سجاد نوروزی در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:
پژوهشگر و فعال فرهنگی- سیاسی گفت: مقولاتی مانند پهنای باند، تولید محتوا در فضای مجازی و مسائلی همچون تلگرام و اینستاگرام در کشور ما از بُعد فنی، تخصصی و راهبردی خارج و به ‌مقولاتی سیاسی که مورد رقابت دو جناح است تبدیل شده و یک دوقطبی به نام فیلترینگ و عدم فیلترینگ ساخته است.
  • ۱۳۹۹-۱۱-۰۴ - ۰۹:۱۹
  • 00
سجاد نوروزی در گفت‌وگو با «فرهیختگان»:
حکمرانی بدون عقلانیت به رقیب پاس گل می‌دهد
حکمرانی بدون عقلانیت به رقیب پاس گل می‌دهد

  به گزارش «فرهیختگان»، روز اول بهمن‌ماه بود که هادیان، مدیر روابط‌عمومی وزارت ارتباطات در صفحه شخصی خود نوشت: «آذری‌جهرمی به دادسرای فرهنگ و رسانه احضار و در‌مورد اعلام جرم‌های دادستان کل کشور علیه او، توسط بازپرس پرونده بازجویی شده است.»

 پس از این خبر برخی مدعی شدند که این احضار به دلیل ادای توضیحات درباره چرایی فیلتر نکردن اینستاگرام انجام شده است؛ متاسفانه اظهارات محمدجعفر منتظری، دادستان کل کشور نه‌تنها این گمانه‌زنی را تکذیب نکرد بلکه در طول تایید آن بود.

 اگرچه منتظری اولا گفت که این یک بخش از شکایت‌ها علیه آذری‌جهرمی است و ثانیا از عبارت «بستن بخش‌های مضر» سخن گفت که به‌طور شفاف بیان نشده منظور بستن کل اینستاگرام است یا خیر.

این امر سبب شد برخی کارشناسان با اعتراض به این روند قضایی تاکید کنند طی روزهای اخیر با برخی اقدامات و اظهارات نسنجیده، پاس‌گل مناسبی به یک جریان سیاسی ناکارآمد و ضعیف در مدیریت داده شده است.  در همین زمینه سجاد نوروزی، مدیر پردیس سینمایی آزادی و فعال فرهنگی در گفت‌وگو با «فرهیختگان» با اشاره به احضار آذری‌جهرمی توسط منتظری دادستان کل کشور به ارزیابی و تحلیل این اقدام و تبعات آن در فضای سیاسی و فرهنگی پرداخت و تاکید کرد که مشکل ما در جریان انقلابی و برخی نهادهای آن فقدان عقلانیت است و به همین دلیل هنوز هیچ ایده کلان و مشخصی برای مدیریت فضای اینستاگرام ندارد و هر اتفاقی که در کشور رخ می‌دهد برخی می‌گویند باید اینستاگرام بسته شود یا طرف مقابل می‌گوید باید آن را بدون حدود باز گذاشت که هر دو ایده از لحاظ فنی و راهبردی غلط است و وجه غالب نیز سیاسی‌کاری است.  البته او در این گفت‌وگو نکات دیگری را نیز درباره مساله فضای مجازی مطرح کرد که مشروح این مصاحبه در ادامه آمده است.

باتوجه به احضار عجیب آذری‌جهرمی، وزیر ارتباطات توسط دادستان کل کشور چقدر این موضوع از لحاظ فرهنگ سیاسی و حکمرانی درست به نظر می‌رسد؟

مقولاتی مانند پهنای باند، تولید محتوا در فضای مجازی و مسائلی همچون تلگرام و اینستاگرام در کشور ما از بُعد فنی، تخصصی و راهبردی خارج و به ‌مقولاتی سیاسی که مورد رقابت دو جناح است تبدیل شده و یک دوقطبی به نام فیلترینگ و عدم فیلترینگ ساخته است.  تقریبا می‌توان گفت این اتفاق مشابه مساله هسته‌ای است که آن را از مساله فنی، راهبردی و ملی به یک امر که مایه مجادلات جناحی است، تبدیل کرده است و آنچه در این میان قربانی می‌شود، مباحث فنی و تخصصی قضیه است.

