همه اقشار جامعه در زیر چتر مکتب تربیتی حاج‌قاسم جمع می‌شوند. مکتب تربیتی حاج‌قاسم با افراد سطحی برخورد نمی‌کند. به همه جامعه به‌عنوان بندگان خوب خدا نگاه می‌کند که هریک فرازوفرودهایی دارند. همه قابل پیشرفت هستند و از همه باید دفاع کرد. وقتی حاج‌قاسم دفاع می‌کند، نگاه نمی‌کند که از فرد مسیحی دفاع می‌کند یا کرد یا عرب یا فارس یا ترک.
  • ۱۳۹۹-۱۰-۱۱ - ۰۲:۴۴
  • 00
چرا «مکتب سلیمانی»؟

  به گزارش «فرهیختگان»، محمدمهدی اسماعیلی، استاد دانشکده حقوق و علوم‌سیاسی دانشگاه تهران در گفت‌وگو با «فرهیختگان» مفهوم «مکتب حاج‌قاسم سلیمانی» را بررسی و تشریح کرد. این گفت‌وگو به‌صورت یادداشت شفاهی تنظیم شده است، در ادامه این یادداشت شفاهی را از نظر می‌گذرانید.

حاج‌قاسم سلیمانی شخصیتی فوق‌العاده و اسطوره‌ای در تاریخ انقلاب اسلامی است و شاید بعد از امامین انقلاب در این تراز همانند حاج‌قاسم وجود نداشت. نه اینکه شهدایی که قبلا بودند فضیلت کمتر یا بیشتر داشتند، در این مورد ما نمی‌توانیم قضاوت کنیم، بلکه حاج‌قاسم به‌دلیل تداوم و طول عمری که داشت، به این مقام و درجه رسید؛ یعنی حاج‌قاسم تجربیاتی را به‌دست آورد و در جاهایی نقش‌آفرینی کرد که دیگران امکان نقش‌آفرینی در آن را پیدا نکردند. حاج‌قاسم چهاردهه در جهاد و مبارزه بود.

وقتی در تاریخ انقلاب اسلامی درباره برخی شخصیت‌ها صحبت می‌کنید، باوجود اینکه شهدای بزرگی وجود داشتند، هیچ‌وقت راجع‌به آنها تعبیرهایی که درمورد حاج‌قاسم بود، وجود نداشت؛ به یاد بیاورید امام درباره شهیدبهشتی این تعبیر قرآنی را داشت که بهشتی یک ملت بود، در قرآن کریم هم خداوند درباره ابراهیم خلیل‌الله از این تعبیر استفاده کرده است.

امام راحل عظیم‌الشأن ما هم درباره شهیدبهشتی بیان کرد که شهیدبهشتی برای ملت ما یک ملت بود. در این سال‌ها هم ما حاج‌قاسم را داریم که مشابه همان تعبیر برای او ازسوی امام انقلاب به‌کار رفته؛ یعنی رهبر انقلاب فرمودند حاج‌قاسم خود یک مکتب است.

این تعابیر بسیار ممتاز و منحصربه‌فرد است. در تاریخ انقلاب از امامین انقلاب درباره دو شخصیت چنین تعبیری داشتیم. حضرت امام درباره شهیدبهشتی عنوان کرد و رهبر انقلاب هم درباره حاج‌قاسم

حالا باید به این سوال پاسخ داد که چرا «مکتب سلیمانی»؟

این مساله مهمی است که چرا سیره حاج‌قاسم تحت‌عنوان مکتب نامگذاری شد. چرا و چگونه یک فرد چنان جایگاه و سرمایه بالایی به‌دست می‌آورد که دارای ابعاد مختلف می‌شود و می‌توان به آن مکتب گفت. این یک مشی و منش ارزشمند و غنی است که ابعاد مختلفی دارد. درمورد هرکدام از این ابعاد می‌توان صحبت کرد و حتما نمی‌توان یک‌بعدی مکتب را دید و آن را تفسیر کرد.

حاج‌قاسم از یک‌سو نماد قدرت منطقه‌ای است و برای کل مردم آزاده جهان حاج‌قاسم نماد مقاومت است. مردم او را با شجاعتش و ایستادگی و همت بالا می‌شناسند و برای تک‌تک مردم مظلوم منطقه مخصوصا کسانی که در عراق و سوریه داعش و تروریسم تکفیری را تجربه کردند حاج‌قاسم نماد ایثار و ازخودگذشتگی است.

ازسوی دیگر حاج‌قاسم یک شخصیت اجتماعی هم دارد. یعنی حاج‌قاسم همه اینها را جمع کرده و شخصیت اجتماعی خاصی هم پیدا کرده است که کمتر دیگران حتی هم‌رده‌های ایشان در طول جنگ و بعد از جنگ فرصت چنین نقش‌آفرینی را پیدا کردند. حاج‌قاسم به‌دلیل جایگاهی که در آن قرار داشت، یا بهتر بگوییم به‌خاطر جایگاهی که توانسته بود با ظرفیت‌های بزرگ خود ایجاد کند، امکان کنشگری‌های متفاوتی داشت و لذا ابعاد اجتماعی بزرگی هم پیدا کرده بود.

