نگاهی به سخنان دکتر غلامعلی حدادعادل در برنامه زاویه: بخش نخستعدم انسجام سخنان حدادعادل را لااقل در یک مورد میتوان دید و نشان داد و آن «جایگاه علومانسانی» و «نحوه تحول آن» است.
آیا شورای تحول در پی خودآگاهی است؟
به گزارش «فرهیختگان»، حضور استاد آقای دکتر غلامعلی حدادعادل در برنامه زاویه، گرچه نه با اظهار مطالب نویی همراه بود و نه باب تازهای در بحث از علومانسانی و لزوم تحول آن گشود، آنقدر بود که بتوان باز ایشان را مخاطب قرار داد. گرچه که مطابق اذعان خودشان، نهتنها اختیاری در علومانسانی کشور ندارند، بلکه هیچ ضعف و نقصی در علومانسانی هم بهعهدهشان نیست، پس لابد پرسش از ایشان هم بلاوجه خواهد بود ولی بههرحال همچنان امید است که بتوان پرسشهایی راجعبه موضوع بحثشان و شورای مطبوعشان پیشآورد. چه ایشان اگر هم نقشی در «بال اجرایی» علومانسانی نداشته باشند، لابد در «بال نظری» آن سهیمند و این هر دو تعبیر از خود ایشان است.
در بحث از بال نظری، میتوان به سخنان ناآزموده و نیز عدمانسجام سخنان ایشان پرداخت که فعلا اولویت با عدمانسجام است و به آن دیگری، در قسمتهای آتی باید پرداخت (البته اگر نوشته شوند). باری عدم انسجام سخنان ایشان را لااقل در یک مورد میتوان دید و نشان داد و آن «جایگاه علومانسانی» و «نحوه تحول آن» است.
ایشان در آن سخنرانی/مصاحبه میفرمودند که منظور از تحول در علومانسانی همانا «رستن از تقلید» و «پرسشگری» و «خودآگاهی» است. پرسش از چه چیز؟ از مبادی و مبانی علومانسانی. این مبادی و مبانی هم مطابق اقوال ایشان «فلسفی» هستند چنان که فرمودند: «علم غربی، چه علومتجربی و چه علومانسانی، ریشهای دارند و آن فلسفه علم است. هیچ علمی در زادگاه و خواستگاه خودش بدون ریشه و فلسفه به وجود نمیآید.»
بهفرض که چنین باشد و علم در زادگاه و خواستگاهش تابع فلسفه و تالی آن بوده باشد - که البته لااقل بهلحاظ تاریخی (کرونولوژیک) مثال نقض فراوان دارد اما بهفرض اگر که ایشان درست فرموده باشند پس لابد بنای شورای تحول این است که در مبادی و مبانی علومانسانی بحث شود، چنانکه خود ایشان در همان برنامه زاویه میفرمودند: «ما باید فضای نقد ایجاد کنیم و به مبانی مراجعه کرده و این مبانی را بررسی کنیم و به این نتیجه برسیم که این مبانی مورد قبول ما هست یا خیر؟»
و حتی افزودهاند که: «پیام سخنان من این است که شورای تحول و ارتقای علومانسانی درصدد است آنچه درس داده میشود مبانیاش مشخص و بررسی شود و اگر مطلوب است ادامه پیدا کند.»
پس لابد باید کار بررسی این مبانی و مبادی به اهل فلسفه واگذار شده باشد درحالی که گزارش ایشان از رویه و روند شورا چیزی غیر از این است چنان که گفتهاند: «اصولا در شورای تحول علومانسانی کار را به دست استادان هر رشته سپردهایم.»
و نیز گفتهاند: «این تحول را به دست متخصصان همین رشتهها دادهایم و علاوهبر آن، این متخصصان نیز همعقیدهاند که نباید علومانسانی ما تقلیدی از غرب باشد.»
لااقل راقم این سطور، از سخنان آن استاد همینقدر میتواند بفهمد که معلوم نشد جای طرح و شعار اصلی ایشان در تحول، یعنی خودآگاهی، کجای برنامه آن شوراست بلکه روشن شد آن مبادی و مبانی «ما» - که ایشان داعیهدار آنند- لابد بهدست متخصصان و اهالی هر رشته است و نه مثلا نزد اساتید فلسفه اسلامی. آخر بنای ایشان بر این بود که علوم مبانی فلسفی دارند و بحث در مبانی فلسفی «ما» هم لابد در فلسفه اسلامی است و نه نزد متخصصان هر رشته از رشتههای علومانسانی.
* نویسنده: محمد علیبیگی، دبیر گروه اندیشه
مطالب پیشنهادی










