به گزارش «فرهیختگان»، دولت جوان انقلابی هم مانند هر شعار یا معیار خوب دیگری ممکن است مورد سوءبرداشتها یا سوءاستفادهها قرار گیرد که البته از شعار یا معیار «دولت جوان حزباللهی» -بهدلیل اثری که میتواند در انتخابات و اقبال انتخاباتی بگذارد- بعید نیست اگر به نحو مضاعفی دستافزار شود. البته دستافزار شدن شعارها و معیارها همیشه هم عامدانه نیست و حتی همین هم توأم با سوءنیت نیست و ای بسا از خوشبینی به خویشتن یا به کاندیدای مورد علاقه نتیجه شود. بگذریم.
در «غیررسمی» یکی از شرکتکنندگان در دیدار فعالان جهادی با آقا، ضمن اشاره به امامت جمعه تهران توسط ایشان در کمتر از 40 سالگیشان، از پایین آمدن سطح توقعات گفت و با اشاره به انتصاب آقای حاجعلی اکبری اظهار کرد که جامعه هماکنون از انتصاب امام جمعه 55ساله بهعنوان «امام جمعه جوان» خوشحال میشود درحالی که وضع در ابتدای انقلاب چنین نبود و جوانان در مصادر قرار میگرفتند و یکیاش هم خود آقا که به امامت جمعه منصوب شدند. او این انتقاد، یعنی «ضعف در انتصاب جوانان» را به آقا نیز وارد دانست و گفت در انتصابات ایشان هنوز هم از همان نسلهای اول و دوم انقلاب استفاده میشود. آقا هم در پاسخ، راه سپردن مسئولیتهای مدیریتی «قابل توجه» به جوانان را تشکیل دولت بهوسیله یک جوان یا همان تشکیل «دولت جوان حزباللهی» دانستند.
این بخش از سخنان رهبری مورد اقبال کسانی -که خود را یا کاندیدای احتمالی مورد علاقه خود را توأمان «جوان» و «حزباللهی» و نیز واجد سایر خصال حمیده و صفات ممدوح میدانند- قرار گرفت و برداشتها از سایر اقوال آقا در این باب را تخطئه کردند از جمله این عبارات که مربوط به دیدار تصویری 28 اردیبهشتماه 1399 ایشان با تشکلهای دانشجویی است:
«مکرر گفتهام که به چنین دولتی [یعنی دولت جوان حزباللهی] معتقد و امیدوارم اما معنای این حرف صرفا این نیست که یک جوان سی و چند ساله رئیس دولت باشد، بلکه معنای دولت جوان و حزباللهی یک دولت پای کار، آماده و با نشاط است که علاج مشکلات است و میتواند کشور را از راههای دشوار عبور دهد... برخی در سنین بالا نیز به معنایی جوان و پرتلاش و بانشاط هستند، مانند شهید بزرگوار حاجقاسم سلیمانی که بیشتر از ۶۰ سال داشت اما اگر شهید نمیشد، او را تا 10 سال دیگر نیز در همان مسئولیت حفظ میکردم.»
مشخص است که در عبارات اخیر الذکر آقا نگفتهاند که «جوانی و سن و سال»، تنها ملاک است بلکه جوانی را تا جایی مهم و موثر دانستهاند که موجب «آمادگی و نشاط و پای کار بودن» باشد و کشور را از راههای دشوار عبور داده منجر به حل مشکلات آن شود. جوانی اگر با چنان خصایصی توام نباشد و منجر به چنین نتایجی نشود، چرا باید مقبول و مهم شود؟ مگر سن و سال افراد چه اهمیتی میتواند داشته باشد؟ توضیح آقا راجعبه حاجقاسم هم مؤید همین نکته است و چون حاجی واجد آن خصوصیات بود و چنان اثری داشت، با وجود آنکه بیش از 60 سال داشت، باز حتی 10 سال دیگر هم آقا ایشان را در آن مسئولیت حفظ میکرد ولو «جوان سال و ماه» نباشند.
