با بعضی از عادت‌های کتابخوان‌ها بیشتر آشنا شوید و تلاش کنید این‌گونه باشید
کتابخوان‌ها عادت‌هایی دارند و اگر ما در تلاشیم که یک کتابخوان یا کتاب‌باز باشیم، بهتر است ابتدا با این عادات آشنا شویم و این صفات حسنه را کسب کنیم.
  • ۱۳۹۹-۱۰-۰۴ - ۱۳:۱۵
  • 00
با بعضی از عادت‌های کتابخوان‌ها بیشتر آشنا شوید و تلاش کنید این‌گونه باشید
کتابخوان‌ها دقیقا چه می‌کنند؟
کتابخوان‌ها دقیقا چه می‌کنند؟

به گزارش «فرهیختگان»، چندسالی است که اصطلاحاتی چون «کتاب‌باز» و «کتابخوان» نقل محافل فرهنگی و هنری است و احتمالا شما هم این صفت‌ها به گوش‌تان خورده باشد. امروز که شاهد رونق هرچه بیشتر فضای مجازی هستیم، می‌بینیم در اکثر شبکه‌های اجتماعی و علی‌الخصوص اینستاگرام کسانی هستند که سعی دارند خود را کتابخوان، کتاب‌باز یا حتی کتابدوست نشان دهند. احتمالا همه شما دیده‌اید کسانی را که عکسی از یک کتاب (مثلا ملت عشق) با یک فنجان قهوه درکنارش و چندگلبرگ رز قرمز منتشر کرده‌اند و در پایین آن عکس هم نقل‌قولی از کتاب را گذاشته‌اند تا احتمالا ما به‌عنوان مخاطب این پست تاثیرگذار (!) بدانیم که صاحب این صفحه چقدر کتابخوان است! اما حقیقت امر این است که کتابخوان بودن به انتشار عکس‌های جور و واجور در اینستاگرام و اظهار فضل کردن‌های این‌چنینی نیست.

کتابخوان‌ها عادت‌هایی دارند و اگر ما در تلاشیم که یک کتابخوان یا کتاب‌باز باشیم، بهتر است ابتدا با این عادات آشنا شویم و این صفات حسنه را کسب کنیم.

کسب کردن این صفات از یک منظر ذاتی است. به این معنا که عشق به کتاب و مطالعه با هزار و یک عامل مختلف در زندگی انسان گره خورده است و ریشه در خیلی چیزها دارد. والدین، کودکی، شیوه تربیت و محیطی که فرد در آن پرورش‌یافته، مدرسه و دوستان، معلم‌ها و سایر افراد تاثیرگذار در زندگی شخص، وضعیت اقتصادی و معیشتی و هزارویک عامل دیگر می‌توانند روحیه یک انسان را از حیث علاقه به کتاب شکل دهند. ما نمی‌خواهیم اینجا درباره اینکه چه باید کرد تا فردی کتابخوان شود، صحبت کنیم. این بحث مجال بسیار گسترده‌تری نیاز دارد تا بتوان به نقش تک‌تک عوامل پرداخت و تاثیر زیاد و کم عوامل مختلف را بررسی کرد. بحث ما در اینجا آن است یک فرد که با درنظر گرفتن تمام عوامل فوق کتابخوان یا کتاب‌باز نام می‌گیرد چه عادت‌هایی دارد که آن عادات احتمالا برای سایر افراد نیز قابل کسب کردن است. ما نمی‌توانیم کودکی و گذشته‌مان، تربیت و محیط اجتماعی‌مان را برای کتابخوان شدن تغییر دهیم یا دست‌کم تغییر این عوامل با سختی بسیاری و در موارد استثنایی شدنی هستند، اما می‌توانیم به کتابخوان‌های دور و اطراف‌مان با دقت نگاه و تلاش کنیم خودمان را به آنان شبیه‌تر کنیم.

