به گزارش «فرهیختگان»، بهمناسبت هفته پژوهش، هر روز پرونده ویژه حلقه حکمرانی علوم اجتماعی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع) با رویکرد سیاستی-آموزشی منتشر میشود.
نقطه آغاز در مفهوم «حکمرانی علوم اجتماعی»
برای تبیین دقیق حکمرانی علوم اجتماعی باید از منظر حکمرانی وارد شویم. در بحث از حکمرانی هم ترجیح این است که به جای آغاز بحث از حاکم و حکمران، از عناصر تحتامر حکومت شروع کنیم. هر فعلی که از ما سر میزند، درحقیقت درحال تبعیت از یک امری هستیم و این موضوع مورد مطالعه بسیاری از پژوهشگران در سرتاسر دنیا قرار گرفته است. تبعیت از پدر و مادر، آبا و اجداد، رئیس اداره و... خیلی ملموس و مرسوم بوده و سالیان درازی موردتوجه قرار گرفته است ولی با یک نگاه دقیقتر و عمیقتر به افعال انسانی متوجه میشویم که افعال بسیار متعدد دیگری نیز وجود دارد که انسان در آنها تحتتبعیت یک موجود، یک ویژگی یا یک اتفاقی عمل میکند ولی به آن تبعیت خودآگاه نیست. لذا هیچ فعلی از انسان نیست که تحت حاکمیت و ولایت یک موجود بیرونی اتفاق نیفتد.
فعل عالمان و پژوهشگران نیز مثل افعال سایر انسانها تحت ولایت و حاکمیت یک موجود بیرونی قرار دارد. این برداشت صحیح نیست که احساس کنیم چون فرد عالم است، فعل او تحتولایت دیگری قرار نخواهد گرفت. از سویی دیگر میدانیم که فعل عالمان هدایتگر جامعه است و چشم جامعه در اکثر مواقع به فعل عالمان دوخته شده است، بنابراین بررسی فعل عالمان و فهم اینکه این فعل تحتولایت چه کسی و چه چیزی قرار گرفته بسیار مهم است.
وقتی با این مساله به ادبیات مغربزمین مراجعه میکنیم، میبینیم چه زیبا و جالب این دغدغه را پیگیری کردهاند، روابط ولایی موجود در فعل عالمان را شناسایی کرده و عمیقا مطالعه کردند و متاسفانه عمیقا مورد بهرهبرداری قرار دادهاند تا از این طریق عالیترین سطح آزادی هر اجتماعی را زیرِ سلطه و یوغ خودشان ببرند. این امر در حوزه تمام علوم و پژوهشها ساری و جاری است. این موضوع در سالهای اخیر با یک سر و صدای نسبتا زیادی در حوزه سیاستگذاری و حکمرانی علم مطرح شده است. البته متاسفانه این حوزه هم بیشتر به مقوله سیاستگذاری فناوری پرداخته و نسبت به علم کمتوجهی کرده است.
چرایی «حکمرانی علوم اجتماعی»
اگرچه ظرفیتهای خوبی در زمینه سیاستگذاری علم و فناوری در کشور شکل گرفته است ولی متاسفانه بسیاری از عزیزان از آن غفلت کردهاند و وقتی به ادبیات آنها مراجعه میکنید موارد ناچیزی از حوزه علوم اجتماعی پیدا میکنید. عمده مباحث ایشان بازاری کردن علم است که همان را هم با همان سبک و سیاق شدیدا در حوزه علوم اجتماعی وارد میکنند و اشاعه میدهند. بنابراین یک حوزه بسیار مهمی به نام سیاستگذاری و حکمرانی علوم اجتماعی بیصاحب و رها مانده است.
از سوی دیگر وقتی دغدغههای ولیّ جامعه اسلامی را مرور میکنیم، میبینیم یکی از مهمترین مباحث و دغدغهها و مطالبات ایشان تحول در علوم اجتماعی کشور است. مصائب حوزه تحول در علوم اجتماعی کشور بسیار است. فهمهای غلط تحول بالا به پایین، صرفا علمی انگاشتن این تحول و عدمتوجه به مدیریت فضای محیطی، عدمتوجه به ساختارها و فرآیندها و رویههای اداری تعدادی از این مصائب هستند. اگر بخواهیم جمعبندی کنیم باید بگوییم دستگاههای متصدی حوزه تحول علوم انسانی و اجتماعی اگر این علوم را مصیبتزده نکرده باشند، گلی هم به سر آن نزدهاند. البته میتوانیم بحثهای مفصلی در این زمینه انجام دهیم و با ارائه شواهد بیشمار، این خطر بزرگ را بیش از پیش به گوش مسئولان امر برسانیم.
