امثال حاج‌قاسم با علم به همه معایب و خلل‌ها دل در گرو این نظام داشتند و تمام عمر در حفظ آن مجاهدت کردند. این عنایت و توجه باعث می‌شود که دیدی دیگر به جمهوری اسلامی پیدا شود، دیدی که آقا به نظام «فعلی» دارند و در مستند غیررسمی نیز اجمالا توصیفش کردند.
  • ۱۳۹۹-۱۰-۱۷ - ۱۳:۳۲
  • 00
چگونه جمهوری اسلامی حرم است؟
  به گزارش «فرهیختگان»، محمدحسین نظری، روزنامه‌نگار طی یادداشتی در روزنامه «فرهیختگان» نوشت:
 
1_  از عبارات وصیت‌نامه سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی خطاب به برادران و خواهران مجاهد این است که: «اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی [به‌منظور] آتش‌زدن و ویران‌کردن این خیمه است، دور آن بچرخید.» هم او در یک سخنرانی قسم خورده است که یکی از شئون عاقبت‌بخیری نسبتی است که ما با جمهوری اسلامی داریم و در همان سخنرانی به تاکید امام‌ خمینی(ره) بر حفظ جمهوری اسلامی نیز اشاره کرده است. این نقل مشهور از امام(ره) که «حفظ نظام [اسلامی] اوجب واجبات است» و همچنین تصریح به اینکه «حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر -ولو امام عصر(عج) باشد- اهمیتش بیشتر است.»، سال‌ها مورد اقبال و توافق بود تا آنکه به‌واسطه اختلال و آشفتگی‌ها و بی‌برنامگی‌ها و بی‌عملی‌ها و همچنین فهم غیردقیق برخی نسبت به اهداف انقلاب، از توافق تام خارج شده و مخالفان و منتقدانی پیدا کرد و حتی برخی افراد که در پیروزی انقلاب و ساماندهی نظام جمهوری اسلامی دستی هم داشتند، دچار تردید شده یا به‌هرصورت اظهار داشته‌اند که آیا واقعا حفظ جمهوری اسلامی اوجب واجبات است؟ و اساسا آیا حفظ «این» نظام به‌رغم خلل‌ها آیا همچنان به‌صلاح است؟

2 _  مراسم تشییع پیکر حاج‌قاسم نشان‌دهنده مقبولیتی وسیع بود. به‌نظر می‌رسد که بخشی از این مقبولیت عمومی و محبت جمعی از جهت دقت‌نظر و اتقان عمل ایشان باشد. پیش از شهادت هم حاجی در زمره محبوب‌ترین‌های ایران شناخته می‌شد. آیا ممکن است یک سردار نظامی و اهل سیاست، بدون هوشمندی و مقبولیت عمل، محبوب باشد؟ یعنی درنظر مردم، حاج‌قاسم کسی است که در نسبت با حوادث مواضع به‌جایی اتخاذ کرده و درست، به‌موقع و محکم عمل کرده است. فرمانده‌ای نظامی که اگرچه در خط مقدم مبارزه بی‌پروا می‌جنگید، اما در داخل مرزها اهل مهر، عاطفه، دلسوزی و انعطاف بود. از این حیث می‌توان و باید گفت که حاج‌قاسم به‌مثابه «مرد سیاسی»، سیاست و اقتضائات آن را به‌خوبی درک می‌کرد. آیا می‌توان گفت کسی که بیش از چهل‌سال در میانه میدان و پیشانی حوادث بوده و از آزمون‌ها سربلند بیرون آمده است، موضعی سرسری یا احساسی اتخاذ کرده و بدون علم یا درنظر گرفتن جوانب گفته باشد: «یکی از شئون عاقبت‌بخیری نسبت ما با جمهوری اسلامی است»؟ آیا حاج‌قاسم به عیب‌ها و ضعف‌ها و احیانا انحراف‌ها و سستی‌ها واقف نبود و نمی‌دید که هنوز فقر و فلاکت و محرومیت هست؟ البته که می‌دید و در آن میدان‌ها هم وارد می‌شد و ورود به آن میادین را هم‌سنگ دفاع از حرم نیز معرفی می‌کرد ولی اگر او، با التفات به همه این کاستی‌ها، به حفظ نظام توصیه کرده و برای آن قسم جلاله خورده و همه عمر برای آن کوشیده و بر سر آن نیز جان سپرده است، آیا نباید در تحلیل بعضی کسان -و غالبا تنزه‌طلبان و حاشیه‌گزینان امروز- که می‌گویند دیگر حفظ نظام نه‌تنها اوجب و واجب نیست، بلکه احیانا به صلاح هم نیست، تردید کرد؟

3 _ حاج‌قاسم در وصیتنامه‌اش گره مساله را این‌طور باز می‌کند که «جمهوری اسلامی حرم است و اگر این حرم حفظ شد بقیه حرم‌ها حفظ می‌شوند، هم حرم ابراهیمی(ع) و هم حرم محمدی(ص).» اما این پاسخ ظاهرا تمام نیست و مجددا این پرسش را به‌همراه دارد که جمهوری اسلامی حرم و حریم چه چیزی است و حفظ حرم ابراهیمی و محمدی(ص) چه شأنی دارد؟ تکلیف آن کسانی که به حفظ دین اهمیت نمی‌دهند و تعلقی به دیانت ابراهیمی و محمدی(ص) ندارند چیست؟ آیا برای اینان نیز حفظ جمهوری اسلامی واجب است؟ از این حیث پاسخ حاج‌قاسم اجمالی است و باید تفصیل را در کلام دیگری جست و در بند بعدی آن نکته را پی می‌گیریم.

