به گزارش «فرهیختگان»، متن پیشرو گزیدهای از مقالهای است که توسط مجید توسلیرکنآبادی دانشیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات و جواد جوزی کارشناسارشد علوم سیاسی نگارش شده و در شماره اخیر فصلنامه تخصصی علوم سیاسی دانشگاه آزاد اسلامی منتشر شده است که در ادامه آن را از نظر میگذرانید.
اروپا گرچه با در اختیار داشتن ۲۰درصد ناخالص ملی جهانی، بزرگترین حوزه اقتصادی جهانی است و اتحادیه اروپا براساس استراتژی تدوینشده در سال ۲۰۰۰، به نام استراتژی لیسبون، قرار بود به پویاترین اقتصاد دانش پایه دنیا تبدیل شود ولی به دلایل متعدد در این مهم ناکام ماند و امروزه با بحرانی جدی روبهرو است و از طرف دیگر، اروپا فاقد ابزار تحمیل اراده در قالب قدرت سخت است و این مساله بر ابهام در امکان تضمین آیندهای قابلاطمینان میافزاید. کشورهای عضو اتحادیه اروپا مجبور به واردات بیش از نیمی از مصرف خود از خارج هستند و از طرف دیگر، به دلایل اقتصادی و زیستمحیطی اروپا ناچار است سوخت زغالسنگ خود را با سوختهای جایگزین و عمدتا نفت و گاز وارداتی جایگزین کند.
درحال حاضر، حدود ۴۰درصد واردات نفت اروپا از خاورمیانه و شمال آفریقا تامین میشود. حدود ۴۰ درصد گاز وارداتی به اروپا را نیز روسیه تامین میکند. بخش اعظم واردات اروپا از مسیر سرمایهگذاری گسترده بر خطوط لوله انجام میشود و این مساله باعث وابستگی اروپا به روسیه در تامین منابع انرژی خود شده است. کنترل و تسلط روسیه بر بازار انرژی اروپا، قدرت مانور زیادی برای امتیازگیری در اختیار روسیه قرار داده است. حوادث سالهای ۲۰۰۹ شکنندگی وضعیت اروپا را به نمایش درآورد. در این سالها، روسیه به بهانه اختلاف با اوکراین بر سر قیمت گاز، در آغاز زمستان سرد اروپا، گاز ارسالی به اروپا را قطع کرد. این مساله کشورهای اروپایی بهویژه کشورهایی مانند فنلاند و استونی که بیش از ۹۸ درصد از سوخت گاز خود را از روسیه تامین میکردند را با بحرانی جدی و قطع سوخت و برق در آن زمستان سخت روبهرو کرد. از طرف دیگر نیز روسیه کوشیده است نقش برتر خود در کنترل بازار انرژی اروپا را تداوم بخشد. براساس آمار ارائهشده توسط آژانس بینالمللی انرژی، مصرف نفت تا سال ۲۰۳۰ حدود ۹۰ درصد افزایش مییابد. کل سوخت اتحادیه تا سال ۲۰۳۰ حدود ۴۷درصد افزایش مییابد که ۸۰درصد این افزایش از منابع سوخت فسیلی تامین میشود. هرچند بخش اعظم واردات سوخت اروپا توسط روسیه تامین میشود، ولی تامین این افزایش از توان روسیه نیز خارج است.با توجه به مباحث ذکرشده در مورد وابستگی روزافزون اتحادیه اروپا به انرژی، عدمکفاف منابع داخلی برای تامین این نیاز، کاهش ظرفیت تامین داخلی و ناتوانی ذخایر موجود، این واقعیت که بخش عمدهای از واردات از روسیه تامین میشود، تحولات پیدرپی در کشورها و مناطق نفتخیز و توجه به این مساله که روندهای موجود همگی به تشدید و بحرانی شدن این موضوع منجر میشود، اتحادیه اروپا خود را در وضعیتی بسیار آسیبپذیر میبیند که امنیت این اتحادیه و تکتک کشورهای عضو را به شدت تهدید میکند. این واقعیت باعث شده در سالهای اخیر، امنیت انرژی به یکی از مسائل بسیار مهم و سرنوشتساز اتحادیه اروپا تبدیل شود و در عناوین امنیتی اتحادیه، نهادهای امنیتی ازجمله ناتو و تکتک کشورهای عضو قرار گیرد.