نکته مهم در اینجا آن است که کتابخوان‌ها و کتاب‌بازها ذیل یک عنوان جامع‌تر به نام «کتاب‌دوست» قرار می‌گیرند. به بیان دیگر برای کتاب‌باز یا کتابخوان بودن ابتدا باید «کتاب‌دوست» بود. یک فرد «کتاب‌دوست» همان‌طور که از اسمش پیداست به کتاب «علاقه» دارد، نه مجبور است کتاب بخواند و نه در ابتدای امر از کتاب خواندن به‌دنبال هدفی است. به این معنا که کتاب نمی‌خواند، چون «کتاب خواندن کار خوبی است» یا به این دلیل که مثلا «معلوماتش بیشتر شود.» صدالبته که با مطالعه به تمام این فواید خواهد رسید اما هدف او از خواندن اینها نیست. او کتاب می‌خواند، چون خواندن را «دوست» دارد، پس اولین و مهم‌ترین ویژگی همین علاقه به مطالعه است.

کتابخوان‌ها یا همان کتاب‌دوست‌ها معمولا هر چیزی را فدای خواندن می‌کنند. آنها می‌توانند در یک عصر پاییزی که تازه نم‌نم باران هم آغاز شده، مثل خیلی از ما با یکی از دوستان‌شان به پیاده‌روی بروند و بعد از آن در یک کافه، آخرین ساعت‌های روز را سپری کنند. هیچ‌کس نمی‌گوید که قدم زدن، با یک دوست وقت را سپری کردن یا به کافه رفتن و قهوه خوردن کار بدی است. اما برای کتابخوان‌ها تمام این لذت‌ها در اولویت دوم نسبت به کتاب خواندن قرار دارند.

 آنها به این فکر می‌کنند که در این سه، چهارساعتی که قرار است در بیرون از خانه بگذرانند، می‌توانند با در خانه ماندن و لم دادن روی کاناپه، دست‌کم 50 تا 100 صفحه از رمان «مادام بواری» اثر «گوستاو فلوبر» را پیش بروند. آنها هم قدم زدن در یکی از بلوارهای زیبای شهر که به برگ‌های پاییزی مزین‌شده را دوست دارند اما حسی در آنها هست که می‌گوید اگر این زمان را به خواندن فصل یکی مانده به آخر «صدسال تنهایی» از «گابریل گارسیا مارکز» بگذرانی، آن وقت می‌توانی بعد از شام و در نیمه‌های شب فصل آخر را نیز تمام کنی و بنابراین امشب شبی باشد که صدسال تنهایی را تمام کرده‌ای.

روایتی داریم که می‌گوید: «حسنات الابرار سیئات المقربین»، یعنی کارهای نیک آدم‌های خوب، برای آنان که مقرب درگاه الهی‌اند (یعنی مقام بالاتری از آدم‌های خوب دارند) عمل زشت محسوب می‌شود! درواقع وقتی می‌گوییم قدم زدن زیر باران به‌خودی‌خود کار بدی نیست دقیقا منظورمان همین است. قدم زدن زیر باران خوب است اما نه برای کتابخوان‌هایی که مطالعه را به این کار ترجیح می‌دهند. علی‌الحساب همین را داشته باشید تا هفته‌های بعد درباره عادت‌های کتابخوان‌ها بیشتر صحبت کنیم.