حاج‌قاسم چه در داخل و چه در خارج مردم را می‌شناخت و برای آنها ارزش قائل بود. حاج‌قاسم فرامرزی بود و مردم منطقه را می‌شناخت. فرهنگ‌های مختلف، استعدادهای متفاوت و... را دیده بود و در عین حال نگاهش به انسان‌ها و کارهایی که افراد می‌توانند انجام دهند یک نگاه ظاهری و سطحی نبود. حاج‌قاسم در این زمینه نگاه عمیقی داشت. او ابعاد مختلف انسان‌ها را موردتوجه قرار می‌داد و به آن احترام می‌گذاشت.

آن جمله رهبر انقلاب در سخنرانی بجنورد را مرور کنید؛ جمله مهمی که درمورد سبک زندگی بیان می‌کنند. رهبری درمورد خانم‌های بی‌حجاب اذعان داشتند که این فرد ممکن است یک عیب داشته باشد و ما هزار عیب داریم!

نگاه و عمل حاج‌قاسم در این حوزه کاملا مشابه رهبر انقلاب است. نظیر این موضع رهبری را در این سال‌ها در هیچ‌کسی جز سردار سلیمانی ندیده‌ایم. حاج‌قاسم درکنار اینکه مکتب است، تابع مکتب امامین انقلاب است. به همین دلیل نگاه او در حوزه‌های اجتماعی نگاه عمیق و وسیعی است.

همه اقشار جامعه در زیر چتر مکتب تربیتی حاج‌قاسم جمع می‌شوند. مکتب تربیتی حاج‌قاسم با افراد سطحی برخورد نمی‌کند. به همه جامعه به‌عنوان بندگان خوب خدا نگاه می‌کند که هریک فرازوفرودهایی دارند. همه قابل پیشرفت هستند و از همه باید دفاع کرد. وقتی حاج‌قاسم دفاع می‌کند، نگاه نمی‌کند که از فرد مسیحی دفاع می‌کند یا کرد یا عرب یا فارس یا ترک.

از همه با گرایش‌های مذهبی و غیره دفاع می‌کند. این خدایی شدن فرد است که همانند خورشید نور می‌تاباند، مثل یک ابر باران می‌باراند. وقتی این ابر می‌بارد، نگاه نمی‌کند به مردم تا آنها را از هم جدا کند. این ویژگی‌ای است که حاج‌قاسم را در قله بلندی قرار داده است.

در این زمینه به نکته دیگری هم باید دقت کرد. تعابیر رهبری انقلاب درباره حاج‌قاسم تعابیر عاطفی نبود. عاطفه حضرت‌آقا به‌شدت درگیر بود، ولی رهبری کسی نیست که به‌خاطر مسائل عاطفی درمورد حاج‌قاسم اغراق کند. آقا واقعیت حاج‌قاسم را روایت کرده است.

خاطره‌ای را چندروز پیش درباره سفر رهبری به کرمان می‌خواندم. در آن سفر رهبری به دیدار خانواده شهیدی رفتند. این خانواده به رهبری می‌گویند که قول دهید در آن دنیا ما را شفاعت کنید. رهبری در پاسخ حرف جالبی می‌زنند و می‌گویند: «از حاج‌قاسم این را بخواهید که مقام او بالاتر از ما است.» در این‌مورد البته نه اینکه بخواهیم برتری و عدم برتری کسی را نشان دهیم، بلکه می‌خواهیم بگوییم ایمان نسبت‌به حاج‌قاسم برای لحظه شهادت او نبود. این خاطره برای سال 84 است؛ یعنی 15-14 سال قبل از شهادت حاج‌قاسم.

ببینید، اینها نشان می‌دهد حاج‌قاسم به افق رفته و همه این اتفاقات بزرگ، این پیروزی‌های بزرگی که برای جبهه انقلاب رخ داد، به‌دلیل وجود یک کانون اخلاص، کانون معرفت و بنده واقعی خدا در پشت این بحث‌ها بود.

در آخر بحث می‌خواهم این نکته را درباره حاج‌قاسم برجسته کنم که مکتب یک مدرسه است. در مدرسه درس‌های مختلفی داده می‌شود. وقتی یک نفر صاحب مکتب و مدرسه می‌شود، یعنی دارای ابعاد وجودی متفاوت و مختلفی است که در همه حوزه‌ها این فرد می‌تواند به جامعه خود نور و آگاهی بدهد و در یک جایگاه معلم و استاد بتواند خیل وسیعی را به جلو هدایت کند.

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۱