• تقویم روزنامه فرهیختگان ۱۳۹۹-۰۹-۱۸ - ۱۰:۵۲
  • نظرات روزنامه فرهیختگان۰
  • 2
  • 0
برای چاوشی که آلبوم قمارباز دارد اما سایت قماربازی نه

آزادی از بند سلبریتیسم

برای چاوشی که مقهور بازار مبتذل موسیقی نشده، نسل جدید را با مولانا آشتی داده، آهنگ انتقادی خوانده اما با وطن‌فروش‌ها مرزبندی داشته، آلبوم قمارباز دارد اما سایت قماربازی نه و بی‌سر و صدا به امر اجتماعی هم مشغول است.

آزادی از بند سلبریتیسم

به گزارش «فرهیختگان»، «محسن چاوشی یک اعدامی را نجات داد»، «کتاب شعر محسن چاوشی منتشر شد»، «چرا چاوشی کنسرت نمی‌دهد»، «آلبوم چاوشی بدون نام منتشر می‌شود»، «حمله طرفداران چاوشی به فلان خواننده در فضای مجازی» و... . احتمالا شما هم در سال‌های اخیر از این جنس تیترها را در رسانه‌ها دیده باشید. هرچند صدای چاوشی در ابتدای فعالیتش شبیه سیاوش قمیشی، خواننده آن‌طرف آبی بود اما بعدها رفتار و صدای چاوشی هویت خود را پیدا کرد و حالا با بیش از 15 سال فعالیت، می‌توانیم به صراحت بگوییم که محسن چاوشی شبیه هیچ خواننده قبل و بعد از خودش نیست. حتی طرفدارانش به او لقب «آقای خاص» را داده‌اند که کپی‌برداری از لقب ژوزه مورینیوی پرتغالی است. برخی معتقدند صدای چاوشی برای مردهاست و آنها بیشتر درکش می‌کنند و گروهی دیگر می‌گویند که جنس صدای چاوشی برای کسانی است که غمی در سینه دارند و اصلا جنسیت در آن مطرح نیست. برخی او را به «تلخ‌خوانی» متهم می‌کنند و دسته‌ای دیگر برای رد کردن این ادعا به قطعاتی مانند «بازار خرمشهر» و «آمد بهار جان‌ها» و «بستگی داره به تو» اشاره می‌کنند. هرچند تعداد این قطعات گروه دومی به‌مراتب کمتر باشند اما اکثر شنوندگان آثار چاوشی معتقدند او باهوش است و می‌داند که چه اشعاری متناسب با صدایش است و حتی این هوش را در انتخاب دستگاه‌های موسیقی هم تایید می‌کنند. چاوشی صدای گرمی دارد و اشعارش را هدفمند انتخاب می‌کند و کمتر قطعه خنثایی را از او به یاد داریم. این خواننده اصالتا کرد که متولد خرمشهر است از اولین آلبوم رسمی‌اش، «یه شاخه نیلوفر»، حتی حساب خود را با آلبوم‌هایی مانند «نفرین» یا «خودکشی ممنوع» از خودش هم جدا کرد و آرام‌آرام به‌سمت تشکیل یک چاوشی مستقل رفت. نگاهی به مسیر کاری چاوشی نشان می‌دهد که او قطعا سیر صعودی داشته و از تجربه‌های تازه هم نهراسیده است حتی اگر به موقعیت و شهرتش لطمه هم زده باشد. شنوندگان قطعات محسن چاوشی صرفا با یک صدا و خواننده مواجه نیستند و انگار شریک یک سبک زندگی یا زندگی یک داستانگوی خسته و تلخ می‌شوند. شاید همین ویژگی باعث شده که اکثر طرفداران جدی چاوشی، به کمتر خواننده دیگری علاقه نشان دهند و صرفا چاوشی گوش می‌کنند، زیرا خود را سهیم در لحظات خواننده می‌دانند. کودکی چاوشی در جنگ گذشته است.