معرفت /  یادگار ماندگار نجفی

کتاب «غلط ننویسیم» با عنوان فرعی «فرهنگ دشواری‌های زبان فارسی» کتابی است از ابوالحسن نجفی زبان‌شناس، نویسنده، مترجم و پژوهشگر برجسته معاصر که درباره غلط‌های رایج در زبان فارسی نوشته شده است. در مقدمه کتاب، ابوالحسن نجفی درباره غلط‌های املایی می‌گوید: «سخن گفتن به فارسی برای کسانی که این زبان را از کودکی آموخته‌اند ظاهرا کار آسانی است، ما به همان سادگی که نفس می‌کشیم با دیگران نیز سخن می‌گوییم. اما نوشتن به فارسی به این آسانی نیست. هنگامی که قلم به‌دست می‌گیریم تا چیزی بنویسیم، حتی اگر یک نامه کوتاه باشد، غالبا درنگ می‌کنیم و با خود می‌گوییم: آیا «آذوقه» درست است یا «آزوقه»؟ «چمدان» یا «جامه‌دان»؟ «حوله» یا «هوله»؟ «بوالهوس» یا «بلهوس»؟ «خواروبار» یا «خواربار»؟ «طوفان» یا «توفان»؟ «خشنود» یا «خوشنود»؟ «لشکر» یا «لشگر»؟ «انزجار» یا «انضجار»؟ «بنیانگذار» یا «بنیانگزار»؟ نواری که روی زخم می‌بندند آیا «تنظیف» است یا «تنزیب»؟ هوا «صاف» است یا «صافی»؟ «نواقص» باید گفت یا «نقایص»؟ رئیسم دچار «غیظ» شده است یا «غیض»؟ به من «مظنون» شده است یا «ظنین»؟ و من دچار «محذور» شده‌ام یا «محظور»؟ آیا حسابم را با طلبکارم «تصفیه» کرده‌ام یا «تسویه»؟ آیا او می‌خواهد برای دخترش «جهاز» بگیرد یا «جهیز» یا «جهیزیه» یا «جهازیه»؟ آیا درآمد من دچار «نکس» شده است یا «نکث»؟ و آیا اصلا این دو کلمه به معنای «کاهش» است؟»

گلچین / کریستال با ترجمه لطفی

«فقط روزهایی که می‌نویسم» شامل پنج‌ مقاله درباره خواندن و نوشتن کتاب‌هاست؛ البته شاید بهتر باشد که آنها را مقاله نامگذاری نکنیم و به واژه جستار بسنده کنیم، چراکه در این پنج متن، نویسنده علاوه‌بر آن‌که تمام سعی‌اش را می‌کند که مستند و با دلیل صحبت کند، بخشی از تجربه‌ها و فکرهای شخصی خود را نیز به تصویر می‌کشد. آرتور کریستال در این پنج جستار سعی می‌کند‌ به سوال‌هایی پاسخ بدهد که ذهن کتابخوان‌های جدی را مدت‌هاست به‌خود مشغول کرده است. «جستار روایی» نقلِ مضمون است؛ نویسنده اطلاعات و تحلیل صرف نمی‌دهد، روایت خود را از تجربه و لمس مضمون در‌اختیار خواننده می‌گذارد. آرتور کریستال ذهنی زیرک، دقیق و عاری از پیش‌داوری دارد و این ویژگی‌ها از او مقاله‌نویسی ساخته که چه با او موافق باشیم، چه نباشیم نوشته‌هایش حال‌مان را خوب می‌کند. مشاهده‌گری دقیق و سرزندگی نوشته‌هایش به جستار و قالب‌های عرضه فکر حیاتی نو بخشیده است. آرتور کریستال، جستارنویس، ویراستار و فیلمنامه‌نویس اهل ایالات متحده آمریکاست. او برای نیویورکر، هارپر، امریکن اسکولار، ضمیمه ادبی تایمز، بررسی کتاب نیویورک‌تایمز و بسیاری دیگر از نشریات نوشته‌است. ترجمه کتاب را احسان لطفی انجام داده و بسیار خوب از عهده برگردان مطلب برآمده است. کتاب را نشر اطراف منتشر کرده است.

