دونالد ترامپ با مجموعه‌ای از پرونده‌های بی‌فرجام، کاخ‌سفید را برای 4سال ترک کرد
دیروز ترامپ حداقل برای 4سال به پایان رسید. اکنون همزمان با آغاز ریاست‌جمهوری جو بایدن، فرصت مناسبی است تا جدا از پرونده ایران، به سیاست خارجی و عملکرد رئیس‌جمهور سابق آمریکا در داخل آمریکا گریزی زده شود تا ببینیم آیا ترامپ همان چیزی بود که وعده داده بود؟
  • ۱۳۹۹-۱۱-۰۲ - ۰۵:۰۸
  • 00
دونالد ترامپ با مجموعه‌ای از پرونده‌های بی‌فرجام، کاخ‌سفید را برای 4سال ترک کرد
دیو شکست
دیو  شکست

  به گزارش «فرهیختگان»، دیروز چهارشنبه، دونالد ترامپ هفتمین رئیس‌جمهوری در آمریکا بود که با پایان دوران حکومتش از کاخ‌سفید خارج شد ولی طرح‌ها و برنامه‌هایی که برای ایران چیده بود، با شکست مواجه شد. او آمده بود تا با کارزار «فشار حداکثری» اگر بتواند حکومت را در ایران تغییر دهد و اگر نتواند، تهران را نه روی پاهایش که روی زانو‌ها، به پای میز مذاکره بکشاند. او البته نه در پرونده ایران که تقریبا در تمام پرونده‌های سیاست‌ خارجی‌اش فاقد دستاورد قابل‌توجه بود. ترامپ آمده بود تا عظمت را به آمریکا بازگرداند اما دولتی را تشکیل داد که تقریبا در تمام مولفه‌ها، آمریکا را ضعیف و ضعیف‌تر کرد. او در دوره‌ای که آمریکا برای تقابل با چین و روسیه و حتی ایران، نیاز به همگرایی با اتحادیه اروپا داشت، با گزاره‌های مالی درباره سهم اروپا در ناتو و نظام تعرفه‌ها، گسل‌های عمیقی بین دوسوی آتلانتیک ایجاد کرد تا اروپای مطیع آمریکا به دنیایی بدون آمریکا هم فکر کند. دیروز ترامپ حداقل برای 4سال به پایان رسید. اکنون همزمان با آغاز ریاست‌جمهوری جو بایدن، فرصت مناسبی است تا جدا از پرونده ایران، به سیاست خارجی و عملکرد رئیس‌جمهور سابق آمریکا در داخل آمریکا گریزی زده شود تا ببینیم آیا ترامپ همان چیزی بود که وعده داده بود؟

