به گزارش «فرهیختگان»، اولین باخت پرسپولیس در بیستمین دوره رقابتهای لیگ برتر کشور مقابل تیمی رقم خورد که علیرغم انگیزه بالا شرایطی فوقالعاده در جدول ردهبندی ندارد. درست یک روز بعد از باخت استقلال مقابل سایپا! پرسپولیس از زمان فینال لیگ قهرمانان آسیا شرایط خوبی در نتیجهگیری نداشته و تعداد مساویهای زیادی را بهنام خود ثبت کرده و حالا هم تجربه باخت را هم به خودش اختصاص داده است. استقلال هم در این فصل نوسان داشته و تا امروز 2باخت و 4مساوی داشته و با اینکه هماکنون در صدر جدول حضور دارد اما با بازیهایی که تا امروز انجام داده تیم قابل اطمینانی به هوادارانش نشان نداده است. این اتفاقات از آن جهت مهم است که پرسپولیس قهرمان 4دوره قبل این رقابتهاست و در آسیا هم دوبار خودش را به فینال لیگ قهرمانان رسانده و حساسیت رسانهها و هوادارانش را به خود بیشتر کرده و استقلال هم بهخاطر ناکامیهای چند سال اخیرش شدیدا زیر ذرهبین هواداران تیمش قرار گرفته است. خیلی از هواداران پرسپولیس اعتقاد دارند که 4قهرمانی پیاپی باعث شده دستهای پشتپرده به حرکت دربیایند و جلوی این پیشرفت را بگیرند. شاید اگر سری به فضای مجازی بزنیم خواهیم دید در این درگیریهای ذهنی هواداری میتوانیم حضور وزارت ورزش و سازمان لیگ و هیاتمدیره پرسپولیس و مدیران و مربیان سایر باشگاههای ایرانی را هم به وضوح ببینیم. هواداران استقلال هم ناکامیهای تیم محبوب خود در سالهای اخیر را از چشم وزارت ورزش و انتخابهای نامناسب هیاتمدیره این باشگاه میدانند و خواستار پایان یافتن این وضعیت هستند.
با توجه به این مساله که در تاریخ دو باشگاه پرسپولیس و استقلال بارها شاهد تغییر موضع هواداران این دو تیم نسبت به عملکرد مدیریت و مربیان بودهایم بد ندیدیم نگاهی دوباره به این تغییر نگاهها به عملکرد مربیانی بیندازیم که خیلی زود امید هواداران این دو تیم را ناامید کردند و هواداران بدون در نظر گرفتن گذشته و عملکرد این افراد خواستار جدایی این مربیان از تیم محبوبشان شدند. این هواداران نشان دادند علیرغم حمایت خوبی که از مربیان تیمشان دارند و اصطلاحا پشت آنها مثل کوه میایستند، در شرایط حساس حمایتشان از تیمشان بیشتر از مربیان است و بهراحتی میتوانند آنها را نادیده بگیرند.
«فرهیختگان» میخواهد نگاهی تاریخی به این برخوردها بیندازد تا شاید این اتفاقات برای یحیی گلمحمدی و محمود فکری تبدیل به انگیزهای شود که دچار این نوع برخورد در فوتبال نشوند.
