

به گزارش «فرهیختگان»، اگر «دانشکده کتاب» هفته گذشته را خوانده باشید احتمالا در جریان هستید که بحثی را در آن آغاز کردیم با عنوان عادتهای کتابخوانها که نیمهتمام ماند. اگر هم در جریان نیستید حتما یکسری به سایت روزنامه فرهیختگان بزنید و پیش از مطالعه این متن، ابتدا یادداشت هفته گذشتهام را بخوانید.
شاید بعد از مطالعه اولین بخش این مبحث، بعضیهایتان بگویید هدف من از انتخاب این موضوع چه بوده است؟ واقعیتش این است که شما با تقلید عادتهای یک کتابخوان هرگز نمیتوانید کتابخوان یا کتابدوست شوید! در چنین شرایطی شما صرفا یک مقلد خوب هستید که میتوانید خودتان را در چشم دیگران کتابخوان «جلوه» بدهید نه اینکه درواقع علاقه و تمایلی در شما برای خواندن کتاب به وجود آمده باشد. پس هدف از نوشتن این سلسله یادداشت چیست؟
در اطراف ما انسانهای زیادی هستند که شیوه یا بهتر بگویم سبک زندگی آنها با ما متفاوت است. تصور کنید سبک زندگی کارمند یک اداره دولتی با سبک زندگی یک آهنگساز موسیقی چه تفاوتهایی دارد؟ آن کارمند صبح زود بیدار میشود و با تکاپوی بسیار از طریق وسایل حملونقل عمومی خود را به محل کارش میرساند. در محل کار وقت آزاد نسبتا مناسبی دارد و بعد از اینکه ساعت کاریاش تمام شد در میان ترافیک بسیار خود را به منزل میرساند.(احتمالا چرتی هم در اتوبوس یا مترو میزند!) در خانه بعد از اینکه زمانی را با همسر و فرزندان سپری کند سعی میکند زودتر بخوابد چراکه فردا نیز باید صبح زود از خواب بیدار شود و روز از نو روزی از نو!
اما یک آهنگساز تفاوتهای بسیاری در سبک زندگی با شخصیت اول دارد. اولینش هم در همین ساعت خواب است. روز برای یک هنرمند احتمالا از ساعت 12 یا حتی یک دو بعدازظهر آغاز شود! در طول روز زمانی را به گوش کردن موسیقی، خواندن کتاب و دیدن فیلم میگذراند. زمان آزاد بیشتری دارد و شبهنگام نیز تازه کار را آغاز میکند. احتمالا تا سپیده صبح – که آن کارمند اول هفت پادشاه را خواب میبیند – مشغول کار کردن است. کله سحر هم که کارمند قصه ما آماده میشود که خود را به محل کار برساند، دوست آهنگسازمان احتمالا دوش میگیرد و میرود که بخوابد!
مشاهده این سبکزندگیهای عمیقا متفاوت برای ما جالب است. شاید زندگی هرکدام از ما صددرصد با این زندگیها یکسان نباشد، اما تماشای این زندگیها برایمان دلنشین و جذاب است. شاید حتی سعی کنیم در بعضی موارد زندگی آنها را تقلید کنیم و لذت ببریم. مثلا آن دوست آهنگسازمان احتمالا یکی از پاتوقهایش کافههای اطراف خانهشان باشد. شاید بعضی از ما اصلا اهل کافه رفتن نباشیم، اما برای امتحان هم که شده شبی را در کافهای بگذرانیم و تیپ هنرمندانهای هم بزنیم تا خودمان را در آن یک ساعت به یک هنرمند شبیه کنیم.
بپردازیم به بحث اصلیمان که عادتهای کتابخوانها بود. یکی دیگر از عادتهای مرسوم کتابخوانها پرسهزنیهایشان در فضای کتابخانهها و کتافروشیهاست. این پرسهها خیلی وقتها به قصد خریدن کتابی نیست، اما سبب میشود که اطلاعاتشان از کتابهای تازه منتشر شده کاملا به روز باشد. یعنی بدانند برای مثال آخرین مجموعهای که جولین بارنز در ایران منتشر شده کدام است و کدام نشر آن را به چاپ رسانده است. یا مجموعه شعر تازه احمدرضا احمدی در چند نسخه به بازار عرضه شده و آقای شاعر چه نامی را بر کتاب تازهاش گذاشته است. شاید بپرسید حالا این اطلاعات به چه دردی میخورد؟ پاسخ من این است که مگر قرار است همه چیزهایی که میدانیم به دردمان بخورد؟ اینکه امروز قیمت دلار چقدر است و فردا قیمت یورو، درواقع به کار هیچکداممان نمیآید؛ فقط فرصتی را ایجاد میکند تا بتوانیم غرغر کنیم و بگوییم: «چقدر گران!»
