به گزارش «فرهیختگان»، روزنامه «فرهیختگان»، پیش از این، در ستونی تحت عنوان «تاریخ علم در اسلام و ایران» به تبیین مباحث علمی و دقیق تاریخ این مبحث مهم و مطرح در مجامع علمی روز میپرداخت.
بنمایه این رشته مقالات، اساسا مباحثی بود که دکتر علیاکبر ولایتی در برنامه تلویزیونی «ایران» از شبکه دوم سیما بیان کرده و سپس، بنا به درخواستهای متعدد اساتید، پژوهشگران و دانشجویان، جهت تبیین دقیقتر مباحث و ارائه مستندات این مطالب، برای چاپ در روزنامه، تنظیم کرده بود. روزنامه «فرهیختگان» در پاسخ به درخواستهای مکرر خوانندگان، مطابق گذشته به چاپ این مجموعه ادامه خواهد داد. البته بهجهت اتصال و پیوستگی مباحث، پیش از شروع مباحث جدید، نگاه و مروری خواهیم داشت به مباحث گذشته که در همین ستون منتشر خواهد شد.
پس از استقرار مراکز علمی در جندیشاپور، سیل دانشمندان، از پزشکان و داروسازان و فیلسوفان ملل گوناگون، رهسپار این شهر شد، چنانکه در کمتر از 10 سال بیش از 100 دانشجوی پزشکی و فلسفه از کشورهای یونان، روم، سیسیل، مصر، بینالنهرین و نیز از هند و چین به جندیشاپور وارد شدند. شاپور مَقدم آنان را گرامی داشت و با مزایایی بیش از آنچه در سرزمین خود دریافت میداشتند از آنان استقبال کرد. این خیل عظیم دانشمندان در جندیشاپور به اعتبار مراکز علمی آن افزود، چنانکه نهفقط مراکز و حوزههای پزشکی آن از مراکز علمی آتن و اسکندریه و دانشگاه رها (الحَضَر) پیشی گرفت، بلکه آغاز بزرگی برای تاسیس دیگر مراکز علمی مثل فلسفه، حکمت، ریاضی، نجوم و فیزیک در آنجا شد.
شهر جندیشاپور پس از یک دوره کوتاه از شکوه و جلال در زمان هرمز دوم ساسانی(حکومت: 302 – 309م) چون دیگر پایتخت زمستانی نبود تا اندازهای از رونق افتاد، ولی شاپور دوم دوباره آن را رونق بخشید و این شهر در عصر انوشیروان به اوج عظمت و شهرت خود رسید. دانشگاه جندیشاپور و موسسات علمی و سازمانهای وابسته به آن طی 52 سال دوران زمامداری شاپور دوم (ذوالاکتاف؛ حکومت: 309 – 379م) و پادشاهی انوشیروان(خسرو اول؛ 501 – 579م؛ حکومت: 531 – 579م) به یکی از سازندهترین و معتبرترین مراکز پزشکی و علمی جهان تبدیل شد. حوزههای فلسفه و حکمت در جندیشاپور آنچنان اوج گرفت که عظمت آن تا سال 900م در افواه مردمان شرق و اقوال غربیان پایدار ماند. دانشگاه جندیشاپور را در دوران شاپور دوم «چهارراه علوم» و آن را میراثی از فرهنگ و دانش در تاریخ تمدن ایران و درنهایت در تاریخ تمدن کل جهان میدانند. خسرو انوشیروان با هوشیاری و توجه فوقالعادهای که به دانش و دانشاندوزی داشت توانست جندیشاپور را به یک مرکز بزرگ علمی و پزشکی تبدیل کند. وی مارابا، از نِسطوریان را به ریاست مذهبی شهر برگزید. تحت زعامت مارابا، تدریس کتابهای بقراط و جالینوس در جندیشاپور رواج یافت. گروهی از پزشکان یونانی نیز در مراکز علمی شهر جندیشاپور مشغول به تدریس شدند. نِسطوریویس ( - حدود 439م)، بِطْریقِ قسطنطنیه، با اعلام برائت از عقیده تثلیث، اعتقاد به خدای یگانه را بهعنوان باور اصیل مسیحی اعلام کرد. پیروان وی را نسطوریان نامیدهاند. کلیسای مسیحی ایران عهد ساسانی تعالیم نسطوریویس را پذیرفت و حکم محکومان وی را که از سوی دیگر مسیحیان مطرح شده بود، رد کرد. دانشگاه جندیشاپور را به تمام معنا میتوان یک دانشگاه بینالمللی و جهانی نامید؛ زیرا، افزون بر آنکه هر کسی از هر ملیت و هر دین و مذهب بدون تعصب و با تفاهم با دیگر نژادها و ادیان میتوانسته در آنجا تدریس و تحصیل کند و پناهگاهی نیز برای دانشمندان جهان بهشمار میرفته است، چنانکه در زمان ساسانیان هفت تن از فیلسوفان و دانشمندان معروف مدرسه آتن (ایزیدور، پرمیاس، پریسیائوس، داماسیوس، اولامیوس سیمپیل، سیسپوس، دیوژن) هنگامی که مورد ظلم و تعدی امپراتور روم قرار گرفتند به این دانشگاه پناه آوردند و در آنجا به تدریس و تحصیل دانش پرداختند، هرچند اساسا همچنان از مکتب فلسفی آتن پیروی میکردند. مسیحیان نسطوری نیز که از شهر اِدِسا(رُها) رانده شدند به جندیشاپور پناهنده شدند و مورد استقبال قرار گرفتند.
بهجز انتقال علوم یونانی به جندیشاپور، این شهر از آبشخور واردات علمی طب هندی نیز سیراب شده بود. سزگین(تاریخ نگارشهای عربی، ج 3، ص 262) بر آن است که در دورههای بعدی همین دانشمندان ایرانی و بهویژه مدرسه جندیشاپور، نخستین میانجی میان جهان اسلام و هندیان شدند. به احتمال بسیار، اگر جندیشاپور نقش واسطه میان پزشکی هندی و اسلامی را ایفا نمیکرد، دانشمندان دوران خلفای عباسی به این آسانی و سرعت از طب هندی آگاهی حاصل نمیکردند.