تحولات و حوادث سالیان اخیر ابعاد امنیتی مساله را افزایش داده است. اختلافات با کشور روسیه و عزم روسیه بر استفاده از مزیت خود در تامین انحصاری نفت و گاز اتحادیه اروپا و اعمال فشار، اروپا را با مشکل امنیتی اساسی روبهرو خواهد ساخت. از طرفی، اتحادیه اروپا به دلیل پیروی دنبالهروانه از سیاستهای آمریکا در تحریم ایران خود را از فرصتها و امکانات موجود در انرژی و موقعیت ژئوپولیتیک ایران نیز محروم کرده است. تحولات بهار عربی و ناامنی ایجادشده در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا که از منابع بالقوه و بالفعل تامین انرژی موردنیاز اروپا هستند و فرآیند روبه تشدید قدرتگیری حاکمیت جریانهای اسلامی، جریانهای ضدصهیونیستی و جریانهای مستقل در این کشورها، فضای اطمینانبخشی را که حاکمان مستبد و توتالیتر پیشین این کشورها برای غربیها فراهم کرده بودند، از بین برده و نوعی فضای عدماطمینان و ابهام برای آنها به وجود آورده است. تحولات بهار عربی در کشورهای دارنده منابع انرژی و تجربه انقلاب اسلامی در ایران، کشورهای اتحادیه اروپا را که به دلایل هویتی، تاریخی، فرهنگی و سیاسی پیوندهای گستردهای با رژیم صهیونیستی دارند، متوجه این خطر امنیتی کرده است که آنها در یک حالت محاصرهای قرار دارند که مهمترین شریان حیاتی اقتصاد و بقای جامعه آنها از طرفی در کنترل روسیه و از طرف دیگر، در اختیار کشورهای مسلمان قرار گرفته است.
ژئوپولیتیک ایران و امنیت انرژی اتحادیه اروپا
مساله تامین امنیت انرژی سالهاست به دغدغه اصلی کشورهای قدرتمند تبدیل شده است. آمریکا نیز که در این زمینه احساس ضعف میکند، اقدامات گستردهای به عمل آورده که از وابستگی و نقاط ضعف خود بکاهد. اسناد منتشره توسط کاخسفید حاکی از عزم جدی در این مورد است. اتحادیه اروپا برای غلبه براین مشکل اساسی امنیتی و وابستگی روزافزون بر واردات انرژی، اقدامات گستردهای به عمل آورده است. طیف گستره این اقدامات از صرفهجویی در مصرف انرژی، یافتن منابع جایگزین نفت و گاز، تعامل بیشتر با روسیه در مطمئنسازی بیشتر این بازیگر اصلی، یافتن تامینکنندگان نفت و گاز جایگزین، سازوکارهای سیاسی و حقوقی تا تدابیر نظامی و امنیتی را در بر میگیرد.
کشورهای اروپایی بیعلاقه نیستند که مبدأ تامین گاز خود را تغییر دهند یا حداقل نیازهای خود را محدود به منابع ثابت و ویژه نکنند؛ بنابراین، از دیرباز توجه ویژهای به ایران داشتهاند که دومین دارنده ذخایر گازی دنیاست. با توجه به سابقه روسیه در قطع جریان گاز به شرق و غرب اروپا، کوشش برای متنوع ساختن منابع تامین گاز اروپا به منظور افزایش ضریب امنیت توزیع انرژی، بیش از هر زمان موردتوجه مراکز تصمیمگیری در اروپا قرار گرفته است. نکته مهم دیگر در جهت این خواسته، چشمپوشی نکردن از قابلیتهای ایران است که از مسیرهای اصلی انتقال انرژی آسیای مرکزی است. در طول سالهای گذشته، اروپا درصدد یافتن منابع نفتی مطمئن و جایگزین به آسیای مرکزی و قفقاز روی آورده و طرحها و پروژههای بلندپروازانهای را در این مناطق دنبال کرده است.