کتابخوانها به یکسری از این اطلاعات واقعا نیازی ندارند و خودشان هم این را به خوبی میدانند. اما نفس کشیدن در هوای کتاب سبب میشود که تمام دانش آنها با کتاب گره بخورد.
از اینها گذشته پرسه زدن در حالوهوای کتابها در یک کتابخانه یا کتابفروشی برای آنها حالی را به ارمغان میآورد که انگار دارند بهصورت همزمان تمام این کتابها را میخوانند! دست کشیدن به کتابها، بو کردن آنها، جابهجایی آنها از قفسهای به قفسه دیگر، ضرب گرفتن روی کتابهای گالینگور، سوال پرسیدن از متصدی یک کتابفروشی یا کتابخانه همه و همه بخشی از لذتهای کوچک کتابخوانها هستند.
چند پاراگراف بالاتر گفتم که پرسه زدنهای کتابخوانها در یک کتابفروشی میتواند با خرید کتاب نیز همراه نباشد. بعدها فهمیدم که این اتفاق تقریبا غیرممکن است! یعنی نمیشود کتابخوان باشی و برای تفریح به یک کتابفروشی سر بزنی و درنهایت دست خالی برگردی. گاه یک کتاب تازه که موضوع جالبش از تو دل برده، گاه یک جلد از یک مجموعه که مجلدهای قبلی آن را داری، گاه یک کتاب که فلان کتابفروشی چاپ قدیمیتر و طبعا ارزانترش را دارد میتواند سبب شود که بر قدرت نخریدن غلبه کنی و دست پر برگردی. بله این دنیای کتابخوانهاست!
عطف / شایگان در برابر دوستانش
کتاب عطف امروز، کتاب «آسیا در برابر غرب» اثر داریوش شایگان است. شایگان یک فیلسوف و نویسنده ایرانی بود که آثارش به دو زبان فارسی و فرانسوی موجود است. بیشتر نوشتههای شایگان به زبان فرانسوی و در حوزه فلسفه تطبیقی است. نوشتههای فرانسوی وی در کتابهای درسی فرانسه چاپ میشود. کتاب آسیا در برابر غرب که این چندوقت خودم هم مشغول دوبارهخوانیاش بودم، شامل دو بخش است: «نیهیلیسم و تاثیر آن بر تقدیر تاریخی تمدنهای آسیایی» و «موقعیت تمدنهای آسیایی در برابر سیر تطور تفکر غربی» بستر تحول تفکر غربی است که سیری منظم از زبر به زیر، از تفکر شهودی به جهانبینی تکنیکی، از آخرتنگری و معاد به تاریخپرستی داشته است. حکم کردن به اینکه این تطور در جهت پیشرفت بوده است یا سقوط، وابسته به دیدی است که ما از تاریخ و سرنوشت بشریت داریم. تمدنهای آسیایی در وضع کنونیشان در دوره فترتند، دانستن اینکه این دوره فترت چگونه است و چه ماهیتی دارد، موضوعی است که شایگان در این کتاب به آن پرداخته و با احاطه خوبی که به این بحث دارد و با مثالهای خوبی که در جایجای کتاب برای روشنتر شدن بحث میزند، توانسته از پس طرح بحث بهخوبی بربیاید. درحال حاضر این کتاب و سایر آثار زندهیاد داریوش شایگان، به همت انتشارات فرزان روز در بازار کتاب موجود است.
