به گزارش «فرهیختگان»،زینب تقوایی، تهیهکننده جوانی است که کارش را با «دودکش» آغاز کرد و پس از آن «پشت بام تهران» را برای تلویزیون ساخت و سال گذشته در سینما «سمفونی نهم» را تهیه کرد که چندان مورد توجه قرار نگرفت. حالا او برای اولینبار سراغ طنز رفته و پذیرفته که در شرایط کرونایی سریال بسازد.
با توجه به شرایط کرونا و وضعیت بد اقتصادی، هدایت یک تیم برای ساخت سریال سخت شده است، فرآیند تولید سریال «باخانمان» چگونه شکل گرفت و به سرانجام رسید؟
ابتدا قدری تردید داشتیم چون نمیدانستیم چه شرایطی پیشروی ما است. بحث کووید-19 هم در اوایل ناشناخته بود. کار کردن در آن زمان و شروع کار ریسک بالایی را میطلبید منتها در نهایت به این نتیجه رسیدیم که کار را شروع کنیم.
یک دلیل برای شروع کار این بود که واقعا مردم در این زمان نیاز به این کارها دارند؛ یک کار سرگرمکننده و قدری مرفه، شبانه پخش شود تا شاید لحظات بهتری را برای مردم ایجاد کند. تمام تیم تولید، کارگردانی و نویسندگی با چنین هدفی کار را انجام دادند. ما میتوانستیم کار راحتتری را شروع کنیم و ملودرامی را بسازیم که شرایط ثابتتری داشته باشد. این کار بسیار پربازیگر و پرلوکیشن بود. «با خانمان» کار شلوغی است. اتفاقات و وقایع زیادی در آن رقم میخورد. به هر حال رفت و آمد شخصی و ساعتی به یکجا سخت است چه رسد به اینکه یک گروه 80-70 نفره مدام درحال جابهجایی باشند. سعی کردیم تمام مواردی که در رابطه با پروتکلهای بهداشتی است را رعایت کنیم. بچهها باید حدود 13-12 ساعت در روز با ماسک کار میکردند. این سخت بود که بخواهید همزمان ماسک داشته باشید و سر صحنه باشید. به لطف پروردگار این کار تمام شد.
این کار را چه زمانی شروع کردید و چه زمانی تمام شد؟
مردادماه امسال کار را شروع کردیم و حدود یکهفته است که فیلمبرداری تمام شد و بهتازگی آخرین بخشهای سریال جلوی در زندان به پایان رسید. همکاری گروه عالی بود. اکثر دوستان درگیر بیماری کرونا شدند و یکی در میان استراحت میکردند و قرنطینه میشدند و بعد از سه هفته برمیگشتند. وقتی نبودند بچههای دیگر جای خالی افراد گروه را پوشش میدادند.
فیلمنامه از قبل آماده بود یا همه آن در سال 99 نوشته شد؟
حدود 12 تا 15 قسمت فیلمنامه قبلا نوشته شده بود ولی بقیه را در زمان فیلمبرداری آقای برادران نوشتند که قلم بسیار خوبی دارند و بسیار خلاق هستند.
کهن الگویی در این سریال وجود دارد که همیشه وجود داشته که مورد استقبال مردم هم بوده و آن الگوی غنی و فقیر بوده است. موقعیتی که این پسر دارد که هم در خانواده پولدار است و هم خانواده واقعی خود را پیدا میکند که فقیر هستند این سریال را جذاب کرده است. تصویری نسبتا دقیق از طبقه پایین و طبقه بالای جامعه را میبینیم بدون اینکه سطحی و کلیشهای به این طبقات نگاه شود. مشکلات این دو طبقه و مواجهه آن دو بهنظر من یکی از بخشهای مهم این قصه است. نکتهای که همیشه در روزنامه خودمان به آن اشاره و مطالبه میکنیم، این است که زندگی واقعی مردم در سریالها و سینما نمایش داده شود و باخانمان این ویژگی را دارد. زندگی واقعی در این سریال نمایش داده میشود.
واقعیت همین است. من بد نمیدانم که کهن الگویی باشد چون عموما سریالهایی که این خط الگو را دارند همیشه جذابیت داشتند. سالهای سال دیده شدند و باز هم دیده میشوند. پردازش و اینکه چطور کهن الگو را بهروز کرده باشید، اهمیت دارد. این اتفاق در سریال باخانمان افتاد. از ابتدا نگاه ما این بود که شرایط کلی جامعه را تا جایی که امکان دارد و وسع ما اجازه میدهد، نشان دهیم. نمیخواستیم تنها خانوادههای متوسط یا پایینشهری و نه صرفا خانوادههای بالاشهری باشند. میخواستیم شرایطی باشد که کلیت جامعه را در برگیرد. با این روش، طیف مخاطب گستردهتری را شامل میشد و همه آدمها نمونهای از خود را در کار میبینند. به این دلیل بود که میخواستیم فراگیر و جامعتر باشد. رویارویی این دو طبقه میتواند لحظات و موقعیتهای جذابی را ایجاد کند. هر طیف و طبقهای یکسری محسنات و معایب دارد که خاص خود آن طبقه است. مهم این است که همه ما عضو یک جامعه هستیم و همه انسان هستیم و کرامات انسانی در تمام اقشار و طبقات جامعه ما حضور دارد.
هیچ فرقی ندارد پایینشهری یا بالاشهری، پولدار یا فقیر باشیم. یکسری موضوعات انسانی مطرح است. شاید مدل بیان آن متفاوت است، یا لهجه و کلامها متفاوت است ولی موضوعاتی مثل عاطفه و محبت و این قبیل مسائل موضوعاتی نیست که طبقهای بتواند آنها را توجیه کند.