بنابراین از یک طرف یکی از حوزههای اصلی مطالبات ولی جامعه رها شده و از طرف دیگر به لحاظ حوزههای علمی یکی از مهمترین و البته پیچیدهترین حوزههای سیاستگذاری و حکمرانی در کشور بیصاحب مانده است. علاوهبر این دو دلیل، دلیل سوم که بسیار مهم است، جایگاه دانشگاه امام صادق(ع) بهعنوان یکی از مجامع احیاگر علوم انسانی و اجتماعی پس از انقلاب است که به نوبه خود یکی از سردمداران اصلی تحول در علوم اجتماعی شمرده میشود. بنابراین این مساله باید مورد توجه پژوهشگران قرار گیرد. البته منظورمان این نیست که در این سیل مسائل و مشکلات، این مساله اولویت اول همه پژوهشگران باشد و همه باید هر مسالهای اعم از اقتصاد، حوزه دفاعی، سیاست خارجی و فضای مجازی و افکار عمومی و تعلیم و تربیت و... را رها کنند و به این مساله بپردازند، بلکه صحبت ما روی واژه کفایی است. یعنی یک عدهای حتما باید باشند که این مساله را پیگیری کنند و در این سنگر عمل کنند. علتِ اصلی پیگیریِ این دغدغه در مرکز رشد نیز حضور معدودی در این سنگر بسیار بسیار مهمِ جامعه اسلامی و ایران بزرگ ماست.
چیستی «حکمرانی علوم اجتماعی»
موضوع «حکمرانی علوم اجتماعی»، فعل عالمان و دانشپژوهان و پژوهشگران حوزه علوم اجتماعی است. شیء مورد مطالعه ما این است که چه کسانی با چه ابزارهایی و براساس چه مکانیسمهایی افعال این عالمان، پژوهشگران و دانشپژوهان را در عرصه علم تحت ولایت خودشان درآورده و درمیآورند. به عبارت دیگر و به معنای اعم کلمه، مساله ما هدایت عالمان و پژوهشگران در حوزه علوم اجتماعی است. البته فقط هدایت نیست بلکه ما در مباحث حکمرانی، مفهوم ولایت را به کار میبریم و این مفهوم طیفی از اِعمال حاکمیت و دستورات و فرامین مستقیم تا حکمرانی و اجبار نرم را شامل میشود. ابزارهای بسیار متنوعی برای این ولایت وجود دارد که گاهی آگاهانه است و متاسفانه در بسیاری از موارد افعال عالمان را بهطور ناآگاهانه به سمتوسوی خاصی سوق میدهند.
همانطور که در چرایی حکمرانی علوم اجتماعی اشاره شد، این موضوع رتبه بالایی دارد ولی این رتبه بالا به معنای توقف بر آن نیست. این موضوع را قدری روشنتر بیان میکنم. امروزه ما با مسائل فراوان اقتصادی در کشور مواجه هستیم. ظرفیت فکری اقتصادی کشور ما هم همینی است که میبینیم. اینکه چقدر غربی است، چقدر دقیق و عالمانه است، چقدر دیدگاههای اسلامی را توانسته در خودش متبلور کند، اینکه چقدر توانسته همراه انقلاب و آرمانهای آن باشد قابلمشاهده است. واقعیت همین است. البته تلاشها و زحمات و خوندلهای بسیاری بر سر همین هم خورده شده است. حال باید عالمان، کارشناسان و دانشپژوهان در حوزه اقتصاد با این مسائل درگیر بشوند و در پی حل مسائل اقتصاد کشور بروند. حال شما این وضعیت را در حوزهها و مسائل دیگر نیز ضرب کنید. باید عالمان و پژوهشگرانی پای مسائل اداری کشور بیایند، باید عالمانی پای مسائل تربیتی کشور باشند، باید عالمانی پای مسائل فضای مجازی کشور بیایند، پای مسائل سیاسی کشور، مسائل فرهنگی کشور و... بیایند. حال یک حوزهرشتهای هم هست که موضوع مطالعهاش این است که چه کنیم عالمان نسل بعدی بهتری داشته باشند؟ چه کنیم پژوهشها بهتر بشود؟ چه کنیم وضعیت عالمان بهبود پیدا کند؟ از طریق بهبود و کارآمدی وضعیت پژوهش و پژوهشگران و دانشپژوهان قاعدتا زندگی ما، اقتصاد ما، فرهنگ ما و آموزش ما نیز بهبود پیدا خواهد کرد. جایگاه حکمرانی علوم اجتماعی از اینجا مشخص میشود. اگر بتوانیم حکمرانی مطلوبی در عرصه علوم اجتماعی داشته باشیم با یک ضریب بالایی خواهیم توانست وضعیت جامعه را بهبود دهیم. البته همه اینها باید به فضل الهی باشد و کار را هم خطیر میکند. باید بتوانیم عالمانه این مسیر را طی کنیم و از بلیههایی که فعالان و دلسوزان حوزه تحول علوم انسانی و اسلامیسازی علوم و... مبتلا شدهاند آگاه باشیم.