عطف /  از هفت تا هشت

کتاب «از هفت‌پیکر تا هشت‌بهشت» مجموعه‌ای از آثار تحقیقی محمدجعفر محجوب در دنیای بیکران ادبیات فارسی است. بعضی از این آثار به بررسی فرم و قالب شعر فارسی و بعضی دیگر به مضامین آن می‌پردازد. فردوسی، مولوی، سعدی، حافظ و عبید زاکانی ازجمله شاعرانی هستند که مولف در این کتاب، آثارشان را نقد و بررسی کرده است.
یکی از مقالات خواندنی این کتاب، «سعدی- حافظ» است که محجوب این متن را درباره مقام سعدی و حافظ در ادبیات فارسی و وجوه مختلف کارهای آنها نوشته است. او سعدی را «اولین و بزرگ‌ترین آموزگار سخن دری» می‌نامد و بر اهمیت زبان در آثار سعدی تاکید می‌کند. با این حال در پاسخ به این پرسش که بزرگ‌ترین شاعر ایرانی کیست، می‌نویسد: «با آنکه این امر خیلی کلی و داوری در باب آن دشوار است و درهرحال خالی از جنبه عاطفی و احساسی و اظهارنظر شخصی و فردی نمی‌تواند بود، بنده صریحا و واضحا عرض می‌کنم که اگر شعر را آن گهر والا و پالوده و لطیف عاطفه آدمی بدانیم و معنی و مفهوم و بلندی فکر و عظمت اندیشه و شخصیت را نیز در آن دخیل بگیریم. در این صورت در نظر بنده بزرگ‌ترین شاعر فارسی زبان که تاکنون دیده‌ام حافظ است و سالیان درازی است که بر این عقیده‌ام... بنده حافظ را واجد بلندی شعر فردوسی، عمق و عظمت اندیشه خیام، ظرافت بیان نظامی، شور و حال مولانا و شیرینی سخن شیخ اجل سعدی می‌دانم.»

گلاب و گل / داغ‌داغ

در گلاب و گل این هفته کتاب تازه «م. موید» که همین یکی دو روز پیش از چاپخانه درآمد را برایتان آورده‌ایم. گزیده اشعار م. موید به انتخاب فاطمه سالاروند در ۹۶ صفحه برای نوجوانان بالای ۱۵ سال به چاپ رسیده است. این کتاب از سری کتاب‌های شعر ما کانون منتشر شده است. مجموعه کتاب‌های «شعر ما» بیش و پیش از آنکه حاصل طراحی و برنامه‌ریزی دست‌اندرکاران تولید کتاب‌های ویژه «نوجوانان» باشد، حاصل «رفتار» نوجوان اهل شعر و کتاب جوان امروز ایرانی است با شعر. کتاب گزیده شعر «م. موید» دربردارنده ۷۲ قطعه شعر کوتاه و بلند هم‌چون «ناگهان»، «داستانِ درختِ توت»، «آیا در شبی روشن»، «به تنهایی اینها رشک می‌برم»، «چرا سه‌بار»، «تو را شناخته‌ام»، «می‌دانم مادرم نیست»، «دستاری ارغوانی»، «هم همانی تو و هم همینی» و... است. تصویرگری جلد کتاب م. موید را که با شمارگان دو هزار و ۵۰۰ نسخه منتشر شده است، مرتضی یزدانی برعهده دارد. این کتاب در قطع پالتویی با قیمت ۱۳هزار تومان در فروشگاه‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، فروشگاه اینترنتی محصولات کانون به نشانی
 shop. kpf. ir و فروشگاه‌های محصولات فرهنگی هنری در دسترس علاقه‌مندان قرار دارد. از شعرهای کتاب:
«باران/ می‌رود و می‌بارد/ پروازکنان و می‌بارد/ با من و بی‌من می‌بارد/ با گُل و بی‌گُل می‌بارد/ با لبخندِ تو و بی‌لبخندِ تو می‌بارد/ امّا چون می‌بارد/ بی‌من نمی‌بارد/ بی‌گُل نمی‌بارد/ بی‌لبخندِ تو نمی‌بارد/ بی‌لبخندِ تو!؟ / هرگز! / انگشتانی بلند دارد/ با انگشتانی بلند می‌بارد/ رو به آسمان/ لبخندِ تو.»