قصهخوانی/ اگر نخواندهاید هرچه زودتر بخوانید
«طبل حلبی» عنوان رمانی است نوشته گونتر گراس که در سال ۱۹۹۹ جایزه نوبل ادبیات را به خاطر به تصویر کشیدن افسانههای شاد و سیاه که در گذر تاریخ به دست فراموشی سپرده شده بودند، دریافت کرده است. قهرمان این کتاب، یک قهرمان کوچک است، کوچک نه از نظر تواناییهای روحی و شخصیتی، بلکه از نظر جسمی. رشد جسمی اسکار متوقف شده است و او در قد و قواره یک پسربچه ۳ ساله باقی مانده است، اما این پسربچه از نظر هوشی خیلی جلوتر از همه است و میتواند به تحلیل همه ماجراهایی که شاهدش است، بنشیند. اسکار از سال ۱۸۹۹ قصهاش را شروع میکند و میگوید که چطور مادربزرگ و پدربزرگش با هم آشنا شدند و مادرش به دنیا آمد. اسکار به دنیا میآید و به دلیل عقبماندگی جسمی بهوسیله دیگران نادیده گرفته میشود و کسی کاری به او ندارد، اما او همهجا هست و از همهچیز خبر دارد و به همهجا سرک میکشد. البته او راهی هم برای ارتباط با دیگران دارد و آن طبل حلبیاش است که در تولد سهسالگی گرفته و این طبل هر سال با طبل جدیدی تجدید میشود، و او طبال قهاری نیز است. بقیهاش را نمیگویم که داستان را کامل لو نداده باشم. انتشارات نیلوفر این اثر مهم ادبی را با ترجمه بینظیر سروش حبیبی منتشر کرده است.
از هر دری / احمدرضای دوستداشتنی
احمدرضا احمدی را احتمالا همهتان بشناسید. شاعری که در این سالها با شعرهای ساده و صمیمیاش در کتابخانه اکثرمان حتی به اندازه یک کتاب هم که شده جایی باز کرده است. تعداد کتابهای احمدی خیلی زیاد است؛ از مجموعهشعرهایش گرفته تا داستانهایی که نوشته و اخیرا مجموعهنمایشنامههایش. اما کتاب حاضر چیز دیگری است.
دوستی احمدی با اهالی موسیقی و سینما از سنین دبیرستان آغاز و ادامهدار شد و نتیجه این دوستی در کارنامه وی نمونههای متعدد از دکلمه، صداپیشگی، حضور در نمایش و فیلمهای مستند، سینمایی و پویانمایی است. این دوستیها سبب پیدایش کتاب «حکایت آشنایی من با...» شده که در آن احمدرضا احمدی از ماجرای آشنایی و رفاقتش با بسیاری از چهرههای تاثیرگذار عالم هنر و ادبیات پرده برداشته است. کتاب نخستین بار در سال 1377 و توسط انتشارات ویدا منتشر شده است. شخصیتهایی که در کتاب حاضر از آنها یاد شده عبارتند از: فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، فیروز شیروانلو، مهدی اخوانثالث، ابراهیم گلستان، مرتضی ممیز، مهدی خالدی، بیژن جلالی، آیدین آغداشلو، سهراب شهید ثالث، کیومرث صابری، بهمن محصص، مسعود کیمیایی، پرویز دوایی، عبدالرحیم احمدی و مرتضی فرجیان.
معرفت/ کتاب تازه برای علاقهمندان تاریخ
کتاب «شوروی ضدشوروی» نوشته ولادیمیر واینوویچ نویسنده روستبار است. این کتاب با ارائه تصویری داستانی و غیرداستانی از زندگی شوروی، مجموعهای از پوچیهای این سیستم را در زندگی روزمره و همچنین در مسائل سیاسی و فرهنگی در کشور روسیه به تصویر میکشد. کتاب شوروی ضدشوروی مجموعهای از مقالات و داستانهای کوتاه است که با طنزی تلخ به مسائلی که در دوران برژنف و خروشف میگذرد، میپردازد. این کتاب درباره حزب کارگران، سانسورگران، رهبران حزب و مهمتر از همه مردم عادی است. شوروی ضدشوروی به زندگی در روسیه درحال سقوط میپردازد که وقایعش همگی برگرفته از تجربیات خود نویسنده و زندگی او در آن دوران است. این رماننویس برجسته روسی که اکنون به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرده است کتابی نوشته که مملو از حکایتها و تجارب بهیادمانده و غالبا با شوخطبعی تند و گاهگاهی تلخ است که نیش پیام نویسنده را پنهان نمیکند. شوروی ضدشوروی برای هرآنکه به تاریخ روسیه و نیز تاریخ کمونیسم علاقهمند است کتابی جذاب است که با نحوه روایت جذابش خواننده را به قلب وقایعی میبرد که خود نویسنده آنها را از سر گذرانده است. کتاب شوروی ضدشوروی را بیژن اشتری ترجمه کرده و این کتاب توسط نشر ثالث منتشر شده است.