وقتی تخت سلطان واژگون شد
چه کسی فکرش را میکرد که پرافتخارترین مربی ایرانی پرسپولیس روزی را به چشم ببیند که هواداران تیمش روی سکوها رسما خواستار رفتن او از تیم بشوند؟! این اتفاق نه در ذهن هواداران پرسپولیس میگنجید نه رسانهها. البته خیلیها تلاش میکردند این اتفاق رخ دهد و پروین رسما از گردونه فوتبال خارج شود اما تا زمانی که خود پروین اصرار به وقوع این اتفاق نکرد تلاشهای این افراد کاملا ناکام میماند. پروین بارها با پرسپولیس به مقام قهرمانی رسیده بود، چه در کسوت بازیکن و چه در کسوت مربی بارها باعث شادی هواداران این تیم شده بود. هربار که به هر شکلی او را از پرسپولیس کنار گذاشتند باز این هواداران بودند که خواستار بازگشت پروین شده بودند. یکبار عباس وکیل باعث حذف پروین و آمدن مسعود معینی استقلالی بهجای او در پرسپولیس شد و یکبار محمد صفیزاده رئیس اسبق فدراسیون فوتبال او را از تیمملی کنار گذاشت تا با کنارهگیری پروین از پرسپولیس این حذف تکمیل شود. دفعه اول ناکامی پرسپولیس در آسیا باعث شد مردم موفق به بازگرداندن پروین شوند و دفعه بعد با وجود 5سال دوری پروین از فوتبال بازگشت پروین با نتیجهگیری خارقالعاده پرسپولیس همراه شد و هواداران از بازگشت سلطان حسابی به وجد آمدند.
دفعه سوم اکبر غمخوار بعد از قهرمانی پرسپولیس در اولین دوره لیگ برتر وینکو بگوویچ را جایگزین او کرد اما بعد از گذشت یک فصل با عدم نتیجهگیری پرسپولیس و فشار طرفداران همیشه همراه او درنهایت مردم حکم به بازگشت پروین دادند و پروین بازهم به پرسپولیس بازگشت. اما بالاخره پروین در روز 23بهمن 1384بعد از اینکه دید با تیمش مقابل ذوبآهن شکست خورد و هواداران پرسپولیس روی سکوها خواستار رفتن او شدند از سمتش استعفا داد و مجبور شد پرسپولیس را ترک کند. هنوز لقب سلطان ازآن علی پروین است اما خاطره برخورد هواداران جوان پرسپولیس با خودش را هرگز از یاد نمیبرد.
توطئه علیه اسطوره
ناصر حجازی، اسطوره فراموشنشدنی فوتبال ایران است. چهرهای خاص که حقیقتا اندازه و بزرگیاش خیلی بیشتر از این فوتبال بود. اما همین اسطوره روزهای تلخی را با استقلال تجربه کرد. حجازی بعد از انقلاب در 4مقطع هدایت آبیپوشان پایتخت را برعهده گرفت و توانست با این تیم به موفقیتهایی دست پیدا کند. قهرمانی در لیگ آزادگان و نایبقهرمانی در آسیا دستاوردهای کمی برای حجازی نبود. اما او در دهه80 با رفتاری روبهرو شد که اصلا در ذهنش نمیگنجید. او در سال86 بعد از نتیجه نگرفتن تیمش متوجه شد که شرایط ادامه کار برایش فراهم نیست و بعد از 5ماه کار در استقلال مجبور شد جایش را به فیروز کریمی بدهد. بعدها عنوان شد علیه اسطوره توطئهای صورت گرفته و نام چند مربی سرشناس هم در این مورد مطرح شد. فضا بهگونهای شد که سکوها هم رای به رفتن ناصر حجازی دادند هرچند او این شانس را داشت که توهین نشنود. وقتی حجازی از دنیا رفت خیلیها تازه متوجه شدند که با اسطوره تیمشان بد تا شده بود.
