به گزارش «فرهیختگان»، روزنامه «فرهیختگان» پیش از این در ستونی تحتعنوان «تاریخ علم در اسلام و ایران» به تبیین مباحث علمی و دقیق تاریخ این مبحث مهم و مطرح در مجامع علمی روز میپرداخت. بنمایه این رشته مقالات، اساسا مباحثی بود که دکتر علیاکبر ولایتی در برنامه تلویزیونی «ایران» از شبکه دوم سیما بیان کرده و سپس، بنابه درخواستهای متعدد اساتید، پژوهشگران و دانشجویان جهت تبیین دقیقتر مباحث و ارائه مستندات این مطالب، برای چاپ در روزنامه تنظیم کرده بود. «فرهیختگان» در پاسخ به درخواستهای مکرر خوانندگان، مطابق گذشته به چاپ این مجموعه ادامه خواهد داد. البته بهجهت اتصال و پیوستگی مباحث، پیش از شروع مباحث جدید، نگاه و مروری خواهیم داشت به مباحث گذشته که در همین ستون منتشر خواهد شد.
از نظر دانشمندان مسلمان، بهمعنای دقیق کلمه، دانش همیشه وسیله بود نه هدف. به این معنا که کسب معرفت و دانایی زمانی ارزشمند بود که در خدمت رسیدن به رستگاری و کسب رضایت الهی بهکار گرفته میشد. از اینرو بود که مسلمانان به دانشاندوزی ترغیب میشدند. مواجهه با ملل غیرعرب، بابهای جدید علمی روی مسلمانان گشود؛ بهطوری که علیرغم مخالفت امرای اموی با علم، مسلمانان به ترجمه متون یونانی، فارسی و هندی به عربی همت گماشتند. ابنندیم، افزون بر آلنوبخت، از 15 نفر دیگر نام میبرد که از متون فارسی میانه را به عربى ترجمه میکردهاند. ترجمههایى هم از متون هندى در زمینههای پزشکى و نجوم و جز آن صورت پذیرفت. مسلم است که بزرگترین آثار علم هندى، مانند مقالات پزشکى و آثار ریاضیدانان بزرگى چون اریبهاطا و براهماگوپتا و آثار مهمى که در زمینه نجوم نوشته شده و از آن میان، بخشی از سدهانته (سِندِ هند)، که به احتمال قوى متعلق به دورههاى بین قرن سوم پیش از میلاد و قرن هشتم بعد از میلادند، در پیشرفت علوم در جهان اسلام بسیار تاثیرگذار بودهاند.
در این میان ابنمقفع، مترجم کلیله و دمنه، اهمیتی بیبدیل دارد. این دگرگونی فرهنگی و ادبی که زمینه وقوع نهضت ترجمه بود، با ترجمهها و اقتباسهای او از آثار غیرعربی آغاز شد.
شیخالمترجمین حُنَین بناسحاق عَبّادیِ (=متولد حیره) نیشابوری (264-149ق) از دیگر مترجمان مهمی بود که در بیتالحکمه فعالیت میکرد. چنانکه از نسبتش پیداست، مدتی در شهر شیعهنشین نیشابور بوده و با توجه به زمان هجرت حضرت امامرضا(ع) از مدینه به مرو و حضور پراهمیت آن حضرت در شهر نیشابور (200 یا 201ق) میدانیم که حنین در این زمان در شهر نیشابور حضور داشته و به ظنّ قوی به محضر آن امام بزرگوار شرفیاب شده بوده است و شاید رغبت بیسابقه حنین در ترجمه متون به عربی و ویرایش متون ترجمه پیش از خود، به رهنمود حضرت امامرضا(ع) بوده است. پیش از حنین، مترجمان آثار ترجمه از یونانی در بیشتر اوقات در بند متن بودند و لفظبهلفظ از سریانی به عربی ترجمه میکردند. حنین این شیوه کار را بیاعتبار اعلام کرد و یک شیوه فنی و پیشرفته ترجمه جایگزین آن کرد. شیوه پیشرفته حنین پس از او در همه ترجمههای مسلمانان از کتب علمی خارجی پی گرفته شد. حنین نصرانیمذهب (نسطوری) و متولد عَبّاده (حیره) بود. حنین در جندیشاپور و در بغداد تحتنظر پزشک مشهوری چون ابنماسویه، پزشکی آموخت. او از