اما نکته‌ای نیز هست که فرض کلام حاج‌قاسم است و آن اینکه انسان ایرانی در موقعیت دفاع از حریم و حرمی است و در چنین وضعی، خوف عافیت و تن‌آسانی وجهی ندارد. خوب است میان این دو موقعیت یعنی «تن‌آسانی و خوف عافیت» و «مجاهدت و خوف عاقبت» تمیز بدهیم. فرض سخن حاجی آن است که میان این دو وضع، ترجیح با «مجاهدت» است. اما ممکن است گفته شود کسانی به «حسن عاقبت» قائل نیستند و بنا دارند اهل «عافیت» باشند. از ایشان باید پرسید که در وضع کنونی عالَم، تا چه حد می‌توان اهل عافیت بود و امن و آسایش جُست. البته اگر چشم بر «مناسبات قدرت» جاری در عالَمِ کنونی ببندیم، خیال خام عافیت، چشم‌نواز می‌نماید اما چون به «واقعیت» نظر کنیم، اوضاع متفاوت خواهد بود و افسانه «امن و عیش همگانی» بر باد خواهد رفت.

4 _  در مستند غیررسمی -که اخیرا از سیما پخش شد، رهبر انقلاب در واکنش به مطلب یکی از حضار که مضمون آن قریب به همین مطالبی است که مطرح کردیم، اشاره می‌کنند که در «دنیای حاکمیت بی‌قید و شرط سرمایه» و «دنیای فقر و فساد» و دنیایی که به سلطه‌گر و سلطه‌پذیر تقسیم شده، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی «یک نظام معترض به این ساخت قدرت در دنیاست.» که نسبت به بی‌عدالتی و ظلم و فقر و گرسنگی اعتراض دارد. از اینجاست که می‌توان گفت منظور از دین ابراهیمی(ع) و محمدی(ص) در بیان حاج‌قاسم صرفا قشر، پوسته، ظواهر و مناسک دین نیست، بلکه جمهوری اسلامی در «اصل» و «ذات خود» به حاق دین یعنی به عدل و آزادی و معرفت و قرب حق توجه دارد. البته ظواهر و مناسک را هم نباید تخفیف داد یا بی‌اهمیت شمرد اما اگر صرف ظواهر و مناسک را دینداری تامّ و تمام به‌شمار آوریم، آیا در حق دیانت محمدی(ص) و ابراهیمی(ع) جفا نکرده‌ایم؟

در جهان امروز که ممالک یا سلطه‌گرند یا سلطه‌پذیر، یا ظالمند یا منظلم، یا زورتوزند و یا زورپذیر، آیا نمی‌توان گفت نظامی که علیه این ساخت قیام کرده و بنا دارد مقابل «مناسبات قدرت و زورتوزی» بایستد- حرم و حریم است؟ آیا این نظام برای انسان امروز که به آیین هوا و دنیاپرستی و سرمایه‌پرستی درآمده و در آشفتگی وضع مدرن، بی‌وطن شده است نمی‌تواند و نباید مأمن و سرپناه و مایه امید و افق آینده باشد؟
مقابل جهانی که راه هوس و تامین سود و سودای دنیاداری در پیش گرفته و علیه عدل و حق و دیگر فضایل انسانی حرکت می‌کند، جمهوری اسلامی با همه معایب که در آن هست -و البته ناگزیر است- از این جهت که به‌دنبال برقراری نسبتی غیر از نسبت مدرن با عالم و آدم است و از حیث اینکه جویای حق و عدل است، برای همه عدالتخواهان و آزادی‌خواهان جهان حرم است و بستگی و تعلق به این نظام، بستگی و تعلق به وطن است. در چنین تعلقی است که نماز بردن، نه بر خویشتن، بلکه بر الله متعالی اسلام خواهد بود ورنه عبادت بردگان است یا تجار و نه احرار.

از این جهت وطن تنها یک محدوده جغرافیایی نیست، بلکه وطن آدمی آنجاست که جانش به آن توجه دارد. در جهان امروز که عین فراموشی حق و حقیقت است، انقلاب و جمهوری اسلامی موطن کسانی است که هنوز به حق و حقیقت تعلقی دارند، اگرچه اختلالاتی هم در کار باشد. جغرافیا هم با این «نسبت» است که معنی و اهمیت می‌یابد.

اما راه زدودن معایب و مفاسد نفی و طرد این نظام نیست، بلکه مجاهدت برای دفع و رفع آنهاست تا این نخستین انقلاب مابعدمدرن -که انقلابی است به نام خدای متعالی، خدایی غیر از خدای سرمایه و غیر از خدای مشتهیات و نفسانیات- راه خود را در ظلمات پیش‌رو پیدا کند و الا دست شستن از آرمان و اهداف انقلاب و وادادن مقابل وضع موجود قدرت و قرار گرفتن در یکی از دو جبهه سلطه‌گر یا سلطه‌پذیر، ارتجاعی و ناشی از خوف عافیت و فهم غلط نسبت به وضع موجود است. دوری از این ارتجاع مستلزم آن است که بدانیم امثال حاج‌قاسم با علم به همه معایب و خلل‌ها دل در گرو این نظام داشتند و تمام عمر در حفظ آن مجاهدت کردند. این عنایت و توجه باعث می‌شود که دیدی دیگر به جمهوری اسلامی پیدا شود، دیدی که آقا به نظام «فعلی» دارند و در مستند غیررسمی نیز اجمالا توصیفش کردند.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