گلاب و گل / یک کتاب مهم
دکتر محمدرضا شفیعیکدکنی از اساتیدی است که باید او را معمار ادب فارسی در چند دهه اخیر دانست. او با تالیف آثاری پژوهشی تلاش کرد تا مبانی شعر فارسی را بهدرستی شکل دهد و شرایطی مهیا کند تا شاعران جوانتر برای آغاز راه چارچوب شعر فارسی را بدانند و بتوانند با استناد به متون کهن و تجربه غنی در حیطه شعر فارسی، به نوآوری و ابداعهایی تازه بپردازند.
تحول در زبان شعر و تصاویر و موسیقی شعر و دگرگونی رمزهای آن و نیز تحول در شیوه نگاه شاعران متجدد ایرانی نسبت به زندگی و جامعه و طبیعت و تاریخ، همه و همه نتیجه این پیوند است. در این کتاب فصلبهفصل با ریشههای این تحول آشنا میشویم و میبینیم که چگونه در آغاز این قرن، ایرج، بهار و پروین از شعرهای امثال لافون تن فرانسوی و کریلف روسی الهام میپذیرند و در نسل بعد، نیما یوشیج با تاثیرپذیری از رمانتیکهای اروپایی و رمزگرایان ایشان، عامل تحولی بنیادی در صورت، ساخت و فضای شعر ایران میشود. «با چراغ و آینه» دومین اثر شفیعیکدکنی درباره جنبههای گوناگون شعر معاصر فارسی است. این اثر به گفته مولف، تکمله کتاب «ادوار شعر فارسی» است. کتاب مذکور مجموعهای است از تاریخ ادبیات، نقد ادبی، و ادبیات تطبیقی.
گلچین/ دانشجویان ادبیات! بشتابید!
کتاب «تاریخ مختصر زبان فارسی» نگاه کوتاهی است از دکتر ابوالقاسمی به مسیری که زبان فارسی از ایران باستان تا به امروز طی کرده است. این کتاب کمحجم(140 صفحهای) میتواند برای دانشجویان ادبیات فارسی، زبانشناسی، زبانهای باستانی، تاریخ و همچنین علاقهمندان به این مباحث مفید باشد. مطالعه این کتاب زمان زیادی را از شما نخواهد گرفت و مطمئنا خواهد توانست در این زمان کوتاه، اطلاعات مفید و قابل توجهی را به شما منتقل کند. مولف در پیشگفتار چاپ دوم کتاب اینطور نوشته است:
«در طلیعه بهار سال 1372 شمسی مجله آشنا بهمنظور آشنایی خوانندگان خود با پیشینه زبان فارسی از جناب دکتر محسن ابوالقاسمی عضو هیاتعلمی دانشگاه تهران و متخصص و صاحبنظر در زبانهای باستانی درخواست کرد تا مقالاتی را در این زمینه به رشته تحریر درآورند. این درخواست با حُسن استقبالِ استاد مواجه شد و مقالاتی تحت عنوان تاریخ زبان فارسی از جانب ایشان برای مجله ارسال گردید که در سه بخش و در شمارههای 11 و 12 و 13 مجله آشنا(از خرداد تا آبان 1372) بهچاپ رسید. از آنجا که این مقالات مورد استقبال و توجه دانشجویان و استادان دانشگاه بهویژه دانشجویان رشته زبانهای باستانی واقع شد و مطالب آن بهعنوان منبع درسی مورد استفاده قرارگرفت، مسئولان مجله برآن شدند تا این مجموعه را بهصورت کتابی مستقل چاپ کرده و در اختیار علاقهمندان قرار دهند. استاد ابوالقاسمی نیز با تغییرات مختصری در مقالات و افزودن پارهای مطالب و با زحمات بازنگری و تصحیح مجدد آنها کتاب را آماده چاپ ساختند.»
* نویسنده: پیمان طالبی، روزنامه نگار