بعضی دوستان و همکارانش نظرات خاصی درباره او دارند. نظراتی که گاه متناقض هستند. مثلا محسن یگانه که با او قطعه مشهور «نشکن دلمو» را خوانده است، سال‌ها پیش درباره چاوشی در گفت‌وگو با نشریه «زندگی ایده‌آل» گفته بود: «محسن چاوشی یک رفتار سینوسی در کارش دارد، یعنی یک‌موقع بالاست و یک‌موقع پایین، این رفتار بعد از فیلم سنتوری پیش آمد. قبل از آن او همیشه رو به بالا حرکت می‌کرد، اما بعد از سنتوری در کنار کار‌های خوبی که داشت، کار ضعیفش هم زیاد دیده می‌شد... در او چیز‌هایی وجود دارد که من را اذیت می‌کند، قبلا از طرفداران پروپاقرص او بودم، از آن طرفداران دوآتیشه، طرفداری یک تعصب خاص می‌خواهد که درمورد او، من حالا دیگر آن تعصب را ندارم. متاسفانه کار‌های الان او آن حس قبلی را ندارد، شاید این اتفاق دلایل زیادی داشته باشد، اما هرچه هست در کار او تاثیر زیادی گذاشته است.» البته این اظهارنظر محسن یگانه فارغ از درستی یا نادرستی‌اش با واکنش‌های شدید «چاوشیست»‌ها مواجه شد. اتفاقی که بعدها برای سیروان خسروی یا حتی ابراهیم حامدی هم تکرار شد. محمد اصفهانی هم یکی دیگر از هنرمندانی بود که نظراتش درباره چاوشی را در نوروز 92 و در قالب یک یادداشت در سایت شخصی‌اش منتشر کرد و نوشت: «خانم‌ها و آقایان معترض که مرتب می‌گویند صدای چاوشی صدای چاوشی... دقت کنند که صدای محسن چاوشی را باید از منظر بدعت در نحوه‌ بیان مطالب و احساسات گوش کرد! شما اگر در صدای او به‌دنبال وسعت، تحریر، ادوات و این‌گونه معیارها هستید، در اشتباهید. چاوشی یک طعم خاصی است که ممکن است همه به‌صورت فراگیر خوش‌شان نیاید ولی یک عده هم خیلی آن را دوست دارند. مهم این است که در آثارش حرف‌های خوبی بزند که دارد می‌زند، پس باید حمایت شود تا مخاطبان بیشتری با او ارتباط برقرار کنند.» از آن زمان هفت سال گذشته و معلوم نیست که دکتر اصفهانی آیا همان نظرات قبلی را دارد یا نه. اما مساله مهم این است که از صدا و کاراکتر محسن چاوشی به‌راحتی نمی‌شود گذشت.