اروپا در سالهای اخیر به این گزینه نیز توجه کرده است که در مواردی باید از اقدامات و ابزار متفاوتی نیز بهره بگیرد و در چارچوب تجارب قدرتهای بزرگ اقداماتی با جنس و تاثیر متفاوت را انجام دهد. این گزینه با اقدامات پیشدستانه و حتی به کارگیری نیروی نظامی جهت مهندسی نظام منطقهای و دستکاری در معماری بازار عرضه پیوند مییابد. شاید نمایانترین تجلی این رویکرد استعماری سنتی که در شکل جدید مجددا مورد تجربه قرار میگیرد را بتوان در دخالت نظامی همهجانبه و فراتر از اختیارات مرسوم بینالمللی در قضیه لیبی مشاهده کرد که کشورهای عضو ناتو در اقدامی همهجانبه چنان بر متحد سابق خود تاختند که در عرض چند ماه و با همکاری مردم آن کشور توانستند موفقیتآمیزترین ماموریت ناتو را انجام بدهند. بیشک میتوان انجام این امر کمسابقه در صحنه بینالمللی در این مقیاس را مرتبط با منابع غنی انرژی در نزدیکی مرزهای اروپا دانست. وجود این منابع ارزشمند نفت و گاز در لیبی بود که انگیزه و توجیه کافی برای سیاستمداران و تصمیمگیرندگان برای مداخله همهجانبه را فراهم ساخت.در مفهوم جدید استراتژیک ناتو که در سال ۲۰۱۰ توسط سران کشورهای عضو ناتو در لیسبون تصویب شد و بهعنوان نقشه راه 10 سال آینده ناتو مطرح شد نیز برای نخستینبار از امنیت انرژی صحبت شده و بیان شده است که: «ناتو توانایی خود در مشارکت در امنیت انرژی شامل محافظت از شالودههای حساس انرژی و مناطق ترانزیتی و خطوط آن را افزایش میدهد، با طرفهای مسأله همکاری میکند و در این مورد با متحدان مشورت خواهد کرد.» در همین چارچوب، آنها نهاد جدیدی را برای بر عهده گرفتن مسائل جدید امنیتی و ازجمله مربوط به امنیت انرژی در ساختار ناتو ایجاد کردند. البته، باید در نظر گرفت که در شرایط کنونی، ناتو هنوز نقشی مکمل در فضای امنیتی کشورهای اروپایی دارد. کشورهای عضو ناتو نیز بیشتر بر توانمندیهای فردی خود در تامین امنیت حساب میکنند. ورود این مباحث در شرح وظایف و حیطه مسئولیت ناتو را میتوان تحولی اساسی در ناتویی قلمداد کرد که وظیفه آن طبق اساسنامهاش، تنها دفاع سرزمینی در برابر حمله شوروی بود.
مسائلی ازقبیل مساله امنیت انرژی، اقدامات فرامنطقهای، اقدامات پیشدستانه و اقداماتی از نوع عملیات گسترده ناتو در لیبی از مواردی است که ضمن ایجاد کارکرد جدید برای ناتو، مفاهیم جدیدی در معماری نظام امنیت بینالمللی نیز ایجاد میکند.
در این میان، ایران به عنوان یکی از مهمترین تولیدکنندگان انرژی در جهان، در سطوح امنیت جهانی انرژی و همگرایی آسیایی نقش تعیینکنندهای برعهده دارد. در بازار جهانی انرژی، ایران از دو نظر در کانون توجه و مرکز تعاملات بینالمللی قرار دارد: نخست موقعیت ژئوپولیتیک کشور و سپس، نقش حیاتی ایران در امنیت جهانی انرژی. درواقع، میتوان در این چارچوب ادعا کرد انرژی یکی از حلقههای پیوند ایران با جهان خارج است. از این حیث، دیپلماسی انرژی ایران و توسعه ملی کشور با یکدیگر تعامل و پیوندی عمیق مییابند. در همین راستا، سند چشمانداز بیستساله جهتگیری کلان کشور در دو دهه آینده را در مسیر توسعه برونگرا و مبتنی بر تعامل سازنده با جهان تعیین کرده است. این به معنای ضرورت مشارکت و تعامل ایران در امور جهانی با انگیزه استفاده از امکانات خارجی برای توسعه، رفعموانع و تهدیدات بینالمللی و از همه مهمتر، ارائه تصویری از ایران بهعنوان «فرصتی بینالمللی»، نفت و گاز ایران و فرصتهای موجود است و میتوان گفت موضوع انرژی و چگونگی توسعه آن برای ایران هم یک ابزار قدرت و هم یک هدف سیاست خارجی است. ایران با برخورداری از مزایایی مثل ذخایر عظیم نفت و گاز در جهان، سابقه طولانی در حوزه انرژی، موقعیت جغرافیایی مناسب در خلیجفارس و دریای خزر و همسایگی با آسیای مرکزی، میتواند میان منابع انرژی خود (از جنوب، شرق و شمال شرقی) و مصرفکنندگان آسیایی و اروپایی پیوند ایجاد کند.. ایران ۱۳۷ میلیارد بشکه یعنی 12 درصد ذخایر اثباتشده نفت جهان را در اختیار دارد و از این لحاظ، پس از عربستان سعودی، در مرتبه دوم قرار دارد. همچنین، ۲۷تریلیون مترمکعب (۱۵ درصد) از ذخایر گاز جهان نیز در اختیار ایران است که بعد از روسیه، مقام دوم را به خود اختصاص داده است. کشورمان با تولید روزانه حدود چهارمیلیون بشکه نفت و سالانه ۱۲۰ میلیارد مترمکعب گاز، چهار درصد و پنج درصد از تولید نفت و گاز جهان را برعهده دارد.