مشهورترین طبیبان دربار عباسی و مترجمی حاذق و مسلط به زبانهای یونانی و سریانی و عربی بود. از لابهلای متون میدانیم که وی چندبار برای خرید کتابهای یونانی به آسیای صغیر و روم سفر کرده است. سریانی را در اسکندریه و زادگاهش عربی را در بصره و یونانی را در مصر و اسکندریه آموخت. در بصره عربی را از خلیلبناحمد یاد گرفت. در آنجا همدرس با سیبِوِیه، امامنحویان، بود. برای آموزش طب به بغداد نزد یوحنا بنماسویه رفت. یوحنا از او خواست که به صرافی و سوداگری رو آورد؛ زیرا بیشتر اقوام وی به تجارت روی میآورند. حنین این سخن استاد را به تحقیر مقام علمی خویش استنباط کرد. پس، رنجیدهخاطر، بغداد را رها کرد و در مناطق گوناگون دانشاندوزی کرد. پس از آن با تغییر نام و با دانش فراوانی که اندوخته بود نزد استاد پیشین خود رفت و او را با علم خود شرمسار کرد. ورود حنین به دربار عباسیان را از زمان هارونالرشید میدانند. شهرت وی در زمان حکومت مأمون و با ترجمه کتابهای گوناگون، مضاعف شد. ترجمههای حنین چنان مشهور شد که مأمون بهاندازه وزن کتابهایی که ترجمه میکرد به او طلا داد. شهرت حنین فقط بهسبب ترجمههایش نبود. در تشخیص و درمان بیماریها نیز به استادی رسیده بود، چنانکه جبرئیل بنبختیشوع، و دیگر پزشکان از حسادت وی را بیشتر مترجم خوبی میدانستند تا طبیبی حاذق. درباره راهیابی حنین بناسحاق به درگاه هارون نوشتهاند. میگویند روزی از حنین خواست که زهری برای کشتن مخالفان خلافت عباسی بسازد. حنین نپذیرفت و گفت که «درس آدمکشی نخوانده است». خلیفه پس از این اتفاق او را زندانی کرد. روزی پس از آزادکردنش، لوازم جلادی را مقابلش قرار داد و همان گفتوگو تکرار شد. خلیفه عباسی پس از آن او را رها کرد و فقط در کارهای علمی از او مشورت میگرفت و هیچگاه دیگر مشارکت در جرائم مرسوم خلفای عباسی را از او نخواست. فرزندان حنین بناسحاق نیز مترجمان زبردست و دانشمندان زمان خود بودهاند. پس از حنین، دانشمندانی به بررسی آثارش و شرح احوال او پرداختند: ربیعبناحمد اَخَوِینیبخاری مکنّی به ابوالحکیم که شاگرد محمد بنزکریای رازی بود در کتاب هدایهالمتعلمین، در بخش نخست عقاید و آرای پزشکان نامدار پیش از خود را بررسی کرده است که یکی از آنان حنین بناسحاق است؛ ابوبکر محمدبنخلیل رقی، طبیب و مدرس نامدار قرن چهارم هجری و نخستین کسی که بر المسائل حنین بناسحاق شرح و تفسیر نوشت؛ علیبنعیسی در کتاب تذکره الکحالین در سه مقاله نظریات طبیبان پیش از خود را بررسی کرد که یکی از آنان حنین بناسحاق بود. اهمیت فعالیت علمی حنین در ترویج ترجمه آثار یونانی بقراط و جالینوس در میان طبیبان مسلمان است. البته به روایت ابنندیم نخستین کسی که آثار یونانی را به سریانی بازگرداند سرجیوس رأسالعینی بوده است که بهاحتمال، به سبب محدود بودن آثارش، شهرت حنین را نیافت.
نوآوریهای حنین در ترجمه آثار علمی به عربی عبارتند از:
•مراجعه به منابع اصلی یونانی
•گردآوری نسخههای خطی گوناگون برای تدوین یک متن موثق
•ترجمه متون براساس معنا و مفهوم کلی عبارت و نه صرفا ترجمه لفظ به لفظ
بنابر نقل منابع، او باقی عمر خود را در راه ترجمه، تفسیر و تألیف صرف کرد. از اینرو، بهحق او را شیخالمترجمین نام نهادند.