ما از قوه‌ عاقله‌ای که بتواند ماهیت راهبردی برای موجودیت فضای مجازی تعریف کند برخوردار نیستیم

احضار‌ آذری‌جهرمی را نیز ذیل این بخش از موضوعات می‌توان ارزیابی کرد؛ چراکه به نظر می‌رسد ما در کشور از قوه‌ عاقله‌ای که بتواند ماهیت راهبردی برای موجودیت فضای مجازی تعریف کند، برخوردار نیستیم و از سوی دیگر ‌آذری‌جهرمی نیز فعالیت‌هایی را در فضای مجازی به درست یا غلط انجام داده اما چون شائبه‌های سیاسی درباره فردیت او مطرح است مورد هجمه قرار گرفته است؛ البته خود او نیز گروهی را به‌عنوان طرفداران فیلترینگ مورد هجمه قرار می‌دهد. به‌هرحال ما اگر بخواهیم از لحاظ فنی و تخصصی نظر دهیم با یک وضعیت مغشوش مواجه هستیم که توان تحلیلی را از بین می‌برد.

رویه رسیدگی به تخلفات یک وزیر توسط دادستان مسبوق به سابقه نیست

اگر بخواهیم این موضوع را از لحاظ کلان و سیاستگذاری راهبردی نقد کنیم، چطور؟

 از لحاظ کلان باید گفت ما در کشور ‌‌‌رویه‌هایی داریم مبنی‌بر اینکه اگر یک وزیر دچار کم‌کاری یا خطا و اشتباه شود، روند رسیدگی به اقدامات او مشخص است‌، لذا احضار و آزادی او با قرار التزام، جزء رویه‌های قبلی کشور نبوده و نیست.

تا جایی که ما شنیده‌ایم این پرونده متعلق به سال ۹۳ بوده و بنابراین اگر چنین قاعده‌ای حاکم باشد، ما هم به‌طور مثال، هزاران شکایت درباره وضعیت بهداشتی و وضعیت راه‌ها داریم. آیا با این شکایت‌ها وزیر راه یا وزیر بهداشت را احضار می‌کنند؟ لذا چنین چیزی برای اولین بار است که اتفاق افتاده است.

مشکل ما در جریان انقلابی و نهادهای آن فقدان عقلانیت است

یکی از دو‌قطبی‌های محتمل در این مورد گزاره «محدودیت – آزادی» است، نظر شما در این خصوص چیست؟

مشکل ما در جریان انقلابی و نهادهای آن فقدان عقلانیت است؛ از سال ۷۶ این جریان زمین‌ بازی را به طرف مقابل واگذار کرده و در سال ۸۴ نیز زمین پیروزی متعلق به آنها نبود بلکه‌ احمدی‌نژاد با فردیت خود توانست آن بازی را راه بیندازد، بنابراین حدود ۲۵ سال است که مردم به تفکرات بسته و محدودکننده «نه» گفتند و در عین حال هم همین مردم معتقد به اصول نظام اسلام در محرم و ماه رمضان و بحران‌هایی همچون سیل و امثالهم هستند و نظرشان در سطح کلان درباره گفتمان اسلامی مثبت و در موارد محدود‌کننده منفی است؛ بنابراین در اینجا ایراد از مردم نیست بلکه ایراد از افرادی است که قصد محدود کردن دارند، در‌حالی‌که در ۲۵ سال گذشته از مردم «نه» گرفته‌اند.  البته طرف مقابل نیز از طریق موج‌سواری روی خواسته‌های مردم کار خود را پیش برده و اقدام خاصی در جهت خدمت به مردم انجام نداده است. حتی اگر خروجی آنها را در همین هفت سال اخیر و دولت ‌روحانی نیز بررسی کنیم متوجه این نکته خواهیم شد.