این عبارات البته چندان پیچیده نبودند اما بعضا اینطور برداشت شده بود که مقصود آقا از «جوان» اصلا ناظر به سن و سال نیست، بلکه فقط روحیه و خصایص جوانانه مدنظر ایشان بوده است یعنی رهبری جوانی را نه «سنی» بلکه «روحیه جوانی» دانستهاند. این هم برداشت کامل و جامعی نبود آخر بسیاری روحیهها در جوانان هست که ممکن است کشور را با مشکلاتی نیز مواجه کند. میتوان اینطور گفت که سن و سال هم مهم است ولی با دو شرط: اولا باید با آن خصایصی که آقا برای «جوان» شمردهاند همراه باشد و ثانیا باید بتواند به آن نتایج مورد اشاره منجر شود. در غیر این صورت ممکن است فرد به لحاظ سنی جوان باشد ولی به کار تشکیل دولت یا سپردن مسئولیت نیاید به عبارت بهتر گاهی وقتها، سن تنها یک عدد است(!) و نه یک معیار.
در دیدار تصویری با تشکلها نیز ایشان «آینده» را متعلق به جوانان دانسته بودند که البته به سن و سال هم مربوط است و نیز گفته بودند که مسئولیتها دیر یا زود به جوانان میرسد. اینجا مقصود از جوان، ناظر به سن و سال جوانی هم هست. به عبارتی نباید از «اشتراک لفظی» غافل شد و جوان را همیشه «جوان سنی» یا «جوان صفتی» دانست. اینکه کار در آینده ناگزیر به دست جوانان میافتد معنایش این نیست که لزوما در آینده وضع خوبی خواهیم داشت و تمام مشکلات حل میشود. جوانان امروز قطعا مسئولیتهایی در آینده خواهند داشت اما این لزوما یک فرصت نیست، بلکه ممکن است یک تهدید باشد یا ممکن است یک فرصت باشد. از همین جهت ایشان در همان دیدار تصویری با نمایندگان تشکلهای دانشجویی -که ذکر آن بالاتر و در همین مطلب آمد- توصیهها و سفارشهایی به جوانان داشتهاند و تقویت برخی وجوه را برایشان لازم دانستهاند که باز نشان میدهد آن دو قید که در همین مطلب هم برشمردیم، تفصیل و توضیح و لوازمی هم دارد.
پس تا اینجا دو نکته روشن شد:
1. غیر از نقل و تاکید بر روایت (یعنی عبارات آقا)، باید اهل درایت (یعنی فهم آن عبارات) هم بود. «جوان» مثل بسیاری الفاظ، مشترک لفظی است و باید دید به چه معنایی استفاده شده است.
2. جوانی امری مطلقا ممدوح و محمود نیست، بلکه جهت و نتایجی که نیرو و خصایص جوانی در آن صرف میشود هم مهم است و «دولت جوان حزباللهی» هم صرفا بهدلیل سن و سال نیست که مطلوب است. سن و سال جوانی هم اگر توام با کسب برخی آمادگیها نباشد ای بسا که ناشایستگی باشد و نه شایستگی و انتصاب جوانان فاقد آن شایستگیها هم ضرر خواهد بود و نه نفع.
در همان مستند «غیررسمی» هم عباراتی ناظر به همین معنی از رهبری بود که گویا چندان مورد اقبال «جوانان سنی» یا طرفداران آنها واقع نشد. آقا مقایسه وضع امروز با شرایط اول انقلاب را مقایسهای دانستند «تا حدی ناقص» و فرمودند: «اول انقلاب، آدمهایی که بتوانند کار را برعهده بگیرند و تجربه داشته باشند، نبودند. الان هستند. پیرمرد هم نیست، اما جوان سیوچند یا چهل ساله هم نیست. وقتی این شخص را داریم، مصلحت نیست و درست نیست که این آدم را در رأس کار نگذاریم و از امکان کارش و تجربهاش و از تواناییاش استفاده نکنیم. انشاءالله بهسمتی برویم که جوانان را در رأس کار قرار بدهیم.»
