به گزارش «فرهیختگان»، «در آن هنگام در همان دهه ۳۰ همه چیزهایی که میخواندم، از ایران آمده بودند. ترجمهها، ادبیات داستانی، شعر، پژوهشها و هر چیز دیگری تا آنجا که به یاد دارم، همهچیز را میخواندم. ژان ژاکروسو را میخواندم، برگسون، جان استوارتمیل، شوپنهاور، ویکتور هوگو، دیکنز، اقبال لاهوری و دیگران را میخواندم. در آن روزگار در دهه ۳۰ خورشیدی از شاعران ایران، اشرفالدین حسینی معروف به نسیم شمال، فرخییزدی، ابوالقاسم لاهوتی، پروین اعتصامی، سیمین بهبهانی و شهریار در کابل، هواخواهان بسیار داشتند.»
اینها بخشی از صحبتهای محمداعظم رهنوردزریاب، است. او روز گذشته بهعلت بیماری کرونا درگذشت. همانطور که خواندید، رهنورد زریاب از آندست نویسندگانی بود که فریب خطوط مرزی ایران و افغانستان را نخورد. نویسندهای که در همه عمر تلاش کرد از رنج مردمش بنویسد و روزگار و اتفاقاتی که بر آنها رفته بود؛ از اتفاقاتی که در کشورش میافتاد و شاید خیلیها فراموشش میکردند اما او و روح لطیفش نه!
برای اینکه از او بیشتر بدانیم، باید بگویم، زریاب در سال ۱۳۲۴ و در شهر کابل به دنیا آمد. پدرش از غزنی و مادرش از شمال کشور بود. او بعد از به پایان رساندن تحصیلاتش، وارد دانشگاه کابل شد و رشته خبرنگاری را انتخاب کرد. مدتی بعد از پایان تحصیل با استفاده از یک بورس تحصیلی به بریتانیا رفت و فوقلیسانس را همان جا گرفت. سالها از کشورش تبعید شد اما بالاخره بعد از چند سال دوری توانست به کشور برگردد. شهرت او بهخاطر داستانهای کوتاهی است که نوشته و بین مخاطبان ایرانی هم با همین کتابهایش معروف است. بیش از ۱۰۰ داستان کوتاه و چندین رمان نوشته که شماری از این داستانها در مجموعههایی مانند «آوازی از میان قرنها»، «مرد کوهستان»، «دوستی از شهر دور» و «نقشها و پندارها» چاپ شده است. ترجمهها و مقالات زریاب در کتابهای «پیراهنها»، «حاشیهها» و «گنگ خوابدیده» نیز انتشار یافت. مقالات تحقیقی زریاب درباره صادق هدایت و بزرگ علوی از کارهای موردتوجه ایرانیان است.
او در یکی از سخنرانیهایش در شب بخارا با اشاره به سفری که به ایران داشته و جمعی از نویسندگان ایرانی را در این سفر دیده است، میگوید: «در دهه 80 که سفرهایی به تهران داشتم، محمود دولتآبادی را دیدم و در خانه ایشان با شماری از نویسندگان آشنا شدم. در همین سفرها آشنایی را با باستانیپالیزی و علی دهباشی تازه کردم و نیز به زیارت شفیعیکدکنی رسیدم، آن روز هرچند استاد کدکنی اسبابکشی داشتند و همهچیز در خانه ایشان پراکنده بود، باز هم از من خواستند در همان روز به دیدنشان بروم. در همان روزها ناهید توسلی و فرزانه طاهری را نیز دیدم که کتابهای «چرا خواب زن چپ است» و «شازدهاحتجاب» گلشیری را به من دادند. در سفری هم که به مشهد داشتم، دکتر یاحقی را که چاپ تاریخ بیهقیشان را یک حادثه میتوان شمرد و شماری از استادان دیگر را دیدم. در تهران به دیدار هوشنگ ابتهاج سرافراز شدم و باز به دیدن دولتآبادی رفتم.»
زریاب همیشه در صحبتهایش میخواست نویسندگان ایرانی بیشتر به افغانستان رفتوآمد داشته باشند. چون معتقد بود بیشترین کتابی که در افغانستان خوانده میشود، کتاب نویسندگان ایرانی است و مخاطبان این کتابها دلشان میخواهد نویسندگان ایرانی را ببینند و با آنها درمورد کتابهایشان صحبت کنند، چون این صحبتها خیلی مهم است. ممکن است که در افغانستان کتابهای زیادی بیاید اما همین کتابهای ایرانی با توجه به فرهنگ دو کشور که خیلی به هم نزدیک است میتواند کمککننده باشد. او در ادامه صحبتهایش میگوید: «ما یعنی دو کشور همسایه ایران و افغانستان با پیوندهای رشتههای فرهنگی و تاریخ مشترک سخت به هم گره خوردهایم و خوشبختانه در اوضاع کنونی روابط گستردهتر شده است. در افغانستان میتوانیم چهرههای کمتر ادبی و فرهنگی ایران را ببینیم و از آنها استقبال کنیم، فکر میکنم درحالحاضر باید نویسندگان، فرهنگیان و پژوهشگران ایران بیشتر به کابل رفتوآمد داشته باشند. درحالحاضر اگر کدکنی، دولتآبادی و پورجوادی به افغانستان بیایند، فرهنگیان افغانستان از آنان فراوان استقبال خواهند کرد.»
رهنورد زریاب را ستون استوار فرهنگ و زبان فارسی در افغانستان میدانستند. از همان ابتدای درگذشت او، خیلی از مقامات افغانستان تسلیت گفتند و همه او را با همین عنوان نام میبردند که ستونی محکم را از دست دادهاند و جایش چنان خالی است که نمیتوان او را از یاد برد.
سال 1395 رهنورد زریاب با یک تیم از ایران به افغانستان رفت تا در نخستین جشنواره ادبیات داستانی افغانستان شرکت کنند، در کنار آن، تیم ایرانی همچنین در مراسم تجلیل از برگزیدگان بخش ویژه افغانستان نهمین جایزه جلال آلاحمد هم شرکت کردند. رضا امیرخانی، محمدحسین جعفریان و مهدی قزلی اعضای تیم ایرانی بودند. رهنورد زریاب، احمد ضیاء، سیامک هروی، سیدعلی موسوی و حسین فخری در جایزه جلال برگزیده شدند. رضا امیرخانی در کانال تلگرامیاش با انتشار یک عکس از این دیدار نوشت: «درگذشت پیر داستاننویس همسایه، رهنورد زریاب گرامی را تسلیت میگویم. هنوز گرمای مصاحبت با او را در ذهن دارم. رحمت خداوند بر او.»
حاضران در تصویر: سیدرضا محمدی شاعر، حسین فخری داستاننویس، مرحوم استاد رهنورد زریاب، محمدحسین جعفریان شاعر و مستندساز و مهدی قزلی در میهمانی شام کابل،1395
* نویسنده: عاطفه جعفری، روزنامهنگار