باید یک جریان انقلابی عاقل از درون جریان اصولگرایی بیرون بیاید

درواقع مردم خواسته‌هایی داشتند که جریان مقابل روی آنها موج‌سواری کرده تا بتوانند از آنها رای بگیرند. از این رو مادامی که یک جریان انقلابی عاقل از درون جریان اصولگرایی بیرون نیاید و اعلام جدایی نکند و از سوی دیگر یک جریان انقلابی میهن‌دوست معتقد به منافع ملی از داخل جریان موسوم به اصلاح‌طلب اعلام موجودیت نکند، وضعیت ما همین‌طور خواهد بود.

کشور به دو‌قطبی بی‌عقلی و ناکارآمدی مبتلاست

این اتفاق سبب بروز چه دوقطبی‌هایی در کشور می‌شود؟

در چنین شرایطی ما همچنان بین دوقطبی بی‌عقلی و ناکارآمدی باقی خواهیم ماند. بنابراین این رفتارها تجلی و خروجی دوقطبی مبتنی‌بر بی‌عقلی و ناکارآمدی است.  از طرف دیگر خروجی تفکر طرف مقابل که هفت سال در کشور حاکم بوده است نیز از هر لحاظ مشخص است، اما این افراد و رفتارها متاسفانه کاری می‌کنند که همین جریان ناکارآمد بتواند پشت آن پنهان شده و ناکارآمدی خود را پنهان کند، البته در اینجا منظور ما دیگر فقط شخص وزیر ارتباطات نیست.  موضوع دیگر این است که این امر در کشور ما دوقطبی‌ساز شده است، در‌حالی‌که شما وضعیت آمریکا را می‌بینید که چه بلایی بر سر ترامپ آورده و حتی ایمیل او را هم بستند اما آیا کسی گفت که آزادی بیان محدود شده است؟ بنابراین حکمرانی قاعده‌ای دارد و در برخی موارد نیازمند محدود کردن است اما این محدودیت در سایه عقلانیت صورت می‌گیرد، لذا مشکل ما در کشور این است که هنوز هیچ ایده کلان و مشخصی برای مدیریت فضای اینستاگرام ندارد و هر اتفاقی که در کشور رخ می‌دهد برخی می‌گویند باید اینستاگرام بسته شود یا طرف مقابل می‌گوید باید آن را بدون حدود باز گذاشت که هر دو ایده از لحاظ فنی و راهبردی غلط است و وجه غالب نیز سیاسی‌کاری است.

آقایان چند پاس‌گل به جریان طرف مقابل داده‌اند؟

 پس در مقام جمع‌بندی معتقد هستید، باید یک جریان مبتنی‌بر عقلانیت، فارغ از سیاسی‌کاری بتواند چنین پدیده‌های نوین را مدیریت کند؟

باید نگاه کرد و دید عقل سلیم در این موارد چه می‌گوید؟ باید بررسی کرد در ۲۵ سال گذشته چند پاس‌گل به جریان طرف مقابل داده شده است؟ بنابراین به نظر می‌رسد این تفکر مربوط به ماقبل تاریخ است و نشان می‌دهد که آنها فهمی از پدیده‌های جدید ندارند و آن‌قدر اجازه می‌دهند یک پدیده نوین بدون حدود باز باشد که وقتی کل کشور را تسخیر کرد، بعد می‌گویند باید آن را ببندیم، درحالی‌که در هیچ کجای دنیا، شبکه‌های اجتماعی منبع اول خبری نیستند و همه دنیا منبع اصلی خبری آنها ابتدا رادیو و تلویزیون و سپس رسانه‌های رسمی است. بنابراین این موضوع که شبکه‌های اجتماعی به پلتفرم نخست خبررسانی تبدیل شود از لحاظ حرفه‌ای و فنی غلط است. از سوی دیگر آن‌قدر در این زمینه ما دچار بی‌عقلی بوده‌ایم که اگر کسی به این روند معترض شود به او برچسب حمایت از فیلترینگ می‌زنند.

* نویسنده: مریم عاقلی، روزنامه‌نگار

نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