از هر دری / نامه‌های جمالزاده

محمدعلی جمالزاده در ادبیات داستانی ایران زمین همان نقش شایسته‌ای را در نثر دارد که نیما در شعر داشت. با این تفاوت چشمگیر که نیما اگر وزن و قافیه را شکست این بدعت او بر زمینه‌ای استوار و دیرین سال بود، اما کاری که جمالزاده کرد نوآوری سبکی بودکه تا آن زمان سابقه نداشت. جمالزاده به‌درستی و به باور آنانی که با او آشنایند، نیک‌مردی بود که گرچه عمر درازی داشت، اما با آن همه نیکویی، بردباری، یاریگری و صاحب‌قلمی آن عمر دراز چه کوتاه می‌نمود. اهل دهش بود و شوق دیدار بومیان، وابستگی‌اش. گرچه پدر در خیزش مشروطه جان باخت و محمدعلی نوجوان شاهد نزدیک شورشگری‌ها بود، اما آن زمان که خود را یافت، کوشید تا تلاشگر دیار فرهنگ باشد که به ماندگاری و اثر‌گذاری‌اش باور داشت. این شد که نوشتن داستان‌های کوتاه را در ایران پی افکند، با نثری زیبا و همیشه به‌جا. قصه‌اش مثل شد و به دیار امثال پیوست. جمالزاده از دوستان نزدیک ایرج افشار بود.
نشر سخن مجموعه نامه‌هایی که جمال‌زاده به افشار نوشته را در قالب یک کتاب منتشر کرده است. دوستی و رابطه نزدیک بین این دو سبب شده این کتاب هم نکات جالبی درباره شخصیت هر دو نویسنده داشته باشد و هم بخشی از تاریخ شفاهی ادبیات معاصر به‌حساب ‌آید. «نامه‌های ژنو از سید‌محمد‌علی جمالزاده به ایرج افشار» به اهتمام محمد افشین‌وفایی و شهریار شاهین‌دژی منتشر شده است.

قصه‌خوانی / یک شاهکار

ولادیمیر ناباکوف چهار رمان را برجسته‌ترین شاهکارهای منثور قرن بیستم دانسته است: «در جست‌وجوی زمان از دست‌رفته» پروست، «مسخ» کافکا، «اولیس» جویس و «پطرزبورگ» بیه لی. این مقام به‌سبب ویژگی‌های غریب سبک و زبان نویسنده به او بخشیده شده و نیز فضای شگفت‌انگیزی که از روسیه در سال 1905 خلق کرده است. در این رمان به پرسش هویت ملی هم پرداخته است، در جغرافیایی میان شرق و غرب، در میان ملتی که پایی در آسیا و پایی در اروپا دارند، نگاهی از پنجره شرق به غرب و نمادی از ابهام‌ها و تناقض‌ها در سرشت مردم روس. در این رمان تاریخ و فرهنگ و سیاست در هم آمیخته‌اند یا کنار هم قرار گرفته‌اند.
نویسنده با خلق فضایی وهم‌آلود، در شهری که پایه‌هایش بر آب است و اقلیمی مه‌آلود دارد وخود به شخصیت اصلی رمان بدل می‌شود، اثری یگانه آفریده است با زبانی یگانه و تصاویر ذهنی که در تاریخ ادبیات روسیه تا آن زمان نظیر نداشته است، هرچند درعین خرق عادت وامدار سنت رمان‌نویسی روسی هم هست. رمانی پیش‌رویمان است که گویی هیچ‌چیز در آن قطعیت نمی‌یابد، همه‌چیز سیال است، حتی محل زندگی شخصیت‌ها یا وقوع رویدادها. بیه لی پطرزبورگ خود را خلق کرده و این افسانه را در ادبیات روس که این شهر شهر اشباح و سایه‌هاست، تداوم بخشیده است.    

 * نویسنده: پیمان طالبی، روزنامه‌نگار

مطالب پیشنهادی
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