من فکر میکنم درباره سریال باخانمان این اتفاق افتاد یعنی نگاه به این سمت بود که این مسائل و کرامات انسانی را تبیین کند. تلاش دارد اینطور باشد ولی نمیدانم تا چه حدی موفق بودهایم.
بهنظرم جزء سریالهای خوب و قابل قبول است آن هم در این شرایطی که ساخته شد. بازیگری بود که بهخاطر کرونا نیاید یا او را جابهجا کنید؟
خیر، شاید در پیشتولید تغییراتی داشتیم ولی به جهت کرونا نبوده است. عموما وقتی کسی را به کار دعوت میکنیم خود او در جریان است که در زمان کرونا کار باید انجام شود. ابتدای کار به دوستان گفتیم، آنطور که اطلاعات داشتیم این بیماری کماکان وجود دارد. کار ما تمام شده و این بیماری هنوز وجود دارد و نمیدانیم چه اتفاقی خواهد افتاد. هیچکس در دنیا هم این را نمیداند. بهخاطر همین وقتی کار را شروع کرده و دعوت میکردیم دوستانی که میآمدند اشارهای به این امر نداشتند. شاید برخی از دوستان نگران بحث پروتکلها و حفظ مسائل بهداشتی بودند که خود ما نسبت به این مساله حساستر بودیم.
بچههای پروژه بیمه بودند؟
بله، همه پروژهها بیمه هستند. هیچ پروژهای نیست که جرات کند بدون بیمه کار کند.
در این سریال شخصیتهای فرعی زیاد است و اینطور نیست که سطحی باشند و مخاطب ارتباط برقرار میکند. خیلی کم نماهای یکنفره میبینیم. کمترین نما دو نفره است. این خرده روایتها و کاراکترهای فرعی از دل جامعه آمده است؟ کلیشهای به این شخصیتها نگاه نشده است بلکه هر یک خاستگاه و جغرافیایی دارند.
باخانمان زندگی عادی جامعه است. این روایت جامعه اطراف ما، آدمهای اطراف ماست. وقتی پا از خانه بیرون میگذارید از مغازهدار، راننده تاکسی و غیره وجود دارند. باخانمان هم جزء کارهایی است که چند لوکیشن ثابت نداشته است. چون کارهایی که در چند سال اخیر بوده بهجز کارهایی که در شهرستانها و استانهای دیگر با لهجههای مختلف کار میشد، مدلهای شهری عموما مدلهایی در فضای بسته بوده؛ در اداره، آپارتمان و غیره بوده است. باخانمان اینچنین نبود. پا در بیرون از فضا گذاشته و در فضای شهری گشته است. در این فضای شهری که میگردد در شهری همانند تهران هر مدل آدم با هر سلیقهای، لهجهای وجود دارد همانطور که ما زندگی میکنیم هر روز این تیپ آدمها را میبینیم. سعی کردیم با شرایط روز آدمها یکی باشد و این شخصیت فرعی هم بازیگران خوبی هستند. در انتخاب آنها وسواس بهخرج داده شده است. اشاره به شخص خاصی نمیکنم، برخی فوقالعاده هستند و میتوانند نقشهای اصلی کارهای دیگر شوند. در باخانمان تلاش کردیم حتی شخصیت فرعی با حساسیت و وسواس درستی انتخاب شود.
شاید دیدن یک زندگی مرفه برای مخاطب در این شرایط عذابآور و تلخ باشد.
همیشه باید مخاطب را آگاهترین فرد بدانیم. من همیشه در همه کارها این را مدنظر دارم که نباید کار حالت فریب داشته باشد یا غلو شود. ما این را در زمان تصویب طرح با شوراهای تصویبکننده بحث کردیم. در ارتباط با نشان دادن یکسری مسائل که در جامعه وجود دارد و یک زمانهایی دوست داریم آنها را سانسور کنیم.
همانند اعتیاد پدر و غیره...
بله، در جامعه داریم پدرانی که اینچنین هستند. پدرهای دیگری همانند حاجآقا مصطفی را داریم که یک فرزندی را میگیرد و بزرگ میکند و اینطور تحویل اجتماع میدهد. در ادامه داستان چیزهای دیگری را میبینید. باید واقعیتها را ببینیم. اینکه خودسانسوری کنیم و صورتمسالهها را پاک کنیم و مدینه آرمانی را به تصویر بکشانیم مخاطب پس میزند ضمن اینکه به ارزشهای ما چیزی افزوده نمیشود. زمانی میتوانیم حرفی برای گفتن داشته باشیم که ابتدا صورتمساله را درست مطرح کنیم و نسبت به آن قضاوت کنیم و تصمیم بگیریم و جامعه خود را بشناسیم. اینکه بخواهیم فضاهای آرمانی در فیلمهای خود نشان دهیم که همه خوب و مثبت هستند. اگر همه خوب و مثبت هستند چرا در جامعه خود هر روز یکسری از مسائل را میبینیم و میشنویم. بهنظر من این فاصله بین مردم و فیلمها خوب نیست.
نباید غلو در سیاهنمایی شود که نشان دهیم همه جامعه سیاه است و نباید بهسمت این برویم که همه چیز خوب است. بپذیریم همه چیز در کنار هم و درهم است. این درهم بودن را باید بپذیریم که بتوانیم نقاط مثبت را پررنگتر کنیم و نقاط منفی را از بین ببریم و معضلات اجتماعی را حل کنیم.