان امروز و آیندگان نمونه و سرمشق باشد. دانشمندانی که با عشق و علاقه به سرزمین خود، بدون کمترین چشمداشتی در شناساندن فرهنگ گذشته این دیار و تقویت حس ایراندوستی در نسلهای کنونی و آینده کوشا و کارآمد بودهاند. آنچه نوشتههای افشار را از دیگران متمایز میکند به سبب یک ویژگی مهم است که در دیگران نیست و آن این است که نویسنده با اکثر آنان دوست، رفیق، همکار، همقدم، همراه، همسفر، همکلاس و... و به نحوی آشنا بوده است و با برخی دیگر نیز به سبب استاد و شاگردی پیوندی دیرینه داشته و با گروهی نیز رفیق و همدم و همسفر کوه و بیابان و جنگل بوده و خلاصه به سبب نزدیک به 60 سال کار مطبوعاتی اعم از سردبیری و صاحبامتیازی، اکثر اشخاص را از راهکار فرهنگی شناخته و گاهی نیز به جهت نامهای و مقالهای از آنان با آنها آشنایی به هم زده و دوستی پایدار میانشان برقرار شده است. از این نظر کتاب حاضر گذشته از حدیث دیگران، تا حدودی روایت زندگی فرهنگی نویسنده نیز هست، چراکه در خلال بیان زندگی افراد مختلف، به نحوه آشنایی خود با آنان پرداخته و به این وسیله گوشههایی از زندگی و کار خود را نیز نمایانده است. نادرهکاران ابتدا در یک جلد منتشر شد و بعدها بر مطالب آن افزوده شد و درحال حاضر در قالب یک کتاب دوجلدی از نشر بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار و با همکاری نشر سخن به بازار عرضه شده است.
* نویسنده: پیمان طالبی، روزنامه نگار