تقابل جبهه حق و باطل در «حکمرانی علوم اجتماعی»
حکمرانی علوم اجتماعی مسلما در یک جنگ و در یک عرصه نبرد قابلطرح است. اگر فضا را قدری باز کنیم و مسائل را واقعبینانه مورد کنکاش قرار دهیم، روشن است درجه تسلط و تحت سلطه بودنِ دانش، پژوهش و اندیشه ما در حوزه علوم اجتماعی ذیل غرب قابلتوجه است. اولا وقتی رصد میکنیم، متوجه میشویم این تحت سلطه بودن بسیار قابلتوجه است، ثانیا علم و آگاهی به این تحت سلطه بودن بسیار کم است، یعنی گاهی اوقات آن کسانی که فکر میکنند با مثلا غربیسازی معرفت مقابله میکنند یا دست به برخی افعال به ظاهر اسلامی میزنند (که در کشور ما کم نیست و یک جایی دیگر باید بهطور مفصل بررسی شود) خودشان بهطور گسترده افعالی را انجام میدهند که مجموعه تحت مسئولیتشان و جریان علم و دانش و پژوهش کشور را در حوزه علوم اجتماعی شدیدا تحت ولایت غرب میبرند.
اینها نشان میدهد ما در زمینه تقابل جبهه حق و باطل در حکمرانی علوم اجتماعی، بسیار بسیار غافل هستیم. این موضوع بسیار پنهان است و به این آسانی نمیتوان آن را نشان داد. اگر برخی پژوهشها که بسیار عیان به این موضوع پرداختهاند نبودند، شاید ما هم جرات نمیکردیم اینقدر ساده بگوییم که سلطه روشن است. البته اینها هیچکدام مبنای ناامیدی و سکون نیست بلکه نشانهای از خطیر بودنِ این عرصه نبرد است. باید فکر کنیم چگونه با این صحنه مواجه بشویم، چگونه باید غفلت را زدود، چگونه میشود تکهای شدید دشمن را در این زمینه بهعبارتی شناخت و پاتک آن را طراحی کرد، چگونه میشود بهطور فعالانه در این زمین حرکت کرد. اینها سوالات بسیار بسیار مهمی هستند و آسان هم نیستند. بهعنوان مثال خیلیها جنگ در عرصه اقتصادی را نمیبینند و فهم جنگ اقتصادی ندارند و فکر میکنند جنگ فقط عینی است و در امثال دفاع مقدس خلاصه میشود. کسانی که جنگ اقتصادی را درک نمیکنند، به مراتب جنگ در این حوزه را اصلا و ابدا درک نخواهند کرد، تیرهای این جنگ را نمیبینند، شمشیرهای این جنگ نامرئی است. شاید بهتر است بگوییم اصلا تیر و شمشیری در کار نیست. بسی اوقات در این عرصه تبعیتکننده التماس میکند که تبعیت کند. التماس و التجاء میکنند که اجازه بدهید بنده در همان مسیری که اوامر جنابعالی است، حرکت کنم. این فضا بسیار پیچیده و سنگین است. اگر بتوانیم این نقطه جنگ و تقابل را نشان دهیم بسیار مثمرثمر خواهد بود و به فضل خدا اتفاقات بزرگی خواهد افتاد.
اولین کار بعد از شناخت حوزه نبرد، شناسایی همراهان است؛ همراهان با هر درجهای از یک درصد تا صددرصد قابل شناسایی هستند. کسی که وارد جبهه جنگ میشود اولین اشتباه او این است که فکر کند به تنهایی میتواند در این نبرد کاری به پیش ببرد. باید با سنگرهای هم جبهه خودش ارتباط بگیرد. البته این اتفاق باید گام به گام بیفتد و از روی علم و بینش درست از فعالان این عرصه باشد. این عرصه جای شعار نیست و باید همراهان را به خوبی شناسایی کرد.
درنهایت باید متذکر شد عرصه و زمین حکمرانی علوم اجتماعی عرصه کشوری نیست بلکه اگر بهدرستی شناسایی و طراحی شود میتواند حرکتهای جهانی در عالمان و پژوهشگران ایجاد کند. از این طریق میتوان آرمانهای انقلاب اسلامی را به لایههای زیرین عالمان جهان اشاعه داد.
* نویسنده: سیدمجتبی امامی، استاد هادی حلقه حکمرانی علوم اجتماعی مرکز رشد دانشگاه امامصادق(ع)