یعنی نمیتوان به صرف جوانی افراد را در مسئولیتها گذاشت. انتصاب یک تکلیف است و اگر در آن دقت نشود، ای بسا که تضییع حقوق باشد. مشخص است که مهم، صِرف جوانی سنی نیست، بلکه مصالح بزرگتری در کار است و البته جوان میتواند بر سر آن مصالح با سنین بالاتر رقابت کند و مزایای جوانی در این رقابت موثر خواهد بود و اگر پیروز برآید، دیگربار مزایای جوانی او را در ایفای مسئولیتها یاری خواهد داد.
بنای تند نوشتن یا تعرض به این و آن را ندارم اما گویا سوءبرداشت اینجاست که کسانی جهت مجاهدت و سعی را مغفول گذاشتهاند وگرنه مشخص است که معیار و شعار «دولت جوان حزباللهی» بناست جهت حرکت و آمادگی جوانان برای اخذ مسئولیتها -که سهل و سبک و ساده نیست- را بهدنبال داشته باشد نه آنکه هواداری آقا از یک شخص یا یک گروه مشخص باشد. آقا جهتی را به جوانان نشان دادهاند و حتی در همان دیدار تصویری هم توصیههایی برای تهیه و آمادگی در آن مسیر کردهاند که بیشتر مطالب آن دیدار به همان توصیهها مربوط است اما چون دشواریهای راه است و مزیتی در آن ابواب لابد در کسان نیست یا اگر هم هست، لابد جارزدنی نیست، آن معیارها و دستورها کمتر به «خط خبر» و دستافزار بدل شده است.
تا وقتی که مجاهدت فرع است و بازی سیاسی اصل، طبیعتا انتصاب کثیر و بیضابطه جوانان کار را بهجایی نخواهد رساند جز فرسودن و بیاثر شدن شعار جوانگرایی و بلکه پشیمانی از جوانگرایی و پناه بردن به پیران! اما اگر مجاهدت اصل باشد و رقابت فرع، آنگاه جوان سنی که از مسئول باسابقه و باتجربه هم چیزی کم ندارد، مزایایی خواهد داشت منجمله روحیههایی که طبیعتا در جوانان هست. اگر جوانی با معیارهای برشمرده بر سر کار بیاید (که البته اگر واجد چنان معیارهای عقل پسند و دینیای نباشد، بعید است بتوان او را حزباللهی دانست) آنگاه احتمال تعامل جوانان با یکدیگر بیشتر خواهد بود و مسنترها کمتر ذیل ریاست جوانان دوام خواهند آورد، البته نه لزوما از بابت اختلاف سنی و عدم تبعیت(که بحثش مفصل است) بلکه بابت همآنچه آقا خصوصیات طبیعی جوان دانستهاند و به این ترتیب آن خصایص طبیعی جوانان هم میتواند منشأ اثر شود. کدام خصایص؟ آقا این خصوصیات طبیعی را اینطور برشمردهاند اما حتی در این موضع هم نگفتهاند که این خصوصیات کافی است بلکه اشاره کردهاند که باید با واجد این خصوصیات گفتوگو کرد یعنی او را متوجه اموری کرد که ممکن است به آنها متوجه نباشد:
«طبیعت جوان، با امید، با ابتکار، با صراحت، با خطرپذیری، با خستگیناپذیری همراه است و اینها برای اداره جامعه عناصر ذیقیمتی هستند؛ بخشی از مشکلات ما ناشی از خطرپذیر نبودن یا خسته شدن، یا عدموجود ابتکار، یا عدمصراحت، یا ناامید بودن است؛ اینها در جوانها نیست، لذاست که ما مایلیم با این مجموعه جوان که طبعا دارای این طبیعت هستند، بیشتر گفتوگو بشود و بحث بشود.»
* نویسنده : محمد علیبیگی،دبیر گروه اندیشه