خاطرات خوشی که محو شد
بازی دربی 20تیر 1376را بهخاطر دارید؟ اوج هنرنمایی پرسپولیس با مربیگری حمید درخشان بود. درخشان سال72 بعد از حذف علی پروین سرمربی پرسپولیس شد البته بههمراه محمد پنجعلی و ناصر محمدخانی؛ اما با محوریت اصلی تفکرات خودش هدایت تیم سرخ پایتخت را برعهده گرفت. پرسپولیس در همان زمان علیرغم افت شدیدی که داشت در هفته پایانی لیگ به مقام نایبقهرمانی رسید تا هوادارانش کمکم بتوانند نبود علی پروین را نصفهونیمه بپذیرند. فصل بعد تیم درخشان شروع رویایی داشت و با ستارههای فراوانش حضوری قدرتمند از خودش به یادگار گذاشت. اما دربی سال73 که میتوانست با یک برد قاطعانه ازسوی پرسپولیس به پایان برسد با درگیری و نهایتا باخت فدراسیونی این تیم همراه شد تا درخشان تا سال75 و جدایی استانکو از سرمربیگری پرسپولیس رسما دور بماند. او در سال75 بار دیگر هدایت پرسپولیس را برعهده گرفت و یکی از تاریخیترین دیدارهای دربی را رقم زد. برد 3 بر صفر پرسپولیس مقابل رقیب دیرینه در روز خداحافظی فرشاد پیوس یک روز بهخصوص برای درخشان بود. اما با بازگشت پروین رسما درخشان دستش از سرمربیگری پرسپولیس کوتاه ماند تا 19شهریور 1393که دوباره هدایت پرسپولیس را برعهده گرفت. اما اینبار بخت و اقبال با او یار نبود و نتایج تیمش آنقدر خوب نبود که پرسپولیس او را راحت کنار بگذارد و بهسراغ برانکو افسانهای برود. امروز هواداران پرسپولیس برای اینکه روزهای بد پرسپولیس را یادآور شوند از واژه «عصر درخشان» استفاده میکنند!
مقاومت حتی در برابر احتمال بازگشت
عجیب است که امیر قلعهنویی باشی و چندین قهرمانی برای تیمت بیاوری بعد ببینی شایعه حضورت در استقلال تن هواداران این تیم را بلرزاند! این اتفاق سال94 برای این مربی رخ داد و برخی هواداران استقلال به در و دیوار باشگاه بنر چسباندند تا بگویند اصلا از شایعه احتمال بازگشت قلعهنویی به تیمشان هم راضی نیستند. قلعهنویی در استقلال 2قهرمانی جامحذفی و 3قهرمانی لیگ را به ارمغان آورد و یک نایبقهرمانی و یک مقام سومی را هم به ثبت رسانده است. او در هر تیمی هم که رفته برایشان قهرمانی کسب کرده است. اما هم در استقلال با واکنش هواداران تیمش روبهرو شد هم در سپاهان و حتی در مقطعی در تراکتورسازی. او در آخرین روزهای حضورش در استقلال وقتی با تیمش نتیجه نگرفت اعتراض هواداران استقلال را دید و به این نتیجه رسید که دیگر نباید بماند. او رفت تا پرویز مظلومی مجددا هدایت این تیم را برعهده بگیرد.
دایی، چماغ هواداران بر سر استیلی
علی دایی چهره مطرح فوتبال ایران است. هواداران پرسپولیس هم احترام زیادی برای او قائل هستند اما اگر بگویند دایی قرار است سرمربی پرسپولیس شود نسبت به این خبر واکنش خوبی نشان نمیدهند. با اینکه دایی دوبار پرسپولیس را قهرمان جامحذفی کشور کرده آنهم در ایامی که پرسپولیس در لیگ برتر موفقیت چندانی کسب نکرده بود بهواسطه شکایتها و البته نوع برخوردش در بازیهای تیمهای تحت هدایتش با پرسپولیس چندان مورد توجه هواداران پرسپولیس نیست. اما همین هواداران زمانی با تشویق شدید دایی رسما اعتراض خود را به مربیگری حمید استیلی در پرسپولیس نشان میدادند. درگیری حبیب کاشانی مدیرعامل پرسپولیس با دایی و البته درگیری یک هوادار با این مربی در مقابل ساختمان باشگاه درنهایت منجر به حذف دایی و آمدن حمید استیلی شد. هواداران پرسپولیس که نسبت به این اتفاق ناراحت بودند تا رفتن استیلی از این تیم متحد شدند با فریاد نام دایی روحیه تیم استیلی را به زیر صفر برسانند و درنهایت هم به خواسته خود رسیدند. از آن به بعد دیگر کسی اسم استیلی را در پرسپولیس نشنید.