کار خیر؛ واقعیت یا افسانه؟

محسن چاوشی در کارهای خیر فعال است، حتی این کارهایش هم منتقدانی دارد؛ از کسانی که می‌پرسند اگر او این کارها را مخفی انجام می‌دهد پس چرا رسانه‌ای می‌شود. اما فارغ از این نقدها او بارها در صفحه اینستاگرامی‌اش برای نجات اعدامی یا خریدن داروی بیماری از طرفدارانش درخواست پول کرده و هربار هم موفقیت‌آمیز بوده است. درباره کارهای خیر او البته افسانه‌هایی نیز از سوی طرفداران افراطی‌اش ساخته شده که هیچ‌گاه ثابت یا رد نشده‌اند. طبیعی است که در این فضاها، اغراق و زیاده‌گویی هم وجود دارد اما اجازه بدهید برای شناخت جنس کارهای خیر چاوشی، متنی را که در ادامه می‌آید، با هم بخوانیم؛ حجت‌الاسلام کمیل نظافتی، روحانی‌ای که کلیه‌اش را به کودک هشت ساله داد و با فروش ماشین شخصی خرج درمان را داد و در امور خیریه فعالیت‌های زیادی دارد، در یکی از قسمت‌های برنامه «فرمول یک» خاطره‌ای از محسن چاوشی را این‌گونه تعریف کرد: «زمانی برای یک محکوم به اعدام به شیراز رفته بودم، فراخوان دادم و مردم کمتر از ۲۴ ساعت ۵۰ میلیون تومان فرستادند. جوانی به من زنگ زد و گفت من به شما ۸۰ میلیون تومان می‌دهم به شرطی که شما را ببینم، گفتم من شیراز هستم. گفت من شیراز می‌آیم و می‌بینمت. وقتی آمد گفتم چقدر قیافه‌ات برایم آشناست؟! گفت اسمم محسن است. گفتم فامیلی‌ات چیست؟ نگفت. گفتم کجا زندگی می‌کنی؟ نگفت. گفتم کد ملی‌ات را بگو، من می‌خواهم صورت‌جلسه کنم. گفت ولش کن! گفتم اگر من رضایت نگیرم، این ۸۰ میلیون تومان باید برگشت داده شود. گفت خیالت راحت، اگر رضایت هم نگرفتی، در حساب خودت هم باشد هرجا خواستی هزینه کن! گفتم کثرالله امثالهم؛ خدا امثال شما را برای من زیاد کند! کار انجام و جلوی اعدام گرفته شد. ما هر شب چند پیامک تا اذان صبح برای هم می‌فرستادیم. یک هفته اتفاقی عکس کاور آهنگی را دیدم و عکس همان آدمی بود که من دیده بودم. او محسن چاوشی بود و بعد از آن هم آهنگ «گلدون» را خواند و جان یک نفر دیگر را هم نجات داد.»

آنهایی که او را از نزدیک می‌شناسند، می‌دانند که چنین رفتاری از چاوشی عجیب و بعید نیست، همان‌طور که قطع همکاری با ترانه‌سراهایش عجیب و بعید نبود.

دکتر مصطفی اقلیما، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه درباره حضور هنرمندان به‌عنوان خیر و اقبال مخاطبان به آنها می‌گوید: «در هر جامعه‌ای هنرمندان و افرادی که معروف می‌شوند، قشری که این افراد را می‌پذیرند، قشرهای جوان هستند چون سرگرمی دیگری ندارند. با موسیقی شاد هستند. قبول کردن این قشر به‌خاطر این نیست که اینها خیلی خوب مسائل را درک می‌کنند بلکه به موسیقی علاقه دارند، به روش خواندن خواننده علاقه دارند یا شعرهایی که خوانده شده با مشکلات این قشر همخوانی داشته است. یعنی هر هنرمندی که شعری می‌خواند قشری به‌سمت او می‌روند، درنهایت آن موسیقی و آن شعری را که شاعر و آهنگساز برای او ساخته، اجرا می‌کند. اینها معروف می‌شوند. وقتی معروف می‌شوند افراد بالاتر می‌دانند از نظر سیاسی اینها کاری نمی‌توانند انجام دهند.»

این استاد دانشگاه محوریت سلبریتی‌ها و چهره‌های مشهور برای جمع‌آوری کمک را موقت می‌داند و ادامه می‌دهد: «معمولا گروهی از هنرمندان کمک می‌گیرند که مردم برای فلان کار کمک کنند، من این امر را کمک نمی‌دانم. بدترین نوع خیریه همین است که موقت است. این که سروصدایی می‌کنیم و کمکی دو روزه انجام می‌دهیم ولی بعد چه خواهد شد؟ آیا علت را برطرف کردیم؟ آیا کاری انجام دادیم؟ هیچ کاری نکردیم و فقط یک خودنمایی کردیم که من هستم و برای مردم کار می‌کنم تا موسیقی و یا هنر من بیشتر فروش رود، بچه‌ها به طرف من بیایند و بگویند با بقیه فرق می‌کند. فکر نکنید خیرین در کشوری بتوانند مشکلی را حل کنند. ما یکی دو ماه مشکل را برطرف کنیم، دولت و امکانات دائمی می‌تواند مشکل را کامل از بین ببرد.» صحبت‌های این استاد دانشگاه می‌تواند موافقان یا مخالفانی داشته باشد اما تا به‌حال ندیده‌ایم که محسن چاوشی بخواهد از این سفره خیریه برای خود لقمه‌ای بگیرد و بیشتر از اعتبارش خرج کرده است تا اینکه به اعتبار موسیقایی‌اش اضافه شده باشد.