کره‌شمالی

شاید کره‌شمالی را بتوان مهم‌ترین پرونده سیاست خارجی دولت ترامپ و دولت‌های آمریکا دانست. پرونده پیونگ‌یانگ از سال1950 تاکنون روی میز روسای‌جمهور آمریکا بوده است ولی هیچ‌یک نتوانسته‌اند آن را حل‌وفصل کنند. پرونده کره‌شمالی زمانی اهمیت پیدا کرد که آنها در سال2006 یک سلاح اتمی را به‌صورت رسمی آزمایش کردند و وزن خود را در معادلات آمریکا به‌شدت بالا بردند. آنها چرخه تسلیحات اتمی خود را با آزمایش کلاهک‌های جدیدتر و ساخت موشک‌های قاره‌پیما ادامه دادند و با ساخت موشک هواسونگ‌15، توان هدف قرار دادن بخش‌هایی از خاک اصلی آمریکا را نیز به دست آوردند. بلندپروازی‌های جاهلانه دونالد ترامپ باعث شده بود او گمان کند تنها کسی است که می‌تواند این پرونده را برای همیشه به بایگانی بفرستد. او با همان شیوه بیزینسش و بهره گرفتن از استراتژی «مرد دیوانه» یک جنگ لفظی با کره‌شمالی و دولتمردان آن به‌خصوص کیم جونگ‌اون، رهبر این کشور به‌راه انداخت اما نتیجه این فشارها، تشدید آزمایش‌های موشکی پیونگ‌یانگ و تلاش برای ساخت کلاهک‌های کوچک‌تر اتمی برای نصب روی موشک‌ها بود. این وضعیت لحن ترامپ را تغییر داد تا پیشنهاد مذاکرات حتی در سطح سران را به پیونگ‌یانگ بدهد. سال2018 در سنگاپور نخستین مذاکره‌ بین ترامپ و اون برگزار شد. این نشست به انتشار یک سند نیز منجر شد که بر این اساس کره‌شمالی متعهد می‌شد در قبال برداشتن تحریم‌ها، سلاح‌های اتمی خود و تاسیسات ساخت آنها را نابود کند؛ اما این سند هیچ‌گاه از هیچ سویی اجرایی نشد و حتی کره‌شمالی تحریم هم شد. یک‌سال بعد گفت‌وگوهای دیگری در هانوی، پایتخت ویتنام بین سران دو کشور برقرار شد. این دیدار برخلاف زمان‌بندی اعلام‌شده، زودتر از موعد به اتمام رسید تا اختلافات دو طرف نه‌تنها حل نشده باقی بماند، بلکه از قبل عمیق‌تر هم شود. تیرماه سال گذشته، افتخارآمیزترین روز برای ترامپ در موضوع کره‌شمالی رقم خورد. او برای سومین‌بار با رهبر کره‌شمالی دیدار کرد و توانست در اقدامی که خودش افتخارآمیز خوانده، چندمتری به داخل خاک کره‌شمالی در روستای مرزی پانمونجوم قدم بگذارد اما این دیدار هم عمیق‌تر از یک نمایش نبود و با وجود ادعای ترامپ در کنگره درباره کاهش خطر کره‌شمالی، چندماه بعد رهبر کره‌شمالی در پیام خود به‌مناسبت سال2020 اعلام کرد کشورش قصد دارد «یک سلاح استراتژیک جدید» تولید کند.  پیونگ‌یانگ علاوه‌بر این درطول مذاکرات، سیاست‌هایش را تغییر نداد و توانست بین 10 تا 12سلاح اتمی دیگر تولید کند. ترامپ نه‌تنها نتوانست نقشی در کاهش تنش‌ها بین دو کشور ایجاد کند که به‌نظر دشمنی پیونگ‌یانگ با واشنگتن را به‌نحوی تشدید کرده که کیم جونگ‌اون 2هفته پیش در آستانه روی کار آمدن بایدن، رسما اعلام کرد آمریکا «بزرگ‌ترین دشمن» کره‌شمالی است و «فعالیت‌های سیاسی خارجی ما باید در جهت به زانو درآوردن آمریکا تنظیم و متمرکز شود.» در همین راستا، کره‌شمالی هفته گذشته از یک نوع جدید از موشک‌های بالستیک قابل پرتاب از زیردریایی‌ها رونمایی کرد تا به وضوح شکست سیاست خارجی ترامپ در برابر پیونگ‌یانگ را به تصویر کشیده باشد.