خاطره با اسکورت پلیس!
علی منصوریان مربی ناتوانی نیست. او با نفت تهران عملکرد قابلقبولی داشت و همین مساله باعث شد باشگاه استقلال در سال95 او را جانشین پرویز مظلومی کند. هواداران بهخوبی از او استقبال کردند اما منصوریان هر کاری کرد نتوانست در مدت یکسال و 3ماهی که در استقلال حضور داشت موفقیتی کسب کند و کار بهجایی رسید که هواداران این تیم بهشدت به عملکرد او در هر بازی اعتراض میکردند. حتی در شهریور96 بعد از باخت استقلال مقابل پارسجنوبی جم او مجبور شد با کمک اسکورت نیروهای پلیس خودش را به اتوبوس تیمش برساند و در اتوبوس کمتر صدای فریاد اعتراضات هواداران تیمش را بشنود. منصوریان خیلی دیر فهمید حضورش در استقلال واقعا زود بوده است!
چه امپراتوری کوتاهی
افشین قطبی را به یاد دارید؟ مردی که واژه دل شیر را بر سر زبان هواداران پرسپولیس و اهالی رسانه انداخت. قطبی یک فصل خیلی خوب را با پرسپولیس سپری کرد. با اینکه سایه حمید استیلی را بالای سر خودش میدید اما فصلی را با قهرمانی به پایان برد که در آن 6امتیاز از تیمش کسر شده بود. برد دراماتیک مقابل سپاهان هم بر شور و هیجان حضور قطبی در پرسپولیس افزود. البته داستان قطبی با بقیه مربیان کمی فرق داشت. بعد از اینکه مشخص شد بازیکنان تیم قهرمان ارتباط خوبی با این مربی ندارند و فصل بعد برخی از آن نفرات رفتند هم بعد از یک کشمکش پنهان، هدایت تیم جدید پرسپولیس را برعهده گرفت. البته دیگر خبری از آن نتیجهگیریهای خوب نبود و موضوع حضور قطبی در تیمملی باعث شد بهانه خوبی برای جدایی این مربی به وجود بیاید. با این وجود علی دایی بهطور ناگهانی سرمربی تیمملی شد تا قطبی با نتیجهگیری ضعیف (14بازی، 5برد، 6مساوی و 3باخت و کسب 21امتیاز) رفتن را به ماندن ترجیح دهد. قطبی با واکنش هواداران پرسپولیس روبهرو نشد اما اگر با همان وضعیت ادامه میداد قطعا شرایط خوبی درکنار هواداران این تیم پیدا نمیکرد. دوره مربیگری امپراتور با وجود کسب قهرمانی واقعا کوتاه بود.
جدایی متفاوت 7 محبوب
فرهاد مجیدی برای استقلالیها چهره محبوبی است. او 2بار هدایت استقلال را بهعنوان سرمربی برعهده گرفت. یکبار استراماچونی را جانشینش کردند تا این مربی ایتالیایی بیاید و به بهانههای مختلف تیم را ترک کند و دوباره مجیدی را بهعنوان سرمربی این تیم معرفی کنند. در دور اول مربیگریاش نتایج خوبی کسب کرد و انتظار میرفت او به کارش ادامه دهد اما باشگاه تصمیم گرفت مربی خارجی بیاورد. بعد از جدایی عجیب استراماچونی مجیدی مجددا هدایت استقلال را برعهده گرفت و نمیتوان با قاطعیت گفت که عملکرد خوبی در تیمش نداشته است. البته کرونا هم بهنفع تیم او کار کرد، هم به ضررش. در بازیهای استقلال هواداری نبود که به او معترض شود یا به پیروزیهای بیشتر این تیم کمک کند. درنهایت مجیدی بهخاطر اختلاف با مدیریت باشگاه استقلال این تیم را ترک کرد. او در همین مدتی که با استقلال بود 2نایبقهرمانی در لیگ و حذفی برای تیمش به ارمغان آورد. مجیدی با اینکه محبوبیت زیادی داشت اما بهعنوان مربی منتقدانش بین هواداران این تیم هم کم نبودند.