کنسرت؟ شاید، اصلا، حتما

یکی از بزرگ‌ترین حاشیه‌ها درباره محسن چاوشی، برگزار نکردن کنسرت توسط او است. اتفاقی که باعث شده تهمت‌های بسیاری درباره ماشینی بودن یا مصنوعی بودن صدایش زده شود. خودش سال‌ها پیش و در گفت‌وگویی درباره برگزار نکردن کنسرت صراحتا گفته بود: «در اینجا کنسرت بیشتر به جنگ شادی می‌ماند تا کنسرت موسیقی. برف شادی بزنند و یکباره از توی جعبه دربیایند و روی سن ظاهر شوند. صدابردار خوب هم که نداریم، برای همین در اغلب کنسرت‌ها نه هارمونی‌ای وجود دارد، نه آن صداهایی که لازم است مخاطب موسیقی از سازها بشنود و صدابرداری بشود. فقط یک کار باری به هر جهت ارائه می‌شود که من اهلش نیستم.» البته او بعدها و در سال 95 در گفت‌وگو با روزنامه شرق درباره احتمال برگزاری کنسرت گفت: «الان حال خوبی دارم. تمام روز و شب وقت دارم کارکنم و در خلوتم چیزی خلق کنم. یک روز که وقت کنسرت دادن برسد، حتما این کار را خواهم کرد. اما فعلا برای آن عجله‌ای ندارم.»

چاوشی حتی یک‌بار فیلم کوتاهی از خواندن خود را روی صفحه اینستاگرامش گذاشت تا شاید به‌نوعی پاسخی به این نقدها و تهمت‌ها داده باشد. محسن یگانه درباره کنسرت ندادن چاوشی نظرات جالبی دارد، نظراتی که مشخص نیست چقدرش کارشناسانه و چقدرش ناشی از اختلافات‌شان باشد: «محسن نمی‌تواند کنسرت بگذارد، به‌خصوص اکنون. این قضیه ربطی به حرف‌های او درمورد صداسازی ندارد. من و او در یک لاین صدایی می‌خواندیم و افکت‌هایی که برای صداهایمان استفاده می‌شد، یکی بود. محسن چاوشی یک نوع ترفند در کارهایش داشت که ترفند برنده‌ای بود و هست، اما این روش ضرر‌ها و عوارضی دارد مثل یک فواره که زود بالا می‌رود و زود هم پایین می‌آید. او رفت و قایم شد و از خود یک تصویر در ذهن طرفدارانش ایجاد کرد. اگر الان محسن چاوشی کنسرت بگذارد، استقبال مردم وحشتناک خواهد بود، اما چندوقت این استقبال ادامه داشته باشد، مهم است.» اینکه کنسرت احتمالی چاوشی شلوغ و پرطرفدار خواهد بود، طبیعی است و نیاز به توانایی در پیشگویی ندارد اما نکته مهم اینجاست که همان‌قدر که برگزاری کنسرت حق مخاطب و شنونده است، برگزاری یا عدم برگزاری کنسرت هم حق طبیعی خواننده است، هرچند این تصمیم عواقبی برای او به‌همراه داشته باشد.