ونزوئلا؛ خاری که بیشتر فرورفت

آمریکای ترامپ میل زیادی به حل‌کردن پرونده‌ها و برداشتن آنها از روی میز داشت. راه‌حلش نیز استفاده حداکثری از زور و ابزارهای قدرت مادی بود. ترامپ و اطرافیان او به اینکه اگر پرونده ونزوئلا آسان بود دیگر روسای‌جمهور آمریکا در دودهه اخیر هم می‌توانستند آن را حل کنند، بی‌تفاوت بودند. ترامپ و تیمش دلیل حل نشدن پرونده‌ها را یک چیز می‌دانست: «ضعف روسای‌جمهور آمریکا در استفاده از تمامی ابزارهای زور به‌شکلی حداکثری.» بر همین اساس دولت آمریکا در دوران ترامپ چشم‌های خود را می‌بست و از ابزارهای قدرت استفاده می‌کرد. ونزوئلا یکی از عرصه‌های اعمال فشارهای چندبعدی دولت آمریکا بود. ترامپ بی‌محابا تا هر میزان فشار نظامی، سیاسی و اقتصادی‌ای را که می‌توانست و قدرت آن را داشت، در شاخه‌های گوناگون علیه ونزوئلا اعمال کرد. شخصیت‌پردازی حول «خوان گوایدو» به‌عنوان رهبر اپوزیسیون ونزوئلا و سپس به‌رسمیت شناختن وی به‌عنوان رئیس‌جمهور یکی از ابعاد فشارهای سیاسی علیه دولت کاراکاس بود. پس از آن نیز واشنگتن و دیگر کشورهای غربی به‌صورت یکپارچه گوایدو را به‌عنوان رئیس‌جمهور رسمی ونزوئلا به‌رسمیت شناختند و به همین بهانه اموال دولت ونزوئلا را بلوکه کرده یا دراختیار گوایدو قرار دادند.
در همین حال فشارهای اقتصادی آمریکا علیه ونزوئلا نیز تشدید شد. کار به‌جایی رسید که آمریکا برای نابودی سیستم سوخت‌رسانی و تامین غذای ونزوئلا مستقیما دست‌به اعمال فیزیکی زد. وضع تحریم‌های گوناگون علیه ونزوئلا در داخل آمریکا و اجرای فراسرزمینی آنها توسط ترامپ برای ایجاد شورش در ونزوئلا به‌شدت پیگیری می‌شد. این تحریم‌ها عملا با گرفتن شکلی کینه‌توزانه به خود به یک جنگ اقتصادی تبدیل شد که در آن آمریکا قصد ایجاد گرسنگی و قحطی در ونزوئلا را داشت.
یک نمونه از این اقدامات، دستگیری تاجری کلمبیایی‌تبار بود که برای تامین مواد غذایی و دارو با ونزوئلا همکاری می‌کرد. چندهفته پیش ارتش آمریکا با اعزام یک ناو جنگی با 337 نفر سرباز این تاجر را به خاک آمریکا انتقال داد. واشنگتن دلیل این کار را خنثی‌سازی تلاش‌ها برای آزادسازی او در مسیر انتقال به آمریکا عنوان کرد. ونزوئلا پیش از این نیز چندین‌بار با تهدید به حمله نظامی روبه‌رو شده بود. در یکی از این موارد جان بولتون مشاور امنیت ملی وقت دولت ترامپ در سال 2019 برگه‌ای به‌همراه داشت که روی آن نوشته بود اعزام پنج‌هزار سرباز به کلمبیا. این تهدیدهای چندبعدی در شاخه‌های نظامی، سیاسی و اقتصادی درحالی به‌مدت چندین سال توسط آمریکا اجرا شد که عملا با بی‌نتیجه بودن آنها ابزاری برای فشار بر کاراکاس در دستان واشنگتن باقی نمانده است. ترامپ درحالی درمقابل ونزوئلا ناموفق بود که تمامی کارت‌های آمریکا را علیه این کشور روی میز ریخته بود. وقتی تمامی کارت‌های یک کشور روی میز باشد و دستاوردی نیز به‌دست نیاید، این یعنی سوختن تمام کارت‌ها و استهلاک قدرت آمریکا در معادلات با کشور ونزوئلا.