ایران در بخش گاز اهمیت ویژهای دارد؛ زیرا از یکسو، گاز در راهبرد امنیت انرژی مصرفکنندگان آسیایی و اروپایی جایگاهی ویژه یافته است و از دیگر سو، ایران دومین منابع گاز جهان و موقعیت جغرافیایی برتر در منطقه غرب آسیا را دارد. مشی مستقل ایران در مدیریت منابع انرژی خود، ثبات سیاسی پایدار آن و علاقه ویژه این کشور به همکاری با کشورهای آسیایی و اروپایی، ظرفیتهای آن را گستردهتر میسازد. همچنین، در برنامه پنجساله چهارم، طرحهایی عظیم در بخشهای صنایع نفت، گاز و پتروشیمی تعریف شدهاند که قرار است با مشارکت شرکتهای خارجی اجرا شوند.
در چنین شرایطی، ایران میتواند با برخورداری از موقعیت ویژه خود و با همکاری مصرفکنندگان آسیایی در جهت تحقق همکاری آسیایی برای گفتوگویی آسیایی در زمینه انرژی، گامهای مهمی بردارد. نتیجه اینکه امنیت انرژی در شرایط کنونی، دو سوی مصرفکننده و تولیدکننده انرژی را بیش از پیش به یکدیگر نزدیک کرده و ضرورت تعامل و رایزنی بین آنها را فراهم ساخته است؛ زیرا هیچ یک از این دو بهتنهایی نمیتوانند امنیت انرژی را تامین کنند و هرگونه بحران در بازار جهانی انرژی بر هردو طرف تاثیرگذار خواهد بود. در واقع، میتوان گفت منافع مشترک و آسیبپذیری متقابل دو روی سکه وابستگی متقابل را تشکیل میدهند همین امر میتواند زمینهساز استقرار یک الگوی وابستگی متقابل میان تولیدکنندگان و مصرفکنندگان انرژی باشد.
بدونتردید، ایران در موقعیتی است که هیچ یک از واردکنندگان انرژی نمیتوانند جایگاه کشورمان را نادیده بگیرند. البته، نباید از نظر دور داشت که روابط و رقابتهای سیاسی در تعیین نقش کشورها بهویژه در عرصههای اقتصادی نقش اساسی را ایفا میکنند و کشورها با تکیه به ظرفیتهای خود نمیتوانند توقع موفقیت در صحنه تعامل بینالمللی داشته باشند. بخش عظیمی از تولیدات صادراتی در «هلال استراتژیک خزر- خلیجفارس» واقع شدهاند و اهمیت این مناطق به دلیل سیر نزولی ذخایر نفت و گاز سایر مناطق جهان رو به افزایش است. میزان ذخایر نفت و گاز طبیعی ایران بیانکننده این واقعیت است که ایران ظرفیت و قابلیت رسیدن به یکی از محوریترین شرکای مصرفکنندگان بزرگ جهان را داراست. بعد دیگری که باعث ارتقای اهمیت انرژی جهانی میشود، واقع شدن ایران در مراکز کانون استراتژیک انرژی جهان است. جفری کمپ در کتاب جغرافیای استراتژیک خاورمیانه با در نظر گرفتن اینکه حدود ۷۰ درصد ذخایر نفت و بیش از ۴۰ درصد ذخایر گاز جهان در بیضی انرژی خلیجفارس - دریای خزر واقع شده است، این بیضی انرژی را یکی از مهمترین موقعیتهای استراتژیک دوران کنونی میداند. به این ترتیب، پس از فروپاشی شوروی و حاکم شدن گفتمان ژئواکونومیک، ملاک قدرت در سده بیستویکم، رقابت بر سر منابع انرژی به یکی از مسائل رایج در جهان ژئوپولیتیک تبدیل شده است، شاید هیچچیز به اندازه نفت و گاز در سیاست جهان و تحولات ژئوپولیتیک امروز تاثیر نداشته باشد. بنابراین، در بازار جهانی انرژی، ایران از دو نظر در کانون توجه و مرکز