شهرزاد سنتوری

چاوشی در دوران فعالیتش با سینمایی‌ها نیز همکاری داشته است. از خواندن برای فیلم‌هایی مثل «لامپ 100» و «همگناه» گرفته تا «شبی که ماه کامل شد» و سریال «سایه‌بان». اما شکی نیست که اوج موفقیتش به‌واسطه همکاری با سریال «شهرزاد» و فیلم «سنتوری» داریوش مهرجویی بوده است. مهرجویی در کتاب «مهرجویی، کارنامه چهل‌ساله»، درباره چاوشی و سنتوری این‌گونه نوشته است: «فیلمنامه را بهش دادم و گفتم از صدا و ملودی کارهایت خوش‌مان آمده و بیا ببین در این فیلم چه کار می‌توانی بکنی. فیلمنامه را گرفت و رفت و هفته بعد آمد و دو تا ترانه کامل ضبط‌شده را تالاپ گذاشت جلوی ما، یکی از یکی بهتر! من با این همه سابقه و سلیقه موسیقی هرکار کردم ازش ایراد بگیرم، نتوانستم، شعر خوب، ملودی قشنگ، اجرای عالی و تنظیم و خلاصه همه‌چیزش خوب بود... خلاصه این محسن چاوشی پنج شش قطعه برای ما نوشت و زد و خواند و هربار هم می‌گفت اگر می‌خواهید باز هم برایتان بسازم و بخوانم و بیاورم. هرچه می‌خواستیم، یک هفته بعد درجه یکش را می‌گذاشت جلومان! می‌گفتیم پاپ باحال و پرشور و حال بده، می‌داد. می‌گفتیم خالتور بیار، می‌آورد، می‌گفتیم پرسوزوگداز بساز، تلق می‌گذاشت جلویمان! خیلی بچه با استعداد و ماهی است این چاوشی!»چاوشی در یک اظهارنظر جنجالی درباره شهرزاد و امامی در مصاحبه با «تجربه» گفته بود: «شهرزاد را بسیار دوست دارم. همان اول که سناریوی فیلم را خواندم حس کردم کار باشخصیت و آبروداری است و با فیلم‌های دیگر در این ژانر فرق دارد. ضمن اینکه قبلا هم به این نکته اشاره کردم که دوستی من با محمد امامی و رابطه بسیار خوبی که بین ما به‌عنوان دو دوست برقرار است باعث شد بیشتر به این پروژه اعتماد کنم. این پروژه‌ها اگر خروار خروار پول هم پشت‌شان باشد اگر همدلی درست و اصولی در فضای آن وجود نداشته باشد، هیچ‌تضمیمی مبنی‌بر موفقیت در آنها وجود ندارد.»

هرچند بعدها به‌دلیل همکاری با محمد امامی و حتی حمایت از او مورد انتقاد قرار گرفت، اما همچنان یکی از مشهورترین قطعاتی که در کارنامه‌اش وجود دارد و بین مردم زمزمه می‌شود «عزیزم کجایی» است و به‌نظر می‌رسد قطعاتی که در این سریال، چه تنها و چه با سینا سرلک خوانده است، ماندگار شده‌اند. چاوشی پیشنهادهای زیادی برای خواندن تیتراژ دارد، اما خودش معتقد است که باید چیزی به فیلم اضافه کند. این را در گفت‌وگو با «تجربه» تصریح کرده است: «موسیقی و صدا باید به‌عنوان یکی از عناصر فیلم به اصالت یک اثر سینمایی کمک کنند. منظورم از حضور درست این است و نه هیچ‌چیز دیگری. بخش دیگرش هم وسواس‌هایی است که دارم. باید فیلم و سناریو را دوست داشته باشم و بتوانم با آن ارتباط برقرار کنم و خلاصه‌اش اینکه برایم جذاب باشد.»

 

گفت‌وگو با محمدعلی بهمنی:
چاوشی با قبلش فاصله گرفته است (لینک)
 
گفت‌وگو با عبدالجبار کاکایی:
چاوشی به‌جز مولانا از شاعر دیگری نخواند (لینک)
 
یاسر یگانه، منتقد موسیقی
مردی که می‌خواهد مرموز بماند (لینک)
 
میدیا فرج‌نژاد،نوازنده و آهنگساز
چاوشی؛ هوشمند و آشنا با نغمات موسیقی ایرانی (لینک)
 
سجاد پورقناد، نوازنده و مدرس موسیقی
چاوشی؛ نه کلاسیک نه پاپ! (لینک)
 
