به گزارش «فرهیختگان»، مجموعه مقالات علم، مرز بیپایان خلاصه دیدگاههای کارشناسی متخصصان حوزه سیاستگذاری علموفناوری درخصوص آینده تحقیقات و پژوهشهای علمی است که «فرهیختگان» بخشهای مختلف آن را در طول روزهای آینده منتشر خواهد کرد. همکاری میان دولت و علم، آمریکا را به برترین کشور دنیا در زمینه فناوری، مهندسی و پزشکی تبدیل کرده است. دیگر کشورها با شناخت علل این موفقیت، تحقیق و نوآوری را بهعنوان کلید شکوفایی شهروندان خود پذیرفتند. نتیجه آن، افزایش سیستم علموفناوری بینالمللی، مشارکتی و میانرشتهای است که سالهای پس از جنگ به نیروی بیشتری برای رشد اقتصادی و تغییر اجتماعی تبدیل شده است.
هیچکسی نمیتواند بهدرستی پیشبینی کند که علم و جامعه چگونه و تا چه اندازه طی 75سال آینده دچار تغییر و تحول خواهند شد؛ اما دانش جدید این کار را خواهد کرد، همانگونه که در 75سال گذشته بوده است. به گفته دانشمندان، ما باید بهدنبال راههایی باشیم که تمام موسسات در مقابل دنیای پرسرعت امروز پاسخگو باشند. ما باید افراد را به ایجاد تنوع ترغیب کرده و شهروندی آگاه و مطلع تربیت کنیم که ارزش تصمیمگیری و سیاستهای مبتنیبر علم و شواهد را داشته باشد.
همزمان با پایان جنگ جهانی دوم، چالشهایی که در جامعه با آن مواجه میشویم، از تغییرات آبوهوایی گرفته تا نابرابریهای اجتماعی و از بیماریهای درحال ظهور گرفته تا گسترش اطلاعات نادرست علمی، دلهرهآور هستند؛ اما دانشمندان اطمینان دارند که میتوانیم مسیری مستحکم برای شرکتهای تحقیقاتی کشور ایجاد کنیم. انجام چنین کاری، چند دهه رشد اقتصادی، سلامت و سعادت را به ارمغان میآورد.
راههایی برای هدایت گذشته و حال
در پایان جنگ جهانی دوم، محققان دانشگاهی درباره رویکرد پیشنهادی در علم، مرز بیپایان ابراز نگرانی کردند که ازسوی رافائل ریف، رئیس MIT که در جلسه افتتاحیه هماندیشی مطرح شد. این مدل جدید بود و در زمان صلح مورد آزمایش قرار نگرفته بود. پژوهشگران کالجها و دانشگاهها نسبت به این مساله ابراز نگرانی میکردند که تامین بودجه فدرال گامی کوتاه و خطرناک بهسمت مداخله فدرال در امر پژوهش به حساب میآمد. همانطور که «فرانس کوردووا»، مدیر NSF در سخنرانی خود اشاره کرد، این کشور تلاشی را که باعث شده بود در پایان جنگ جهانی دوم بر اقتصاد و جامعه تسلط پیدا کند، کاهش میداد. پایین آوردن بودجه علموفناوری در زمان جنگ نیز برای آمریکا کار راحتی بود.
اما مدل بوش در زمان او، استثنائا بهطور کامل متناسب با آن زمان بود. آمریکا برای سلطه بر جهان جایگاه خود را پیدا کرده، گامهای مقدماتی برای رشد خود را برداشته و از تخریب گسترده و در مقیاس زیاد خاک خود خودداری کرده بود. اعتقاد به موسسات بهاندازه دولت و دانشگاهها بالا بود. عموم مردم با احساس گنگی از وحدت و اعتماد به نفس انرژی میگرفتند که احتمال ایجاد نوآوریهای سیاست را شکل میداد.
«کوردووا» معتقد است جنگ جهانی دوم نشان داده بود علموفناوری تا چه اندازه میتوانند در مدت زمان کوتاهی پیشرفت کند. بوش از این مساله اطلاع داشت که آمریکا دیگر نمیتواند برای ایدههای جدیدی که منجر به تولید فناوریهای جدید میشوند، به جامعه پژوهشی اروپا وابسته باشد. بهعبارت دیگر، قرار گرفتن علوم پایه در خطمقدم امری اجتنابناپذیر برای موفقیت امور صنعتی، آموزشی و اقتصادی یک کشور بهشمار میرود. آنگونه که بوش در گزارش خود نوشته بود یک کشور که برای دانش علمی پایه خود به دیگر کشورها وابستگی دارد، در پیشرفت صنعتی بسیار کند پیش میرود و نیز بهرغم مهارت مکانیکی آن، در جایگاه رقابت بسیار ضعیف عمل میکند. علاوهبر این، پژوهشهای پایه تنها نباید بر اولویتهای کشوری مقدم باشند. این کشور بهعنوان محرک پیشرفت، این اولویتها را نادیده گرفت. چشماندازی را که بوش در پروژه «علم، مرز بیپایان» ترتیب داده بود، کمتر از جهتگیری دوباره و اولیه ارتباط میان پژوهش پایه و دولت نبود.
«کریس وانهولن»، سناتور مریلند در سخنان ابتدایی خود در این سمپوزیوم میگوید: «محصول این جهتگیری دوباره پس از جنگ، موتور برقراری رفاه در زمان صلح بود. یکی از بزرگترین میراث جنگ، یک شرکت علمی بود که میتوانست در زمان صلح بهنفع کشور و درواقع بشریت تمام شود.»
به گفته «رابرت کان»، رئیس و مدیر اجرایی بنیاد «کاولی»، یکی از مهمترین میراث علم، مرز بیپایان، سیستم آموزش عالی بوده است که در هر نقطهای از جهان شکل متفاوتی دارد. بعد از جنگ جهانی دوم، سیستم آموزش عالی با بودجه دولتی که به تحقیق و آموزش عالی، کالجها و دانشگاههای آمریکا تعلق گرفته بود، بهطور چشمگیری در اندازه و نیز تعداد و تنوع دانشجویان ثبتنامی گسترش یافت.
* مترجم: ندا اظهری