عراق‌؛ باخت بزرگ ترامپ

ترامپ در این مساله راست می‌گوید که تنها رئیس‌جمهور آمریکا طی دهه‌های اخیر است که جنگی را راه نینداخته است. او اساسا به‌خاطر مشکلات اقتصادی و اجتماعی ناشی‌از همین جنگ‌ها و دخالت‌های آمریکا در جهان در این کشور به قدرت رسید. اگر جنگ‌های افغانستان و عراق با خرج هفت تریلیون دلاری خود جیب آمریکا را خالی و زیرساخت‌هایش را کهنه نمی‌کردند، شاید ترامپ به‌راحتی وارد کاخ‌سفید نشده بود. ترامپ وارد جنگی نشد، زیرا می‌دانست کشوری ندارد که دیگر توان جنگیدن داشته باشد. او حتی نشان داد کشورهایی که دیگر روسای‌جمهور آمریکا تصرف کرده و برای تسلط بلندمدت بر آنها برنامه‌ریزی کرده‌اند را نیز نمی‌تواند نگه دارد. ترامپ نمی‌توانست کشور جدیدی را اشغال کند، اما حداقل باید کشورهای اشغال‌شده را حفظ می‌کرد.
اوایل سال گذشته میلادی ارتش آمریکا به دستور شخص ترامپ، سردار سلیمانی، فرمانده سپاه قدس و ابومهدی المهندس را در جاده فرودگاه بغداد ترور کرده و به شهادت رساند. بلافاصله سی‌ان‌ان رسانه مطرح آمریکایی به نکته‌ای اشاره کرد که دیگر تحلیل‌ها در حاشیه آن تعریف می‌شدند. تحلیل سی‌ان‌ان این بود: «تاریخ ثبت خواهد کرد که این دونالد ترامپ بود که خاورمیانه را از دست داد.» به‌دنبال این ترور مجلس عراق به‌سرعت طرح اخراج آمریکا از عراق را تصویب کرد. پس از آن نیز راهپیمایی باشکوه دو میلیون نفری برای اخراج آمریکا از عراق در بغداد برگزار شد که اقدامی در ادامه تشییع باشکوه شهدای ترور فرودگاه بغداد بود. گروه‌های مقاومت عراق طی یکسال پس از این ترور با حملات گسترده موشکی نیروهای آمریکایی را مجبور به خروج از 9 پایگاه در مناطق جنوبی و مرکزی عراق کردند و واشنگتن به همین دلیل مجبور به متمرکز کردن نیروهایش تنها در دو پایگاه شد. نیروهای مقاومت عراقی چندماهی می‌شود که عملیات‌های انتقام‌جویانه خود را به کاروان‌های لجستیکی آمریکا کشانده‌اند و روزانه چندین کاروان را مورد حمله خود قرار می‌دهند.
ایران نیز کمتر از یک هفته پس از شهادت سردار سلیمانی با 13 فروند موشک پایگاه عین‌الاسد را مورد هدف قرار داد تا اولین کشوری لقب بگیرد که پس از جنگ جهانی دوم مستقیما به یکی از پایگاه‌های آمریکایی حمله کرده است؛ حمله‌ای که ازسوی آمریکایی‌ها بی‌جواب ماند. مورد هدف قرار گرفتن یک پایگاه آمریکایی و عدم پاسخ آنها به این حمله باعث فرسایش شدید ابزارهای نظامی آمریکا شد. آمریکا نشان داد گرچه بودجه نظامی 700 میلیارد دلاری دارد، اما از پاسخ به اصابت 13 موشک به قیمت یک میلیون و 300 هزار دلار به پایگاه خود ناتوان است. ترامپ در خاک عراق هم از مقاومت این کشور ضربه خورد و هم از کشوری دیگر به‌نام ایران.