تعاملات بینالمللی قرار دارد: اول، موقعیت ژئوپولیتیک کشور و قرار گرفتن جمهوری اسلامی در کانون بیضی انرژی جهانی و دوم، نقش حیاتی ایران در امنیت جهانی انرژی. ایران بزرگترین قدرت منطقهای در خلیجفارس است که منافع ملی آن بر مسائل خلیجفارس تاثیر میگذارد. ایران به دلایل مختلف قدرت برتر خلیج فارس است و آن را «حیاط خلوت» خود میداند. ۶۰ درصد جمعیت حوزه خلیجفارس متعلق به ایران است. ایران از نظر نظامی از تمام کشورهای خلیجفارس قویتر است و قدرت دریایی این منطقه نمیتواند با قدرت دریایی ایران مقابله کند، کل سواحل شمالی خلیجفارس، تنگه هرمز، دریای عمان و گوشه غربی اقیانوس هند جزء قلمروی ایران است. ایران سرمایهگذاری بزرگ و سنگینی در مناطق جنوبی خود انجام داده است. ۴۵ درصد ذخایر گاز طبیعی حوزه خلیجفارس و 5/16 درصد ذخایر نفت در اختیار ایران است. در حوزه دریای خزر، امروزه اختلافات موجود بیشتر بر سر منابع سرشار انرژی خزر است و توجه کشورهای فرامنطقهای آن منطقه را جلب میکند، همچنین ویژگیهای خاص کشورهای حوزه خزر و نیاز آنها به بازارهای جهانی و صادرات و واردات (بهویژه صادرات نفت و گاز که اقتصاد آنها در دهههای اخیر به آن استوار است) تحولات منطقه را به سوی عامل انرژی و مسائل نفت و گاز و سیاستهای مربوط به انتقال آن سوق داده است. در حوزه دریای خزر، جمهوری اسلامی دارای نقش محوری است. کشورهای ساحلی دریای خزر آذربایجان، ایران، قزاقستان، روسیه و ترکمنستاناند. درحال حاضر، کشورهای حوزه دریای خزر از کشورهای تولیدکننده به نسبت کوچک نفت و گاز دنیایند که با مشکلات دوران گذار اقتصادی و سیاسی دست و پنجه نرم میکنند.
همچنین، ایران با توجه به موقعیت جغرافیایی و ژئوپولیتیکی ویژهای که در منطقه محصور در خشکی آسیای مرکزی دارد، یک کشور ترانزیتی مطلوب است و میتواند تولیدات نفت و گاز قزاقستان و ترکمنستان را به بهترین شکل به دریای آزاد و حتی از طریق ترکیه به اروپا برساند. موقعیت خاص ژئوپولیتیکی ایران به گونهای است که با عبور لولههای نفت و گاز از خاک ایران منجر به گسترده شدن همکاریهای ژئواکونومیک این کشور با جمهوریهای آسیای مرکزی و قفقاز میشود. این همکاریهای بخش انرژی همکاریهای اقتصادی را به دنبال دارد که درنهایت، منجر به یکپارچگی ژئوپولیتیکی ایران با حوزه خزر خواهد شد. تاکید بر همکاریهای انرژی، اقتصادی و هماهنگیهای وسیع سیاسی میتواند زمینهساز اعتمادسازیهای عمیق در منطقه شود؛ زیرا اقتصاد ایران اقتصادی وابسته به انرژی است. درواقع، به دلیل وابستگی ایران به فروش نفت و گاز همیشه تحولات خارجی تا حدودی بر اقتصاد کشورمان اثرگذار بوده است. تولید روزانه نفت و قیمت نفت ایران در بازارهای جهانی فاکتورهاییاند که همیشه سرنوشت اقتصاد کشور را تعیین کردهاند. در کنار تمام این اقدامات، اروپا به دلایل سیاسی هنوز نتوانسته است این واقعیت را بپذیرد که گزینهای همانند تامین انرژی از ایران در زمره مطمئنترین و ارزانترین گزینههای پیشرو محسوب میشود.