یحیی و محمود باید مراقب باشند!
یحیی گلمحمدی یکبار تجربه تلخ جدایی از پرسپولیس را کسب کرده است. گلمحمدی در فینال جامحذفی علیرغم اصرار هواداران و رسانهها از وجود مهدی مهدویکیا استفاده نکرد و زمانی او را به زمین فرستاد که دیگر دیر شده بود. بعد از آن باخت و خداحافظی همراه با اشک مهدویکیا رسما دیگر هیچ شانسی برای گلمحمدی بهجا نگذاشت و مردم هم یکبار نگفتند چرا باید یحیی کنار گذاشته شود!
او حالا هدایت پرسپولیسی را برعهده دارد که بدنش از ضعفهای مدیریتی رسولپناه زخمی است. یحیی خودش در یارگیری این تیم نقش داشت اما نقش او در حفظ بازیکنان کلیدیاش عملا صفر بود. او که اول با بازیکنان مورد نظرش توافق میکرد و بعد آنها راهی باشگاه میشدند تا قرارداد ببندند رسما درمورد علیپور، شجاع خلیلزاده و بشار رسن هیچ حضور جدی در مذاکرات نداشت تا رسما دستانش در این لیگ خالی بماند. البته هم باشگاه و هم خودش در جذب مدافع آخر و مهاجم خوب موفق عمل نکردند تا مشکلات ناشی از این عملکرد امروز بیشتر به چشم بیاید. شاید اگر خود یحیی در امر یارگیری اصلا ورود نمیکرد امروز پرسپولیس روزهای بدتری را تجربه میکرد اما رسولپناه بهتنهایی باید پاسخگوی مشکلات میبود. این تلاش یحیی قطعا قابل تحسین است اما امروز پای خودش را هم وسط مشکلات کشانده است.
یحیی مربی خوبی است و این توانایی را دارد که تیمش را از بحران نتیجهگیری خارج کند. او باید تا زمان آغاز یارگیری به فکر رفع مشکلات فنی تیمش باشد. او باید بداند ممکن است بهخاطر بدهیهای فراوان پنجره یارگیری تیمش بسته شود و مجبور باشد با همین نفرات که احتمال مصدومیت و محرومیتشان هست لیگ را به پایان ببرد. هواداران تیم امروز از او حمایت میکنند اما یحیی باید بداند این حمایت همیشگی نیست و میتواند بهیکباره از بین برود. تاریخ این را ثابت کرده و واقعا یک ادعای ساده نیست. یحیی باید خیلی مراقب باشد تا زحماتش به باد نرود. شاید اگر اینبار آتش بیرحمی فوتبال دامنش را بگیرد دیگر راهی برای بازگشتش به پرسپولیس نگذارد. محمود فکری هم وضعیتی مشابه گلمحمدی دارد. او تیمش را برخلاف رقیب با 2بازی بیشتر به صدر جدول رسانده اما نشان داده که هنوز آن مربی توانمند برای مقابله با حواشی نیست. تا اینجای کار او چندینبار وارد حواشی و جنجالهای کنار زمین مسابقه شده و تمرکزش را از روی بازی از دست داده است. شاید اگر در دقایق پایانی بازی دربی تیمش به گل مساوی نمیرسید او خیلی زود وارد چالشی بزرگ با هواداران تیمش میشد. برخورد او با بازیکن تیم خودش و ناسزا گفتنش به بازیکن تیم حریف مواردی است که اگر به هر شکل دیگری تکرار شود قطعا کار او را در ادامه راه سخت خواهد کرد. فکری هم باید مراقب باشد تا از چشم هواداران تیمش نیفتد که اگر بیفتد عوضکردن نظر آنها واقعا برایش سخت خواهد بود.
* نویسنده: اردلان بزرگنیا، روزنامهنگار