افغانستان

سیاست «حل کردن پرونده‌ها به‌زور و با هرشکل ممکن» که ترامپ پیگیری می‌کرد، دامان افغانستان را نیز گرفت. آمریکا براساس برخی واقعیت‌های میدانی طرحی را برای بازاستقرار در افغانستان نوشته بود که برای اجرا شدن نیاز به زمانی مناسب داشت. در این طرح آمریکا با استفاده از شرکت‌های امنیتی خصوصی که با شرکت‌های بزرگ اقتصادی هماهنگ بودند، نفوذش را در افغانستان حفظ می‌کرد، اما نیروهای نظامی خودش را از این کشور خارج می‌کرد. نزدیک شدن به ایام انتخابات 2020 آمریکا دولت این کشور را به تسریع در امور واداشت تا بتواند برگ‌های برنده‌ای برای خود تهیه کند. به همین دلیل واشنگتن بدون حضور دولت کابل پشت میز مذاکره با طالبان نشست و در اوایل سال‌جاری میلادی به توافقی با این گروه دست یافت.
دولت ترامپ می‌خواست با این کار به مردم آمریکا نشان دهد که او توانسته سربازان کشورش را به خانه بازگرداند. این عجله ترامپ برای شخصیت‌سازی از خود در داخل آمریکا باعث خلل در برنامه‌ریزی این کشور در افغانستان شد. آمریکا تلاش داشت با مدیریت امور افغانستان این کشور را به مرکز ناامنی در منطقه بدل کند؛ اقدامی که با قدرت‌یابی آرام طالبان شکل می‌گرفت، اما عجله ترامپ باعث شد بدون آنکه شرایط برای اجرای طرح واشنگتن مهیا باشد، رقبای این کشور حساس شوند.
تلاش‌های آمریکا ایران، روسیه، چین و دیگر کشورهای منطقه را به توجه بیشتر به افغانستان برای حفاظت از اساس دولت و قانون اساسی این کشور کشاند و در سوی دیگر باعث شد دولت اشرف غنی که متحد آمریکا بود، تا حدی از آن دور شود. ترامپ طراحی هوشمندانه آمریکایی‌ها در افغانستان را با عجله با اختلال مواجه کرد. حالا با هوشیار شدن سیاستمداران و مردم افغانستان نسبت‌به نیات آمریکا و احتمال برقراری مجدد دوران تاریک حکومت طالبان بر افغانستان، بخش‌های زیادی از آنها با تاکید بر اساس دولت و قانون اساسی خواستار تقویت آن هستند؛ موضوعی که تلاش آمریکا را برای ایجاد ناامنی در افغانستان با ناکامی روبه‌رو خواهد کرد. هرگونه تاکید و تقویت نظام سیاسی افغانستان باعث افزایش ثبات در این کشور می‌شود. کاری که با اشتباه و عجله ترامپ درحال انجام است.
ترامپ در افغانستان توافقی نیمبند با دشمن قدیمی‌اش طالبان به امضا رسانده است که مستلزم خروج واشنگتن از این کشور است، در سوی دیگر دولت افغانستان به ریاست اشرف غنی غربگرا را از خود رنجانده و به موضع‌گیری علیه آمریکا کشانده است و ازسوی دیگر به‌شدت توسط ایران و برخی دیگر از کشورهای افغانستان به‌دلیل تلاش برای تضعیف روند سیاسی در افغانستان محکوم شده است. کشورهای اروپایی نیز از آمریکا به‌دلیل خروج غیرمسئولانه از افغانستان انتقاد کرده‌اند. ترامپ افغانستانی را که دیگر روسای‌جمهور آمریکا اشغال و حفظ کردند نیز باخت. ترمیم وجهه این کشور در چشم سیاستمداران و مردم عراق و دیگر کشورهای حاضر در پرونده افغانستان کار آسانی نیست و برای جبران آن آمریکا باید هزینه زیادی بپردازد. لغو توافق با طالبان، تاکید بر روند سیاسی در این کشور که برخلاف منافع واشنگتن است و نیز کاهش وزن آمریکا در معادلات این منطقه ازجمله خرابکاری‌های دولت ترامپ است.