* نویسنده: سیدمهدی موسوی‌تبار، روزنامه‌نگار
نظرات کاربران
تعداد نظرات کاربران : ۰

یادداشتهای روزنامه فرهیختگانیادداشت

سهم طبقۀ متوسط از صنعت سریال‌سازی؛

«افعی تهران» از چه کسی انتقام گرفت؟

فرصتی برای تجدید ظهور «خوبی مردم ایران»؛

مفهوم ملت را زنده کردند

فیلم پرحاشیه «بیبدن» با قصه‌‌ای به‌اندازه از ایده‌ای مهم دفاع کرد؛

سینمای اجتماعی زنده است

درباره فیلم «بی‌بدن»؛

قصه‌گویی شرافتمندانه درباره قصاص

مصطفی قاسمیان، خبرنگار:

یک درامدی خوب و تماشاگرپسند

اهل ملت عشق باش؛

عشق و دیگر هیچ...

آقای کارگردان! چه داری می‌کنی با خودت؟!

آنتی ‌کانسپچوآل آرت ترک و کُرک و پَر ریخته حسن فتحی

مریم فضائلی، خبرنگار:

چشم‌هایمان گناه داشتند!

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

رویاهای شخصی‌ات را نفروش!

سریال پرطرفدار «حشاشین» چه می‌گوید؛

علیه شیعه یا علیه اخوان؟

راضیه مهرابی‌کوشکی، عضو هیات‌‌علمی پژوهشکده مطالعات فناوری:

فیلم «اوپنهایمر» به مثابه یک متن سیاستی

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ:

از شما بعید بود آقای جیرانی

ایمان‌ عظیمی، خبرنگار:

دیکته نانوشته غلط ندارد

درباره هزینه‌ای که می‌شد صرف «هفت سر اژدها» نشود؛

چرخ را از نو اختراع نکنیم

فرزاد حسنی بعد از سال‌ها، به قاب تلویزیون آمد؛

بازگشت امیدوارکننده

در نقد بهره کشی «علی ضیا» از شهرت؛

از موج ابتذال پیاده شو

محمد زعیم‌زاده، سردبیر فرهیختگان:

در عصر پساواقعیت به احمد خطر حرجی نیست اما...

سیامک خاجی، دبیر گروه ورزش:

برای خداحافظی زود بود آقای جملات قصار!

محمدرضا ولی‌زاده، فرهیختگان آنلاین:

عجایب آماری دیدم در این دشت!

محمدامین نوروزی، مستندساز:

از این طرف که منم راه کاروان باز است...

فاطمه دیندار، خبرنگار:

برای درخشش سیمرغ‌های بلورین

محمد زعیم‌زاده، سردبیر؛

کدام سینما؟کدام نقد؟

حامد عسکری، شاعر و نویسنده:

فیلم دیدن با چشم‌های تار...

چهل و دومین جشنواره فیلم فجر؛

چند نقد بر فیلم سینمایی «آپاراتچی»

«صبحانه با زرافه‌ها»؛

یک وس اندرسون ایرانی تمام‌عیار

ویژه‌نامه جشنواره فیلم فجر؛

«صبحانه با زرافه‌ها»؛ معنازدایی از جهان

«صبحانه با زرافه‌‌ها»؛

تهش هیچی نیست، پس لذت ببر!

درباره فیلم جدید سروش صحت؛

قرار صبحانه با خودمان

هومن جعفری، خبرنگار:

مردی که سازش نمی‌کرد

در روزگار بی‌مایگی حضور قاف غنیمتی است؛

برای «قاف» و عمو اکبر

تولد قاف به میزبانی اکبر نبوی با همکاری «فرهیختگان»؛

«قاف» نمی‌خواهد متکلم‌ وحده باشد

میلاد جلیل‌زاده، خبرنگار گروه فرهنگ؛

هنوزم نقش بازی می کنی آقای فرخ نژاد؟

خبرهای روزنامه فرهیختگانآخرین اخبار