ناتو در آستانه شکست

بولدوزر دونالد ترامپ، متحدانش را هم تحت تعقیب قرار می‌داد. او در تیرماه سال97 در آستانه نشست سران ناتو، خواهان پرداخت سهم بیشتر آلمان و سایر کشورهای اروپایی در ناتو شد. او حتی با آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان نیز تماس گرفت و از او خواست سهمش را در ناتو بپردازد. سیاست‌های ترامپ در مواجهه با ناتو و تمرکز او بر اروپای‌شرقی به‌جای اروپای‌غربی و همچنین خروج نیروهای آمریکایی از آلمان، نشانه‌هایی بود تا اروپا کم‌کم به فکر خودش بیفتد. مساله تا آنجا عمق پیدا کرد که آنگلا مرکل که به‌دلیل اظهارنظر امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه درباره «مرگ مغزی ناتو» به او انتقاد کرده بود، کمی بعد در گفت‌وگو با خبرنگارانی از 6روزنامه اروپایی به کشورهای اروپایی هشدار دهد که ایالات‌متحده همچنان خواستار رهبری بر جهان است و با توجه به این واقعیت، لازم است کشورها اولویت‌های خود را اصلاح کنند. آمریکای ترامپ در همکاری با ناتو و تعاملات فراآتلانتیکی بسیار ضعیف شد و توافقی که بتواند این پیمان را محکم‌تر کند انجام نداد و بالعکس برای کم‌اثر کردن آن بیشتر تلاش کرد. رویکردی که به‌شدت هم‌پیمانان اروپایی آمریکا را ناراحت کرد. ترامپ تنها به‌دلیل اینکه آلمان برای استقرار سربازان آمریکایی هزینه‌ای را که ترامپ می‌خواست پرداخت نکرد تا ترامپ تصمیم به خروج نزدیک به 10هزار سرباز آمریکایی از این کشور بگیرد. شیوه مواجهه او با ناتو به‌قدری تنش‌زا بود که جان بولتون، مشاور سابق امنیت ملی ترامپ گفته بود درصورت پیروزی ترامپ در انتخابات آینده خرابی‌هایی که به‌بار می‌آورد به‌سختی قابل ترمیم خواهد بود. بولتون گفته بود درصورت ادامه ریاست‌جمهوری ترامپ برای یک دوره دیگر خسارت‌هایی که به‌بار می‌آورد گسترده‌تر و ترمیم آنها دشوارتر خواهد بود؛ در چنین حالتی خطر فروپاشی سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را تهدید می‌کند. مشاور امنیت ملی پیشین آمریکا با بیان اینکه ظاهرا این خطر در اروپا جدی گرفته نمی‌شود، افزود ترامپ در این پیمان منفعتی برای آمریکا نمی‌بیند و معتقد است کشورهای عضو ناتو، گذشته از چند استثنا، گروهی هستند که به شکل غیرمنصفانه‌ای از اینکه ایالات‌متحده از آنها دفاع می‌کند، سود می‌برند.

آمریکای تکه‌پاره
دونالد ترامپ با شعار «اول آمریکا» از نقش رهبری جهان که آمریکا دهه‌ها برای به دست آوردن آن تلاش کرده بود، عدول کرد و این وجهه آمریکا را با مشکل مواجه کرد و درنهایت نیز ائتلاف‌هایش را از هم گسست. او با در پیش گرفتن یکجانبه‌گرایی و راه‌اندازی جنگ عیان تجاری و اقتصادی علیه همه در سطوح مختلف وجوه اخلاقی آمریکا را که حتی در دوران عدول آمریکا از رهبری جهان هم برایش باقی می‌ماند، دچار فرسایش شدید کرد. این همه خسارت ترامپ نیست، شاید بتوان با کمی هزینه و دلجویی متحدان همه آب‌های رفته را به جوی بازگرداند اما نمی‌توان با آمریکایی که ترامپ برجای گذاشته، کاری کرد. او 4سال در قدرت بود اما شکاف‌ها و گسل‌هایی در جامعه آمریکایی ایجاد کرد که شاید اصلاح آن دهه‌ها زمان نیاز است. برای دهه‌ها بسیاری از نظریه‌پردازان لیبرال بر هویت متکثر آمریکا تاکید می‌کردند و جامعه آمریکایی را به‌مثابه یک «دیگ جوشان» یا «دیگ ذوب (melting Pot)» می‌دانستند که هویت‌های همه شهروندان در‌ هم ‌تنیده شده و هویت واحدی را تحت‌عنوان هویت آمریکایی، بدون توجه به سابقه و پیشینه خود دریافت می‌کردند اما دونالد ترامپ همه این تعاریف را در هم ریخت. او به‌جای رئیس‌جمهور آمریکا، رئیس‌جمهور سفیدپوستان آمریکا بود و کسانی را که به او رای نداده بودند غیرآمریکایی می‌دانست. ترامپ یک شکاف عمیق به‌نام نژادپرستی بین مردم آمریکا ایجاد کرد و حالا با رفتن او این سم مهلک همچنان در جامعه آمریکایی قربانی می‌گیرد. او دیروز از کاخ‌سفید رفت اما قرار است با یک حزب نژادپرستانه به‌نام حزب میهن‌پرست بار دیگر به جان جامعه آمریکایی بیفتد.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